علی وار
شهید حسین غفارخانی
عملیات مسلم بن عقیل بود و فرشتهها چشم انتظار بودند تا تو را خندان به آسمانها ببرند. عملیات که شروع شد، تیری که قلبت را شکافت، به این انتظار پایان داد و تو پر لبخند رفتی. اما پیکرت ۱۷ روز مهمان ارتفاعات سومار بود. بعد از شهادتت یک روز خانوادهای به منزل ما آمدند که همگی گریه میکردند. ما حیران مانده بودیم که جریان از چه قرار است. بعد از مدتی مادر خانواده میگفت: فرزندان من یتیم هستند و کسی را ندارند که به آنها کمک کنند. حسین شما هر شب به منزل ما میآمد و با کودکانم بازی میکرد و دست نوازش بر سر آنها میکشید. به آنها پول میداد، محبت میکرد و بعد هم میرفت.
رسم خوبان ۱۶، کمک به نیازمندان، ص ۱۰۳٫/ با خورشیدهای همیشه، ص ۶٫
پاسخ دهید