اگر چه پیش از روی کار آمدن آل بویه، برخی از گروه‌های متعصب اهل‌سنت، به پیروی از بنی امیه و نواصب، نسبت به عزاداری امام حسین(ع) عکس‌العمل‌های منفی داشتند و این عکس‌العمل‌ها در عصر آل بویه، در قالب درگیری‌های بسیاری که در روز عاشورا میان حنابله و شیعیان روی می‌داد، بروز می‌کرد.[۱] ولی به تدریج به جهت جایگاه خاندان پیامبر و علاقه اهل سنّت به سادات، سوگواری امام حسین(ع) در روز عاشورا به میان آنان نیز راه یافت.

عبدالجلیل رازی می‌گوید: «اولا معلوم جهانیان است که بزرگان و معتبران ائمه فریقین از اصحاب امام مقدم بوحنیفه، و امام مکرّم شافعی، و علما و فقهای طرایف، خَلَفاً عن سلف، این سنّت را رعایت کرده‌اند و این طریقت نگاه داشته. اولا، خود شافعی که اصل است و مذهب بدو منسوب است، بیرون از مناقب او را در حسین و شهدای کربلا مراثی بسیار است و یکی از آن، قصیده‌ای که می‌گوید: أَبکی الحسین و أرثی منه أهل بیت رسول الله مصباحاً، تا آخر قصیده با مبالغتی تمام و کمال و دیگر قصیده‌ای‌است که می‌گوید: تأوّب همی فالفؤاد کثوب ارق نومی فالرّقاد عجیب؛ تا آخر همه مرثیه اوست به صفتی که بر چنان معانی دگران قادر نباشند و مراثی شهدای کربلا که اصحاب بوحنیفه و شافعی را هست، بی‌عدد و بی نهایت است. پس اگر عیب است، اوّل بر بوحنیفه و بر شافعی و اصحاب ایشان؛ آنکه بر ما… . آنگه چون فروتر آیی، معلوم است که خواجه بومنصور ماشاده، به اصفهان که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است، هر سال این روز، این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‌اند و هر که رسیده باشد دیده و دانسته باشد و انکار نکند. و آنگه بغداد که مدینه السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی! تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می‌کرد. سائلی برخاست و گفت: معاویه را چه گویی؟ به آواز بلند گفت: ای مسلمان! از علی می‌پرسد که: معاویه را چگویی؟ آخر دانی که علی معاویه را چه گوید؟ امیر عبادی که علامه روزگار و خواجه معنا و سلطان سخن، بود او را در حضرت المقتفی لامر الله پرسیدند: این روز که فردا عاشورا خواست بودن که، چه گویی در معاویه؟ جواد نداد تا سائل سه بار تکرار کرد، بار سوم گفت: ای خواجه! سؤال مبهم می پرسی، نمی دانم کدام معاویه را می‌گویی؟ این معاویه را [که] پدرش دندان مصطفی بشکست و مادرش جگر حمزه بخائید، و او بیست‌اند بار تیغ در روی علی کشید و پسرش سر حسین ببرید. ای مسلمانان! شما این معاویه را چه گویید؟ مردم، در حضرت خلافت حنفی و سنّی و شافعی زبان به لعنت و نفرین بر گشودند. مانند این، بسیار است و تعزیت حسین، هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد و با نوحه و فریاد و امّا همدان اگر چه مشبهه را غلبه براشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال، مجد‌الدین مذکر همدانی در موسم عاشورا، این تعزیت به صفتی دارد که قمیان را عجب آید. و خواجه امام نجم بوالمعالی بن ابی القاسم بزاری، به نیشابور با آن که حنیفی مذهب بود، این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی. و به وی که از امهات بلاد عالم است، معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصر آبادی و خواجه محمود حدادی حنیفی و غیر ایشان، در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کرده‌اند از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان»[۲].

 

 

تقرب به اهل بیت:، در میان اهل سنّت، متأثر از تمایل عالمان بزرگ اهل‌سنّت، به محبّت اهل بیت: بوده‌است. محدثانی، که فضایل خاندان پیامبر را انکار نکرده و این روایات را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند؛ تعدادی از آنان در کتاب‌های رجال اهل سنّت مانند: میزان الاعتدال ذهبی، متهم به تشیع شده‌اند. از جمله آنها می‌توان، از احمد بن حنبل، امام مذهب حنبلی نام برد که در دو کتاب خود مسند و فضائل الصحابه، احادیث بی شماری، درباره فضائل اهل بیت: آورده است. همچنین محمد بن جریر طبری دانشمند بزرگ جهان اسلام، اقدام به جمع آوری طرق حدیث غدیر کرده است.

همچنین کتاب‌هایی در خصوص مقتل امام حسین(ع)، از سوی آنان نگارش یافته که نشان دهنده وجود عزاداری، در میان اهل سنّت می باشد؛ از جمله آنها، مقتل الحسین نوشته خوارزمی (م ۵۶۸ هـ) و روضه الشهدا نوشته ملاحسین کاشفی (م۹۱۰هـ) که وی در مقدمه روضه الشهدا، اشاره کرده که علت تألیف این کتاب وجود مراسم سالیانه عزاداری، در آن سامان می باشد، حتی یکی از عالمان حنفی به نام محمّد معین بن محمّد امین السندی التقوی (م۱۱۶۱هـ) کتابی به نام قره العین فی البکاء علی الحسین(ع)، تألیف کرده و در آن ثابت کرده‌است که برپایی عزا برای حسین(ع) مختص به شیعه نیست و درباره لزوم گریه برای امام حسین(ع) سخن گفته است.

بسیاری از عالمان و واعظان بزرگ اهل سنت، در روز عاشوار، مصیبت امام حسین(ع) را ذکر می کردند و مردم را به گریه وا می‌داشتند‌؛ چنانکه این مطلب در نقل رازی در کتاب النقص منعکس شده است. ابن جوزی، عالم بزرگ حنفی نیز گزارش‌هایی از ذکر مصیبت امام حسین: را به وسیله جدّش نقل کرده است[۳].

 

 

دانشمند بزرگ اهل سنت جلال الدین سیوطی، در تاریخ الخلفا هنگام بیان تاریخ و شهادت امام حسین(ع) می‌گوید:«قلب تحمل ذکر مصیبت او را ندارد».[۴]

بدین جهت یادآوری سالیانه واقعه عاشورا و ذکر مظلومیت امام حسین(ع) که از مهم‌ترین نمودهای دوستی خاندان پیامبر(ص) است، بستری برای پذیرش تشیع در مشرق اسلامی بوده است؛ از این رو اشعار بسیاری در مراثی امام حسین(ع) از سوی شاعران اهل سنّت موجود است. به ویژه طریقت‌های تصوّف که اکثرشان به نوعی خود را مربوط به علی(ع) می‌دانستند؛ چنانکه دکتر شیبی در توصیف طریقت نقش بندی هرات در قرن دهم می‌گوید: «گریه برای امام حسین(ع) جانشین مجالس ذکر صوفیانه ـ که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند ـ شده بود»[۵].

 

 

منبع:پرسمان

پی نوشت:

[۱] ابن کثیر؛ البدایه و النهایه؛ بیروت: منشورات مکتبه المعارف، ۱۴۰۸ هـ. ق، ج ۱۱، صص ۲۷۵ و ۲۸۹ و ۳۳۲٫

[۲] عبدالجلیل رازی؛ النقص؛ بی جا، بی تا، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۳ به نقل محرمی؛ پیشین.

[۳] سبط بن جوزی؛ تذکره الخواص؛ قم: منشورات الشریف الرضی، ۱۴۱۸ هـ، ص ۲۴۵٫

[۴] جلال الدین سیوطی؛ تاریخ الخلف؛ ط . ۱، قم: منشورات الشریف الرضی ۱۴۱۱ هـ، ص ۲۰۷

[۵] کامل مصطفی شیبی؛ تشیع و تصوف؛ ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۴ هـ. ق، ص ۳۶۲٫