در این متن می خوانید:
      1. پرسش از سلفی
      2. تبیین موضوع

پرسش از سلفی

  1. چرا سلفیت در مواجه با اهل بیت علیهم السلام از سیاست نصب پنهان استفاده می کند و حقایق عقیدتی خود را از مخاطبین پنهان می دارد؟
  2. چرا ابن تیمیه ندانسته با کلام خود، حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها را منافق خطاب می کند و شما نیز از او پیروی می کنید؟

 

تبیین موضوع

قبلا ذکر کردیم که شیخ الاسلام ابن تیمیه و بسیاری دیگر از وهابیون فرق بین نصب (کینه) آشکار و نصب (کینه) پنهان را نمی دانند. (متوجه فرق بین بغض و کینه آشکار و پنهان نیستند.)

و گمان می کنند که دوستدار خاندان رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله هستند، همان طور که من در زمانی که وهابی بودم در این پندار اشتباه بودم. 

چون مشکلِ کینه پنهان این است که انسان نمی داند و آگاه نیست.

ولی شما را به خدا من به یاد می آورم زمانی را که در آموزشگاه علمی صنعا و دانشگاه محمد آل سعود درس می خواندیم؛ و اقدام به توزیع کتب ظاهرشاه و کتب طریقت سنت ابن تیمیه می کردیم.

در این کتاب به شکل غیر مستقیم اشاره شده که کینه پنهان این جاست.

در کتب ظاهرشاه حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها و فرزندان او به گروه پنجم اسلام متهم می شوند؛ و گروه پنجم اسلام منافقین هستند.

اعتقاد این نویسنده و نیز عقیده خودم، زمانی که در خانه احمد حجری و در حضور شیخ حسن حکیمی بودیم، این بود که حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها جبهه ی مخالف اسلام را پایه ریزی کرده است.

چرا؟      

چون در واقع تصور ما بر این بود که اسلام ابوبکر است و ابوبکر مظهر اسلام است.

و هنگامی که ابوبکر و اسلام یکی می شوند، در نتیجه هر که اسلام (ابوبکر) را مردود بشمارد و با آن مخالفت بورزد، منافق خواهند بود.

به این دلیل به یاد می آورم که این حمله که در بردارنده ده ‌ها صفحه در فضایل حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها است، موجب نمی شود که گمان کنیم همانا ما از دشمنان خاندان محمد صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله هستیم.

و در اصل نمی توان گفت که از طرفی حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها سرور زنان جهان است و از طرف دیگر او را بنیان گذار گروه منافقین دانست.

نمی شود همچون شیخ الاسلام ابن تیمیه ایستاد و گفت: حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها پرهیزکار و زاهد است، اما در عین حال او را به منافقین مانند می کند و نام قوادح بر او می نهد! 

هنگامی که می گوید: «حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  نزد ابوبکر آمد و از او درخواست مال صدقه کرد، همان طور که سابقاً منافقین چنین در خواستی کرده بودند و نزد رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آمدند و از او طلب صدقه کردند و آن حضرت آنان را منع کرد.» طبعاً ابن تیمیه صریحاً نمی گوید که حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  منافق است؛ اما زمانی که امام دیار مغربی صدیق الغماری می آید و این عبارت ابن تیمیه را بازگو می کند، می فهمد که در آن طعن و اتهامی نهفته است که حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  منافق است!

من او را سرزنش نمی کنم.

و هنگامی که برادران وهابی این موضوع را مطرح می کنند که الغماری به ابن تیمیه ظلم کرد، من آن را انکار می کنم؛ زیرا خودم از پیروان ابن تیمیه بودم!

مشکل این جاست که ابن تیمیه نمی داند که این کلام یعنی این که حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  منافق است.

زمانی که درخواست حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  از ابی بکر را به طلب صدقه توسط منافقین از رسول خدا صلی ‌الله و ‌علیه و ‌آله تشبیه می کند، این یک مشکل بزرگ است.

زمانی که ظاهر شاه اظهار تأسف می کند – که بعد رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله، حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  به گروه پنجم اسلام بدل گردید و به قلب اسلام (ابوبکر) حمله کرد؛ و به جای این که کنار خلیفه بایستد، اسلام را بی اعتبار ساخت، – نتیجه اش این می شود که دانشجویان وهابی دانشکده آل سعود، نسبت به حضرت فاطمه سلام ‌الله علیها  رفتار نادرست و ناشایستی در پیش بگیرند و زمانی خود من از جمله این دانشجویان وهابی بودم.

و انشا الله این مبحث را در جلسه‌ی بعد به اتمام می رسانیم.