یکم. سیاه‌پوشی، سنّت منطقی بشر، در طول تاریخ بوده است؛ از ایران باستان گرفته تا یونان و اعراب جاهلیّت.

دوم. سیاه‌پوشی از سوی عبّاسیان یا اعراب پس از اسلام، به ایران منتقل نشده؛ بلکه از دیرباز این سلوک عملی و ظاهری در فرهنگ و تمدن ملت ایران ریشه داشته است. توجّه به نکات ذیل این دو مسأله را روشن می‌کند:

 

۱ – سابقه‌ی سیاه‌پوشی

شواهد فراوان تاریخی و ادبی، بیان‌گر این حقیقت است که بسیاری از ملل و اقوام جهان، از دیر زمان، در ایام عزا سیاه می‌پوشیده‌اند. به دلیل مجال اندک به ذکر چند نمونه از ایران، یونان باستان و اعراب اشاره می‌شود.

الف. ایران باستان؛ شواهد فراوانی در متون کهن ایرانی وجود دارد که سیاه‌پوشی را نشان ماتم و اندوه قلمداد کرده است. شاهنامه‌ی فردوسی- که بیان‌گر فرهنگ و تمدن کهن ایران است- پر است از مواردی که جامه‌ی سیاه را نمود عزا و غم تلقی کرده است.

در خصوص زمانی که رستم به دست برادرش شغاد، ناجوانمردانه کشته شد، فردوسی می‌سراید:

به یک سال در سیستان سوگ بود             همه جامه‌شان، سیاه و کبود

در عصر ساسانیان نیز، هنگامی که بهرام گور درگذشت ولیعهدش یزدگرد، چنین کرد:

چهل روز سوگ پدر داشت راه                 بپوشید لشگر کبود و سیاه

فریدون هم که از جهان درگذشت، نواده و جانشین وی چنین کرد:

منوچهر، یک هفته با درد بود                     دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود

سپاهش همه کرده جامه سیاه                      توان گشته شاه و غریوان سپاه

و این سیاه‌پوشی تا هم‌اکنون در ایران رایج است.[۱]

ب. یونان باستان؛ در اساطیر یونان باستان، آمده است: زمانی که تیتس از قتل پاتروکلوس به دست هکتور، شدیداً اندوهگین شد؛ به نشانه‌ی عزا، سیاه‌ترین جامه‌هایش را پوشید.

این امر نشان‌گر آن است که قدمت رسم سیاه‌پوشی در یونان، به عصر هومر بازمی‌گردد. در میان عبرانیان (یهودیان قدیم) نیز رسم آن بود که در عزای بستگان خویش، سرها را می‌تراشیدند و بر آن خاکستر می‌پاشیدند و لباس‌شان در این گونه مواقع، سیاه‌رنگ یا نزدیک به آن بود.[۲]

بستانی در دائره المعارف خود، رنگ سیاه را برای عزا در تمدن اروپای قرن‌های اخیر، به عنوان مناسب‌ترین رنگ گزارش کرده، می‌نویسد: طول دوران عزاداری- بر حسب درجه‌ی نزدیکی به مرده- از یک هفته تا یک سال طول می‌کشد و بیوه زنان، دست کم تا یک سال عزا می‌گیرند و در این مدّت لباس‌های آنان سیاه رنگ و خالی از هرگونه نقش و نگار و زیور آلات است.[۳]

ج. اعراب؛ تاریخ، شعر، لغت و سیره نشان می‌دهد که اعراب- از مصر و شامات گرفته تا عراق و حجاز- رنگ سیاه را رنگ عزا شناخته‌اند.

زمخشری (ادیب و مفسّر قرن ششم) می‌نویسد: یکی از ادیبان گوید: راهبی سیاه‌پوش را دیدم و بدو گفتم: چرا سیاه پوشیده‌ای؟ گفت: عرب زمانی که کسی از آن‌ها می‌میرد، چه می‌پوشد؟ گفتم سیاه می‌پوشد، گفت من نیز در عزای گناهان سیاه پوشیده‌ام.[۴]

در کتاب‌های تاریخی، گزارش شده است: که عرب، در مواقع مصیبت، جامه‌ی خویش به رنگ سیاه می‌کرد.[۵] در عصر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پس از پایان جنگ بدر- که هفتاد تن از مشرکان و قریش به دست مسلمین به خاک هلاکت افتادند- زنان مکّه در سوگ کشتگان خویش، جامه‌ی سیاه پوشیده‌اند.[۶]

این شواهد تاریخی و ادبی، نشان می‌دهد که رنگ سیاه از دیرباز در میان بسیاری از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و این امر اختصاص به ایران یا دوران اسلام نداشته است؛ بلکه اعراب پیش از اسلام، ایرانیان و یونانیان باستان نیز به رسم عزا، جامه‌ی سیاه یا کبود می‌پوشیده‌اند.[۷]

 

۲ – سیاه‌پوشی در میان اهل بیت (علیهم السّلام)

گزارش‌های مستند بیان‌گر این حقیقت است که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه اطهار (علیهم السّلام) نیز مهر تأیید بر این سنت منطقی و رسم طبیعی گذاشته و خود در مقام عمل، در عزای عزیزان خویش سیاه پوشیده‌اند.

به روایت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، امام حسن (علیه السّلام) در سوگ امیر مؤمنان علی ع، جامه‌های سیاه بر تن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد و برای آنان خطبه خواند.[۸]

بنابر حدیثی که اکثر محدّثان آن را نقل کرده‌اند، امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: زنان بنی هاشم در سوگ ابا عبد الله (علیه السّلام) جامه‌ی سیاه بر تن کردند: «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السّلام) لَبِسَ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ کُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السّلام) یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ»؛[۹] زمانی که امام حسین بن علی (علیه السّلام) به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباس‌های سیاه و جامه‌های خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمی‌کردند. [پدرم] علی بن الحسین به علت [اشتغال آنان به] مراسم عزاداری، برای‌شان غذا درست می‌کرد».

 

۳ – فلسفه سیاه‌پوشی عباسیان

عباسیان، که در طول قیام، داعیه خون‌خواهی شهیدان اهل بیت را داشته‌اند و زمانی که به قدرت رسیدند، دولت خود را دولت آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ادامه‌ی خلافت علیّ ابن ابی‌طالب (علیه السّلام) قلمداد کردند و نخست وزیر خویش ابو سلمه‌ی خلال را وزیر آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و سردار مشهورشان ابومسلم خراسانی را امین یا امیر آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نامیدند.

لباس سیاه در تداوم سیاه‌پوشی ماتم و اندوه فقدان عزّت پیامبر و مصایبی که بر اهل بیت (علیهم السّلام) رفته بود، انتخاب کردند؛[۱۰] نه آن‌که آنان سیاه‌پوشی را در ایران و بلاد اسلامی، پایه‌گذاری کنند؛ زیرا سیاه‌پوشی در عزای از دست‌رفتگان، منش طبیعی و رایج بود؛ خصوصاً سیاه‌پوشی در عزای شهیدان اهل بیت (علیهم السّلام).

بنی عبّاس به بهانه‌ی خون‌خواهی شهیدان مظلوم کربلا و زید و یحیی، پرچم سیاه و سیاه‌پوشی را به عنوان ابراز و اعلام عزای شهیدان اهل بیت برگزیدند و با این ترفند، دوست‌داران اهل بیت (علیهم السّلام) را به دور خود گرد آوردند برای آن‌که این تبلیغ ظاهری را در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ پس از به قدرت رسیدن، در ظاهر سیاهی پرچم و لباس را شعار همیشگی خویش ساختند.[۱۱]

به دلیل همین فریبندگی ظاهری بود که امام صادق (علیه السّلام) و دیگر ائمه (علیهم السّلام) به رنگ و لباس سیاه تعریضاتی داشتند؛ یعنی، مخالفت امام در این موارد، ناظر به سیاه‌پوشی رسمی و خاصی بود که از سوی بنی عباس تحمیل شده و نماد بستگی و اطاعت از حکومت جائرانه آنان بوده است؛ نه سیاه‌پوشی بر اهل عزا و ماتم بر سوگ از دست رفتگان و خصوصاً مصایب اهل بیت (علیهم السّلام).[۱۲]

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی ویژه محرم؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: گروه مؤلفان


[۱]. نگا: معجم البلدان، حموی، ج ۳، ص ۴۵۲ و تاریخ گیلان و دیلمستان، ص ۲۲۳٫

[۲]. دائره المعارف، ج ۶، ص ۷۱۰-۷۲۲٫

[۳]. ؟؟.

[۴]. ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج ۳، ص ۷۴۷٫

[۵]. اخبار الدوله العباسیه، ص ۲۴۷٫

[۶]. السیره النبویه، ج ۳، صص ۱۰-۱۱٫

[۷]. نگا: تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج ۲، ص ۱۲۷٫

[۸]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۲٫

[۹]. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۸۹۰٫

[۱۰]. شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۱۷۲٫

[۱۱]. اخبار الدوله العباسیه، صص ۲۳۰-۲۳۲ و ۲۴۲٫

[۱۲]. نگا: سیاه‌‌پوشی در سوگ ائمه نور، صص ۱۹۵-۲۰۰، ۱۲۹-۱۵۵، ۷۶ و ۷۷٫