سوز سرما
شهید داور یسری
به خاطر دارم، در ماههای دی و بهمن سال پنجاه و شش، مرا با خود به کنار زایندهرود برد. در آن سوز سرمای شدید زمستانی، لباس شنا بر تن کرد. یخهای حاشیهی رود را شکست و بعد از آبتنی، از آب بیرون آمد و از من خواست که با شاخهی درخت بر بدن خیس و سرما زدهاش بکوبم. وقتی اعتراض کردم، با اظهار صمیمیت از من درخواست نمود که این کار برای مبارزه و کسب آمادگی جسمانی لازم است.
گویی به ایشان الهام شده بود که چند روز بعد، درست به همین شیوه، از سوی عمّال جنایتکار ساواک شکنجه خواهد شد.
منبع: کتاب «رسم خوبان۳ – شور شیدایی»؛ شهید داور یسری، ص ۲۱٫ / این سبز سرخ، ص ۳۴٫
پاسخ دهید