عملیات نزدیک است
صفحاتی از زندگی شهید مهدی زین الدین
اگر توی صورت مهدی، توی حالتها و کارهایش دقیق میشدی، میفهمیدی عملیات نزدیک است یا نه.
دمدمهای عملیات، حالش عوض میشد. از یک طرف تنهاییها و گوشهگیریش بیشتر میشد، از طرف دیگر، وقتی که توی جمع بچّهها بود، هر موضوعی را بهانه میکرد تا شادشان کند و بهشان روحیه بدهد.
نزدیک عملیات خیبر هم یادم هست، مهدی همینطور شده بود. فشار کار وحشتناک بود. یک پایش قرارگاه، یک پایش لشکر دنبال آمده کردن نیروها.
وقتی تنها میشدیم و کسی توی سنگر نبود، به خاطر خستگی زیاد از حال میرفت ولی بچّهها که بودند، خودش را پرنشاط و سر حال نگه میداشت.
منبع: کتاب «تو که آن بالا نشستی»؛ مهدی زین الدین – انتشارات روایت فتح
به نقل از: حسین مغازهای
پاسخ دهید