خوارزمی گوید:

عبد الله و عبد الرحمان از قبیلۀ غفار نزد امام حسین (ع) آمدند و سلام داده و گفتند: یا ابا عبد الله! دوست داریم از تو دفاع کنیم و در برابر تو کشته شویم. امام فرمود: آفرین بر شما! نزدیک بیایید. آن دو گریان پیش امام آمدند. حضرت فرمود: ای برادر زادگانم! چراگریه می‌کنید؟ امیدوارم به زودی دیدگانتان روشن شود. گفتند: فدایت شوم! بر خودمان گریه نمی‌ کنیم، بر تو گریه می‌کنیم که محاصره‌ات کرده‌اند و قدرت دفاع از تو نداریم. فرمود: ای برادرزادگان! خداوند پاداشتان دهد که آنچه در توان دارید، در مواسات و یاری من به کار می‌گیرید. خدا بهترین پاداش متّقین را به شما بدهد.

سپس با حضرت خداحافظی کرده به میدان رفتند و پس از نبردی سخت شهید شدند.

 

 

قال الخوارزمیّ:

(ثمّ) جاء عبد الله و عبد الرّحمان الغفّاریان، فقالا: السّلام علیک یا أبا عبد الله، أحببنا أن نقتل بین یدیک، و ندفع عنک. فقال: مَرْحَباً بِکُمَا، ادْنُوَا مِنِّی. فَدَنَوَا مِنْهُ وَ هُمَا یَبْکِیَانِ. فَقَالَ لهما: یَا ابْنَیْ أَخِی مَا یُبْکِیکُمَا؟ فَوَ اللَّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ تَکُونَا عن سَاعَهٍ قَرِیرَیِ الْعَیْنِ. فَقَالا: جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاکَ وَ اللَّهِ مَا نَبْکِی عَلَى أَنْفُسِنَا، وَ لَکِنْ نَبْکِی عَلَیْکَ، نَرَاکَ قَدْ أُحِیطَ بِکَ وَ لَا نَقْدِرُ أن نمنع عنک. فَقَالَ: جَزَاکُمَا اللَّهُ یَا ابْنَیْ أَخِی بِوُجْدِکُمَا مِنْ ذَلِکَ وَ مُوَاسَاتِکُمَا إِیَّایَ بِأَنْفُسِکُمَا أَحْسَنَ جَزَاءِ الْمُتَّقِینَ. ثُمَّ اسْتَقْدَمَا وَ قَالا: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقَالَ: وَ عَلَیْکُمَا السَّلَامُ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. فخرجا و قاتلا قتالا شدیداً حتّی قتلا.[۱]


[۱]– مقتل الحسین ۲: ۲۳، تاریخ الطبری ۳: ۳۲۸، الکامل فی التاریخ ۲: ۵۶۸ مختصراً، البحار ۴۵: ۲۹، العوالم ۱۷: ۲۷۳٫