«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

بیان مسأله‌ی شرعی پیرامون جُنُب‌شدن غیر ارادی و عادت ماهانه و اِبطال روزه‌ی رمضان

جنابت یکی از مُفطرات است که روز گذشته در مورد آن گفته شد. اگر کسی در روز ماه مبارک رمضان عَمداً کاری انجام بدهد که جُنُب بشود، هم کار حَرام کرده است، گناه کَبیره را مُرتکب شده است، هم روزه‌اش باطل است و هم قَضا و کَفّاره بر او واجب می‌شود. اگر کسی در روز ماه مبارک رمضان بَنای جُنُب‌شدن ندارد، ولی با همسر خود مُلاعبه‌ای کرد، شوخی کرد و تَحریک شد و بی‌اختیار جُنُب شد، اگر پیش‌بینی نمی‌کرد و دَفعتاً جُنُب شده باشد اشکال ندارد؛ ولی اگر می‌داند که اگر چنین کارهایی را انجام بدهد، بالاخره کار از دستش دَر می‌رود، در این صورت روزه‌اش باطل می‌شود. در کنار جنابت، باقی‌ماندن بر حالت عادت ماهانه‌ای که بانوان دارند، اگر پاک شده باشند، باید قبل از اذان صُبح غُسل کرده باشند. اگر غُسل نکنند و با آن حالت واردِ روز بشوند، روزه‌ی آن روزشان باطل است. از آن طرف هم در روز ماه مبارک رمضان وَلو یک لحظه قبل از اذان این حالتِ عادت ماهانه برایشان پیش بیاید، آن روز روزه‌اش باطل است و قَضای آن بر گَردنش خواهد بود.

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

صلوات مرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

تَعجیل مُشرکین برای عذابی که خداوند متعال برایشان مُهیّا کرده است

در این آیات مُبارکات سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء از این‌جا شروع کردیم که می‌فرماید: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا * وَ أَنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا * وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا[۲]»؛ در مورد این آیه‌ی کریمه که دو روز صحبت شد، یک وَجه آن این است که وقتی مُشرکین با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) لَج می‌کردند و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این‌ها را از عذاب آخرت اِنذار می‌کرد، می‌گفتند: اگر راست می‌گویی، همین الآن عذاب بیاور. این هم یکی از بدبختی‌های جَهالت‌آمیزِ کافر است. کافر از نظر قرآن کریم هم سَفیه و بی‌عقل است و هم مُرده است و حَیات ندارد. لذا یکی از حِماقت‌هایشان هم عَجله‌کردن در عذابی است که خداوند متعال در آخرت برای این‌ها مُقدّر فرموده است.

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

خداوند با هیچ موجودی در عالَم اِختلاط ندارد

«وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا[۳]»؛ می‌فرماید که ما شب و روز را دو آیت قرار دادیم. شب و روز از نشانه‌های خداست؛ از مَظاهر حکمت خداست؛ از مَظاهر عَدل خداست؛ از مَظاهر رحمت خداست؛ از مَظاهر علم خداست. آیه‌بودن شب و روز عَرَضی نیست. ذاتِ شب و روز آیه‌ی ذاتی مانند آیینه است. آیینه ذاتاً وَضع شده است که عکس را نشان بدهد. این عکس در آیینه نیست؛ ولی وقتی انسان به آیینه نگاه می‌کند، خودش را در آیینه می‌بیند. لذا از حضرت امام رضا (علیه السلام) پُرسیدند: آیا خدا در خَلق هست یا خَلق در خداست؟ فرمودند: نه خداوند در خَلق است و نه خَلق در خداست. بعد مَثَل به آیینه زدند. گفتند: آیینه کسی را که نگاه به آیینه می‌کند را نشان می‌دهد؛ ولی شما آیینه را در یک آزمایشگاهی ببَرید و بخواهید که عکس را از درون آن دربیاورید. هیچ‌چیزی در نمی‌آید، عکس در آیینه نیست. نه آیینه در کسی است که به آیینه نگاه می‌کند و نه عکس در آیینه است. اما اِنعکاس نور است و نشان می‌دهد.‌ تمام عالَم نسبت به خدا مانند آیینه است. خداوند را نشان می‌دهد، ولی خداوند که در این‌ها نیست. خداوند ماده نیست، خداوند عُنصر نیست تا با چیزی قاطی بشود. «داخِلٌ فِی الْاَشْیاءِ لا بِالْمُمازَجَهِ[۴]»؛ اِختلاط و اِمتزاج با هیچ وجودی ندارد. در عینِ این‌که خداوند مُحیط است، خداوند همه‌جا هست، خداوند در درون و بیرونِ موجودات وجود دارد و همه‌ی موجودات جلوه‌های خداوند هستند، اما با هیچ موجودی اِختلاط ندارد، اِمتزاج ندارد و با موجودی ترکیب نخواهد شد. خداوند متعال همه‌ی موجودات را آیات خودش قرار داده است. کسانی که دلشان حجاب ندارد، هرچه را می‌بینند، خدا را می‌بینند. زیرا اصلاً وَضع خَلق نشان‌دادن خالق هست.

«به هرجا بِنگَرُم کوه و دَر و دشت     *****     نشان رویِ زیبایِ تُه وینم[۵]».

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

پروردگار عالَم شب را برای آرامش و عبادت انسان قرار داده است

در ارتباط با مسأله‌ی شب و روز هم خداوند متعال عالَم را با نظمی اِعجاب‌انگیز آفریده است و نوع گردش زمین به دور خورشید و نظمی که با این گردش به وجود می‌آید، شب و روز پَدید می‌آید. خودِ این شب و روز از آن جهت که مَخلوق خدا هستند، خالق را نشان می‌دهند. اَثر قَدم دلیل بر این استک که کسی از این‌جا عُبور کرده است و هر اثری مؤثر خودش را در ذاتِ خودش نشان می‌دهد. فِلش هست و نشان می‌دهد. شب و روز هم از آن جهت که مَخلوق هستند، آیینه‌ی خالق هستند و هم از آن جهت که دارای حکمت‌های زیادی هستند که دو حکمتش را خداوند متعال در این‌جا بیان فرموده است. ما شب و روز را دو آیت قرار دادیم. «فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ»؛ این لَیل را می‌گویند که عَطف بیان است، بیانِ آیه است. دو چیز نیستند؛ بلکه یک‌چیز هستند. شما از یک نظر می‌گویید شب، ولی از نظر دیگر می‌توانید بگویید که این آیه است، این آیینه است، این مَظهرِ علم پروردگار متعال هست. «فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ»؛ ما آیه‌ی شب را که شب خودش آیه است، مَحو کردیم؛ «وَ جَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً»؛ آن‌گاه آیه‌ی نَهار را که خودِ نَهار و روز هست و خود نَفس روز آیه‌ی خداست. ولی پروردگار متعال هر دو را اسم بُرده است، هم شب را و هم روز را اسم بُرده است و آن را به آیه مُصدَّر کرده است که شما لَیل و نَهار را یک‌چیزی جُدای از عنایت خدا نبینید، جُدای از اثر خدا نبینید. ما آیه‌ی لَیل را مَحو کردیم. عُمر شب تمام‌شدنی است. «پایان شب سیه سپید است[۶]». شب گُذراست و نوبت روز می‌رسد. ما آیه‌ی شب را، این آیینه‌ی خدانَمای شب را مَحو کردیم و شب را مُبصر قرار دادیم. برای شما موجب بَصر و دید قرار دادیم؛ «مُبْصِرَهً». چرا این کار را کردیم؟ هم آیه ‌بودن شب و هم آیه‌ بودن روز جهات مُختلفی دارد. یکی این است که شب محلّ آسایش برای بندگان خداست. خداوند متعال شب را هم لباس مُعرّفی کرده است و هم مایه‌ی آرامش بندگان خدا مُعرّفی کرده است. این خوابِ شب موجب نیروگرفتن برای کار در روز است. آرامش در شب است. خوابِ شب با خوابِ روز مُتفاوت است. خوابِ روز از نظر سلامتی جای خوابِ شب نخواهد بود. خداوند متعال شب را مَهد قرار داده است، گَهواره قرار داده است که انسان در شب بخوابد و برای سَحَر یا نماز صُبح با یک روحیه‌ی آرام و شاداب به عبادت بَرخیزد و روز هم در دریای کار و تلاش و اقتصاد شِنا کند و گوهر و جواهری از این کارش عایدِ زندگی‌اش بشود. از نکات دیگری که در شب هست که خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی مُزمّل فرموده است، فرموده است: «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِیلًا[۷]»؛ هیچ‌گاه روز جای شب را نمی‌گیرد. نَشئه‌ی شب «أَشَدُّ وَطْئًا»، وقتی انسان قَدم در شب، در سنگر عبادت می‌گذارد، قَدم او اُستوارتر است. روز این‌گونه نیست. روز حَواس‌پَرتی دارد، ذهن آدم در روز به جاهای مُختلف می‌رود، چشمش خیره‌ی اُمور مُختلف می‌شود؛ ولی خداوند در شب پَرده انداخته است که تو با او خَلوت کُنی، خیالت جمع‌تر باشد و ذهن تو مَعطوف به ذاتِ باری‌ بشود. «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا[۸]»؛ شب از نظر اُستواری انسان و تمرکز او در عبادت جایگاه خاصّ دارد، ولی روز برای شِناکردن در حرکات زندگی و مَعیشتی هست. لذا هرکدام برای شما سُفره‌ی رحمتِ خداست. هم سُفره‌ی مَعنویّت‌تان در شب تأمین می‌شود و هم سُفره‌ی اقتصادتان در روز تأمین می‌شود.

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

مال و ثروت فَضل خداوند متعال است

«لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»؛ این‌که ما آیه‌ی لیل را مَحو کردیم و آیه‌ی نَهار و روز را برای شما نمایان کردیم، برای دو چیز است. یکی اِبتغاء فَضل است. باز این از لَطائف قرآن کریم است که مال را فَضل خدا می‌داند. مال درآمدِ خودِ شما نیست. «از تو حرکت، از خدا بَرکت». تا خدا نخواهد، شما در تولید موفّق نخواهید بود؛ تا خدا نخواهد، شما در کشاورزی حاصلی به دست نخواهید آورد. کار شما و وظیفه‌ی شما این است که شما آنچه را که برای آبادیِ زمین، برای به‌ کار انداختن کارگاه تولید شما کار خودتان را بکنید. ولی اگر خدا نخواهد، عَوارضی پیش می‌آید که همین کارخانه موجب بَدبختی شما می‌شود، وَرشکسته می‌شوید. با یک حادثه‌ای گرفتار خسارت‌های پیش‌بینی‌نشده خواهید شد. در مسأله‌ی کشاورزی و دامداری و همه‌ی این‌ها این‌قَدر اُمور پیش‌بینی‌نشده و حساب‌نشده در مسیر انسان قرار می‌گیرد و انسان برخلاف پیش‌بینی‌هایش سرش به سنگ می‌خورد. لذا مال از فَضل خداست، ثروت از فَضل خداست. «نَحْنُ» خداوند متعال می‌فرماید که ما «قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ[۹]» مَعیشت‌تان را تقسیم کردیم. این‌که کسی زیاد دارد و کسی کَم دارد، این تَدبیرِ الهی است، مُهندسی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. لذا هیچ‌وقت خودتان را مُستقل نبینید. اگر خداوند متعال تَمکُّنی به شما داده است، بدهکارِ خدا هستید. این فَضل الهی است. همچنین نوعی تَشویق هم هست. حال که فَضل است، آدم باید به دنبال تولید باشد، به دنبال درآمد باشد. بیشترین درآمد در مدینه برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ ولی درآمدشان را برای خودشان نمی‌خواستند؛ بلکه برای دیگران وَقف می‌کردند و همه از او بَهره می‌بُردند. شیعیان حضرت علی (علیه السلام) هم برای این‌که استغناء اقتصادی داشته باشند، همه مُکلّف هستند که در مسأله‌ی اقتصاد به عُنوان یک عبادتی که آن‌ها را به فَضل الهی مُتّصل می‌کند، کار کنند. اما کارتان را به خدا بسپارید. مالتان را با صدقه و دادن حُقوق واجبه سیاست کنید. «سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَهِ، وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاهِ[۱۰]»؛ مالتان را با دادن حُقوق واجب سیاست کنید. اصلاً تَعبیر «سُوسُوا» از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به معنای تَدبیر مال است. تَدبیر اقتصاد به این است که شما حُقوق واجبه‌ی او را بشناسید و جُدا کنید و خَلأهای فُقرا را پُر کنید. این تَعبیر «لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ» است. خداوند متعال آیه‌ی شب را مَحو کرد و آیه‌ی روز را مُبصر قرار داد، چراغ و مَشعل قرار داد تا شما با چشم باز کارهای اقتصادی بکنید. اِبتغاء به معنی طلب است، اِبتغاء طلب چیزی هست. شما اِبتغاء فَضل بکنید. اِبتغاء مال نفرمود؛ می‌توانست بگوید اِبتغاء مال بکنید؛ ولی فرمود: اِبتغاء فَضل بکنید. می‌خواهد بگوید خداوند دوست‌تان دارد. وقتی فَضل خداوند شامل حال شما شد، خدا را بیشتر دوست داشته باشید. هرکسی ثروتش بیشتر است، بدهی‌اش به خداوند بیشتر است و باید محبّتش هم به خداوند بیشتر باشد و برای خداوند هم بیشتر از دیگران حساب باز کند. مانند حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) یا مانند حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با حَبیب خودش و مَحبوب خودش فَضلی را که از او شاملش شده است، او هم در راهِ او به کار ببَرد. «لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»؛ تا فَضلی از پروردگار خودتان را اِبتغاء کنید، به دنبالش بروید. این یک جهت است. وجود شب و روز که شب آرامش است، آسایش است، تَجدید نیرو و قُوا است؛ روز میدان مسابقه است، میدان کار است، میدان شِناکردن در اُمور مُختلف مَعیشتی است. اگر آن آرامش و تَجدید قُوای شب نباشد، شما در روز نمی‌توانید اِبتغاء فَضل بکنید؛ به فَضل رَبّ‌تان دسترسی پیدا نمی‌کنید. اما آن تَجدید قُوای با خواب در شب موجب نیرو و انرژی کافی شما برای رسیدن به فَضل پروردگار متعال می‌شود که همان تَمکُّن و رَفع نیازهای زندگی شماست؛ «مِنْ رَبِّکُمْ».

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

خداوند عالَم را به صورت ریاضیات خَلق کرده است

جهت دوّم این است که خداوند متعال عالَم را به صورت ریاضی آفریده است و خواسته که شما هم مرد ریاضیات باشید. می‌گویند: فُلانی آدمِ حسابی است. آدمِ حسابی یعنی حساب در کارش هست. خداوند متعال این شب و روز را بخاطر تأمین بُعد ریاضی شما قرار داده است که شما برنامه داشته باشید، تقویم داشته باشید. اگر این روز و شب نبود، شما مُحاسبات برای کارهایتان نداشتید. چند روز کار کرده است، چند روز عبادت کرده است، این چِلّه‌هایی که اهل مَعنا دارند، اگر شب و روز نبود چِلّه مَعنی نداشت، سِیر و سُلوک در آن مسیر مَعنی نداشت. یا مُزدی که به کارگران می‌دهند، اگر شب و روز نبود، ماه نبود، کارگر با چه مُحاسبه‌ای حاصل کار خودش را در ماه به دست می‌آورد؟ این برای حسابی‌شدن افراد و برای حسابی‌کردن زندگی است. بعضی‌ها ناحسابی هستند، اصلاً حساب و کتاب در زندگی‌شان نیست. از نشانه‌های کَمال «اَلْکَمَالُ کُلُّ اَلْکَمَالِ اَلتَّفَقُّهُ فِی اَلدِّینِ[۱۱]»، کَمال که همه‌ی کَمال باشد، اوّل دین‌شناسی است؛ این‌که انسان معرفت به دینش داشته باشد. دوّم بعد از دین‌شناسی عبارت است از: «تَقْدِیرُ اَلْمَعِیشَهِ[۱۲]»؛ زندگی انسان باید حساب و کتاب داشته باشد. درآمد و هزینه باید تحت کُنترل باشد، از دست دَر نرود. این‌که آدم چه‌قَدر درآمد دارد و چه‌قَدر هزینه دارد. اگر انسان حساب داشت، کتاب داشت، «چو دَخلَت نیست خرج آهسته تر کُن[۱۳]»؛ آدم برحسب درآمدش زندگی‌اش را توسعه می‌دهد. اگر درآمد ندارد، باید زیرِ بارِ دِین برود و دِین و قَرض «غَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ[۱۴]»؛ قَرض غَم شب و ذلّت روز است. آدمِ مَقروض روزها سراَفکنده است و شب‌ها هم خوابش نمی‌بَرد. چرا مَقروض شد؟ زیرا تَدبیر مَعیشت نداشت، حساب و کتاب نداشت. لذا حسابی‌بودن، ریاضی را در زندگی آوردن، برای هرچیزی به عَدد مُقیّد بودن که خداوند متعال در عبادت‌های ما همه‌جایش ریاضی است. نماز صُبح ۲ رکعت است، نماز ظُهر ۴ رکعت است، نماز شب ۱۱ رکعت است، همه‌اش عدد است. روزه‌ی ما یک ماه ۳۰ روز یا ۲۹ روز است. همه‌ی عبادت‌های ما حتی خُمس و زَکات به ریاضیات و عدد برمی‌گردد. خداوند متعال این تَعاقُب شب و روز را برای شما کلاس قرار داده است که عالَم حساب دارد و شما هم بر اساس زمینه‌های مُحاسباتی که خداوند کارش روی حساب است، کار شما هم روی حساب باشد.

یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

«وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ»؛ این هم توفیقی بود که امروز در مَحضر قرآن کریم باشم و از درس‌هایی که قرآن برای زندگی‌مان می‌دهد، بَهره ببَریم.

Sadighi-14030109-Roze 17 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

روضه‌ی وداع و توسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

در آستانه‌ی شب جمعه هستیم. مَعمولاً می‌گویند:

«شب‌های جمعه فاطمه     *****     با اضطراب و واهمه

آید به دشت کربلا     *****     گردد به دور قتلگاه

گوید حسین من چه شد؟     *****     نور دو عین من چه شد؟».

نوشته‌اند که «میرزا یحیی اَبهری» (رحمت الله علیه) از اُوتاد بوده است، از اولیاء بوده است، مُجاور قَبر شریف حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بوده است و در آن‌جا زندگی می‌کرده است. شبی در عالَم رؤیا می‌بیند که مرحوم «مجلسی[۱۵]» (اعلی الله مقامه الشریف) بر کُرسی درس نشسته‌اند و صدها مُجتهد پای درس ایشان هستند. یک مَلَکی آمد و کنار مرحوم مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) رفت و به ایشان گفت: حضرت آقای مجلسی! بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مجلس تشریف آوردند. دوست دارند که شما روضه بخوانید. مرحوم مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) خودش را جَمع و جور کرد. زبان حالش ـ که بنده عرض می‌کنم ـ این بود: بی‌بی جان! قُربان قَدم‌تان! افتخار دادید. لایق نبودیم، مجلس ما را روشن کردید. خیلی برای ما جای مُباهات است که شما ما را روضه‌خوانِ خودتان به حساب بیاورید و بگویید که روضه بخوان. حالا که این افتخار را داده‌اید، بفرمایید چه روضه‌ای دوست دارید تا من همان روضه را برایتان بخوانم؟ مَلَک آمد و گفت: بی‌بی می‌گویند: روضه‌ی وداع بخوان. خیلی سخت بود. همه‌ی رِجال به شهادت رسیده بودند، بانوان بی‌سرپرست بودند، بچّه‌ها یتیم بودند. تعدادی زن و بچّه‌ی داغدار در خیمه‌ی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) جمع بودند. همه‌ی اُمیدشان فقط امام حسین (علیه السلام) بود و جُز امام حسین (علیه السلام) هم هیچ‌کسی را نداشتند. یک‌وقت دیدند که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) جلوی خیمه‌ی حضرت زینب (سلام الله علیها) آمد. صدا زد: «یَا سُکَیْنَهُ! یَا فَاطِمَهُ! یَا زَیْنَبُ! یَا أُمَّ کُلْثُومٍ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ[۱۶]»؛ همه را اسم بُردند. عزیزان من! خداحافظ. نوشته‌اند این کبوتران پَرشکسته‌ی خیمه‌ی حُسینی سَراسیمه و هَراسان از خیمه بیرون دَویدند. یک‌نفر رِکاب گرفته بود، یک‌نفر دامن گرفته بود، یک‌نفر چنگ بر صورتش می‌زد، یک‌نفر یَقه‌ پاره می‌کرد. در این میان نازدانه‌ای که خیلی عزیزکَرده‌ی امام حسین (علیه السلام) بود، جلو آمد. یک سؤالی کرد که ای کاش نکرده بود. گفت: «یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟[۱۷]»؛ بابا! تسلیم مرگ شدی؟! بابا شما هم دیگر می‌روید و ما دیگر بابا نداریم؟! حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یک جوابی دادند. ـ به تَعبیر بنده ـ فرمودند: عزیز دلم! چه کند کسی که همه‌ی یارانش را کُشته‌اند. یعنی من در این جمعیّت کَثیر هیچ‌کسی را ندارم. شهادت من هم قَطعی است. عرضه نداشت که بابا نرو؛ گفت: بابا! حالا که شهادت شما قَطعی است، شما هم می‌روید و ما دیگر پدر نداریم؛ «رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا[۱۸]»؛ بابا! ما را به مدینه برگردان. ما را در این بیابان نگذار. فرمود: «لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَامَ[۱۹]»؛ اگر می‌گذاشتند مُرغ قِطا آشیانه‌ی خودش را قَطع نمی‌کرد. یعنی عزیز دلم! دیگر فُرصتی برای من نیست که شما را به مدینه برگردانم.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۰]».

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مبارکش را همیشه از ما راضی نگاه دار.

خدایا! دست فتنه و آشوب و نگران‌کردن مردم و دستی که برای ریختن آبروها آماده است را قَطع بفرما.

خدایا! زبان‌هایی که موجب نگرانی می‌شود، لال بگردان.

خدایا! قَلم‌هایی که موجب ناراحتی توده‌های ما می‌شود، این قَلم‌ها را بِشکَن.

الها! سایه‌ی پُر برکت همه‌ی خوبان جامعه، عُلمای صالح و در رأس این قائمه رهبر عزیزمان را با اقتدار و عزّت مُستدام بدار.

خدایا! خیر و برکتت را بر این مردمِ باوفا و بابَصیرت ما نازل بگردان.

الها! مردم ما، نظام ما، رهبر ما، مؤمنین و مُتدیّنین ما را دشمن‌شاد نکُن.

الها! پروردگارا! عاقبت اَمرمان را با مُهر شهادت مُزیّن بگردان.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها و مریض‌های مورد نظر را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! توفیق دَرک لَیالی‌قَدر و استضائه و استفاده‌ی کامل از ظرفیّت آن شب‌های عزیز را به یکایک ما عنایت بفرما.

خدایا! این دست‌های خالی ما به دامن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و اهل‌بیت امام حسین (علیه السلام) با اُمید باز داشته است؛ به حقّ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و حالتِ وداع امام حسین (علیه السلام) هرکسی هرحاجتی دارد یا حَوائجی دارد، همه‌ی این جمه و برادرانی که مُتوقّع دعا هستند، کسانی که با ما عَهد دعا دارند و حَوائج مورد نظر را برآورده بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه اسراء، آیات ۹ الی ۱۱٫

[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۲٫

[۴] نهج البلاغه، خطبه ۱٫

«و من خطبه له (علیه السلام) یذکر فیها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم و فیها ذکر الحج و تحتوی على حمد الله و خلق العالم و خلق الملائکه و اختیار الأنبیاء و مبعث النبی و القرآن و الأحکام الشرعیه: حمدُ الله: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ.

معرفهُ الله: أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَهِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: کَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَهٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُزَایَلَهٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَهِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ‏.

خلقُ العالَم‏: أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِیَّهٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَهٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَکَهٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَهِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِیهَا أَحَالَ الْأَشْیَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ [لَاءَمَ‏] لَأَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِیطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَیَّارُهُ مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّیحِ الْعَاصِفَهِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَهِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِیقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِیقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِیحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِیقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَهِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ‏ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ [عَلَى‏] إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِیَهُ [عَلَى‏] إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُکَامُهُ فَرَفَعَهُ فِی هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً وَ عُلْیَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ [یَنْتَظِمُهَا] یَنْظِمُهَا ثُمَّ زَیَّنَهَا بِزِینَهِ الْکَوَاکِبِ وَ ضِیَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِیهَا سِراجاً مُسْتَطِیراً وَ قَمَراً مُنِیراً فِی فَلَکٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِیمٍ مَائِرٍ.

خلقُ الملائکه: ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِکَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا یَتَزَایَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ‏ لا یَسْأَمُونَ‏ لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَهُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَهُ النِّسْیَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِهِ وَ أَلْسِنَهٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَهُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَهُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَهُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَهُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَهُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْکَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَهُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَکْتَافُهُمْ نَاکِسَهٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَهٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّهِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَهِ لَا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ وَ لَا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ وَ لَا یَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاکِنِ وَ لَا یُشِیرُونَ إِلَیْهِ بِالنَّظَائِرِ.

صفهُ خلق آدم علیه السلام‏: ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَهً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبِلَّهِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَهً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَکَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ [أَجَلٍ‏] مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ [فَتَمَثَّلَتْ‏] فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ یُجِیلُهَا وَ فِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ یَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ یُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَهٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِینَهِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَهِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَهِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِیَهِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَایِنَهِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّهِ وَ الْجُمُودِ- [وَ الْمَسَاءَهِ وَ السُّرُورِ] وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَهَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَیْهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ [لَهُمْ‏] اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ‏- [وَ قَبِیلَهُ اعْتَرَتْهُمُ‏] اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّهُ وَ غَلَبَتْ [عَلَیْهِمُ‏] عَلَیْهِ الشِّقْوَهُ وَ [تَعَزَّزُوا] تَعَزَّزَ بِخِلْقَهِ النَّارِ وَ [اسْتَوْهَنُوا] اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَهَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَهِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّهِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَهِ فَقَالَ‏ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏. ثُمَّ أَسْکَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِیهَا [عِیشَتَهُ‏] عَیْشَهُ وَ آمَنَ فِیهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِیسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَهً عَلَیْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَهِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ وَ الْعَزِیمَهَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ [بِالاعْتِزَازِ] بِالاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِی تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ کَلِمَهَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِیَّهِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّیَّهِ.

اختیارُ الأنبیاء: وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِیغِ الرِّسَالَهِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ [تَتَتَابَعُ‏] تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّهٍ لَازِمَهٍ أَوْ مَحَجَّهٍ قَائِمَهٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ وَ لَا کَثْرَهُ الْمُکَذِّبِینَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ‏ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ و مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ.

مبعثُ النبی‏: إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله‏] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیِّینَ مِیثَاقُهُ مَشْهُورَهً سِمَاتُهُ کَرِیماً مِیلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَهٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَهٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَهِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَهِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً. وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.

القرآن و الأحکام الشرعیه: کِتَابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً [جُمَلَهُ‏] مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِّناً غَوَامِضَهُ بَیْنَ مَأْخُوذٍ مِیثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ‏ عَلَى الْعِبَادِ فِی جَهْلِهِ وَ بَیْنَ مُثْبَتٍ فِی الْکِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِی السُّنَّهِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِی السُّنَّهِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِی الْکِتَابِ تَرْکُهُ وَ بَیْنَ وَاجِبٍ [لِوَقْتِهِ‏] بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِی مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَایَنٌ بَیْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ کَبِیرٍ أَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرَانَهُ أَوْ صَغِیرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَیْنَ مَقْبُولٍ فِی أَدْنَاهُ [وَ] مُوَسَّعٍ فِی أَقْصَاهُ‏.

ذکرُ الحجّ: وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَهً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [یَوْلَهُونَ‏] یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ [وَلَهَ‏] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَهً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ یُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِینَ حَرَماً [وَ] فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ [عَلَیْهِ‏] عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ‏ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین».

[۵] باباطاهر، دوبیتی‌ها، دوبیتی شماره ۱۶۲٫

[۶] نظامی، خمسه، لیلی و مجنون، بخش ۱۷.

[۷] سوره مبارکه مزمل، آیه ۶٫

[۸] سوره مبارکه مزمل، آیه ۷٫

[۹] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۲٫

«أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ».

[۱۰] نهج البلاغه، حکمت ۱۴۶؛ ارزش صدقه، زکات، دعا.

«وَ قَالَ (علیه السلام): سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَهِ، وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاهِ، وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ».

[۱۱] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۲٫

«مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: اَلْکَمَالُ کُلُّ اَلْکَمَالِ اَلتَّفَقُّهُ فِی اَلدِّینِ وَ اَلصَّبْرُ عَلَى اَلنَّائِبَهِ وَ تَقْدِیرُ اَلْمَعِیشَهِ».

[۱۲] همان.

[۱۳] سعدی، گلستان، باب هفتم در تأثیر تربیت، حکایت شماره ۵٫

[۱۴] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۳۵۹٫

«وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلدَّیْنُ غَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ».

[۱۵] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی (۱۰۳۷ – ۱۱۱۰ق) معروف به‌علامه مجلسی یا مجلسی دوم، از محدثان و فقیهان مشهور شیعه در قرن یازدهم هجری بود. علامه مجلسی از میان شاخه‌های علوم اسلامی بیش از همه به حدیث‌نگاری علاقه داشت و به اخباریان نزدیک بود. مشهورترین کتاب او، مجموعه پرحجم حدیثی به نام بحارالانوار است که نقش بارزی در احیای جایگاه حدیث در منظومه معرفت دینی داشت. او با تربیت شاگردان و آثار پرتعداد خود که بسیاری از آنها را به زبان فارسی و برای استفاده عموم مردم نگاشت، بر فرهنگ شیعی و روش‌های علمی علمای پس از خود تأثیر گذاشت. وی به دلیل همکاری با حکومت صفویان و نقش بارز سیاسی و اجتماعی‌اش در آن دوران از شهرت زیادی برخوردار است. وی منتقد صوفیه بود و با تصوف خانقاهی مخالفت می‌ورزید. مجلسی در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی به مقام «شیخ الاسلام» رسید و در دوران سلطان حسین صفوی صاحب نفوذ بود.

محمدباقر مجلسی در علوم مختلف اسلامی مانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول، تاریخ، رجال و درایه تخصص داشت. او نویسنده‌ای پرکار بود و به نگارش آثاری در این زمینه‌ها پرداخت. شیخ حرّ عاملی، نسبت به او چنین گفته است که تمام همت خود را مصروف آموختن دانش حدیث و فقه و بلکه همه شاخه های معارف کرده است و تمام نیروی عمیق فکری و اندیشه وقّادش را در به دست آوردن همه کمالات به کار گرفته است. فیض کاشانی نیز در اجازه‌نامه به علامه آورده است که او جامع علوم عقلی و نقلی است. بیش از هر چیز به نگارش مجموعه‌های حدیثی اهتمام داشت و از میان کتاب‌های او بحارالانوار که مجموعه بزرگی از احادیث امامان شیعه است، بیش از همه شهرت دارد. عملکرد علامه مجلسی در تألیف مجموعه‌های حدیث شیعه همچون عملی در تقویت مذهب تشیع ارزیابی شده و از او همچون احیا کنند مذهب تشیع یاد شده است. محمد باقر مجلسی، شاگردان بسیار و مجالس درس متعددی داشته است. برخی منابع، شاگردان او در مجالس درسش را بالغ بر هزار تن ذکر کرده‌اند. محمدباقر مجلسی پس از فراگرفتن علوم مقدماتی از محضر علمای اصفهان بهره برد. او بیش از همه نزد پدرش محمد تقی مجلسی(۱۰۰۳۱۰۷۰ق) آموزش دیده است و از آنجا که پدرش از شاگردان شیخ بهایی بود، می‌توان از تأثیر اندیشه‌های شیخ بهایی بر علامه مجلسی به واسطه پدرش محمد تقی مجلسی سخن راند. مؤلف ریاض العلماء که از شاگردان و همکاران وی در تدوین بحارالانوار بوده است می‌نویسد که وی دانش‌های عقلی را نزد آقا حسین خوانساری و دانش های نقلی را نزد پدرش فرا گرفت.

محمد باقر مجلسی، شاگردان بسیار و مجالس درس متعددی داشته است. برخی منابع، شاگردان او در مجالس درسش را بالغ بر هزار تن ذکر کرده‌اند. از بین شاگردان علامه برخی از مشاهیر علمای شیعه تربیت شدند که از آن جمله می‌توان به میرزا عبدالله افندی اصفهانی (م۱۱۳۰ق)، سید نعمت الله جزایری (م۱۱۱۲ق)، شیخ عبدالله بحرانی (م۱۱۲۷ق)، محمد بن علی اردبیلی (م۱۱۰۱ق)، میر محمدصالح خاتون آبادی(م۱۱۲۶ق) و میر محمدحسین خاتون آبادی (نوه دختری‌اش م۱۱۵۱ق)، سید ابوالقاسم خوانساری (م۱۱۵۷ق) یاد کرد. محمد باقر مجلسی از بسیاری از علمای دوران خود حدیث شنیده و از آنان اجازه روایت داشت که از مهم‌ترین این افراد باید به ملا صالح مازندرانی (م۱۰۸۱)، ملا محسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱) و شیخ حر عاملی (م. ۱۱۰۴) اشاره کرد. منابع، ۱۸ تن از استادان وی را نام‌برده‌اند. شیخ حرّ عاملی، صاحب کتاب وسائل الشیعه، در اجازه‌نامه نقل روایت به علامه مجلسی نوشته است که او تمام همت خود را مصروف آموختن دانش حدیث و فقه و بلکه همه شاخه های معارف کرده و تمام نیروی عمیق فکری و اندیشه وقّادش را در به دست آوردن همه کمالات به کار گرفته است. فیض کاشانی نیز در اجازه‌نامه به علامه آورده است که او جامع علوم عقلی و نقلی است.

[۱۶] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۷٫ / کتاب عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم‏، ۱۳۸۸ ه. ش‏، ص ۵۰۷٫ / العوالم ۱۷: ۲۸۸، المنتخب للطّریحی: ۴۴۰، الدّمعه السّاکبه ۴: ۳۳۶٫

«قال المجلسیّ: أقول: و فی بعض الکتب أن الحسین لما نظر إلى اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته صرعى، التفت إلى الخیمه و نَادَى: یَا سُکَیْنَهُ! یَا فَاطِمَهُ! یَا زَیْنَبُ! یَا أُمَّ کُلْثُومٍ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ، فَنَادَتْهُ سُکَیْنَهُ: یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ: کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟ فَقَالَتْ: یَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا فَقَالَ: هَیْهَاتَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَامَ فتصارخن النّساء فسکتهنّ الحسین و حمل على القوم».

[۱۷] همان.

[۱۸] همان.

[۱۹] همان.

[۲۰] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.