«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

وجود مبارک امام زین العابدین علیه السلام در آغاز ماه مبارک رمضان از پروردگار متعال مسئلت‌ها دارند، و نهایتِ فرازِ اولِ آن «خلاصی از ریا و دوری از شرک در تمام ابعاد» است و اینکه چشمِ انسان به خدای متعال باشد، مقصدِ انسان حق باشد و چشم به دیگران نداشته باشد.

خطری به نامِ «ریا»

ریا شرکِ خفی است، ریا جزوِ خطرناک‌ترین گناهان است که خود را نشان نمی‌دهد، خیلی بدبختی است که یک روحانی یک عمری امام جماعت باشد و در محرابِ عبادت خدای نخواسته مشرک و اهلِ ریا باشد، در خانه‌ی خود یک طور نماز بخواند ولی بینِ مردم طورِ دیگری نماز بخواند و نزدِ مردم آنطوری که هست خود را نشان ندهد، این دو شخصیت بودن، اینکه ظاهر و باطن با هم ناهمگون باشد، اینکه گفتار و رفتار یکی نباشد جزوِ آفت‌های بسیار مهم برای عمومِ مردم است، خصوصاً برای علما.

وجود مبارک مرحوم محدّث قمی رضوان الله تعالی علیه صاحبِ منّت بر ما هستند، مفاتیحِ ایشان چه سفره‌ای است، چه بابِ رحمتی است و چه برکتی برای آن بزرگوار است، این کتاب را با چه اخلاصی نوشتند و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه کردند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم برکت دادند و اثرِ این عالِمِ ربّانی همه جا در کنارِ قرآن کریم مایه‌ی قربِ ما به خدای متعال می‌شود، در هر مسجدی، در هر هیئتی، در هر حرمی، در هر حجّی شما مفاتیح الجنان را برای خودتان روزنه‌ی نور می‌بینید و از دعاها و نمازها و مناجات‌ها و توصیه‌های این کتاب شریف استفاده می‌کنید.

مرحوم محدّثِ قمی معلّم اخلاق هم بوده‌اند، مراجع تقلید می‌نشستند و از ایشان دعوت می‌کردند و ایشان موعظه می‌کردند و بعضی از مراجع پای صحبتِ ایشان گریه می‌کردند.

یک تابستانی ایشان به مشهد رفتند که این کتاب «فوائد الرّضویه» را که در حالاتِ علماء است در مشهد نوشته‌اند، وقتی ایشان به مشهد رفتند در مسجد گوهرشاد از ایشان درخواست کردند که امام جماعت باشند، چند روزی برای نماز جماعت به آنجا رفتند و یک روز وقتی نماز ظهر را خواندند رفتند و دیگر هم نیامدند.

تعجّب کردند و به سراغِ ایشان رفتند، گفتند که خیلی‌ها بخاطرِ شما نمازِ خودشان را تعطیل کردند که نماز شما پُررونق بشود و یک نماز جماعتِ آبرومندی بشود، فرمودند: من آمدم و وقتی تکبیر گفتم و حمد و سوره را خواندم و به رکوع رفتم صدای «انّ الله مع الصّابرین» آمد، دیدم این صدا از دور می‌آید، احساس کردم جمعیّت زیاد هستند و این شخص که از آخر صدا زد فاصله دارد، بدم نیامد از اینکه جمعیّتی پشتِ من هست، من به نفسِ خودم اطمینان نکردم و دیگر هم برای نماز جماعت نمی‌آیم.

کسی که حواسِ جمعی دارد اینطور است، توجیه هم نمی‌کند که رضای خدا در شلوغیِ جماعت است، او خود را می‌بیند، بخاطرِ خود نمی‌خواهد مردم اصلاح بشوند، می‌گوید اول خودم.

لذا از مسائلِ بسیار حساسِ زندگیِ یک مؤمن که آخرتِ انسان را تأمین می‌کند «اخلاص» است، و در مقابلِ ان خطرناک‌ترین خطر «ریا» است.

هم ممکن است انسان در منبر ریا کند، هم ممکن است انسان در محراب ریا کند، ممکن است طرف مدرّسِ حوزه باشد و درس خارج بگوید اما حتّی یک مرتبه هم برای خدا درس نگفته باشد و مدام خواسته باشد که درسِ او رونق داشته باشد.

این موضوع را باید همه‌ی ما، بزرگانِ ما، مدرّسینِ ما، مدیرانِ ما، وعاظِ ما و همه‌ی قشرها بدانند که امام سجّاد علیه السلام به خدای متعال پناه می‌برد، امام است و معصوم است اما باید خدای متعال دستِ انسان را بگیرد.

مسئله‌ی تحصیل و نگه‌داشتنِ اخلاص

فرمودند: «اَلنّاسُ کُلُّهُم. هالِکُونَ الاّ العالمونَ وَ العالمونَ کُلُّهُم هالِکُونَ الاّ العاملونَ وَ العاملونَ کُلُّهُم هالِکُونَ الاّ المخلِصونَ والمُخلِصونَ فى خَطَرٍ عَظیمٍ»[۲]. همه‌ی مردم در هلاکت هستند و روز قیامت راهی برای نجات ندارند مگر اینکه معرفت و علمِ به احکام و معارف پیدا کنند.

آیا هر کسی مسئله‌ فرا گرفت، اخلاق فرا گرفت، اعتقادات فرا گرفت اهلِ نجات است؟ فرمودند: نه! این‌ها هم در هلاکت هستند مگر اینکه اهلِ عمل باشند.

اهلِ علم و اهلِ عمل هم در هلاکت هستند، در نابودی هستند، در خطرِ سقوطِ در قعرِ جهنّم هستند، مگر آن‌هایی که مخلص و بی‌ریا هستند، تزویر ندارند، ظاهرسازی نمی‌کنند، برای پولدار و صاحب منسب بیشتر از فقیر احترام نمی‌گذارند.

کسانی که اخلاص داشته باشند اهلِ نجات هستند. تازه خودِ مخلص هم در خطرِ بزرگی است، چون نگه‌داشتن کارِ بسیار مشکلی است، می‌بینید گاهی انسان کاری را با اخلاص انجام می‌دهد اما بعد خودپسندی به سراغِ او می‌آید و خود را می‌پسندد یا بعداً اینجا و آنجا اظهار می‌کند و اجرِ خود را کم می‌کند و آن عمل را به تدریج نابود می‌کند، یا بر کسی منّتی می‌گذارد، «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»[۳]، این صدقه را برای خدای متعال انجام داده بود اما بعد منّت گذاشت یا نیش‌زبان زد، این کار عمل را باطل و بی‌اثر می‌کند.

لذا اخلاص اکسیر است و تحصیلِ آن فقط از جانبِ خدای متعال است که ممکن است به بنده داده بشود، باید انسان التماس کند، نگه داشتنِ آن مشکل‌تر از مسئله‌ی تحصیلِ درجه‌ی اخلاص هست.

بدبختِ دنیا و آخرت نشویم

و پروردگار عزیز در قرآن شریف فرموده است: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»[۴]، آن چیزی که خدای متعال از ما خواسته است و انسان تنها و تنها مأمورِ به این چیز است و اگر غیر از این باشد خدای متعال قبول نمی‌کند این است که ما بندگی کنیم اما «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»، انگیزه‌ی ما راضی کردنِ پولدار نباشد، انگیزه‌ی ما راضی کردنِ مقامات نباشد، نخواهیم پامنبری‌ها را از خودمان راضی کنیم، نخواهیم خودمان را جا بیندازیم، نخواهیم که شاگردهای پای درسِ ما بگویند که مدرّسِ درسِ ما بهتر از مدرّسینِ دیگر است، این مسابقاتِ در شهرت و جاه و مقام نباشد؛ و متأسّفانه یکی از مشکلاتی که بشر گرفتارِ آن هست حبّ جاه است، خیلی از کارهای خیر را انجام می‌دهد که رأی بیاورد، خیلی کارهای خوب انجام می‌دهد که خوشنام باشد و مردم به او اعتماد کنند، ولی خدای متعال را مدّنظر ندارد، چون به خلوت می‌رود آن کارِ دیگر می‌کند.

این‌ها واقعاً بدبختِ دنیا و آخرت هستند، چون دنیا دوامی ندارد، خیلی زود عمر آب می‌شود و بر باد می‌رود و انسان به آنجا می‌رود و می‌بیند نه نمازی دارد، نه روزه‌ای دارد و نه هیچ چیزی!

می‌گویند مرحوم شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله تعالی علیه یکی از اشخاصی که اهلِ مراقبه و ریاضت و عبادت و خلوت بوده است بعد از مرگِ او می‌بیند، دیده بود بیچاره مرتّب دستِ خود را به زانو می‌زند و می‌گوید: ای کاش برای خدا انجام داده بودم. از او می‌پرسند: تو که اهلِ عبادت بودی، گفت: نه! من می‌خواستم به مقامِ عرفان برسم که مرید داشته باشم، به دنبالِ کار برای خدا نبودم.

با اینکه عمرِ خود را در عبادتگاه گذرانده است و در ظاهرِ امر هم هیچ گناهی نکرده است مع ذلک آنجا با حسرت می‌گفته است که ای کاش برای خدا انجام داده بودم.

ماه مبارک رمضان روزه تمرینِ اخلاص است، ولی حواسِ ما جمع باشد دامانِ رحمتِ خدای متعال را بگیریم و حضرات معصومین علیهم السلام را واسطه قرار بدهیم، خصوصاً به ذیلِ عنایتِ سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام متوسّل بشویم و از حضرت اخلاص طلب کنیم، چون تنها گروهی که همه‌ی گروه برای خدای متعال بودند اصحابِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، اصحابِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قاطی داشتند، منافقین دورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، کَسانِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به رانِ مبارکِ ایشان خنجر زدند، اما تنها جمعی که یک نفر ناخالص نداشت این هفتاد و دو نفری بودند که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به این‌ها مدال دادند و هر کدام یک امّت بودند.

روضه تنهایی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یارانِ خود را از دست دادند به میانِ میدان آمدند و فرمودند: «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی؟»، «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟»، «هَلْ مِنْ مُعِینٍ یُعینُنِی؟»، چند نوع استغاثه کردند، یک مرتبه بعنوانِ پسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، آیا کسی نیست که حسین را یاری کند؟ دیدند کسی نیامد، فرمودند: آیا کسی نیست از ما حمایت کند؟ دیدند کسی نیامد، بعد مسئله‌ی «ناموس» را مطرح کردند، «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟» آیا یک نفر از حرمِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، از ناموسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، از این بانوانِ در بیابان مانده دفاع نمی‌کند؟

یک نفر پیدا نشد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی نمودند به شهدا و صدا زدند: «یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[۵]

هم دلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در این روزها برای شهدا تنگ شده بود و یادِ شهدا کردند و اشک ریختند، هم فرزندِ ایشان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه… وقتی مردی از جمعیّتِ حاضر پیدا نشد شهدا را صدا زدند، «مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی»، چه شده است؟ من که هر وقت شما را صدا می‌زدم همیشه «لبّیک» می‌گفتید، ولی الآن که شما را صدا می‌زنم پاسخی نمی‌دهید…

در بعضی از نقل‌ها آمده است که ابدانِ شهدا حرکت کردند، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواستند همراهی کنند، فرمودند: «فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ»، از جان گذشته را به کمک احتیاج نیست… من هم در آستانه‌ی شهادت هستم، اما این همه زن و کودک در میانِ یک مشت گرگ مانده‌اند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] بحارالانوار، جلد ۷، صفحه ۲۴۵

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۴ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا ۖ لَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُوا ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)

[۴] سوره مبارکه بینه، آیه ۵ (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ ۚ وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ)

[۵] معالی السبطین، جلد ۲، صفحه ۱۷