ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا اگر انسان پذیرفته باشد، دیگر تردیدی برای او پیش نمی‌آید، اگر همه‌ی عالَم آتش بشود، حضرتِ ابراهیم علیه السلام خدای متعال را قبول کرده است، لذا از غیرِ خدای متعال واهمه ندارد، تردیدی ندارد که جان به دستِ خدای متعال است، عزّت به دستِ خدای متعال است، سرنوشت به دستِ خدای متعال است، پس خاطرِ او جمع است و هیچ تزلزلی ندارد. زمین و زمان از اینکه ابراهیم خلیل به درونِ آتشِ عالم‌سوز پرتاب بشود می‌نالیدند، اما حضرت ابراهیم علیه السلام آرام بودند، هیچ نوع تزلزلی، شکّی، رِیبی، در قلبِ مبارکِ او وجود نداشت، دلیلِ آن هم این است که ملائکه آمدند و اظهارِ نصرت کردند، حضرت ابراهیم علیه السلام از این‌ها هم کمک نخواستند، اگر هم کمک می‌خواستند باز هم مشکلی نداشت، «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها» خدای متعال استفاده از اسباب را ربا دیده است، همه‌ی ما از اسباب استفاده می‌کنیم، ولی حضرت ابراهیم علیه السلام انقطاع دارد، حضرت ابراهیم علیه السلام اهلِ یقین است، حضرت ابراهیم علیه السلام اهلِ ملکوت است، «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»[۱] چشمِ دلِ او باز بود، غیرِ خدای متعال را نمی‌دید تا به حساب بیاورد، حسابی برای کسی در زندگی و انقلابِ خود باز نکرده بود، به امیدِ غیر از خدای متعال نبود، یکّه و تنها بُت‌ها را شکانده بود، عِدّه و عُدّه‌ای نداشت، قشون و ارتشی نداشت، سلاح و امکاناتی نداشت، ولی این جرأت را داشت که بُت‌ها را خُرد کند، به قولِ معروف کسی که خربزه می‌خورد پای لرز آن هم می‌نشیند، حضرت ابراهیم کارِ بزرگی کرده بودند، بُتِ این‌ها را شکانده بود، حال پرتاب شدنِ به سویِ آتش سزایِ طبیعیِ بُت‌شِکَنی است.


[۱] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵