ازدواج‌های قبلی خدیجه؟

گفته می‌شود: پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با دختری جز عایشه ازدواج نکرد. خدیجه پیش از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با دو نفر دیگر ازدواج کرده بود و از آنان فرزند هم داشت. آن دو مرد، عتیق بن عائذ بن عبدالله مخزومی و ابوهاله تمیمی بودند.

ما، در این ادّعا تردید داریم و احتمال قوی می‌دهیم که آنچه در این‌باره می‌گویند، ساخته‌ی دست سیاست‌بازان باشد. ما نمی‌خواهیم از اختلاف مورّخان درباره‌ی نام وی به تفصیل بحث کنیم که آیا ابوهاله، نبّاش بن زراره است یا زراره بن نبّاش یا هند یا مالک؟ و آیا از صحابه بود یا نه؟ آیا ابتدا با او ازدواج کرد یا با عتیق؟[۱]

در این‌باره نیز نمی‌خواهیم بحث کنیم که آیا هند از این شوهر بود از آن یکی؟ و اگر فرزند عتیق بود، دختر بود[۲] و گرنه پسر و آیا در جنگ جمل همراه علی (علیه السّلام) بود و کشته شد یا در بصره در اثر طاعون؟[۳] با این حال چند نکته را به اختصار بیان می‌کنیم:

الف) ابن شهرآشوب می‌گوید:

احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در کتاب‌های خود و سیّد مرتضی در کتاب الشافی و ابوجعفر طوسی در کتاب تلخیص الشافی روایت کرده‌اند که وقتی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خدیجه ازدواج کرد، دختر بود. آنچه در کتاب‌های الانوار و البدع آمده، مؤیّد همین مطلب تواند بود. در این دو کتاب بیان شده که رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بودند.[۴]

ب) ابوالقاسم کوفی می‌گوید:

خاص و عام و اهل آثار و ناقلان اخبار اجماع دارند که احدی از اشراف، سادات و نجیب‌زادگان قریش نماند مگر که از خدیجه خواستگاری کرد و خواهان همسری او شد، امّا خدیجه به همه‌ی آن‌ها پاسخ منفی داد. هنگامی که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با او ازدواج کرد، زنان قریش بر او خشم گرفتند و رهایش کردند. آنان به خدیجه گفتند: اشراف و امرای قریش از تو خواستگاری کردند، با احدی از آنان ازدواج نکردی امّا با محمّد، یتیم ابوطالب، فقیر بی‌مال، ازدواج نمودی؟!

حال چگونه از نظر خردمندان فهمیده، پسندیده است که خدیجه با یک نفر عرب بیابان‌گرد از قبیله‌ی تمیم ازدواج کند، امّا آن‌چنان که توصیف کردیم از ازدواج با اشراف و سادات قریش امتناع ورزید؟ آیا صاحب‌نظران نمی‌دانند که چنین کاری از روشن‌ترین محالات و رسواترین مقالات است؟![۵]

اگر کسی بخواهد پاسخ کوفی را با این بیان بدهد که چگونه ممکن است یک زن شریف و زیبا در این مدّت نسبتاً دراز بدون ازدواج باقی مانده باشد؟! باید بداند که پاسخ مناسبی نیست؛ زیرا نمی‌تواند توجیه‌گر ردّ بزرگان قریش و قبول یک نفر عرب بیابان‌گرد تمیمی از سوی خدیجه باشد.

اگر بپرسد که چگونه پدر یا سرپرست خدیجه اجازه داد که تا این سن بدون همسر بماند؟ پاسخ ما این است که پدرش در جنگ فجّار کشته شد و سرپرستش هم به اندازه‌ی پدرش قدرت نداشت که او را به ازدواج با هر که خودش می‌خواست، وادار سازد.

از سوی دیگر باقی ماندن یک زن شریف و صاحب جمال برای مدّتی بدون ازدواج برای پیدا کردن مرد فاضل و کاملی که در آن دوره کار مشکلی بود؛ نمی‌تواند موجب شگفتی باشد.

ج) چگونه بزرگان قریش که از خدیجه خواستگاری کردند و او به آن‌ها پاسخ منفی داد، او را به خاطر ازدواج با یک عرب بیابان‌گرد بی‌اصل و نسب سرزنش نکردند؟!

د) گفته‌اند: نخستین شهید اسلام، فرزند خدیجه بود به نام حارث بن ابی هاله و آن‌گاه که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دعوت خود را علنی کرد، به شهادت رسید.[۶]

نمی‌توان این ادّعا را پذیرفت، زیرا به سند صحیح از قتاده روایت کرده‌اند که نخستین شهید اسلام، سمیه مادر عمّار بود.[۷] از مجاهد هم چنین روایت کرده‌اند.[۸]

از عبدالله بن عبّاس روایت شده که «پدر و مادر عمّار کشته شدند. آن دو نخستین مسلمانانی بودند که در این راه کشته می‌شدند.»[۹] مگر این‌که ادّعا شود، سمّیه نخستین شهید زن بود و حارث نخستین شهید مرد. امّا این احتمال بعید است و بر خلاف ظاهر سخنان خودشان، خصوصاً که واژه‌ی شهید همانند قتیل و جریح بر مذکّر و مؤنّث به یک اندازه به کار می‌رود.

هـ) روایت شده که خدیجه را خواهری به نام هاله بود.[۱۰] هاله با مردی مخزومی ازدواج کرد و فرزند دختری برایش به دنیا آورد که او را هاله نامیدند. سپس هاله با یک مرد تمیمی به نام ابوهند ازدواج کرد و برایش پسری به نام هند به دنیا آورد. این مرد تمیمی یک زن دیگر هم داشت که دو دختر به نام‌های زینب و رقیه برایش به دنیا آورد و خود مرد. مرد تمیمی هم مرد. پسرش هند نزد قوم و خویش پدرش رفت و دخترها: زینب و رقیه، نزد هاله خواهر خدیجه ماندند. خدیجه خواهرش هاله و دو دختر را که از مرد تمیمی و زن دیگرش بودند، نزد خود آورد. هنگامی که خدیجه با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرد، هاله از دنیا رفت. بدین ترتیب دو دختر تمیمی نزد خدیجه و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ماندند. مردم عرب گمان می‌بردند که دختری که فرد بزرگ می‌کند، دختر او به شمار می‌رود. از این‌رو آن دو دختر را که فرزند ابوهند تمیمی و همسر دیگرش بودند، به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت دادند و دختران او نامیدند. در مورد هند هم وضع همین‌گونه بود.[۱۱]

شاید بتوان این روایات را با اختلافی که درباره‌ی نام پدر هند آمده، تأیید کرد. در این‌باره به منابعی که در پاورقی معرّفی کرده‌ایم، مراجعه کنید.

دو همسر عثمان

الف) روایت مقدّسی از سعید بن ابی عروه از قتاده دلالت دارد که دو همسر عثمان، دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبودند. او می‌گوید:

خدیجه در دوره‌ی جاهلی (پیش از بعثت)، عبد مناف را برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دنیا آورد و در اسلام دو پسر و چهار دختر؛ قاسم که به همین بابت کنیه‌ی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابوالقاسم بود؛ قاسم زنده بود تا این‌که به راه افتاد. سپس مرد؛ دیگری عبدالله که در کوچکی مرد؛ امّ کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه.[۱۲]

قسطلانی می‌گوید:

گفته‌اند: پیش از بعثت پسری داشت که عبد مناف نامیده شد. بنابراین فرزندان او دوازده نفر می‌شوند. همه‌ی آنان جز همین پسر پس از بعثت به دنیا آمدند.[۱۳]

برخی نیز تأکید کرده‌اند که با سند صحیح نزدشان ثابت شده که رقیه کوچک‌ترین فرزندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حتّی فاطمه (علیها السّلام) بود.[۱۴]

حال چگونه سخن کسانی را تأیید کنیم که می‌گویند: رقیه و زینب در جاهلیت با فرزندان ابولهب ازدواج کردند و پس از ظهور اسلام، از آن‌ها جدا شدند؟ مقدّسی می‌گوید:

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رقیه را به همسری عثمان درآورد. رقیه در دو هجرت همراه عثمان بود و در هجرت نخست، جنینی در کشتی سقط کرد.[۱۵]

آری، چگونه می‌توانیم این سخن را تأیید کنیم، در حالی که می‌دانیم: هجرت نخست به حبشه در سال پنجم بعثت بود. حال چگونه رقیه پیش از بعثت با پسر ابولهب ازدواج کرد؛ سپس از او جدا شد و با عثمان ازدواج کرد و پیش از هجرت به حبشه از او باردار شد، در حالی که خودش پس از بعثت متولّد شده بود؟! واقعاً عجیب است!

ب) مطابق برخی روایات، پس از آن‌که سوره‌ی «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ» نازل شد، ابولهب به پسرانش دستور داد که رقیه و امّ کلثوم را طلاق دهند.[۱۶]

از سوی دیگر می‌گویند: این سوره به هنگام محاصره‌ی مسلمانان در شعب ابی‌طالب نازل شد.[۱۷] محاصره‌ی مسلمانان پس از هجرت نخست به حبشه بود.

ج) روایت شده که خدیجه «عبدالله» را برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دنیا آورد. سپس مدّتی فرزند نیاورد. روزی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مردی سخن می‌گفت و عاص بن وائل به او می‌نگریست. در این هنگام مردی که از آن‌جا می‌گذشت، درباره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از عاص سؤال کرد. عاص گفت: او ابتر یعنی دم‌بریده است. پس این آیه نازل شد:

إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ.[۱۸]

از ظاهر روایت به دست می‌آید که عبدالله متولّد شد، فرزند دیگری برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) متولّد نشده بود یا همه مرده بودند، چنان‌که اصلاً پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرزندی نداشت. در حالی که پیش از تولّد فاطمه (علیها السّلام)، رقیه در خانه‌ی عثمان بود. بنابراین عاص نمی‌توانست پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ابتر -دم‌بریده- توصیف کند، مگر این‌که گفته شود: مردم عرب به دختران اهمّیّت نمی‌دادند، بلکه از نظر آنان، فقط پسران فرزند به حساب می‌آمدند. از این رو عاص، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ابتر نامید.

د) گذشت که برخی می‌گویند: خدیجه سه یا ده سال پیش از بعثت با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرد. حال چگونه زینب و رقیه از خدیجه به دنیا آمدند و پیش از بعثت ازدواج کردند؟!

هـ) دولابی می‌گوید: عثمان در دوره‌ی جاهلیت با رقیه ازدواج کرد.[۱۹]

آنچه گذشت تأیید و تأکید می‌کند که رقیه همسر عثمان غیر از رقیه‌ای است که ادّعا می‌کنند دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و پس از بعثت متولّد شد. همسر عثمان، دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود، بلکه آن حضرت او را بزرگ کرد. مردم عرب دختری را که فرد بزرگ می‌کرد، دختر او می‌نامیدند. در مورد امّ کلثوم، همسر دیگر عثمان هم همین‌گونه است، زیرا فرض بر این است که او هم پس از بعثت به دنیا آمد.

زینب دخترخوانده‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

درباره‌ی زینب هم نمی‌توانیم مطمئن شویم که دختر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است، زیرا علاوه بر این‌که اگر ابوالعاص بن ربیع پیش از بعثت با او ازدواج کرده باشد، همه‌ی آنچه درباره‌ی همسران عثمان گذشت، درباره‌ی او هم صدق می‌کند؛ به چند نکته اشاره می‌کنیم:

الف) مغلطای درباره‌ی خدیجه می‌گوید:

سپس ابوهاله نبّاش بن زراره با او ازدواج کرد. خدیجه برای او هند، حارث و زینب را به دنیا آورد. کنیه‌ی خدیجه امّ هند بود و طاهره خوانده می‌شد.[۲۰]

ب) از عمرو بن دنیار است که گفت:

حسن بن محمّد بن علی او را خبر داد: ابوالعاص بن ربیع شوهر دختر خدیجه بود. او را در بند به نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آوردند. زینب دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را باز کرد…[۲۱]

این‌که در ابتدا گفت: دختر خدیجه، نشان می‌دهد که زینب دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبوده است؛ اگر در آخر گفت: دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؛ شاید از این جهت بوده که می‌خواست بیان کند: او دخترخوانده‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، نه دختر حقیقی او وگرنه چرا در ابتدا او را به طور خاص دختر خدیجه نامید؟ همین می‌تواند قرینه باشد که زینب دخترخوانده‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.

ج) برخی منابع می‌گوید: زینب در سی سالگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دنیا آمد. او پیش از بعثت با ابو العاص بن ربیع ازدواج کرد و برایش علی را که در خردی مرد و امامه را به دنیا آورد. وقتی در ابتدای بعثت مادرش ایمان آورد، او هم مسلمان شد.[۲۲]

از دیدگاه آل یاسین این سخن نامعقول است، زیرا یک دختر ده ساله نمی‌تواند ازدواج کند و دختری به دنیا آورد و آن دختر بزرگ شود، چنان‌که همراه مادرش در ابتدای بعثت ایمان آورد. این در حالی که است هنوز مادرش ده ساله است![۲۳]

از نظر ما این سخن چندان متین نمی‌باشد، زیرا منظور از کسی که همراه مادرش ایمان آورد، زینب و خدیجه است و نه امامه و زینب.

روایات درباره‌ی امّ کلثوم می‌گوید: علی (علیه السّلام) به هنگام هجرت فواطم، امّ ایمن و گروهی از مؤمنان ضعیف را همراه خود برد.[۲۴] در این روایت نامی از امّ کلثوم نیست. آیا پیش از آن هجرت کرد یا بعداً به تنهایی؟! چرا علی (علیه السّلام) او را همراه خود نبرد تا او را مکر قریش نجات دهد!

با توجّه به آنچه گذشت، نمی‌توان به طور قطعی مطمئن شد که آنچه درباره‌ی ازدواج عثمان با دو دختر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گویند، درست باشد، زیرا احتمال قوی می‌رود که آن دو، دخترخوانده‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشند.

درباره‌ی زینب همسر ابوالعاص نیز همین‌گونه است. از این رو می‌توان شخصی را که با دخترخوانده‌ی دیگری ازدواج کرده، داماد او نامید، لذا آنچه در این‌جا بیان کردیم با سخنان علی (علیه السّلام) درباره‌ی عثمان منافاتی ندارد که فرمود: آن‌قدر از داماد او -رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)- کشیدم که آن دو نکشیدند.[۲۵]

رقیبان علی (علیه السّلام)

شاید هدف برخی که آنان را به طور مسلّم دختر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌دانند و بر این مطلب پافشاری دارند، رقیب‌تراشی برای علی (علیه السّلام) در فضایل خارجی اوست. از این رو، عثمان را به «ذی النّورین»! ملقّب کرده‌اند. از سوی دیگر می‌دانیم که عثمان با آن دو برخورد شایسته و مناسبی نداشت. در جای دیگری از همین کتاب در این‌باره سخن خواهیم گفت.

این مطلب اقتباسی از فصل سوم بخش سوم ترجمه‌ی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌باشد،


[۱]. ر.ک: الاوائل، ۱/۱۵۹٫

[۲]. همان.

[۳]. ر.ک: الاصابه، ۳/۶۱۱-۶۱۲؛ نسبت قریش، ۲۲؛ سیره حلبی، ۱/۱۴۰؛ قاموس الرجال، ۱۰/۴۳۱؛ اسد الغابه، ۵/۱۲-۱۳٫

[۴]. مناقب آل ابی‌طالب، ۱/۱۵۹٫

[۵]. الاستغاثه، ۱/۷۰٫

[۶]. الاوائل، ۱/۳۱۱-۳۱۲؛ الاصابه، ۱/۲۹۳٫

[۷]. الاصابه، ۴/۳۳۵؛ الطبقات الکبری، ۸/۱۹۳٫

[۸]. الاستیعاب، ۴/۳۳۱٫

[۹]. وقعه صفّین، ۳۲۵٫

[۱۰]. ر.ک: نسب قریش.

[۱۱]. ر.ک: الاستغاثه، ۱/۶۸-۶۹٫

[۱۲]. البدء و التاریخ، ۴/۱۳۹؛ ۵/۱۶٫

[۱۳]. المواهب اللدنیه، ۱/۱۹۶٫

[۱۴]. ر.ک: الاصابه، ۴/۳۰۴؛ الاستیعاب، ۴/۲۹۹؛ نسب قریش، ۲۱٫

[۱۵]. البدء و التاریخ، ۵/۱۷؛ تهذیب تاریخ دمشق، ۱/۲۹۸٫

[۱۶]. نسب قریش، ۲۲؛ تهذیب تاریخ دمشق، ۱/۲۹۳؛ اسد الغابه، ۵/۴۵۶٫

[۱۷]. الدر المنثور، ۶/۴۰۸٫

[۱۸]. کوثر: ۳٫ ر.ک: تهذیب تاریخ دمشق، ۱/۲۹۴؛ الدر المنثور، ۶/۴۰۴٫

[۱۹]. ر.ک: المواهب اللدنیه، ۱/۱۹۷٫

[۲۰]. سیره مغلطای، ۱۲٫

[۲۱]. المصنّف، صنعانی، ۵/۲۲۴٫

[۲۲]. ر.ک: النبوه، پاورقی، ص ۶۵٫

[۲۳]. همان، ص ۶۵٫

[۲۴]. سیره المصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۲۵۹؛ سیره حلبی، ۲/۵۳٫

[۲۵]. نهج البلاغه، عبده، ۲/۸۵؛ انساب الاشراف، ۵/۶۰؛ العقد الفرید، ۳/۳۷۶؛ الجمل، ۱۰۰؛ الغدیر، ۹/۷۴٫