در معنویت های جدید و عرفان های نوظهور برخی ویژگی ها بسیار پررنگ است. یکی از این شاخص ها این است که دائماً دیگران را تشویق و ترغیب می کنند که شما رسالت اجتماعی ندارید و اگر می خواهید فردی معنوی باشید و عارف شوید بهتر این است که گوشه ای بنشینید و تماشاگر باشید و با اطرافتان کاری نداشته باشید. به صورت رسمی شعارشان این است که طرفداران صلح باشید نه مخالف جنگ.


این شعار کمک می کند که اگر سران نظام سلطه، طرح و نقشه جنگی برای عالم دارند، انسانهای آزادی خواه و کسانی که مایل نیستند جنگ و خونریزی گسترش پیدا کند، به بهانه معنویت و عرفان گوشه ای نشسته و مشغول کار خود شوند. این شعار خصوصاً در عرفان های آمریکایی که به کشور ما وارد شده مطرح است. آقای وین دایر صریحاً در کتابش برای آن پای فشرده و همین طور خانم کاترین پاندر و هم فکرانش به آن اعتقاد دارند. در فیلم راز که قانون جذب را تبلیغ می کند گفته میشود با امور منفی مقابله نکنیم و اگر با امور منفی مقابله کنیم، باعث می شود انرژی منفی را جذب کنیم و این امور را تکثیر کنیم. اگر بخواهیم نهضت عاشورا را با این معیار ارزیابی کنیم باید قائل شویم که معاذالله امام حسین(ع) که در کربلا با یزید مبارزه کرد، انرژی اش را در راه منفی هدر داد. در حالی که این تلقی نه تنها اسلامی نیست بلکه منجر به این نتیجه نادرست میشود که تمام آزادی خواهانی که در طور تاریخ با ظالمین مبارزه کرده اند طبق این معیار کار اشتباه کرده و در جهت منفی قدم برداشته اند. امام حسین(ع) آن مقدار که به معنویت و درون گرایی دعوت می کرد، به همان میزان هم رسالت اجتماعی و همگانی برای خودش تعریف می کرد و آن هم برچیده شدن بساط ظلم و بی عدالتی بود. باید توجه داشت این شعارهای دروغین دست ما از حادثه کربلا و میراث غنی آن کوتاه می کند که نتوانیم از حماسه و شوری که در کربلا اتفاق افتاد، ما استفاده کنیم.


از قضا ما باید بیش از پیش حادثه کربلا را پر رنگ کنیم و معنویت حقیقی را که جمعِ بین ظلم ستیزی و خلوت گزینی است در عالم گسترش دهیم. بر خلاف آن چیزی که در عرفان های جدید شعار میدهند ( که با ظالمین مبارزه نکنید تا مثل او نشوید) کربلا به ما یاد میدهد اگر می خواهید معنوی باشید باید مسیر خود را از ظالم جدا کنید. اتفاقاً انتقاد از ظالم کمک می کند تعداد ظلمه در دنیا کمتر شود و بیشتر عدالت گسترش پیدا کند. کربلا اثبات کرده شعار «حمایت از صلح نه مخالفت با جنگ» شعار شیطانی است و در خدمت آمال استکبار و استعمار.


شاخص دیگر معنویت عاشورایی این است که ما مخالف جبهه باطل باشیم و عاشورا به ما یاد داد که ما افشاگر باطل باشیم. یعنی امام حسین(ع) مدعیان باطل را رسوا کرد. در عرفان های کاذب، عده ای می گویند اگر می خواهید معنوی و عارف شوید و به آنچه می خواهید دست پیدا کنید باید به تعلیمات و دستورات ما عمل کنید و از ما پیروی کنید. اینها همان مدعیان دروغین هستند. البته برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خویش و در حقیقت برای عوام فریبی می گویند که ما پیامبر نیستیم و ادعای وحی و دین جدید نداریم؛ اما از سوی دیگر پرچم سعادت انسان ها را بدست گرفته اند و ادعا میکنند با دستورات ما به سعادت و تکامل میرسید. براستی مگر ادعای پیامبران الهی غیر از این بود؟ مگر پیامبر خاتم غیر از این حرفی دیگری داشت؟ رسولان الهی می گفتند ما دستوراتی داریم که با عمل به آنها به فلاح و رستگاری می رسید. اینها هم دقیقاً همین حرف را تکرار می کنند اما با عبارت و ادبیاتی جدید و لذا افشاگری مدعیان معنویت و عرفان یکی از رسالت های مروجان معنویت اسلامی است.


امام حسین(ع) در کنار این افشاگری، به اثبات خویش نیز پرداخت. یعنی نه تنها اثبات کرد یزیدیان در جبهه باطل اند، بلکه خودش را هم معرفی و شاخص ها و موازین حق را بیان نمود. یکی از کارهایی که در مقابله با عرفان های کاذب می توان انجام داد این است که معنویت اسلامی را به دیگران معرفی کنیم. یعنی غیر از اینکه نسبت به عرفان های جدید افشاگری می کنیم، معارف دینی و عرفان برآمده از دین را تبلیغ کنیم تا با طالبان معنویت با معنویت حقیقی آشنا شوند.


یکی از ویژگی های معنویت های وارداتی این است معمولاً مخاطبینشان اقشاری هستند که زودتر جذب می شوند. یعنی با عوام ارتباط می گیرند. آن ها برای خواص هم سرمایه گذاری می کنند اما مخاطب اصلی شان عوام هستند. کتابهایی که در این مورد نوشته شده همگی شیوا و رسا و با زبانی ساده برای عوام نگاشته شده و با ادبیاتی ساده و روان و شیرین عرضه شده اند. امام حسین(ع) بارها و بارها در حادثه کربلا مخاطبین خودشان را به توده مردم کوفه معرفی کردند، با آنها هم صحبت شدند، با آنها اتمام حجت کردند.


مهمترین ویژگی که در کربلا تبلور یافته و در عرفان های کاذب کاملاً فقدانش روشن است و مهمترین خطر عرفان های نوظهور هم همین جاست «دین محوری و شریعت مداری» است یعنی کربلا به ما درس دین مداری و حرکت در چهارچوب دین می دهد. سیدالشهدا(ع) طالبان معنویت را به معنویت دینی دعوت کرده و اثبات نموده معنویت کارآمد تنها از بطن دین برمی آید و با شاخص دین است که معناگرایی حقیقی سامان میگیرد. معنویت های کاذب انسان ها را به معنویت و باطن گرایی دعوت می کنند ولی دین ستیزند. ادعای عرفان های وارداتی این است که می توانید بدون عمل به دستورات دین به معنویت دست یابید و سعادت را تجربه کنید. مهم ترین شاخص معنویت حقیقی همین است. دین مداران باید چیزی را به حساب معنویت و عرفان بگذارند که از جانب خداوند تاییدی برای آن باشد، یعنی خداوند از طریق پیامبرانش آن روش را به انسان ها ابلاغ کرده و بر آن مهر تأیید زده باشد. مثلاً در دین آمده است اگر می خواهید با خداوند مرتبط باشید قالب آن نماز یا روزه و یا دعا است و امام حسین(ع) در شب عاشورا خلوتی را که انتخاب کردند که منحصر در قالب و صورتهای دینی بود. نمازی که از جانب خداوند متعال تعریف شده یا دیگر شکل های عبادت که دین توصیه کرده راههای دستیابی به معنویتی است که غایت آن رشد روحی است. معنویت های جدید در این مسئله اتفاق نظر دارند که می توانید معنوی باشید بدون تکیه به دستورات رسولان الهی؛ به عبارت روشن تر می گویند معنوی باشید و ما کاری با دین شخصی تان نداریم، مسلمان هستی باش، مسیحی هستی باش و بدون دین می شود معنوی شد. خلوت گزینی در شب عاشورا بسیار پر رنگ بود. شب عاشورا همه یاران امام حسین(ع) خلوت می کنند و با خدای متعال راز و نیاز می کنند و همینجا یکی از انحرافاتی که در معنویت های جدید وجود دارد را می توانیم رصد کنیم و آن هم اینکه در معنویت های جدید، خلوت گزینی با خدا ارتباط پیدا نمی کند. انسان ها گوشه ای می نشینند و مدیتیشن می کنند و مراقبه ای انجام می دهند، این مراقبه فقط سامان دادن به ذهن و افکار پراکنده ذهن است نه فکر کردن به آیات افاقی و انفسی که در قران آمده است. در معنویت حقیقی که کربلا مظهر آن است شکلی از خلوت گزینی ای ظهور یافته است که در آن انسان با مبداء خود پیوند می خورد و نتیجه آن عبودیت و بندگی است. در عرفان های جدید معنویت هست اما بندگی نیست، خلوت گزینی هست اما اطاعت از خداوند نیست؛ در نتیجه از تعالی هم خبری نیست.

 

 

منبع:پرسمان