در بعضی از نوشته‌های متأخّر- که به خیال خود از تاریخ‌های معتبر نقل قول کرده- چنین آمده است:

«در برخی از کتب معتبر تاریخی چنین آمده که: شهربانویه- که در کربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود- به سفارش امام حسین (علیه السّلام) سوار بر اسب امام (علیه السّلام) شده تا او را به سرزمین سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتی به ری رسید و در کوهی از آن سامان و در نزدیکی مقبره سید عبد العظیم حسنی مدفون شد».[۱]

و همان‌جا چنین آمده است:«در میان مردم چنین شهرت دارد که در قله‌ی کوه چیزی شبیه تکّه‌ای از روپوش زن دیده می‌شود که هیچ مردی نمی‌تواند به آن نزدیک شود. زن آبستنی که در شکم فرزند پسری داشته باشد، نیز توان نزدیک شدن به آن را ندارد».[۲]

و نیز چنین شایعه شده است: «او هنگامی که به ری رسید، خواست از «هو» (خداوند) یاری بخواهد، امّا اشتباهاً به جای «هو» لفظ «کوه» را به زبان آورد و همان‌جا کوه او را دریافت و در شکم خود پنهان کرد».[۳]

شاید در نظر برخی ساختگی بودن این افسانه‌ها و نیز عدم حضور مادر امام سجّاد (علیه السّلام) در کربلا، امری واضح بوده و نیاز به بحث و تحقیق ندارد؛ امّا از آن‌جا که درباره‌ی او مطالب فراوانی در میان مردم و حتّی در میان قشر فرهیخته شایع است، به بحث درباره‌ی او می‌پردازیم.

برای روشن‌تر شدن بحث توجّه شما را به مطالب زیر جلب می‌کنیم.

 

مادر امام سجّاد (علیه السّلام)

با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنّی درمی‌یابیم که از میان ائمّه‌ی شیعی بیشترین اختلاف درباره‌ی نام مادر امام سجّاد (علیه السّلام) وجود دارد تا جایی که برخی از محقّقان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام[۴] و برخی دیگر تا شانزده[۵]  نام برای مادر آن حضرت (علیه السّلام) ذکر کرده‌اند.[۶] مجموع این نام‌ها چنین است:

۱ – شهربانو

۲ – شهربانویه

۳ – شاه زنان

۴ – جهان شاه

۵ – شه زنان

۶ – شهرناز

۷ – جهان بانویه

۸ – خوله

۹ – برّه

۱۰ – سلافه

۱۱ – غزاله

۱۲ – سلامه

۱۳ – حرار

۱۴ – مریم

۱۵ – فاطمه

۱۶ – شهربان

با آن‌که در منابع تاریخی اهل سنّت بر روی نام‌هایی چون سلافه، سلامه، غزاله بیشتر مانور داده شده است،[۷] امّا در منابع شیعی و به خصوص منابع روایی آن‌ها، نام شهربانو بیشتر مشهور شده است. بنابه نوشته‌ی برخی از محقّقان[۸]: اوّلین بار این نام در کتاب «هبائر الدرجات» محمّد بن حسن صفار قمی (متوفّی ۲۹۰ ق) دیده شده است.[۹] بعدها محدّث معروف شیعی یعنی کلینی (م ۳۲۹ ق) روایت همین کتاب را در کافی آورد.[۱۰] بقیّه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آن‌که روایاتی ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته‌های خود آورده‌اند.[۱۱]

 

در این روایت چنین آمده است:

«چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه برای تماشای او سر می‌کشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (وای، روزگار هرمز سیاه شد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا می‌گوید و بدو متوجّه شد! امیر المؤمنین (علیه السّلام) به عمر فرمود: تو این حق را نداری، به او اختیار ده که خودش مردی از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روی سر حسین (علیه السّلام) گذاشت. امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.

سپس به حسین (علیه السّلام) فرمود: ای ابا عبد الله! از این دختر بهترین شخص روی زمین برای تو متولّد می‌شود و علیّ بن الحسین (علیه السّلام) از او متولّد گشت. آن حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) می‌گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسی».[۱۲]

این روایت از دو جهت سند و متن محلّ بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادی مانند ابراهیم بن اسحاق احمر[۱۳] و عمرو بن شمر وجود دارند که متّهم به غلو شده و از سوی رجالیون شیعه مورد تأیید واقع نشده‌اند.[۱۴]

امّا از جهت متن اشکالات زیر بیان شده است:

۱ – اسارت دختری از یزدگرد، به شدّت محلّ تردید است.

۲ – اسارت چنین دختری در زمان عمر و به ازدواج امام حسین (علیه السّلام) درآمدن در این زمان نیز غیر قابل قبول است.

۳ – در هیچ یک از منابع معتبر شیعی به جز این روایت، لقبی با عنوان «ابن الخیرتین» برای امام سجّاد (علیه السّلام) نقل نشده است.

 

آیا در این‌‌جا نمی‌توان نوعی ایرانی‌گری افراطی را دید که با خیال خود به جهت پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در امام سجاد (علیه السّلام)، خواسته‌اند آن حضرت (علیه السّلام) را به عنوان «خیر اهل الارض» معرّفی کنند؟

این‌گونه نقدها بر گزارش‌های حاوی نام شهربانو باعث می‌شود تا این گزارش‌ها را از ساحت ائمه (علیه السّلام) به دور و آن را ساخته‌ی دست حدیث پردازان بدانیم و نام شهربانو را برای مادر آن حضرت (علیه السّلام) نفی کنیم.

 

درباره‌ی نسب مادر امام سجاد (علیه السّلام) نیز منابع متقدّم تاریخی و روایی دچار اختلاف گشته‌اند. برخی مانند یعقوبی (متوفی ۲۸۱ ق)،[۱۵] محمّد بن حسن قمی،[۱۶]  کلینی (متوفی ۳۲۹ ق)،[۱۷] محمّد بن حسن صفار قمی (متوفی ۲۹۰ ق)،[۱۸] شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱ ق)[۱۹] و شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ق)[۲۰] او را دختر یزدگرد دانسته‌اند، هر چند در نام او اتّفاق نظر ندارند.

این نسب تقریباً در میان منابع متأخّر به عنوان یک شهرت فراگیر جای خود را باز کرده است؛ به گونه‌ای که میدان اظهار وجود برای دیدگاه‌های مخالف نگذاشته است.[۲۱]

در مقابل این قول، برخی از منابع متقدّم و متأخّر دیدگاه‌های دیگری مانند سیستانی بودن، سِندی بودن، کابلی بودن او را متذکّر شده و بسیاری از منابع بدون ذکر محلّ اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کرده‌اند.[۲۲]  برخی نام‌های بزرگان ایرانی همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کرده‌اند.[۲۳]

برای نقد و بررسی این نسب نمی‌توانیم به بحث‌های سندی این گزارش‌ها تکیه کنیم؛ زیرا هیچ یک از اقوال دارای سند مستحکمی نیست، علاوه بر آن‌که بیشتر کتاب‌های تاریخی همانند تاریخ یعقوبی، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل می‌کنند.

بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسی آن‌ها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان می‌دهد.

۱ – مهم‌ترین اشکال اختلاف این گزارش‌ها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامی گوناگونی همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله برای او نقل کرده‌اند. و این نشان می‌دهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزه‌های یکسانی داشته است که همان تعصب ایرانی‌گری و ارتباط دادن میان ایرانیان و امامان (علیهم السّلام) از راه نسب بوده است تا به خیال خود فره‌ی ایزدی و تخمه‌ی شاهی را از ساسانیان به امامان شیعه منتقل سازند.

۲ – اختلاف این گزارش‌ها در زمان اسارت او نیز یکی دیگر از اشکالات است که برخی آن را در زمان عمر، برخی دیگر در زمان عثمان و برخی مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت علی (علیه السّلام) دانسته‌اند.[۲۴]

۳ – اصولاً کتبی مانند تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر که به صورت سال شمار جنگ‌های مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهای مختلف ایران نشان داده‌اند، در هیچ موردی به ذکر اسارت فرزندان او نمی‌پردازند؛ با آن‌که این مسأله، بسیار مهم‌تر از حوادث جزئی است که به آن‌ها اشاره شده است. این نکته جعلی بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت می‌کند.

۴ – برخی از نویسندگان متقدّم همانند مسعودی، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانی با نام‌های ادرک، شاهین و مردآوند برای او ذکر می‌کنند که اوّلاً با هیچ یک از نام‌هایی که برای مادر امام سجاد (علیه السّلام) گفته شده، هماهنگی ندارد و ثانیاً خبری از اسارت آن‌ها در تمام نوشته‌های خود به میان نمی‌آورد.[۲۵]

۵ – از مهم‌ترین اسناد تاریخی که می‌توان درباره‌ی مادر امام سجاد (علیه السّلام) به آن استناد کرد، نامه‌های منصور به محمّد بن عبد الله معروف به «نفس زکیه» است که رهبری مخالفان علوی و طالبی (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیری بود.

 

در یکی از این نامه‌ها که منصور قصد ردّ ادعاهای محمّد مبنی بر افتخاریه نسب خود را داده چنین می‌نگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاه رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) افضل من علی بن الحسین و هو لِأُم ولد».[۲۶] یعنی، بعد از رحلت پیامبر خدا ص در میان شما شخصیّتی برتر از علیّ بن حسین (امام سجاد ع) ظهور نکرده، در حالی که او فرزند امّ ولد (کنیز دارای فرزند) بود.

جالب آن است که هیچ اعتراضی – نه از سوی محمّد و نه از سوی دیگران- به این فقره شنیده نمی‌شود که علیّ بن حسین (علیه السّلام) فرزند کنیز نبود؛ بلکه فرزند شاهزاده‌ای ایرانی بود! در حالی که اگر این داستان واقعیّت داشت، حتماً محمّد بن عبد الله برای پاسخ دادن، به آن استناد می‌کرد.

مجموعه‌ی این قرینه‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که دست جعل در ساختن مادری ایرانی با این اوصاف برای امام سجاد (علیه السّلام) دخالت داشته و عمداً دیدگاه‌های دیگر درباره‌ی مادر آن حضرت (علیه السّلام) – به ویژه دیدگاه‌هایی که او را از کنیزان بلاد دیگر همانند سند می‌داند- نادیده گرفته است. در حالی که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل می‌دانستند.[۲۷]

 

عدم حضور مادر امام سجاد (علیه السّلام) در کربلا

در این باره باید بگوییم که تقریباً تمام منابع متقدّم شیعی – که به زندگانی مادر امام سجاد (علیه السّلام) پس از اسارت پرداخته‌اند- چنین نگاشته‌اند: او در هنگام تولد امام (علیه السّلام) در همان حالت نفاس از دنیا رفت.[۲۸]

و نیز چنین گفته‌اند: یکی از کنیزان حضرت علی (علیه السّلام) به عنوان دایه‌ی او به بزرگ کردن او پرداخت و مردم خیال می‌کردند که او مادر امام (علیه السّلام) است و بعد از آن‌که آن حضرت او را شوهر داد، فهمیدند که او دایه امام (علیه السّلام) بود، نه مادر او.[۲۹]

بنابراین، قطعاً از دیدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام (علیه السّلام) در کربلا منتفی است؛ حال با هر نام و نسبی که می‌خواهد باشد.

 

مرقد بی‌بی شهربانو

از مطالب قبل و اثبات عدم حیات مادر امام (علیه السّلام) بعد از تولّد امام (علیه السّلام) خود به خود این موضوع روشن می‌شود. همچنین از سوی محقّقان معاصر با دلایل قطعی ثابت شده است که بقعه‌ی بی‌بی شهربانو- که در کوهستان شرق ری معروف به کوه بی‌بی شهربانو پدیدار است- هیچ ربطی با مادر امام (علیه السّلام) ندارد و بنایی است که در قرون بعدی ساخته شده است. چنان‌که تاریخ ساخت صندوق منبت کاری آن سال ۸۸۸ ق را نشان می‌دهد و درب منبت کاری آن کار عهد صفوی است و الحاقاتی از هنر دوره‌ی قاجاریه دارد.[۳۰]

عدم ذکر چنین بقعه‌ای در آثار شیخ صدوق – که خود سالیان دراز در ری می‌زیسته و به آن آشنایی کامل داشته- مؤید دیگری بر عدم وجود این بقعه در قرن چهارم و در زمان شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱ ق) است.

دیگر نویسندگانی هم که به ذکر احوال عبد العظیم حسنی و شخصیّت‌های بزرگ مدفون در ری پرداخته‌اند، نامی از چنین بقعه‌ای نبرده‌اند.

این احتمال وجود دارد که در قرون بعدی زنی پارسا با نام شهربانو در این مکان دفن شده و با گذشت سالیان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد (علیه السّلام) – که در آن زمان مشهور به شهربانو بوده- اشتباه گرفته‌اند و یا برخی این اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگیزه‌هایی به تقویت آن پرداخته‌اند.[۳۱]

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی ویژه محرم؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: گروه مؤلفان


 

[۱]. ملا آقا دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۳، ص ۱۱۰٫

[۲]. همان.

[۳]. شهیدی، سیّد جعفر، زندگانی علیّ بن الحسین (علیه السّلام).

[۴]. زندگانی علی بن الحسین ع، ص ۱۰ و ۱۱٫

[۵]. مقاله‌‌ی «حول السیده شهربانو» نوشته‌ی شیخ محمّد هادی یوسفی، مندرج در مجله‌ی رساله الحسین (علیه السّلام)، سال اوّل، شماره‌ی دوّم، ربیع الاول ۱۴۱۲٫

[۶]. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۸-۱۳٫

[۷]. ر.ک: افتخار زاده، محمود رضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص ۳۰۵ که از منابعی چون انساب الاشراف بلاذری، طبقات ابن سعد، المعارف ابن قتیبه‌ی دینوری و الکامل مبرّد اسامی فوق را نقل می‌کند.

[۸]. شهیدی، زندگانی علیّ بن الحسین (علیه السّلام)، ص ۱۲٫

[۹]. نگا: بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۹، ح ۲۰٫

[۱۰]. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۹٫

[۱۱]. برای آگاهی از سیر تاریخی شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، ص ۲۸۹-۳۳۷٫

[۱۲]. با استفاده از ترجمه‌ی حاج سیّد جواد مصطفوی (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۹).

[۱۳].آیت الله خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۲۰۲ و ج ۱۳، ص ۱۰۶٫

[۱۴]. همان.

[۱۵]. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۰۳٫

[۱۶]. تاریخ قم، ص ۱۹۵٫

[۱۷]. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۹٫

[۱۸]. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۹٫

[۱۹]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۲۸٫

[۲۰]. الارشاد، ص ۴۹۲٫

[۲۱]. زندگانی علی ابن الحسین (علیه السّلام)، ص ۱۲٫

[۲۲]. شعوبیه، ص ۳۰۵٫

[۲۳]. حول السیده شهربانو، ص ۲۸٫

[۲۴]. شعوبیه، ص ۳۲۴٫

[۲۵]. همان، ص ۳۰۴٫

[۲۶]. الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷۰٫

[۲۷]. حول السیده شهربانو، ص ۲۸٫

[۲۸]. عیون اخبار الرضا (علیه السّلام)، ج ۲، ص ۱۲۸٫

[۲۹]. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۸٫

[۳۰]. شعوبیه، ص ۳۲۶٫

[۳۱]. برای اطلاع بیشتر از عدم امکان انتساب این بقعه به شهربانو مادر امام سجاد (علیه السّلام) ر.ک: باستان (نوشته کریمیان) و دانشنامه‌ی ایران و اسلام، ذیل کلمه‌ی شهربانو.