أزهد الصحابه علیّ بن أبی طالب رضی الله عنه
زاهدترین صحابه علی بن ابی طالب است .
أبو طالب المکی، محمد بن علی بن عطیه الحارثی (متوفاى ۲۸۶هـ)، قوت القلوب فی معامله المحبوب ووصف طریق المرید إلی مقام التوحید، ج ۱ ص ۴۴۳ ، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الکیالی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۲۶هـ -۲۰۰۵ م.
السمعانی، ابوالمظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفاى۴۸۹هـ)، تفسیر القرآن، ج ۶ ص ۵۰، تحقیق: یاسر بن إبراهیم و غنیم بن عباس بن غنیم، ناشر: دار الوطن – الریاض – السعودیه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۸هـ- ۱۹۹۷م.
الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى۵۰۵هـ، إحیاء علوم الدین، ج ۴ ص ۲۳۸، ناشر: دار االمعرفه – بیروت.
المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفاى ۱۰۳۱هـ)، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج ۱ ص ۱۴۴ ، ناشر: مکتبه الإمام الشافعی – الریاض، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م.

البته برای پاسخ به این سوال ، بهتر است کلام علمای اهل سنت را در مورد دارایی های خلیفه دوم در هنگام مرگ دیده ، و آنها را بررسی کنیم :


خلیفه دوم: ۸۶۰۰۰ سکه بدهی را از اموالم پرداخت کنید :
بخاری در صحیح خود چنین روایت می‌کند که خلیفه دوم بعد از ضربت خوردن به فرزند خود گفت :
یا عَبْدَ اللَّهِ بن عُمَرَ انْظُرْ ما عَلَیَّ من الدَّیْنِ فَحَسَبُوهُ فَوَجَدُوهُ سِتَّهً وَثَمَانِینَ أَلْفًا أو نَحْوَهُ قال إن وفی له مَالُ آلِ عُمَرَ فَأَدِّهِ من أَمْوَالِهِمْ وَإِلَّا فَسَلْ فی بَنِی عَدِیِّ بن کَعْبٍ فَإِنْ لم تَفِ أَمْوَالُهُمْ فَسَلْ فی قُرَیْشٍ ولا تَعْدُهُمْ إلى غَیْرِهِمْ فَأَدِّ عَنِّی هذا الْمَالَ

ای عبد الله بن عمر بدهی که بر گردن من است حساب کردند هشتاد و چند هزار سکه است ؛ اگر مال خاندان عمر کفایت کرد ، آن را ادا نما ، و گرنه از بنی عدی بخواه که آن را ادا کنند ، اگر نتواستند از قریش بخواه و بعد از این دو سراغ دیگران مرو
صحیح البخاری – البخاری – ج ۴ ص ۲۰۵ ، ح۳۷۰۰ ، کتاب فضائل الصحابه، ب ۸ ، بَاب قِصَّهِ الْبَیْعَهِ وَالِاتِّفَاقِ على عُثْمَانَ بن عَفَّانَ.

روایت ابن شبه : سهم الارث یکی از ورثه عمر ۱۰۰۰۰۰ سکه بود :


ابن شبه در کتاب تاریخ المدینه می‌نویسد :
۱۶۰۳ –
حدثنا موسى بن إسماعیل قال حدثنا سلام بن أبی مطیع عن أیوب قال قلت لنافع هل کان على عمر رضی الله عنه دین فقال ومن أین یدع عمر دینا وقد باع رجل من ورثته میراثه بمائه ألف .
ایوب می‌گوید : به نافع گفتم : آیا بر گردن عمر بدهی باقی ماند ؟ گفت : چگونه ممکن بود که عمر بدهی باقی بگذارد درحالی که یکی از ورثه او سهم الارث خود را به صد هزار سکه فروخت !
النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبه (متوفاى۲۶۲هـ)، تاریخ المدینه المنوره، ج ۲ ص ۸۸ ، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.

حال به بررسی سندی روایت می‌پردازیم :
صاحب کتاب عمر بن شبه (ابی معاذ)
ابن حجر در مورد او می گوید :
عمر بن شبه بفتح المعجمه وتشدید الموحده بن عبیده بن زید النمیری بالنون مصغر أبو زید بن أبی معاذ البصری نزیل بغداد صدوق له تصانیف من کبار الحادیه عشره مات سنه اثنتین وستین وقد جاوز التسعین ق
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۴۱۳ ش ۴۹۱۸، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.


موسى بن إسماعیل


ابن حجر در مورد او می‌گوید :
موسى بن إسماعیل المنقری بکسر المیم وسکون النون وفتح القاف أبو سلمه التبوذکی بفتح المثناه وضم الموحده وسکون الواو وفتح المعجمه مشهور بکنیته وباسمه ثقه ثبت من صغار التاسعه ولا التفات إلى قول بن خراش تکلم الناس فیه مات سنه ثلاث وعشرین ع
تقریب التهذیب ج۱ ص۵۴۹ ش ۶۹۴۳.

 

سلام بن أبی مطیع


ابن حجر در مورد او نیز می‌گوید :
سلام بن أبی مطیع أبو سعید الخزاعی مولاهم البصری ثقه صاحب سنه فی روایته عن قتاده ضعف من السابعه مات سنه أربع وستین وقیل بعدها خ م ل ت س ق
تقریب التهذیب ج۱ ص۲۶۱ ش ۲۷۱۱ .

 

ایوب سختیانی


ابن حجر در مورد او نیز گفته است :
أیوب بن أبی تمیمه کیسان السختیانی بفتح المهمله بعدها معجمه ثم مثناه ثم تحتانیه وبعد الألف نون أبو بکر البصری ثقه ثبت حجه من کبار الفقهاء العباد من الخامسه مات سنه إحدى وثلاثین ومائه وله خمس وستون ع
تقریب التهذیب ج۱ ص۱۱۷ ش ۶۰۵ .

 

نافع غلام ابن عمر


او نیز توسط ابن حجر توثیق شده است :
نافع أبو عبد الله المدنی مولى بن عمر ثقه ثبت فقیه مشهور من الثالثه مات سنه سبع عشره ومائه أو بعد ذلک ع
تقریب التهذیب ج۱ ص۵۵۹ ش۷۰۸۶ .

 

اولاد و ورثه عمر


علاوه بر همسر ، که تعداد آن تغییری در سهم الارث ایجاد نمی‌کند ، از عمر ۹ پسر و ۴ دختر بر جای ماند ؛ ابو نعیم بعد از ذکر این مطلب تفصیل آنها را نیز بیان می‌کند :
خلف من أولاده تسعه من الذکور وأربعا من الإناث
عمر از فرزندان خود ۹ پسر و ۴ دختر بر جای گذاشت
الأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفاى۴۳۰هـ)، معرفه الصحابه ، ج ۱ ص ۵۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

جمع بندی ادله :
حال به نتیجه‌گیری ادله می‌پردازیم :
۱ – 
یکی از ورثه عمر سهم الارث خود را به صدهزار سکه فروخت .


۲ – 
عمر ۹ پسر و ۴ دختر و تعدادی زن داشت و سهم الارث دختر نصف پسر است ؛ بنا بر این بعد از کسر یک هشتم سهم همسران ، اموال عمر به یازده قسمت تقسیم شده است .
صد هزار، ضرب در یازده، مساوی است با یک میلیون و صد هزار (نتیجه ضرب سهم الارث یک پسر در تعداد سهام اولاد)
این عدد ، هفت هشتم کل سهام ورثه است؛ چون این مقدار بعد از کم شدن یک هشتم سهم همسران است. بنابراین، یک میلیون و صد هزار تقسیم بر هفت، ضربدر هشت، مجموع سهام را مشخص می‌کند که می‌شود: ۱۲۵۷۱۴۲٫۸ (یک میلیون و دویست و پنجاه هفت هزار و صد و چهل دو و هشت دهم) (نتیجه جمع سهام اولاد و همسران)


۳ – 
عمر ۸۶۰۰۰ سکه بدهکار بوده است و مجموع سهام ورثه بعد از کسر این بدهی بوده است )
۱۲۵۷۰۰۰+۸۶۰۰۰= ۱۳۴۳۰۰۰ (
جمع نتیجه سهم الارث ، به همراه جمع کردن با بدهی )
یعنی مجموع اموال و دارایی‌های شخصی عمر در هنگام مرگ ۱۳۴۳۰۰۰ (یک میلیون و سیصد و چهل و سه هزار) سکه بوده است . (البته مشخص نشده است که سکه درهم است یا دینار ، و حتی اگر مقصود درهم باشد ، این عدد معادل ۱۳۴۳۰۰ سکه طلا است !)

 

 

اموال امیرمومنان علی علیه السلام در هنگام رحلت چقدر بود ؟
طبرانی با چند سند که بعضی از آنها معتبر است ، چنین نقل می‌کند که وقتی امیرمومنان علی علیه السلام به شهادت رسیدند ، امام حسن علیه السلام چنین خطبه خواند که :
دیشب از میان شما کسی رفت که هیچ یک از اولین به علم او نرسید و هیچ یک از آخرین نیز به او نخواهد رسید ؛ هیچ گاه رسول خدا (ص) او را به جنگی نفرستاد و پرچم را به او داد ، مگر اینکه می‌رفت و دیگر تا خداوند به دست او پیروزی نصیب می‌کرد باز نمی‌گشت ؛ جبریل سمت راست او و میکائیل سمت چپ او بودند و با او به نبرد می‌پرداختند .
او هیچ چیز بر جای نگذاشت نه درهم و نه دینار ، مگر زیوری که ارزش آن ۷۰۰ سکه بود و از سهم او از بیت المال باقی مانده بود و می خواست با آن خادمی برای خاندانش تهیه کند !
روح او در شبی که عیسی به آسمان رفت گرفته شد .

 

 

۲۷۲۲ حدثنا مُوسَى بن هَارُونَ وَمُحَمَّدُ بن الْفَضْلِ السَّقَطِیُّ قَالا ثنا عِیسَى بن سَالِمٍ الشَّاشِیُّ ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن عَمْرٍو عن یزید ( ( ( زید ) ) ) بن أبی أُنَیْسَهَ عن أبی إِسْحَاقَ عن هُبَیْرَهَ بن یَرِیمَ عَنِ الْحَسَنِ بن عَلِیٍّ رضی اللَّهُ عنه قال لقد فَارَقَکُمْ رَجُلٌ لم یَسْبِقْهُ أَحَدٌ مِنَ الأَوَّلِینَ بِعِلْمٍ وَلا یُدْرِکُهُ أَحَدٌ مِنَ الآخِرِینَ من کان النبی صلى اللَّهُ علیه وسلم یَبْعَثُهُ فَیُعْطِیهِ الرَّایَهَ ثُمَّ یَخْرُجُ وَلا یَرْجِعُ حتى یَفْتَحَ اللَّهُ عز وجل علیه جِبْرِیلُ عن یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عن یَسَارِهِ یُقَاتِلُونَ معه مَاتَ ولم یَتْرُکْ دِینَارًا وَلا دِرْهَمًا إِلا حلی ( ( ( حلیا ) ) ) قِیمَتُهُ سَبْعُ مِائَهِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ عن عَطَائِهِ

 

۲۷۲۳ حدثنا أبو خَلِیفَهَ ثنا محمد بن کَثِیرٍ ثنا سُفْیَانُ عن أبی إِسْحَاقَ عن هُبَیْرَهَ بن یَرِیمَ عَنِ الْحَسَنِ بن عَلِیٍّ رضی اللَّهُ عنه قال لقد فَارَقَکُمْ رَجُلُ ما تَرَکَ صَفْرَاءَ وَلا بَیْضَاءَ إِلا سَبْعَ مِائَهِ دِرْهَمٍ عن عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بها خَادِمًا یَعْنِی عَلِیًّا رضی اللَّهُ عنه

 

۲۷۲۴ حدثنا عَبْدَانُ بن أَحْمَدَ ثنا إِسْمَاعِیلُ بن زَکَرِیَّا الْکُوفِیُّ ثنا عَلِیُّ بن عَابِسٍ عن أبی إِسْحَاقَ عن هُبَیْرَهَ بن یَرِیمَ قال خَطَبَ الْحَسَنُ فقال لقد فَارَقَکُمْ بِالأَمْسِ رَجُلٌ ما سَبَقَهُ الأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَلا یُدْرِکُهُ الآخِرُونَ إن کان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم لَیَبْعَثُهُ الْمَبْعَثَ فَیُعْطِیهِ الرَّایَهَ جِبْرِیلُ عن یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عن یَسَارِهِ فما یَرْجِعُ حتى یَفْتَحَ اللَّهُ عز وجل له

 

۲۷۲۵ حدثنا الْحَسَنُ بن غُلَیْبٍ الْمِصْرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن عُفَیْرٍ ثنا بَکَّارُ بن زَکَرِیَّا عَنِ الأَجْلَحِ عن أبی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ عن هُبَیْرَهَ بن یَرِیمَ أَنَّ عَلِیًّا رضی اللَّهُ عنه لَمَّا تُوُفِّیَ قام الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ على الْمِنْبَرِ فقال أَیُّهَا الناس قد قُبِضَ فِیکُمُ اللَّیْلَهَ رَجُلٌ لم یَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ وَلا یُدْرِکُهُ الآخِرُونَ قد کان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یَبْعَثُهُ الْمَبْعَثَ فَیَکْتَنِفُهُ جِبْرِیلُ عن یَمِینِهِ وَمِیکَائِیلُ عن یَسَارِهِ لا یَنْثَنِی حتى یُفْتَحَ لهم ما تَرَکَ إِلا سَبْعَ مِائَهِ دِرْهَمٍ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بها خَادِمًا وقد قُبِضَ فی اللَّیْلَهِ التی عَرَجَ فیها عِیسَى بن مَرْیَمَ لَیْلَهِ سَبْعٍ وَعِشْرِینَ من رَمَضَانَ

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج ۳ ص ۸۰، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

 

 

در پایان این آیه شریفه را ذکر می‌کنیم که:
وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ
سوره توبه آیه ۳۴ و ۳۵

 

 

 

منبع:پرسمان