به گفته‌ی شیخ مفید:

سپس مردی از سپاه عمر سعد به نام عمرو بن صبیح به سوی عبدالله بن مسلم تیر افکند. عبدالله دست خود را بر پیشانی‌اش نهاد تا از آن مراقبت کند. تیر به دستش نشست و به پیشانی‌اش رسید و دست و پیشانی را به هم دوخت و او نتوانست آن را حرکت دهد. مردی دیگر با نیزه‌اش بر عبدالله تاخت و نیزه را در قلب او نشاند و او را شهید کرد.

 

 

 قال المفید:

ثُمَّ رَمَى رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ یُقَالُ لَهُ عَمْرُو بْنُ صَبِیحٍ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ ‏ بِسَهْمٍ فَوَضَعَ عَبْدُ اللَّهِ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ یَتَّقِیهِ فَأَصَابَ السَّهْمُ کَفَّهُ وَ نَفَذَ إِلَى جَبْهَتِهِ فَسَمَرَهَا بِهِ فَلَمْ یَسْتَطِعْ تحریکه تَحْرِیکَهَا ثُمَّ انْتَحَى عَلَیْهِ آخَرُ بِرُمْحِهِ فَطَعَنَهُ فِی قَلْبِهِ فَقَتَلَهُ.[۱]


[۱]– الارشاد: ۲۳۹٫ تاریخ الطّبری ۳: ۳۳۱، البحار ۴۵: ۴۴، العوالم ۱۷: ۲۸۷٫