پایگاه هوایی اصفهان در نزدیک کویر واقع شده و به همین خاطر دارای زمستان‌های سردی است. چند وقت بود که سربازان به قسمت حفاظت پایگاه شکایت می‌کردند که منطقه‌ی رمَپ پروازی در معرض وزش بادهای سرد کویری است و ما طاقت نداریم دو ساعت بدون هیچ‌گونه حفاظی در آن‌جا پاسداری بدهیم. آن‌ها درخواست ساخت اتاقک نگهبانی را داشتند. از طرفی پاسداری به دلیل این‌که در داخل اتاقک به کل منطقه دید کافی نداشت، حفاظت پایگاه با ساخت اتاقک مخالفت می‌کرد. یک شب ساعت دو بعد از نیمه شب شهید بابایی مرا احضار کرد و خواست تا با ماشین به گشت در داخل پایگاه بپردازیم. هوا واقعاً سرد بود. به گونه‌ای که من با وجود این‌که در داخل ماشین نشسته بودم و بخاری هم روشن بود، به محض این‌که شیشه را قدری پایین می‌کشیدم، سرما تا عمق وجودم نفوذ می‌کرد. شهید بابایی ماشین را به طرف همان پست نگهبانی که سربازان از سرمای شدید آن شکایت داشتند، می‌راند. به رمپ که رسیدیم، شهید بابایی از ماشین پیاده شد و با سربازی که سر پست بود، احوالپرسی کرد. قدری با او صحبت کرد و سرباز جوراب‌هایش را به من نشان داد. چهار جفت جوراب روی هم پوشیده و شال گردن بسته بود. دو جفت هم دستکش بر دست داشت و روی لباس‌هایش دو دست اورکت پوشیده بود. من از شدت سرما رفتم داخل ماشین نشستم. شهید بابایی مقداری با سرباز صحبت کرد. آن‌گاه تفنگ او را گرفت و از او خواست تا در ماشین بنشیند و قدری استراحت کند. سپس رو به من کرد و گفت: «من چند دقیقه‌ای پاسداری می‌دهم. ببینم این سربازها چه می‌گویند. آیا واقعاً این‌جا این‌قدر که می‌گویند سرد است؟»

سپس به سربازی که در صندلی عقب ماشین نشسته بود، نگاه کرد و در حالی که لبخندی زد، گفت: «سرباز که نباید از سرما بترسد، بلکه باید از خدا بترسد.»

شهید بابایی تقریباً سه ربع ساعت در آن شرایط، بدون بالاپوش مناسب در حال نگهبانی دادن بود. سرباز که داخل ماشین نشسته بود، گفت: «الآن زمان تعویض پست است. اگر پاسبخش بیاید و ببیند که من اسلحه‌ام را به ایشان داده‌ام، برای من بد می‌شود.»

به همین خاطر شهید بابایی را صدا زدم و سرباز اسلحه‌اش را گرفت و ما رفتیم.

فردا صبح شهید بابابی دستور دادند تا برای پست نگهبانی آن منطقه، اتاقک بسازند و چنانچه احتمال پیش آمدن مشکل حفاظتی در میان است، تعداد نگهبان‌ها را اضافه کنند.


منبع: کتاب «رسم خوبان ۱۵- رفاقت و مردم‌داری»؛ شهید عباس بابایی، ص ۴۷ تا ۴۹٫ / پرواز تا بی‌نهایت، صص ۱۰۰- ۹۹٫