در پاسخ توجه به چند مطلب، بایسته است:

امام صادق (علیهالسلام) خطاب به هشام فرمود: «یا هشام! ان للّه على الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه: فامّا الظاهره فالرّسل والانبیاء و الائمّه (علیهمالسلام) و اما الباطنه فالعقول»؛ «اى هشام! همانا که خداوند بر مردم دو گونه حجت دارد: حجتى آشکار و حجتى پنهان؛ حجت آشکار او، رسولان، پیامبران و امامان هستند و حجّت پنهان عقول ایشان است»[۱].

همچنین از آن حضرت خطاب به هشام آمده است: «یا هشام!انّ اللّه تبارک و تعالى اکمل للنّاس الحجج بالعقول و نصر النبیین بالبیان»؛ «اى هشام! همانا خداى متعال حجتها را براى مردم، به وسیله عقلهایشان کامل کرد و انبیا را به وسیله بیان یارى نمود».

با توجه به روایات یاد شده و دیگر دلایل مربوط به فلسفه دین و دیندارى درمىیابیم که نیاز انسان به دین گستره فراخ و فراگیرى دارد. دین نه تنها راهبر به سوى تأمین سعادت جاودان اخروى است؛ که در زیست این جهانى نیز به گونههاى مختلف و در عرصههاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى و حوزههاى روابط چهارگانه انسان یعنى: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با همنوعان و رابطه با طبیعت تأثیرات منحصر به فرد و بدیلناپذیرى دارد. در یک تقسیم بندى مىتوان خدمات و کارکردهاى دین را در چند حوزه اساسى تقسیم بندى کرد:

۱ – حوزه هدایت، معرفت و دانایى،

۲ – عرصه روان شناختى،

۳ – عرصه اخلاق،

۴ – حوزه تمدن و اجتماع.

بررسى هر یک از عرصههاى یاد شده مجالى فراخ مىطلبد. آن چه اکنون اشاره مىشود کلیاتى در باب وجه حاجت به دین در کنار عقل و خرد بشرى است:

۱ – آموزههاى فراعقلى؛

پارهاى از معارف و حقایق تنها از طریق وحى آسمانى در اختیار بشر قرار مىگیرد و شاهباز خرد و دانش بشرى به تنهایى توان پرواز در آن ساحت را ندارد. پارهاى از آموزههاى مربوط به اوصاف و افعال الهى، عوالم هستى، سنن و قوانین فراطبیعى حاکم بر هستى و… از این قبیلاند.

۲ – بهنگام سازى تجربههاى دیریاب؛

پارهاى ازحقایق زمانى در تور تجربه بشرى مىافتد که کار از کار گذشته و هیچ فرصتى براى استفاده و بهرهبردارى از آن نمانده و چه بسا خسارتى جبرانناپذیر دامنگیر آدمى شده است. مسائلى چون ویژگىهاى سراى جاودان، جزئیات مربوط به سعادت و شقاوت آدمیان، نقش هر یک از کنشهاى این جهانى انسان در تعیین سرنوشت ابدى او، امورى هستند که تنها پس از خروج از نشئه دنیا به تجربه مىآیند و آن گاه دیگر فرصتى براى انسان نمانده تا سرنوشتى نیکو براى خود رقم زند و خود را از خسارت ابدى برهاند. تنها دین حق الهى است که همه این حقایق را به رایگان و به موقع – یعنى تا زمانى که در این جهان فرصت باقى است – در اختیار بشر مىگذارد و راه سعادت جاودان را به او مىنمایاند.

۳ – آسان یاب سازى حقایق دشوار؛

پارهاى از حقایق موثر در سعادت و بهروزى آدمیان اگر چه با کاوشهاى عقلانى یافتنى هستند؛ اما شناخت و درک آنها جز با کاوشهاى ژرف و دشوار، آن هم براى تنى چند از نخبگان، با طى مقدمات عدیده و در گذر طولانى زمان ممکن نیست، و دیگران از دریافت آنها و درک سعادت مبتنى بر آنها محروم خواهند ماند.

یکى از فواید مهم و انحصارى دین این است که این گونه حقایق را سهل و آسان در اختیار همگان قرار مىدهد.

«اتین ژیلسون»[۲] در تبیین فلسفه «توماس آکویناس» مىنویسد:

«آیا خدا روا مىبیند که حقایق فلسفى قابل قبول عقل را از طریق وحى به مردم افاضه کند؟ جواب این است که هرگاه این حقایق در زمره امورى باشد که علم بدانها براى نجات بشر ضرورت دارد، چنین افاضهاى حاصل مىشود. اگر جز این مىبود، این حقایق و نجاتى که مشروط بدانهاست منحصر به تعداد محدودى از مردم مىشد و دیگران خواه به سبب حرمان از نور فطرى عقل، خواه به دلیل فقدان فراغ و فرصت براى بحث و فحص، خواه به جهت عدم جرأت به مطالعه و تحقیق از این موهبت محروم مىماندند. علاوه بر این، کسانى هم که قادر به تحصیل این حقایق بودند رنج فراوان در این راه مىبردند و مدت مدیدى از عمر آنان در تفکر مىگذشت، و اکثر ایام حیات شان در جهلى که مىتوانست منشأ خطر باشد سپرى مىشد».[۳]

۴ – پرورش عقل و خرد؛

از جمله کارکردهاى دین شکوفاسازى خرد و رهاسازى آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحرافانگیز و مزاحمت آفرین است.

استاد مطهرى در این باره مىنویسد: «ذهن و فکر انسان در بسیارى موارد دچار اشتباه مىشود. این موضوع نزد همه ما شایع و رایج است. البته منحصر به عقل نیست بلکه حواس و احساسات نیز مرتکب خطا مىشوند؛ مثلاً براى قوه باصره، دهها نوع خطا ذکر کردهاند. در مورد عقل بسیار اتفاق مىافتد که انسان استدلالى ترتیب مىدهد و براساس آن نتیجهگیرى مىکند. اما بعد احیانا درمىیابد که استدلال از پایه نادرست بوده است».[۴]

ایشان سپس به تبیین لغزشگاههاى اندیشه پرداخته و موارد زیر را به عنوان علل رخداد خطا در فکر و اندیشه بشر از دیدگاه قرآن یادآور مىشود:

۱ – تکیه بر ظن و گمان به جاى علم و یقین.

۲ – میلها و هواهاى نفسانى.

۳ – شتابزدگى.

۴ – سنتگرایى و گذشته نگرى.

۵ – شخصیت گرایى.[۵]

افزون بر نشان دادن لغزشگاههاى اندیشه و راه چاره آن، دین حق از راههاى دیگرى به رشد و شکوفایى خرد آدمیان مدد مىرساند از جمله:

۱ – انگیزش و دعوت به سوى تفکر، اندیشه و خردورزى.

۲ – تأیید و تقویت آموزههاى عقلى از طریق نقل.

۳ – سمت و سو دهى به عقل و خرد و فعال ساختن آن در جهت صحیح و مفید به حال بشریت.[۶]

۴ – پشتیبانى احکام عقلى توسط دین بدین معنا که وقتى عقل عملى ما، فضایل اخلاقى را به عنوان وظایف انسانى از ما درخواست مىکند، چه ضمانت اجرایى براى انجام چنین دستوراتى وجود دارد؟ در شرایط عادى اگر چه وجدان اخلاقى مؤثر است؛ ولى در نهایت – به ویژه در شرایط خاص – این دیانت و اوامر و نواهى الهى است که ما را وادار به انجام وظایف خود خواهد ساخت.[۷]

 

رابطه عقل و دین

از آنچه گذشت روشن مىشود که چرا با وجود عقل، انسان به دین نیازمند است. حقیقت آن است که دین مکمل عقل و خرد بشرى است و کار بشر با عقل تنها، به سامان نمىرسد. از طرف دیگر دین مؤید عقل، پرورشدهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف کننده موانع شکوفائى آن و جهت دهنده به کاوشهاى عقلانى نیز است. بنابراین کارکرد دین درباب عقل عبارت است از:

۱ – تکمیل عقل؛

۲ – تأیید عقل و پشتیبانى از احکام آن؛

۳ – بیدارگرى، آزادسازى اندیشه و رشد و شکوفاسازى خرد؛

۴ – جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛

۵ – آسانیاب سازى دستاوردهاى دیریاب خرد.

 


پی نوشت ها

[۱]– ابى جعفر محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج ۱، ص ۱۶٫

[۲]Gilson Etienne Henri.

[3]– اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داودى، ص ۵۳، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، ۱۳۷۰٫

[۴]– شهید مطهرى، آشنایى با قرآن، ج ۳، ص ۵۳، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۴٫

[۵]– جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همو، انسان و ایمان جهانبینى توحیدى، ج ۱، صص ۶۶ – ۷۱، صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۷۴٫

[۶]– جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همان، صص ۷۲ – ۷۴٫

[۷]– ر. ک: مظفر، اصولالفقه، ج ۲، ص ۱۰۹ ؛ شهید صدر، دروس فى علم الاصول ص ۲۸۹ ؛ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص ۳۲۷٫