پاسخ به این سوال با توجه به نکات ذیل روشن خواهد شد:
اولا جالب است که شما دهها مورد روایاتی که حاوی اعترافات اهل سنت است را نادیده گرفته و به مواردی هم که در کتب شیعه وجود دارد بدون اینکه سندشان را بررسی کنید اشکال گرفته و می گویید ضعیف هستند.
بر فرض که همه روایاتی که درکتب مختلف اهل سنت یا در کتاب شریف بحار الانوار و سلیم بن قیس ذکر شده ضعیف باشد، آیا برای اثبات موضوع شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها همین یک روایت صحیحه امام کاظم علیه السلام کفایت نمی کند؟ آیا برای اثبات یک موضوع می بایست دهها روایت ذکر شود تا اقناع حاصل شود؟ آیا می توان انتظار داشت که در دورانی که شدید ترین جسارتها و سختگیریها به ائمه اطهار علیهم السلام می شده و حکام و غاصبان خلافت به شدت ائمه را در تنگنا قرار داده و نسبت به این موضوع خاص نیز حساسیت عجیبی داشته اند، آن بزرگواران بتوانند حقایق را علنا و مکررا بیان نمایند؟ چنانکه امیرالمومنین مجبور شد به خاطر حفظ کیان اسلام از امر مهمی همچون خلافت چشم پوشی کند و ۲۵ سال ساکت بنشیند، پس همین مقدار هم که به ما رسیده خود جای شگفتی و شکر بسیار دارد.

ثانیا بر عکس آنچه شما در مورد کتاب سلیم بن قیس ذکر کردید باید بگوییم: بیشتر دانشمندان و محدثان شیعه آنرا تایید کرده و معتبر دانسته اند. در رأس این گروه محدّث نعمانی (اوائل قرن چهارم) قرار دارد که با صراحت، همه مندرجات کتاب سلیم را معتبر و متقن دانسته است. در کلام کشّی نیز نشان از توثیق سلیم و تأیید کتابش وجود دارد. شیخ طوسی و نجاشی هرچند سلسله سند خویش را به کتاب سلیم ذکر کرده اند، ولی در کلامشان هیچ شاهدی که به صراحت آن را تأیید یا تضعیف کند، وجود ندارد. قول به صحّت کتاب و مندرجات آن در میان محدّثان و رجالیان متأخر طرفداران بیشتری دارد.( سبحانی، محمد تقی، گامی دیگر در شناسایی و احیای کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص ۲۲، مجله آینه پژوهش، شماره ۳۷، ۱۳۷۵ ش.)گو اینکه حتی اگر این قول را هم نپذیریم، می توانیم مانند داب و روش علمای شیعه تمام روایات کتاب را مانند روایات دیگر بررسی کنیم و پس از بررسی درباره آن حکم کنیم نه اینکه از ابتدا در مقابل آن جبهه گرفته و اصل کتاب را زیر سوال ببریم.

در مورد کتاب شریف بحار الانوار هم اصل و قاعده بر همین شکل استوار است علاوه بر اینکه نباید مانند برخی عوام تمام روایات این کتاب مهم شیعی را ضعیف بدانیم به صرف اینکه چند روایت ضعیف در آن وجود دارد. خوب است بدانید شیعه هیچگاه هیچ یک از کتبش را تماما صحیح اعلام ننموده است بلکه حتی کتب اربعه اش را ارجاع به بررسی داده و پس از بررسی حکم به صحت یا عدم صحت را مجاز شمرده است.

ثالثا آیا از اقرار عامل جنایت بر عمل خود امری بالاتر و مستندتر وجود دارد؟ خوب است بدانید دهها روایت صحیح السند از کتب شیعه و سنی وجود دارد که در آن عامل جنایت به جنایت خود اعتراف نموده و از آن ابراز ندامت نموده است.

روایت چنین است:

ابوبکر زمانی که در حالت مرگ افتاد از سه کار خود ابراز ندامت کرد که یکی از آنها حمله به خانه حضرت زهرا است.

عبدالرحمان بن عوف می‏گوید:«دخلت علی ابی‏بکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به»؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم.

پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:«فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً»؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم.

ابوبکر پاسخ داد:«اما انی لا آملی الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی فعلتهن و ثلاث وددت انی سألت رسول اللَّه(ص) عنهن»؛ من به واسطه سه کار که انجام داده‏ام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمی‏دادم و این سه مطلب را از پیامبر(ص) می‏پرسیدم.

فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب»؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمی‏دادم: ای کاش حریم خانه فاطمه را نمی‏شکستم و به آن حمله نمی‏بردم و او را به حال خودش رها می‏کردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت می‏گرفت.

در این روایت خلیفه اول تصریح می‏کند که ای کاش به خانه فاطمه(س) حمله نمی‏بردم و حریم آن خانه را نمی‏شکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است.( کامل فی الغه و الادب، ابی عباس محمد بن یزید مجرد، ج ۱، ص ۶؛ سقیفه و فدک، ابی‏بکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص ۷۰؛ مفاخرات، زبیر بن بکار و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، در ترجمه عمران بن داود رجلی؛بحار الانوار ، ج ۳۰، ص ۱۳۵؛ الغدیر ج ۷ ، ص ۱۷۰؛مجمع الزوائد هیثمی، ج ۵، ص ۲۰۲؛ معجم الکبیر طبرانی، ج۱، ص ۶۲؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۶۳۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۰، ص ۳۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۹؛ و …)

رابعا درباره شهادت صدیقه شهیده، روایات فراوانی در کتاب‌ های شیعه وجود دارد که حتی می‌ توان در این باره ادعای تواتر کرد، ما در این جا به جهت اختصار فقط به چند روایت اشاره می‌ کنیم:

۱ – «سلیم بن قیس» به نقل از «سلمان فارسى» آورده است:

فقالت فاطمه علیها السلام: یا عمر، ما لنا ولک؟ فقال: افتحی الباب وإلا أحرقنا علیکم بیتکم. فقالت: (یا عمر، أما تتقی الله تدخل على بیتی)؟ فأبى أن ینصرف. ودعا عمر بالنار فأضرمها فی الباب ثم دفعه فدخل. (کتاب سلیم بن قیس، تحقیق اسماعیل انصارى، ص ۱۵۰٫)

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: اى عمر، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن و گرنه خانه تان را به آتش مى کشیم! فرمود: اى عمر، از خدا نمى ترسى که به خانه من وارد مى شوى؟! ولى عمر ابا کرد از این که برگردد. عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد

۲ – در کتاب‌های معتبر شیعه مثل تفسیر عیاشی و بحار الأنوار مجلسی (ره) و الإختصاص شیخ مفید (ره) داریم که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) جلوی درب نشسته بود و از خود عمر نقل شده است:

فلما انتهینا إلی الباب فرأتهم فاطمه صلوات الله علیها أغلقت الباب فی وجوههم و هی لا تشک أن لا یدخل علیها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فکسره و کان من سعف، ثم دخلوا … .

وقتی ما جلوی درب خانه رسیدیم، فاطمه ما را دید و درب را بست و فاطمه شک نداشت که اینها بدون اجازه فاطمه، وارد منزل نخواهند شد. عمر با پایش به درب زد و درب را شکست و داخل شدند.

(بحار الأنوار للعلامه المجلسی، ج۲۸، ص۲۲۷ ـ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۷ ـ الاختصاص للشیخ المفید، ص۱۸۶ ـ تفسیر البرهان، ج۲، ۹۳)

۳ – در بحار الانوار می نویسد: پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی(ع) و عده‏ای بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل می‏رسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی(ع) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نکن. (بحار الانوار به نقل از انساب الاشراف بلاذری، ج ۱، ص ۵۸۶)

۴ – مرحوم فیض کاشانی در کتاب نوادر الاخبار می نویسد:… فاختبئت فاطمه علیه السلام و راء الباب فدفعها عمر حتی ضغطها بین الباب و الحائط.

پس حضرت زهرا سلام الله علیها پشت درب پنهان شد، سپس عمر او را به شدت کنار زد تا به حدی که او را بین درب و دیوار فشرد. (فیض کاشانی: نوادر الاخبار، ص ۱۸۳)

۵ – سلیم بن قیس می گوید: عمر بن خطاب نصف اموال همه عمالش را از آنان گرفت مگر, قنفذ عدوی او نیز یکی از کارکنان او بود که چیزی از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود بیست هزار درهم می باشد به او باز گرداند, ابان گفت سلیم گفت با علی(ع) ملاقات کردم و از این کار عمر از او پرسیدم فرمود آیا می دانی چرا از قنقذ دست برداشت و چیزی از وی غرامت نگرفت ؟ گفتم نه فرمود: زیرا او بود که وقتی فاطمه آمد تا بین من و آنان قرار گیرد با تازیانه اش او را زد, چنان که وقتی فاطمه از دنیا رفت جای تازیانه همچون بازو بند روی بازویش مانده بود.

برای آگاهی بیشتر ر.ک : کتاب سلیم بن قیس , ج ۲, ص ۶۷۴, تحقیق محمدباقر انصری , انتشارات الهادی قم .

۶ – سیدمرتضی (متوفای ۴۳۶) بعد از نقل تهدید به احراق، به روایت بلاذری می‌نویسد:

وَ هذا الْخَبَرُ َقْد رَوَتْهُ الشِیعَهُ مِنْ طُرُقٍ کَثِیَرهٍ وَ إنَّما الطَرِیفُ أنْ نَرْوِیَهُ بِرِوایَهٍ لِشُیُوخِ مُحَدِّثِی الْعامَّهِ وَ لکِنَّهُمْ کانُو یَرْوُونَ ما سَمِعُوا بِالسَلامَهِ وَ رُبَّما تَنَبَّهُوا علی ما فِی بَعْضِ ما یَرْوُونَهُ عَلَیْهِمْ فَکَََفُّو عَنْهُ … ( تلخیص الشافی (شیخ طوسی)، ج۳، ص۷۶، چاپ : مطبعه الاداب، نجف.)

و این خبر را شیعه از راه‌های زیادی روایت کرده است و نکته جالب این است که:

ما آن را به روایت بزرگان محدثین اهل سنت روایت می کنیم اما آنها (در ابتدا) آنچه شنیده بودند را به درستی روایت می کردند اما چه بسا به برخی از آن چه به ضرر خودشان روایت می‌کردند آگاهی یافتند و از (نقل) آن صرفنظر نمودند

حال بعد از ذکر این منابع و این مطالب نتیجه روشن است، زنى که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنینش و … مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهى منجر به فوت وى شود ، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد ، و به عامل جنایت مستند مى‏باشد ، و نیازى به دلیل دیگرى ندارد . از اینرو است که ائمه معصومین و اهل‏بیت رسول‏خدا ( ص ) مادر خود را شهیده مى‏خواندند . چنانکه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) فرمود : « إنّ فاطمه ( س ) صدیقه شهیده » (اصول کافی ، ج ۱ ، ص ۳۸۱ ، ح ۲ ).

با آنچه گفته شد جاى تردیدى باقى نمى‏ماند ، و شهادت دختر پیامبر ( ص ) براى هیچ شیعه و سنى منصف و غیرمتعصبى قابل انکار نیست . و به این ترتیب پرسشهاى فراوانى را پیش‏روى تاریخ قرار می گیرد که از آن جمله است : چرا خورشید عُمْر فاطمه ( س ) به آن زودى غروب کرد ؟ آیا به مرگ طبیعى بود ؟ آیا تهدید به آتش کشیدن خانه در آن تأثیر نداشت ؟ آتش‏زدن در خانه چطور ؟ در به پهلو زدن چطور ؟ سقط جنین و بیمارى پس از آن باعث شهادت نبود ؟ اگر اینها نبود، یا اینها موجب شهادت نبود، پس چرا : همانطور که بخارى ومسلم(بخاری و مسلم دو تن از مهمترین سران اهل سنت هستند که دو کتاب به نامهای صحیح بخاری و صحیح مسلم نوشته اند که در نزد اهل سنت این دو کتاب بعد از قرآن مهمترین کتب آنان به حساب می آید و تمام روایات آن را صحیح می دانند) مى‏گویند : فاطمه ( س ) تا آخر عمر از ابوبکر قهر بود ؟ « فغضبت فاطمه بنت رسول اللَّه ( ص ) فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتى توفّیت » . (صحیح بخارى ، ج ۲ ، ص ۵۰۴ ، کتاب الخمس ، باب ۸۳۷ ، ح‏۱۲۶۵) . « فوجدت فاطمه على ابى بکر فى ذلک فهجرته فلم تکلّمه حتّى‏ توفّیت . » (همان ، ج ۳ ، ص ۲۵۲ ، کتاب المغازى ، ب ۱۵۵ غزوه خیبر ، حدیث ۷۰۴ . و صحیح مسلم ، ج ۴ ، ص ۳۰ ، کتاب الجهاد و السیر ، باب ۱۵ ، ح ۵۲) . ‏ چرا در بخارى آمده است : فاطمه ( س ) پنهان بخاک سپرده شد ؟ « فلمّا توفّیت دفنها زوجها علىٌّ لیلاً ولم یؤذن بها أبابکر وصلّى‏ علیها . » (همان). ‏ چرا چنانکه بخارى نقل کرده : نیمه شب دفن گردید ؟ (همان) . ‏چرا قبر تنها یادگار پیامبر ( ص ) هنوز مخفى است ؟ چرا پس از گذشت سالها از این ماجرا بخارى و مسلم آورده‏اند : على ( ع )، ابوبکر و عمر را کاذب ، آثم ، غادر و خائن مى‏دانست ؟ قال عمر، لعلى وعباس : « فرأیتماه ( ابابکر ) کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . » (صحیح مسلم ، ج ۴ ، ص ۲۸ ، کتاب الجهاد و السیر ، باب ۱۵ حکم الفئ ، حدیث ۴۹) . ‏

شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه ( س ) گذشت على ( ع ) بپامى‏خاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه ( س ) درگیر مى‏شد، امروز تحریف گران تاریخ مى‏گفتند على براى گرفتن حکومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیریها فاطمه کشته شد و على ( ع ) قاتل فاطمه است، دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود .

به هر حال شهادت بانوی دو عالم و آزار و اذیتهایی که در دوران کوتاه پس از پیامبر از سوی غاصبان خلافت دید واقعیتی است که قابل انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت.

 

منبع: پرسمان