پدرم در قرارگاه، درکنار آن شهید بزرگوار بود.

یک بار رفته بودم به پدرم سر بزنم. رفتم توی چادرشان. ایشان از شوخ طبعی آقا رسول تعریف کرد. می‌گفت: «رادیو ضبطی داریم که کلید صدایش خراب شده، آقا رسول چند تا پتو روی آن گذاشته، وقتی که می‌خواهد صدایش بلند شود، چند لایه پتو را از روی آن برمی‌دارد و وقتی که می‌خواهد صدایش کم شود، چند لایه پتو را روی ضبط می‌گذارد.»


منبع: کتاب «رسم خوبان ۱۳- سرزندگی و نشاط»؛ شهید رسول علی آقا رؤیا، ص ۱۴٫ / اولین اشتباه، آخرین اشتباه، ص ۲۸٫