در این فراز موانع استجابت دعا را مرحوم ابن فهد حلی از زبان وحی و روایات ائمه عصمت و طهارت بیان فرمودند؛ آخرین فراز ایشان، [حدیثی] از امیر المومنین علی علیه السلام است.

«وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ [علی] علیه السلام: أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عِیسَى قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی إِلَّا بِأَبْصَارٍ خَاشِعَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ وَ أَیْدٍ تَقِیَّهٍ – وَ أَخْبِرْهُمْ أَنِّی لَا أَسْتَجِیبُ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ دَعْوَهً وَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی لَدَیْهِ مَظْلِمَهٌ.» (۱:۵۷)

خیلی کار را سخت می کند، ولی اگر کسی بخواهد معالجه بشود، خدا کمکش می کند. امیر المومنین علیه السلام فرمودند که: الله سبحانه به جناب عیسی مسیح وحی فرمود عیسی به بنی اسرائیل بگو که به بیتی از بیوت من وارد نشوند، این مساجد خانه خداست. عبادتگاهها، خانه حق تعالی است. خداوند به عیسی فرمود، به بنی اسرائیل بگو داخل نشوند به هیچ خانه ای از خانه های من؛ مگر اینکه سه امر را رعایت کنند.(۲:۴۶)

 

چشم خاضع

یکی [از آن موارد] این [است] که چشمشان همراه خشوع داشته باشند. بعضی چشمها آثار بی حیایی و تمرد در ایشان هست، ولی بعضی چشمها سر به زیر هستند. خشوع چشم [به معنای] نرمش چشم است. حالا اعم از اینکه چشم خودش را در برابر گناه فرو می اندازد، خشوع نشان می دهد. یا نه چشم خاشع مظهر قلب خاشع است. یعنی چشمی اشک بار داشته باشد.(۳:۲۵) و آن دل نرمش را، با اشکش نشان بدهد.

 

قلب طاهر

شرط دوم «وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ» دلها را باید پاک کرد. دلی که حسد دارد، نجس است. دلی که تکبر دارد، نجس است. دلی که حرص و طمع واردش شده، این دل مریض است، پاکی ندارد. دلی که کینه مومن دارد، این دل، دل پاکی نیست. دلی که شک دارد، نسبت به معارف حقه، نسبت به اصول اسلامی، نسبت به مقدسات، تردید دارد، این دل ناپاکی است. دلی که سوء ظن دارد، نسبت به برادران دینی اش، نسبت به اقوامش، نسبت به آحاد، نسبت به همه، بدبین است؛ این دل دل طاهری نیست. اینها عوارضی است که دل را از پاکی فاصله انداخته [است]. قلبهایتان را پاک کنید.

 

دستهای با تقوا

«وَ أَیْدٍ تَقِیَّهٍ» دستهایتان تقوا داشته باشد. با این دستتان به کسی ستم نکنید. با اشاره هایتان، اوضاع را به هم نریزید. با قلمهایتان، مقاله هایی که امید جامعه را به یأس تبدیل می کند [ننویسید]. با مقالاتی که یقینیات مردم را زیر سوال می برد، آرامش را از بین می برد، این دستها و این قلم ها تقوا ندارند. دستی که به اموال مردم، به بیت المال مردم دست اندازی می کند، دستی که موجب ضایع شدن حق این و آن می شود، دستی که روی مظلومی بلند می شود، دستی که گزارشات کذب می دهد؛ اینها دستهای تقی نیستند.

دست باید پاک باشد. یعنی هم واردات ما که به دست ما انجام می شود، هم واردات مالی ما و هم واردات قلبی ما. چه کتابی را برداریم بخوانیم. چه مقاله ای را بخوانیم [این می شود واردات ما؛ از طرف دیگر باید] صادراتمان [را نیز کنترل کنیم]. ما به مردم چه چیزی می دهیم. زهر می دهیم یا دارو می دهیم. داده های ما به مردم و اخذ های ما از مردم، باید تحت کنترل تقوا باشد؛ [باید] خدا بپسندد، باید در چارچوب شرع و رضایت حضرت حق سبحانه و تعالی باشد.

«وَ أَخْبِرْهُمْ» مطلب را خداوند متعال خواسته که پیغمبرش برای امتش برجسته کند.(۰۶:۵۴) به اینها از جانب من خبر بده،گزارش بده، اعلام بکن؛ که«أَنِّی لَا أَسْتَجِیبُ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ دَعْوَهً» من برای هیچ یک از شما دعایی را، هیچ دعایی را مستجاب نخواهم کرد، در حالی که احدی از بندگان من به عهده شما حقی دارند، مظلمه بر گردن شماست. مادامی که به ظلم کسی آدم آلوده شد، تا این ظلم را از حیطه زندگی خودش برطرف نکرده، [دعایش در درگاه حق تعالی مورد استجابت واقع نمی شود.] بعضی ها به زنشان ظلم می کنند. بعضی زنها به شوهرهاشان ظلم می کنند، در غیاب شوهرانشان، به اموال شوهرشان بر خلاف رضای آنها دست اندازی می کنند. بعضی ها هم به بچه های [خودشان] ظلم می کنیم. بعضی ها هم ناخواسته سر و صدایشان به همسایه ها می رسد، از دست ما ایذاء دارند.

 

انواع ظلم هایی که انسان فکر می کند؛ ظلم مال [رئیس] روأسا است، ظلم مال خلیفه و آل سعود است. خود ما چقدر به همدیگر رحم می کنیم؟! حقوق شهروندی و همسایگی و حقوق ایمانی و حقوق خویشاوندی را چقدر رعایت می کنیم؟! ضایع کردن حق هر کسی، ظلم کردن به آن کس است. و مادامی که غبار ظلم بر دل کسی نشسته، دعا خالص نیست، تا بالا برود.گیر دارد، [و لذا] بالا نمی رود.

 

آداب جلب رضایت از مظلمه

بنابراین بیائیم آنهایی را که می شناسیم، حقی ازآنها ضایع کردیم، اگر می توانیم جبران کنیم؛ اگر هم نمی توانیم [جبران کنیم]، بگوییم، از ایشان حلالیت بطلبیم، ولی اگر گفتن ما آنها را ناراحت می کند، [نباید بگوئیم، چرا که تا] حالا حقی از او ضایع شده [بود]، ولی دلش مجروح نیست، [اما وقتی] بگوئیم؛ عقده می کند، کینه می کند و دیگر این زخم خوب نمی شود. [در این گونه موارد،] لزومی ندارد ما بگوئیم، اینجا ما یک فاسدی را با افسد دفع می کنیم.

این ظلم بیشتری است، ایذاء هم هست. جاهایی که حقی از کسی ضایع شده، اعلان ما باعث شده که بیشتر ناراحت بشود، عناوین ثانوی روی آن می آید و ظلم را مضاعف می کند. [وظیفه ما در چنین مواردی این است که] هیچ چیزی نگوئیم، ولی با محبت ها، با پیام های خوب، با خدمتی که می توانید به ایشان بکنید، ایناها را یک طوری معطوف کنید، نظرشان را نسبت به خودتان [جلب کنید]. اگر از دسترس ما خارج شدند و وفات کرده، [یا] جایی رفته که ما دیگر دسترسی به ایشان نداشته باشیم، در حقش دعا کنیم. برایشان نماز بخوانیم. برایشان ردّ مظالم بدهیم. [این عملکرد سبب می شود تا در] روز قیامت که اینها کم می آورند، می بینند، ما برایشان یک کارهایی کردیم، [در آن موقع حساس، خوشحال می شوند و] به عنایت الهی از ما می گذرند، صرف نظر می کنند.

بنابراین تا حق الناس را ما در زندگیمان حل نکردیم، توقع نداشته باشیم که دعاهایمان مستجاب بشود.

 

یک تبصره

اما یک تبصره دارد و آن این است که مستجاب نشدن دعا، غیر از دعا کردن است. مثل قبول نشدن نماز و وجوب نماز است. نماز بر ما واجب است، چه خدا نماز را از ما قبول کند و چه خدا از ما قبول نکند، معاذ الله. نماز جزء ارکان دین است، نماز جزء واجبات قطعی است و از نماز هم به جز مقداری که حضور قلب هست قبول نمی شود؛ اما قبول نشدن مجوز نمی شود، برای کسی که نمازش را ترک بکند. ما باید دعاهایمان را بکنیم، خدا دعا را بر ما واجب کرده و وقتی که بیچاره می شویم مگر به جز خدا، کسی را داریم. «ربّى من‏ لى‏ غیرک‏».[۱] (۱۱:۳۲)

 

دعای مذنبین

بگو من کجا بروم؟ ولی خدا هم اجازه داده گنه کار هم دعا کند. گنه کار گدایی اش را بکند. گنه کار التجاء و تضرع را داشته باشد. «یَا أَنِیسَ‏ [الْمُرِیدِینَ یَا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ یَا رَازِقَ الْمُقِلِّینَ یَا رَجَاءَ] الْمُذْنِبِین».[۲] خداوند ناله گنه کار را دوست دارد ها. بخصوص گنه کاری که ظلم به کسی کرده، آن مظلوم هم از دسترس او خارج شده، امروز این ظالم بیچاره، بدبخت است، می گوید من ظلم کردم و نمی توانم جبران کنم. من به غیر از تو به چه کسی بگویم، به چه کسی پناه بیاورم؟!!

بنابراین یقین بدانید که دعا واجب است و اگر کسی در دعایش خودش را بیچاره ببیند، خدا ارحم الراحمین است. خدا اکرم الاکرمین است. من گاهی برای شما گفتم، ولی به هر بهانه ای دلم می خواهد، نام مبارک حضرت آیت الله العظمی مرحوم بهجت را ببریم که در مجلس ما نور بیاید. ایشان جلوه حق تعالی است. من یقین دارم که ایشان همه جا حضور دارند.

در محضر آقای بهجت نشسته بودم نگاه به سیمای ایشان می کردم، از خودم بدم می آمد، خجالت می کشیدم، در باطنم گفتم: خدایا این در چه مقامی است و من در چه حدی هستم، در باطن خودم از خودم اظهار [انزجار] می کردم. بیچاره ببین این کیه و تو کی هستی؟ توی همین حالت شرمندگی، در باطن خودم بودم که -آقای بهجت نوعاً به سیمای کسی نگاه نمی کرد، آقای بهجت یا سرش رو به پائین بود یا رو به بالا بود. کم پیش می آمد به کسی نگاه مستقیم بکند.- ایشان یک نگاهی به من کرد و فرمود خدا ارحم الراحمین است! خدایا باورم آمده که تو ارحم الراحمین هستی. با این حالی که برایتان پیش آمد می خواهید دامن چه کسی را بگیرید؟


 

[۱] الصحیفه العلویه و التحفه المرتضویه / ترجمه رسولى، متن‏عربى، ص ۱۹۸، دعاؤه علیه السلام فى لیله النصف من شعبان و لیله الجمعه و هو دعاء الخضر ع

[۲] زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۳۶، دعاء الجوشن الکبیر