«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُورًا[۲]»؛ حُلول ماه ارتباط با خدا، ماه ضیافت خدا، ماه میهمانی خدا، ماه صَفای دل، جَلای دل، ماه اجتماع قُلوب مؤمنین، مُقابله‌ی با شیطان و شیاطین و ماهی که خداوند متعال خواب مؤمنان را هم عبادت مَحسوب می‌دارد را به شما عزیزان خودم، برادران و خواهران تبریک عرض می‌کنم. بهار طبیعت که نسیم رحمت الهی، بارش باران پُر برکت را باز تبریک و تَهنیت عرض می‌کنم.

Sadighi-14030104-Roze 12 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

ماه رمضان ماهِ امام زمان (ارواحنا فداه) است

بهار قرآن بر شما مبارک باشد. بهار مردمان که این ماه، ماه امام زمان (ارواحنا فداه) است، ماه شب‌قَدر است. شب‌قَدر شبی است که قَلم به دست آقایمان هست. آنچه امسال گذشت، همه چیزی بود که به امضای امام زمان‌مان (اروحنا فداه) رسیده بود و شب‌قَدر همه‌ی مَلائکه‌ی ما در مَحضر امام زمان (ارواحنا فداه) هستند ایشان پَرونده‌های ما را می‌بینند و نسبت به یک‌ سال بعد بر اساس یک سال عَملکردمان برنامه تَعیین می‌کنند و آن کارنامه‌ی توشیح‌شده را به مَلائکه‌ی ما تَفویض می‌کنند. بنابراین ماهی است که همه‌ی عوالِم با امام زمان (ارواحنا فداه) مُرتبط هستند. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَ الرُّوحُ[۳]»؛ الحمدالله هر روز در مساجد بعد از نمازها دعا برای ظُهور خوانده می‌شود و آن دعای «اللّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ، اللّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ[۴]» است. این دعا برای ظُهور است که هیچ گُرسنه‌ای نباشد، هیچ مَهمومی نباشد، هیچ مَدیونی نباشد. این‌ها برای سلطنت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است، حکومت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است و این دعا در سطح وسیع دعا برای ظُهور است. خیلی دعای زیبایی است. ابتدای آن هم یاد گذشتگان است. «اللّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»؛ خدایا! ماهی که بر سر سُفره‌ی میهمانی تو هستیم و خوشحالیم که یک ماه رمضان دیگر هم ما را میهمان کرده‌ای، عُمر داده‌ای و توانستیم باشیم و سر این سُفره مُستقر بشویم. اما پدران و گذشتگان‌مان دست‌شان کوتاه شده است. بر قَبر و بَرزخ آن‌ها هم سُرور و خوشنودی داخل بفرما. خیلی دعای خوبی است. بنابراین امام زمان (ارواحنا فداه)‌ هم‌ می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنامِ[۵]»؛ امام زمان (ارواحنا فداه) بهاران مردم هستند. هم وقتی تشریف می‌آورند دوران شکوفایی و بهار همه‌ی عالَم و بَشریت است و هم مؤمنین در غیبت ایشان هر دلی با امام زمان (ارواحنا فداه) مُرتبط است، آن دل شاداب است، مُردگی ندارد. دل‌مُردگی برای انسانِ مُتّصل به امام زمان (ارواحنا فداه) نیست؛ «السَّلامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنامِ».

بیان مسأله‌ی شرعی پیرامون نیّت روزه‌ی ماه مبارک رمضان

اما نکاتی که امروز خدمت شما عرض می‌کنیم، ابتدای آن یک مسأله است. نیّت رُکن هر عملی عبادی و غیر عملی، عمل را نیّت تشکیل می‌دهد. «إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ[۶]»؛ روزه هم که عبادت تَعبُّدی است. بعضی از عبادت‌ها توسّلی است؛ اما روزه عبادت تَعبُّدی است، نیّت لازم دارد. نیّت هم باید خالص برای خدا باشد و تا آخر هم باشد. یعنی آدمی که ابتدای ماه رمضان نیّت می‌کند، می‌گوید: این یک ماه را می خواهم از طُلوع فَجر صادق تا غروب سُرخی آفتاب از مُفطرات پَرهیز کنم. این نیّت کُلّی است و هر روز هم باید این نیّت را داشته باشیم. بنابراین چون نیّت حقیقت عمل هست، رُکن عمل عبادی است، اگر وسط روزه کسی تَصمیم گرفت که روزه‌اش را بخورد، بعد هم گفت که لَعنت بر شیطان، این یک مَعصیت بزرگی است، حالا گُرسنه هستم و فشار دارم، ولی نمی‌خورم؛ همین که نیّت کرد بخورد، روزه‌ی او باطل است. اگر یک لحظه هم نیّت خلاف باشد، روزه باطل می‌شود؛ ولی دیگر کَفّاره ندارد. روزه‌ی خود را هم نمی‌تواند بخورد، این‌که چون باطل است بگوید می‌توانم بخورم؛ خیر، نمی‌تواند روزه‌اش را بخورد. باید روزه‌اش را بگیرد، ولی قَضای آن نیز بر او واجب می‌شود.

 

یک صلواتی خَتم بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14030104-Roze 12 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

برخی از شهدا بدون واسطه با خداوند صحبت خواهند کرد

سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء جُزء سوره‌های ویژه است. برای تصفیه‌ی دل، پاکیِ جان و مُجانست با امام زمان (ارواحنا فداه) سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء جُزء سوره‌های ویژه‌ی در این جهت است. لذا تأکید شده است شب‌های جمعه کسانی که سوره‌ی اسراء را می‌خوانند، توفیق دَرک امام زمان (ارواحنا فداه)، یا دَرک عُمومی و یا دَرک خُصوصی را پیدا خواهند کرد و یکی از مُسبّحات قرآن کریم است. یک مُسبّحات خَمس داریم که حضرت امام صادق (علیه السلام) بر روی آن تأکید کرده‌اند که مؤمنین شب‌ها این پنج سوره‌ی مبارکه را بخوانند. دو سوره‌ی دیگر که یکی سوره‌ی مبارکه‌ی اَعلی و دیگری سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء است، این‌ها را هم بزرگان اهل سِیر و سُلوک لازم می‌دیدند که با آن‌ها مُلازم باشند. در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء هم مُعراج پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که جُزء اُمور خارق عادت است و مقام انسان کامل را برای ما روشن می‌کند. انسان کامل می‌تواند از همه‌ی عوالِم عُبور کند و مُحیط بر عالَم امکان باشد که کَران ندارد، مَرز ندارد. اما اگر انسان به مقام آدمیّت برسد و انسانِ کامل بشود، همه‌ی عوالِم را پُشت سر می‌گذارد و بدون واسطه در مَحضر خداوند متعال قرار می‌گیرد که بعضی از شهدا این مقام را پیدا کردند. در تاریخ آمده است که در «جنگ اُحُد[۷]» عبدالله پدر «جابر بن عبدالله انصاری[۸]» جُزء شهدای اُحُد بود. وقتی پدر شهید شد، با ناله و گریه خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: چرا این‌گونه گریه می‌کنی؟ عرضه داشت: پدرم را از دست دادم، پنج دختر هم از او مانده است و باید من آن‌ها را اداره کنم و در توان من نیست. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این‌که مشکلات دنیا را برایش تَحقیر و کوچک کند، فرمودند: خداوند متعال در آن عالَم با همه‌ی بندگانش با حجاب صحبت می‌کند. کسی مُستقیماً با خداوند صحبت نمی‌کند. مثلاً حضرت موسی (علیه السلام) از شَجره‌ای صدایی شنید؛ ولی خداوند متعال با بعضی‌ها مُستقیماً صحبت می‌کند. در بهشت مُستقیم است؛ «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ[۹]». یکی از پذیرایی‌های پروردگار متعال که برترین پذیرایی خداوند متعال است، همین سلام مُستقیمی است که بهشتی‌ها دریافت می‌کنند و حالت صَعقه و بیهوشی به آن‌ها دست می‌دهد و همه‌ی لذّت‌ها و نعمت‌های بهشت در برابر این سلام کوچک می‌شود. این از همه‌ی این‌ها برای بهشتی‌ها برتر است. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند متعال با همه‌ی شهدا با حجاب صحبت کرد، ولی «کَلَّم أباکَ کِفاهاً»؛ خداوند متعال با پدر تو به صورت مُستقیم صحبت کرد. چیز کمی نَصیبش نشده است، افتخار کوچکی برای شما پیش نیامده است.

Sadighi-14030104-Roze 12 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

نماز می‌تواند انسان را به مِعراج برساند

در حالات مُفسّر دقیق و عارف مُفید و پُر برکت عالَم تشیُّع مرحوم «شیخ محمّد حسین اصفهانی» (اعلی الله مقامه الشریف) که ما دو شیخ محمّد حسین اصفهانی داریم و هر دو جزء اَختران پُر نور آسمان سِیر و سُلوک و علم هستند. یکی استاد مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) که مرحوم «محقّق اصفهانی[۱۰]» (اعلی الله مقامه الشریف) است، آقای شیخ محمّد حسین اصفهانی است که به ایشان «کُمپانی» هم می‌گویند. یکی ایشان است که جُزء اُعجوبه‌های تاریخ هستند. دیگری هم آقای شیخ محمّد حسین مُفسّر است. ایشان چند برادر بودند که همگی جُزء زُبده‌ها هستند. مرحوم «آقا نجفی اصفهانی[۱۱]» (رضوان الله تعالی علیه)، مرحوم «حاج آقا مُنیر اصفهانی[۱۲]» (رضوان الله تعالی علیه)، «حاج آقا نورالدّین اصفهانی» (رضوان الله تعالی علیه) و آقای شیخ محمّد حسین اصفهانی (رحمت الله علیه) که همگی عالِم هستند، همگی مُجاهد هستند، همگی اثرگذار هستند و همگی در تاریخ کَم‌نظیر هستند. این آقای شیخ محمّد حسین اصفهانی (رحمت الله علیه) گاهی یک هفته غذا نمی‌خوردند. بعد مُتوجّه شده بودند که از آسمان برای ایشان مائده می‌آید.‌ اهل مَعنویّت در رَده‌ی بالا بودند. به ایشان گفته بودند که شما از کجا به این‌جا رسیدید؟ ایشان پاسخ داده بودند: از نماز؛ من قبل از نماز سه ساعت در حقیقت نماز، در جایگاه نماز و در این‌که نمازگزار با نمازش کجا می‌خواهد برود فکر می‌کنم که فرموده است: «الصَّلاه مِعراجُ المؤمن[۱۳]»، نماز مِعراج مؤمن است، چه نمازی است که آدم را بالا می‌بَرد؟ انسان هم‌مِعراج با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل مِعراج بوده است و به مِعراج رسیده است. ما هم اگر درست برویم، باید به خدا برسیم، باید ما هم مِعراج داشته باشیم. همه‌ی نمازهای ایشان با معرفت بوده است، با شناخت بوده است، با توجّه بوده است و با حُضور بوده است. برادر ایشان می‌گوید: وقتی برادرم حاج آقا نورالدّین (رحمت الله علیه) وفات کرد، در این مُقدّمه‌ی تَفسیر «مَجد البیان» این را آورده است، می‌گوید: من در عالَم رؤیا وجود مبارک خاتم انبیاء حضرت محمّد مُصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم. به حضرت عرض کردم: آیا «شیخ انصاری[۱۴]» نَجاه؟ او نجات پیدا کرد؟ حضرت فرمودند: «نَجا بِشِفاعَتِنا»؛ چند نفر دیگر از عُلمای برجسته را گفتیم، ایشان قَریب به این مَضامین فرمودند که بله. از اَخوی‌ام آقای شیخ محمّد حسین سؤال کردم. فرمودند: «وَرَدَ عَلَی الله»؛ او وارد بر خودِ خداوند شد و هرچه خواست، خداوند به او داد. بنابراین اگر بَشر خودش را از این حجاب نَفس کنار بیندازد، به خدا می‌رسد؛ اما تا به خودش چسبیده است، خودش حجاب است. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء مِعراج‌شان بیان شده است و فکر نکنیم که مِعراج مخصوص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. خداوند متعال روزی پنج بار برای ما زمینه‌ی مِعراج را قرار داده است که ما در مَحضر خدا باشیم، کَلیمِ خدا باشیم، اَنیس خدا باشیم. یک بخش از نماز را ما با خدا صحبت می‌کنیم، یک بخش از نماز را خداوند با ما صحبت می‌کند. این سوره‌هایی که در قرآن کریم می‌خوانیم، کَلام خداست که با ما صحبت می‌کند. و نماز یک مَعجونی است. بین خداوند متعال و خَلق تقسیم شده است. یک مُکالمه‌ی تَمام‌عَیار، یک مُصاحبت، یک خلوتی است که در جمع هم آدم آن خلوت را دارد. دل را از اَغیار خالی کرده است و جُز خداوند در آن‌جا نیست. انسان از همه‌ی عوالِم بالاتر رفته است و خداوند متعال او را به حُضور پذیرفته است.

Sadighi-14030104-Roze 12 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

دستور عُبودیّت و احترام به والدین

همچنین در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء یا بَنی‌اسرائیل داستان بَنی‌اسرائیل که این‌ها در عالَم دوبار بخاطر استعلاء فساد می‌کنند. این‌ها جمعیّتی هستند که خودشان را برتر می‌بینند و این‌ها اهل فساد هستند. این فسادشان هم بخاطر استعلاء است که می‌خواهند برتر بشوند، قدرتِ برتر عالَم بشوند. ولی خداوند متعال هم وعده داده است که این‌ها را نابود کند و نابود هم خواهند شد. یک بخشی از آیات سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء مربوط به مَعاد است که در یک آیه‌ای فرمود: ما طائر انسان را در روز قیامت بر گَردنش می‌اندازیم و آن روز، روزی است که هرکسی به عمل خودش باقی می‌شود و می‌گوییم: «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا[۱۵]»؛ آن روز انسان خودش، خودش را بازجویی می‌کند؛ خودش، خودش را مُحاکمه می‌کند. «کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»؛ قبل از آن‌که میزانِ عَدل الهی برگزار بشود و در میان عالَمیان در یک دادگاه جهانی که اوّلین و آخرین است و هرکسی سرافراز بیرون بیاید یا آن‌جا رُسوای عام و خاصّ بشود، اوّل می‌گویند که خودت بخوان. مُدّعی‌العُموم خودت هستی و خودت برای خودت مُحاکمه کُن؛ «کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا». یک بخش از آن دستورات است که خداوند متعال دَه دستور دارد که آخرش می‌فرماید: «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ[۱۶]»؛ این دستوراتی که به تو دادیم، خداوند متعال مُعلّم کتاب و حکمت است؛ از مَصادق و موارد حکمت این‌هاست.‌ بخش توحید آن که خداوند متعال ابتدا اَمر می‌کند که خدا را عبادت کنید و برای او شِرک قائل نشوید. بلافاصله می‌فرماید: «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا[۱۷]»؛ احسان به والدین را توصیه می‌کند و خداوند متعال در این احسان دستور می‌دهد با والدین خودتان با کرامت رفتار کنید، این‌ها را مورد زَجر قرار ندهید و با این‌ها قولِ کَریم داشته باشید. یعنی وَلو این‌که این‌ها از کار اُفتاده باشند، بی‌حوصلگی کنند؛ زیرا اگر انسان پیر بشود، عقل او نیز کار نمی‌کند. لذا سِماجت بر اُموری دارد که بچّه‌گانه است. خداوند متعال برای این‌که ما را آماده کند، می‌گوید: وَلو این‌ها این‌گونه باشند، اما با این‌ها قولِ کَریم داشته باش. شما باید حُرمت پدر و مادر را با همان وَضع‌شان حفظ کنید. بعد از این دو دستور که اوّل دستور عُبودیّت و توحید است و دوّم دستور سرافرازی در کلاس پدر داری و مادر داری است، خیلی کلاس بزرگی است و الحقّ و الانصاف برای یک جوان یا برای یک مردی که مسئولیتی دارد، شأنی دارد، سَوادی دارد، گاهی برخورد پدر و مادرها خیلی غیر عُقلایی است؛ قَهراً بچّه کم می‌آورد. خداوند متعال به او آمادگی می‌دهد که یک‌وقت با این‌ها تُند برخورد نکنید، این‌ها را مورد اهانت قرار ندهید.

جایگاه تَسبیح در نجات انسان از گرفتاری‌ها

بعد می‌فرماید: خداوند اَعلم است، عالِم‌تر است به کسانی که صالح هستند و خداوند متعال نسبت به اَوّابین غَفور و رَحیم است. این اَوّاب از اُوب هست، ناقهٌ أئوب چون ناقه هنگام راه‌رفتن سُم خود را برمی‌گرداند، لذا می‌گویند: ناقهٌ أئوب. اَوّاب مانند توّاب است. اَوّاب یعنی کسی که رُجوع زیادی به پروردگار خودش دارد. این‌هایی که به صورت فراوان در هر فُرصتی «یا الله» می‌گویند، به هر مُناسبتی خداوند متعال یادشان می‌آید و خداوند را برای زندگی خودشان همه کاره‌ی زندگی می‌دانند و ارتباط‌شان ارتباط مُستمر است، مُدام برمی‌گردد و خداوند را یاد می‌کند، این‌ها در قرآن کریم به اَوّاب نامگذاری شده است و یکی از مُناسبت‌هایی که انسان توفیق اَوّاب‌بودن پیدا می‌کند، ماه مبارک رمضان است. این‌که فرموده است: «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ[۱۸]»؛ نه تنها روزه‌ی شما، نه تنها قرائت قرآن شما، یک آیه که در این ماه می‌خوانید، برابر با یک خَتم قرآن در غیر این ماه است. لذا باید از فُرصت‌ها حداکثر استفاده را کرد. بیکار که نشسته‌ایم، خداوند متعال مرحوم «شهید آیت الله قُدّوسی» را رحمت نماید؛ ایشان می‌گفتند: این «مُدْهَامَّتَانِ[۱۹]» یک آیه است، شما در یک روز هزار مرتبه می‌توانید بگویید: «مُدْهَامَّتَانِ» و هزار خَتم قرآن برای شما نوشته می‌شود. لذا آدم‌هایی که اهل تجارت با خدا هستند، بازاریابی می‌کنند و با کمترین مؤونه بیشترین ذخیره را برای خودشان آماده می‌کنند. الحمدالله سوره‌ی مبارکه‌ی اخلاص را از دوران بچّگی جُزء جانمان شده است و همه حفظ هستیم، سوره‌ی قَدر را همه حفظ هستیم. حالا یک‌جایی قرآن کریم پیش ما نیست و یا در ماشین مشغول رانندگی هستیم، چرا از این فُرصت‌ها استفاده نکنیم؟ این‌هایی که به ما وعده داده‌اند، وعده‌ داده‌اند؛ بدانید که وعده‌‌ی خدا حقّ است. اما علاوه بر این‌که تلاوت قرآن کریم و نمازهای نافله و اَذکار و اوراد در این‌جا جایگاه خاصّ و برکات خاصّ خودش را دارد و رویش دارد، علاوه بر این‌ها فرمود: وقتی نَفَس می‌کشید، نَفَس شما مانند تاکسی‌متر است که برای شما شمارش می‌اندازد. هر نَفسی که شما می‌کِشید، در عالَم آخرت در حساب شما ریخته می‌شد. «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ»؛ ثَواب تَسبیح دارد و تَسبیح در نجات از گرفتاری‌ها جایگاه خاصّی دارد. فرمود: اگر حضرت یونس (علیه السلام) از مُسبّحین نبود، تا قیامت در آن زندان باقی می‌ماند؛ ولی تَسبیح او را از آن گرفتاری نجات داد. لذا «ذکر یونُسیه» را خیلی غَنیمت بدانیم؛ «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[۲۰]». حالا در سَجده‌ها کسانی که نیّت و عَزم‌شان قوی است و می‌خواهند تَرک نکنند، روزی نیم ساعت و یا هر روز در یک سَجده ۴۰۰ مرتبه بگویند: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ». خداوند متعال فرمود: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ[۲۱]»؛ او که این‌گونه گفت، ما استجابت کردیم و جواب دادیم. ولی تنها یونس نیست که پیامبر ماست؛ «وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ[۲۲]»؛ ما مؤمنین را هم همین‌گونه نجات می‌دهیم. بنابراین در هر گرفتاری این ذکر یونُسیه را غَنیمت بشماریم و برای نجات خودمان جُزء کلیدهای قطعاً نافذ بدانیم و این‌هایی که جِسمانیّت را رَقیق می‌کند و آدم به بَرزخ مُتّصل می‌شود، در رَده‌بندی این ذکر یونُسیه نَقش خیلی بالایی دارد.

سفارشاتِ سِیر و سُلوکی امام جعفر صادق (علیه السلام) به شیعیان

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به راوی فرمودند: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ[۲۳]»؛ بر شما باد ـ یعنی شیعیان ـ به وَر(علیه السلام) نه تنها گناه نکنید که لازمه‌ی تقوا این است که تَرک گناه می‌کنید؛ وَرع این است که مُرتکب شُبهات هم نشوید. نزدیک گناه نشوید. جایی که احتمال می‌دهید اگر بروید گناه واقع می‌شود و یا غذایی را که بعداً مَعلوم می‌شود حَرام بوده است، از این‌ها اجتناب کنید. «وَ اَلاِجْتِهَادِ[۲۴]»؛ در عبادت جهادگرانه عبادت کنید. این‌گونه نباشد که فقط یک نماز خواندم؛ بلکه تا می‌توانید سنگر و جبهه‌ی عبادت را هیچ‌وقت خالی نگذارید؛ «وَ اَلاِجْتِهَادِ». «وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ[۲۵]»؛ سوّمین چیزی که امام صادق (علیه السلام) از ما می‌خواهند و توقّع دارند، این است که اَمین باشید و خیانت نکنید؛ «وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ». «وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ[۲۶]»؛ راستگویی. دروغ چه بَلایی است! «وَ حُسْنِ اَلصِّحَابَهِ[۲۷]»؛ با کسانی که مُصاحبت دارید، در مُعاشرت و مُصاحبت، مُصاحبت‌تان زیبا باشد. هرکسی با شما بنشیند، دلش بخواهد که یک‌ بار دیگر هم شما را ببیند. انسان بعضی‌ها را که یک‌ بار می‌بیند، دیگر الحَذر الحَذر که اصلاً نمی‌خواهد بار دیگر با او نشست و برخاست داشته باشد. ولی امام صادق (علیه السلام) سفارش به حُسن صحبت و حُسن مُصاحبت می‌کنند. «لِمَنْ صَحِبَکُمْ[۲۸]»؛ با کسانی که با شما مُصاحب می‌شوند، کنارتان قرار می‌گیرند، در مجلسی با هم هستید. با این‌ها حُسن صحبت داشته باشید. «وَ طُولِ اَلسُّجُودِ[۲۹]»؛ خدمت امام صادق (علیه السلام) یا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد که الآن تَردید از بنده است؛ جوانی بود و عرضه داشت: به دادم برسید. حضرت فرمودند: چه بر سرت آمده است؟ گفت: گناهم زیاد شده است و وقتی نگاه می‌کنم و یاد می‌کنم، وحشت می‌کنم. می‌ترسم که خداوند من را بگیرد. فرمود که سَجده‌های طولانی انجام بده تا گناهانت از بین برود. یکی از مُراقبات ۱۹ گانه‌ای هم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ماه مبارک رمضان در خُطبه‌ی شَعبانیه گفته‌اند، فرمودند: شما در گِروی اَعمال و گناهان خودتان هستید. آزاد نیستید و گِرو هستید.‌ تا این گِرو را آزاد نکنید، به بهشت نمی‌رسید. فرمود: برای آزادی از گِرو سَجده‌های طولانی در ماه مبارک رمضان انجام بدهید. حالا ذکر یُونسیه هم نبود، سر به سَجده بگذاریم و هزار مرتبه بگوییم: «سُبحان الله». یا آن ذکر زیبا که فرمودند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ عُبُودِیَّهً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً[۳۰]»؛ این از آن اَذکار خیلی خاصّ است و خیلی نورانیّت می‌آورد. در سَجده مُدام این ذکرها را تکرار کنید. «وَ طُولِ اَلسُّجُودِ»؛ این‌ها را که فرمود، فرمودند: «فَإِنَّ ذَلِکَ[۳۱]»؛ این چند موردی که وَرع و اجتهاد و اَمانت‌داری و صداقت در همه‌ی اُمور و حدیث و گُفتار و حُسن مُعاشرت و طول سَجده، فرمود: «فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ سُنَنِ اَلْأَوَّلِینَ. وَ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اَلْأَوَّابُونَ هُمُ اَلتَّوَّابُونَ[۳۲]»؛ این‌ها از سُنّت‌ها، سیره و روش اَوّابین هست. بنابراین اگر می‌خواهیم اَوّاب باشیم تا در چشمه‌ی مَغفرت الهی شُستشو بشویم و طَهارت پیدا کنیم، این‌ها را انجام بدهیم.

روضه و توسّل به حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها)

ما مادرمان حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) هستند. خیلی کم یادِ مادر می‌کنیم. فقط در ماه یک روز که آن هم روز وفات ایشان هست؛ در حالی‌که تا دین در جهان هست و تا روز قیامت حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) این سُفره را انداخته است. ما بر سر سُفره‌ی بی‌بی حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) هستیم. وقتی عَقد خوانده شد، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیت حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) این عَقد توسط حضرت ابوطالب (علیه السلام) اجرا شد، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از عَقد بلند شدند که بروند، حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) جلوی ایشان آمد. اسم مبارک ایشان را بُرد و عرضه داشت: «إِلَی بَیْتِکَ فَبَیْتِی بَیْتُکَ وَ أَنَا جَارِیَتُک[۳۳]»؛ این خانه‌ خانه‌ی شماست و من هم کَنیز شما هستم. همین‌جا در خانه‌ی خودتان بمانید و جای دیگری نروید. این‌که گفت کَنیز شما هستم، تا آخر عُمر به آن پایبند بودند. هیچ‌وقت ژِست یک بانوی مُتمکّنه‌ی سرمایه‌داری که همه‌چیزی را برای اسلام صَرف کرده است، خودش را به این عنوان مَطرح نمی‌کرد. همیشه حالت ایشان حالت کَنیزی و تواضع در برابر نَبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. به همین جهت بود که دل از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بُرده بود. با وفات ایشان آن سال برای پیامبر خدا عامُ الحُزن شد. سالی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) را از دست دادند، سال غَم بود و موقعی که در بِستر رحلت قرار گرفته بود، فاطمه‌اش را صدا زد. دخترم! من مطلبی دارم که خودم روی این را نداشتم که به پدرت بگویم. می‌خواهم با زبان شما گفته شود. هرچه بود و نبود برای نَشر اسلام به دست پدرت داده شد. من از مال دنیا هیچ‌چیزی برای خودم حتی یک کَفن هم نگاه نداشتم. آرزویم این است که آن بزرگوار آن رِدایی که هنگامی که وَحی بر ایشان نازل می‌شد، بدن مبارک‌شان عَرق می‌کرد، عَرق نُبوّت عَبای ایشان را مُتبرّک کرده است. دلم می‌خواهد من را در آن عَبا کَفن کنند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی گران بود، ولی حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) را با عَبای خودشان کَفن کردند. قَبر را آماده کردند. قبل از آن‌که حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) را دَفن کنند، خودشان وارد قبر شدند و در آن‌جا خوابیدند. با چه تَشریفاتی، ولی هم خودشان دل‌شکسته بودند و هم فاطمه‌اش بیقرار بود. بی‌بی ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) فقط ۵ سال داشت. یک دختر ۵ ساله نیاز به مادر دارد. آمد و دامان پدر را گرفت. «اَبَتاه! أین اُمّی؟»؛ بابا! مادرم کُجاست؟ جبرئیل (علیه السلام) بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد. خدا به فاطمه (سلام الله علیها) سلام می‌رساند و می‌گوید: نگران نباش؛ مادرت در قَصری با این خُصوصیّات همسایه‌ی حضرت مریم (سلام الله علیها) و حضرت آسیه (سلام الله علیها) است. اما بمیرم برای خودِ حضرت زهرا (سلام الله علیه). پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) را کَفن کردند، با همان عَبا هم کَفن کردند؛ اما بدن حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) زخمی نداشت، جراحتی نداشت، شکستگی نداشت. بی‌بی هم به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیّت کرد: «کَفِّنِّی بِاللَّیلِ[۳۴]»؛ من را شبانه کَفن کُن، شبانه غُسل بده. اما علی جان! من لباس نو پوشیده‌ام، من را برهنه نکُن. از زیر لباس من را غُسل بده. هنگام غُسل‌دادن فریاد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بلند شد. گفتند: آقا! شما کوه صبر هستید. فرمود: وقتی بدن را غُسل می‌دادم، دستم به بازوی فاطمه (سلام الله علیها) رسید. یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)! جای شما در کربلا خالی بود. اَبدان طاهره در آن‌جا یک زَخم نبود. بدن حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) مُتلاشی بود، بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) مُتلاشی بود. اما بدن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نه تنها مُتلاشی بود، زیر سُم اسب‌ها پودر شده بود و چیزی نمانده بود.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۵]».

خدایا! ما را ببخش و بیامُرز.

خدایا! گذشتگان‌مان را ببخش و بیامُرز.

خدایا! حق‌داران‌مان را ببخش و بیامُرز.

خدایا! امام زمان‌مان (اروحنا فداه) را امسال برسان.

خدایا! وجود نازنین ایشان را از همه‌ی بَلاها دور بدار.

خدایا! قلب مبارک ایشان را همیشه از ما خُشنود بدار.

خدایا! نایب امام زمان‌ (اروحنا فداه) رهبر خوب‌مان را در برابر این همه طوفان‌ها سالم و شاداب نگاه‌دار.

خدایا! شَرّ این آتش‌افرزان و این فتنه‌گَران را به خودشان برگردان.

خدایا! سایه‌ی شوم استکبار جهانی را از سر همه‌ی ملّت‌ها کوتاه بگردان.

خدایا! اسرائیلِ غاصب، صهیونیست‌های خونخوارِ جنایتکارِ وحشی و اَربابش آمریکا و حکومت‌های اروپایی را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! این حکومت‌های بی‌غیرتِ دنیا عَرب را تبدیل به اَحسن بفرما.

خدایا! دست خالیِ ما را خالی برمگردان.

خدایا! آبروی ما را در دنیا و آخرت که آبرو به دست توست، به آبروی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) آبروی ما را حفظ بفرما.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم ما را مایه‌ی گُمراهی مردم قرار مَده.

خدایا! ما را مایه‌ی جَذب مردم به دین قرار بده.

الها! پروردگارا! خیر و برکتت را بر این مملکت نازل بفرما.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را در اَعلی علییّن بر سر سُفره‌ی کَرَم رمضانیه‌ات مُتنعّم بفرما.

خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۵٫

[۳] سوره مبارکه قدر، آیه ۴٫

«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ».

[۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای بعد از هر نماز واجب در ماه رمضان.

«اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّٰهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ، اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ، اللّٰهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اللّٰهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ، اللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اللّٰهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ، اللّٰهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ، اللّٰهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ، اللّٰهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اللّٰهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اللّٰهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَ أَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ».

[۵] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت سوم امام زمان (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف).

«السَّلامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِیدِ، وَ الْعالِمِ الَّذِی عِلْمُهُ لَایَبِیدُ، السَّلامُ عَلَىٰ مُحْیِی الْمُؤْمِنِینَ، وَ مُبِیرِ الْکافِرِینَ، السَّلامُ عَلَىٰ مَهْدِیِّ الْأُمَمِ، وَ جامِعِ الْکَلِمِ، السَّلامُ عَلَىٰ خَلَفِ السَّلَفِ، وَ صاحِبِ الشَّرَفِ، السَّلامُ عَلَىٰ حُجَّهِ الْمَعْبُودِ، وَ کَلِمَهِ الْمَحْمُودِ، السَّلامُ عَلَىٰ مُعِزِّ الْأَوْلِیاءِ، وَ مُذِلِّ الْأَعْداءِ، السَّلامُ عَلَىٰ وارِثِ الْأَنْبِیاءِ، وَ خاتِمِ الْأَوْصِیاءِ، السَّلامُ عَلَى الْقائِمِ الْمُنْتَظَرِ، وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ، السَّلامُ عَلَى السَّیْفِ الشَّاهِرِ، وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ، وَ النُّورِ الْباهِرِ ، السَّلامُ عَلَىٰ شَمْسِ الظَّلامِ، وَ بَدْرِ التَّمامِ، السَّلامُ عَلَىٰ رَبِیعِ الْأَنامِ، وَ نَضْرَهِ الْأَیَّامِ، السَّلامُ عَلَىٰ صاحِبِ الصَّمْصامِ، وَ فَلَّاقِ الْهامِ، السَّلامُ عَلَى الدِّینِ الْمَأْ ثُورِ، وَ الْکِتابِ الْمَسْطُورِ؛ السَّلامُ عَلَىٰ بَقِیَّهِ اللّٰهِ فِی بِلادِهِ، وَ حُجَّتِهِ عَلَىٰ عِبَادِهِ، الْمُنْتَهىٰ إِلَیْهِ مَوارِیثُ الْأَنْبِیاءِ، وَ لَدَیْهِ مَوْجُودٌ آثارُ الْأَصْفِیاءِ، السَّلامُ عَلَى الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ، وَ الْوَلِیِّ لِلْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللّٰهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ، أَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَ یَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَ یَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، وَ یُمَکِّنَ لَهُ، وَ یُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ یَا مَوْلایَ أَنَّکَ وَ الْأَئِمَّهَ مِنْ آبائِکَ أَئِمَّتِی وَ مَوالِیَّ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ، أَسْأَلُکَ یَا مَوْلایَ أَنْ تَسْأَلَ اللّٰهَ تَبارَکَ وَ تَعالىٰ فِی صَلاحِ شَأْنِی، وَ قَضاءِ حَوائِجِی، وَ غُفْرانِ ذُنُوبِی، وَ الْأَخْذِ بِیَدِی فِی دِینِی وَ دُنْیایَ وَ آخِرَتِی، لِی وَ لِإِخْوانِی وَ أَخَواتِی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ کافَّهً إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ حُجَّتِکَ فِی أَرْضِکَ، وَ خَلِیفَتِکَ فِی بِلادِکَ، الدَّاعِی إِلَىٰ سَبِیلِکَ، وَ الْقائِمِ بِقِسْطِکَ، وَ الْفائِزِ بِأَمْرِکَ، وَلِیِّ الْمُؤْمِنِینَ، وَ مُبِیرِ الْکافِرِینَ، وَ مُجَلِّی الظُّلْمَهِ، وَ مُنِیرِ الْحَقِّ، وَ الصَّادِعِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ الصِّدْقِ، وَ کَلِمَتِکَ وَ عَیْبَتِکَ وَ عَیْنِکَ فِی أَرْضِکَ، الْمُتَرَقِّبِ الْخائِفِ الْوَلِیِّ النَّاصِحِ، سَفِینَهِ النَّجاهِ، وَ عَلَمِ الْهُدَىٰ، وَ نُورِ أَبْصارِ الْوَرَىٰ، وَ خَیْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَارْتَدىٰ، وَ الْوِتْرِ الْمَوْتُورِ، وَ مُفَرِّجِ الْکَرْبِ، وَ مُزِیلِ الْهَمِّ، وَ کاشِفِ الْبَلْوَىٰ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَ عَلَىٰ آبائِهِ الْأَئِمَّهِ الْهادِینَ وَ الْقادَهِ الْمَیامِینِ، مَا طَلَعَتْ کَواکِبُ الْأَسْحارِ، وَ أَوْرَقَتِ الْأَشْجارُ، وَ أَیْنَعَتِ الْأَثْمارُ، وَ اخْتَلَفَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ غَرَّدَتِ الْأَطْیارُ. اللّٰهُمَّ انْفَعْنا بِحُبِّهِ، وَ احْشُرْنا فِی زُمْرَتِهِ، وَ تَحْتَ لِوائِهِ، إِلٰهَ الْحَقِّ آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ».

[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۱۱٫

«غو، [غوالی اللئالی] ، عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ إِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوِ اِمْرَأَهٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».

[۷] غزوه احد از غزوه‌های مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان مکه که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست. قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود. نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارت‌ سنگینی به مسلمانان رسید؛ از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت حمزه بن عبدالمطلب و مُثله‌شدن وی، جراحت بر صورت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکستن دندان وی. روز جمعه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب درباره چگونگی دفاع مشورت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار مایل بود که مسلمانان از شهر خارج نشوند. بزرگان مهاجران و انصار نیز چنین می‌خواستند. به‌ویژه افرادی که تجربه‌ جنگ‌های پیشین در شهر مدینه را داشتند، توصیه می‌کردند که مسلمانان از شهر بیرون نروند ولی جوانان و حتی صحابی بزرگی چون حمزه بن عبدالمطلب خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سر انجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نظر گروه اخیر را پذیرفت. در آغاز پیکار، یکی از جنگجویان مشرکان به نام طلحه بن ابی طلحه مبارز طلبید. علی (علیه السلام) به کارزار او رفت و سر انجام به خاکش افکند، مسلمانان شادمان از نخستین پیروزی، تکبیر گویان یکباره به صف مشرکان حمله بردند. مسلمانان به سرعت غالب آمدند و مشرکان فرار کردند. غزوه احد شنبه ۷ شوال ۳ ق /۲۶ مارس ۶۲۵م اتفاق افتاد. برخی نیز گفته‌اند در ۱۵ شوال همان سال رخ داده است.

[۸] «جابر بن عبدالله انصارى»، صحابی جلیل القدر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که از او تعداد زیادی حدیث در کتب شیعه و سنی نقل شده است. جابر به خاطر روایات خاصی که در فضیلت اهل بیت علیهم السلام نقل نموده و همچنین زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین شهادت آن حضرت، از صحابیان معروف در بین شیعیان و دارای جایگاه خاصی است. جدّ جابر بن عبدالله، عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بود و نسبتش به خَزْرَج می رسید. پدرِ جابر پیش از هجرت پیامبر اکرم به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عَقَبه دوم با رسول خدا صلی اللّه علیه وآله پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر آنان را به نمایندگی قبایلشان برگزید. وی در غزوه بدر حضور داشت و در غزوه احد به شهادت رسید. کنیه جابر، به سبب نام فرزندانش، در منابع به صورتهای گوناگون آمده، اما از میان آنها کنیه ابوعبداللّه صحیح تر دانسته شده است. از عبدالرحمان، محمد، محمود، عبداللّه و عقیل، به عنوان فرزندان جابر یاد شده است. از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقیه و بخارا گزارشهایی در دست است. در ایران نیز عده ای از نسل او هستند که مشهورترین ایشان شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در دوران معاصر بود. اولین آگاهی ما از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبه دوم در سال سیزدهم بعثت است. وی کم سال ترین ناظرِ بیعت اوس و خزرج با پیامبر صلی اللّه علیه وآله بود. باتوجه به سال مرگ و مدت عمرش، احتمالاً در آن زمان حدود شانزده سال داشته است. پس از هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه، جابر از جوانانی بود که در بیشتر غزوه ها و سریّه ها حضور داشت و فقط در غزوه بدر و احد غایب بود. عذر حضور نیافتن جابر در این دو غزوه، اطاعت از پدرش بود که او را سرپرست خانواده پرجمعیت خود کرده بود. غزوه حمراءالاسد، که در سال چهارم هجرت و در پی غزوه احد رخ داد، اولین تجربه جنگی جابر بود. به فرموده پیامبر اکرم، فقط شرکت کنندگان در غزوه احد اجازه همراهی با آن حضرت را در این مأموریت نظامی داشتند، اما جابر تنها کسی بود که به رغم غایب بودن در غزوه احد، در این جنگ شرکت کرد، زیرا رسول اکرم عذر وی را پذیرفت. در سال سوم هجرت و پیش از غزوه ذاتُ الرَقاع، جابر با بیوه ای به نام سُهَیْمه، دختر مسعود بن اوس، ازدواج کرد تا بتواند پس از شهادت پدرش، از نُه خواهر خود بهتر سرپرستی کند. در این هنگام جابر با مشکلات مالی دست به گریبان بود و دیونی از پدر خود برعهده داشت. چندی بعد در راه بازگشت از غزوه ذات الرقاع (سال چهارم هجرت) پیامبر اکرم جویای حال جابر شد و آبرومندانه مشکل مالی او را برطرف و برای وی استغفار کرد.

با مرور تاریخ مغازی رسول خدا، معلوم می شود که جابر سهم چشمگیر و برجسته ای در آنها نداشته است. وی جوان مؤمنی بود که همراه دیگر مجاهدان در برخی غزوه ها به همراه پیامبر می جنگید و بعدها گزارشگر برخی از غزوه ها شد. شمار غزوه هایی که جابر در آنها حضور داشت به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از ۲۷ غزوه پیامبر در ۱۹ غزوه شرکت داشته است. جابر در برخی از سریّه ها نیز حضور داشته و در باره آنها گزارش داده است. پس از رحلت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله، جابر اعتبار خود را حفظ کرد، اما برخلاف شماری از اصحاب، به مشارکت در فعالیتهای سیاسی و نظامی آن روزگار علاقه‌مند نبود و بیشتر در همان مدینه ثبات داشت؛ تنها می دانیم که به روزگار عمر وی از سوی خلیفه به عنوان «عریف» و نمایندۀ قبیله‌ای از انصار که بدان تعلق داشت، برگزیده شد. شخصیت جابر در منابع رجالی شیعه محترم و تأیید شده است. وی از اصحاب ائمه علیهم السلام (از امام علی تا امام باقر)، دانسته شده است هرچند که جابر در زمان امامت امام سجاد از دنیا رفت و امام باقر هنگام مرگ جابر، در دوره کودکی یا نوجوانی به سر می برد. در برخی منابع رجالی آمده است که جابر، به دلیل شهرت روایات در مدحش، نیازی به توثیق ندارد. جابر و امام علی علیه السلام: بر اساس آنچه در منابع امامی شهرت دارد، جابر در کنار سلمان و ابوذر، در شمار ۶ یا ۷ تن از صحابه است که در جریان سقیفه، نسبت به امام علی علیه السلام و شناختن حق امامت و جانشینی پیامبر صلی اللّه علیه وآله برای آن حضرت، به وی وفادار ماندند. جابر در شمار نخستین بیعت‌کنندگان با امام علی (علیه السلام) به خلافت بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به جنگ با معاویه برخاست. کَشّی از رجال شناسان شیعه، جابر را از اعضای گروهی دانسته است که فدایی حضرت علی و همواره گوش به فرمان آن حضرت بودند که به «شُرطه الخمیس» شهرت داشتند.

جابر و امام سجاد علیه السلام: در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام یاران وی انگشت شمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود و به سبب سالخوردگی از تعقیب حجاج بن یوسف در امان مانده بود. جابر و امام باقر علیه السلام: ماجرای ملاقات جابر بن عبداللّه با امام باقر علیه السلام در منابع گزارش شده است. جابر از پیامبر اکرم شنیده بود که تو چندان عمر می کنی که فرزندی از ذریه من و همنام من را ملاقات می کنی، او شکافنده علم (یَبْقَرُ العلم بَقْراً) است، پس سلام مرا به او برسان. جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا می کرد: «یا باقَرالعلم»! سرانجام روزی محمد بن علی را یافت و سخن پیامبر را یادآور شد، کودک را بوسید و سلام پیامبر را به او رساند. جابر انصاری از آن گروه صحابه است که احادیث فراوانی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله نقل کرده است؛ از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خوانده اند. در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است. جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بی واسطه حدیث پیامبر از یکی از صحابه، به شام سفر کرد. این شوق، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانه خدا شود تا احادیثی بشنود. جابر انصاری در مسجد نبوی حلقه درس داشت و حدیث املا می کرد و شماری از تابعین از وی علم می آموختند و حدیث او را می نوشتند. نام جابر انصاری در نقل احادیث مشهور شیعی آمده است، از جمله در نقل حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث مدینه العلم، حدیث منزلت، حدیث ردّ شمس و حدیث سدّالابواب. وی همچنین راوی احادیثی بوده که در آن رسول خدا صلی اللّه علیه وآله امامان پس از خود را نام برده و نیز ویژگیهای حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را شناسانده است. «حدیث لوح» از جمله احادیث مشهور است که جابر آن را روایت کرده و نامهای دوازده امام جانشین پیامبر در آن آمده است.

از جابر افراد فراوانی نیز حدیث نقل کرده اند. از مشهورترین راویان حدیث از جابر، سعیدبن مُسیِّب، حسن بن محمدبن حنفیه، عطاء بن أبی رباح، مجاهد بن جَبر، عمرو بن دینار مکی، عامر بن شَراحیل شعبی و حسن بصری بودند. از امامان شیعه، امام باقر علیه السلام، و نیز امام صادق و امام کاظم علیهما السلام به نقل از امام باقر، چند حدیث نبوی از جابر بن عبداللّه نقل کرده اند. جابر در حوزه احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا می داده و از این رو، ذهبی او را «مفتی مدینه» و مجتهد و فقیه خوانده است. بر اساس طبقه بندی ابن سعد در الطبقات الکبری، جابر جزو «اصحاب مفتی و مقتدا» یا «اهل العلم و الفتوا» قرار نگرفته، اما باتوجه به آرای فقهی و فتواهای جابر، دیدگاه ابن حزم که وی را از مفتیان متوسط صحابه دانسته است، موجه به نظر می رسد. روایات فقهی جابر که در کتابهای چهارگانه شیعه آمده، اندک است. شیخ طوسی در کتاب «الخلاف»، در مواردی آرای فقهی جابر را نقل کرده است. در تفسیر قرآن کریم، از جابر روایات بسیاری نقل شده که در منابع تفسیری به آنها استناد گردیده است. آرای تفسیری جابر در باره برخی آیات قرآن، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است. جابر بن عبدالله انصاری در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانه خدا در مکه زیست. در آن مدت، بزرگانی از تابعین، مانند عطاء بن ابی رَباح و عمرو بن دینار، با وی دیدار کردند. جابر در اواخر عمر نابینا شد. وی در مدینه درگذشت. مِزّی روایتهایی در باره سال وفات جابر آورده است که هریک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای ۶۸ تا ۷۹ قمری، ذکر کرده اند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال ۷۸ قمری و در ۹۴ سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان، والی مدینه، بر وی نماز گزارد.

[۹] سوره مبارکه یس، آیه ۵۸٫

[۱۰] محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) فقیه، اصولی و فیلسوف قرن چهاردهم. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرده است. کتاب نهایه الدرایه از مهمترین آثار او در اصول فقه و در شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی است. تلاش او برای تغییر در باب‌های علم اصول با مرگ او ناتمام ماند. دیوان کمپانی در مدح و رثای اهل بیت از آثار اوست. تخلص او در شعر «مفتقر» است. محمدحسین اصفهانی، فرزند محمدحسن اصفهانی نخجوانی، در ۲ محرم سال ۱۲۹۶ق در نجف متولد شد. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و سپس به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. پدرش از تجار مشهور کاظمین بود. او دوست داشت محمدحسین راه او را در تجارت ادامه دهد؛ اما محمدحسین با توسل به امام کاظم (علیه السلام) رضایت پدر را به دست آورد و در حدود بیست سالگی برای تحصیل علم راهی حوزه علمیه نجف شد. وی به سبب شغل پدرش به «کمپانی» مشهور بود. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها به نام دیوان کمپانی منتشر شده است. محمدحسین غروی اصفهانی در ۵ ذی‌الحجه سال ۱۳۶۱ق درگذشت. پیکر او در حجره‌ای متصل به گلدسته شمالی ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین، نزدیک مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. درگذشت او یک هفته پس از وفات آقاضیاء عراقی بود.

[۱۱] آقانجفی در ۲۲ ربیع‌الثانی ۱۲۶۲ق/۱۹ مارس ۱۸۴۶م در اصفهان زاده شد. پدرش محمد باقر آقا نجفی اصفهانی و جد وی محمدتقی رازی اصفهانی نویسنده هدایه المسترشدین از مجتهدین بودند. نیاکان آقانجفی از ایوانکی سمنان بودند. جدش در آغاز جوانی به عراق رفت و پس از سال‌ها تحصیل علم، اصفهان را برای سکونت و فعالیت‌های دینی برگزید و در آنجا حوزه درسی دایر کرد.  مقدمات علوم را در محضر پدرش فرا گرفت و پس از آن به نجف رفت و درآنجا به تحصیل علم ادامه داد. از محضر میرزا محمد حسن شیرازی که زمانی در اصفهان از شاگردان جدّ خود او بود و نیز شیخ مهدی کاشف الغطاء و شیخ راضی نجفی بهره گرفت تا به مقام اجتهاد رسید. آقانجفی پس از تکمیل تحصیل خود در نجف، به اصفهان بازگشت و هم در زمان حیات پدر مرجعیت عام یافت و صاحب نفوذ و قدرت معنوی فراوان شد. او را به عنوان «جامع علوم معقول و منقول» شناخته و به قوّت حافظه، حضور ذهن، نکته گویی، سخاوت و شجاعت ستوده‌اند. طی دوران مرجعیت و حکومت شرعی و عرفی خود در اصفهان، در کمک به مردم، رفع ستم از ایشان و تأمین وسایل آسایش آنان کوشا بود، حدود شرعی را اجرا می‌کرد و نسبت به حُسن جریان زندگانی و تحصیل طلاب علومِ دینی اهتمام می‌ورزید. وی در ۱۱ شعبان ۱۳۳۲ق/۵ ژوئیه ۱۹۱۴م در اصفهان درگذشت. و در جوار مرقد امام‌زاده احمد، به خاک سپرده شد.

[۱۲] بروجردی اصفهانی، حاج آقا منیرالدین از علمای مجاهد ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. آقا منیرالدین در ۲۱ رجب ۱۲۶۹ ق در بروجرد به دنیا آمد. مقدمات علوم را در همان شهر فراگرفت، سپس برای تکمیل تحصیلات به اصفهان مهاجرت کرد و در درس حاج شیخ محمدباقر مسجد شاهی حاضر شد و مدتی نز از محضر درس میرزای شیرازی در سامرا استفاده برد و سپس به اصفهان بازگشت و با عزت و احترام و نفوذ، بین عموم مردم زیست. او در مسجد ایلچی اقامه جماعت می‌نمود و در منزل تدریس می‌کرد. در ۱۳۰۸ ق و پس از انعقاد قرارداد تنباکو و توتون میان دولت ایران و کمپانی انگلیسی رژی، کارکنان انگلیسی کمپانی به ایران آمدند و برای جمع آوری محصولات با تولیدکنندگان و فروشندگان با توهین و بی احترامی رفتار کردند. حاج آقا منیرالدین و میرزا علی محمد اژه‌ای به اشاره آقا نجفی اصفهانی برای نخستین بار فتوای تحریم استعمال توتون و تنباکو را صادر کردند اما از طرف امام جمعه اصفهان به تخت فولاد تبعید و نفی بلد شدند. آن دو سپس به دستور آقا نجفی به سامرا رفتند و میرزای شیرازی را در جریان اوضاع ایران و ابعاد خطرناک قرارداد گذاردند. آقا منیرالدین در روز دوشنبه ۱۷ ربیع الثانی ۱۳۴۲ ق درگذشت و در تکیه ملک دفن شد.

[۱۳] بحارالأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷۹، ص ۲۴۸٫

[۱۴] مرتضی بن محمدامین در ۱۸ ذی‌الحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول به دنیا آمد. والدینش به مناسبت روز تولد، او را مرتضی نامیدند. نسب او به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسد. پدر او، محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ق) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می‌کرد و حتی گاهی آب وضویش را گرم می‌کرد. او قبل از تولد شیخ شبی امام صادق (علیه السلام) را درعالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش می‌کرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت. شیخ انصاری در ۱۸ جمادی‌الثانی ۱۲۸۱ق در نجف درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) دفن شد.

شیح انصاری از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از فراگیری قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسر عمویش شیخ حسین انصاری‌ پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. در بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرده، مورد توجّه علاّمه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند. شیخ از این پس به مدّت چهار سال در درس علاّمه مجاهد و شریف العلما شرکت جست. سپس شیخ انصاری در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد. امّا پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران مراجعت کرد. وی این بار به مدّت سه یا چهار سال نزد عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان شاگردی کرد. شیخ در همین دوره به اصفهان رفته و با حجت الاسلام شفتی دیدار نمود. شیخ انصاری سرانجام دوباره در سال ۱۲۴۹ وارد نجف شد و نزد علی کاشف الغطا چند سالی شاگردی کرد و به این ترتیب به مقامات بسیار بلند علمی دست یافت.

[۱۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۴٫

[۱۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۹٫

«ذَٰلِکَ مِمَّا أَوْحَىٰ إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ ۗ وَ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتُلْقَىٰ فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا».

[۱۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۳٫

«وَ قَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا».

[۱۸] بحار الانوار، جلد ۹۶، صفحه ۱۵۷٫ / عیون اخبار الرضا، جلد ۱، صفحه ۲۹۵٫ / مفاتیح الجنان، فرازی از خطبه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانه ی ماه رمضان معروف به خطبه‌ی شعبانیه.

«عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ. هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَهِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَهِ کِتَابِهِ. فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَی فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَارْحَمُواصِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ. وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ. وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ‏ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَهِ إِلَی عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ…».

[۱۹] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۴٫

[۲۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۸۷٫

«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».

[۲۱] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۸۸٫

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَ کَذَٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ».

[۲۲] همان.

[۲۳] مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۴۶٫

«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ وَ حُسْنِ اَلصِّحَابَهِ لِمَنْ صَحِبَکُمْ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ سُنَنِ اَلْأَوَّلِینَ. وَ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اَلْأَوَّابُونَ هُمُ اَلتَّوَّابُونَ».

[۲۴] همان.

[۲۵] همان.

[۲۶] همان.

[۲۷] همان.

[۲۸] همان.

[۲۹] همان.

[۳۰] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۳۰۶٫

«وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُ یَقُولُ: فِی سَجْدَهِ اَلْعَزَائِمِ، « لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ عُبُودِیَّهً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لاَ مُسْتَنْکِفاً وَ لاَ مُسْتَکْبِراً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ » ثُمَّ یَرْفَعُ رَأْسَهُ ثُمَّ یُکَبِّرُ».

[۳۱] مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۴۶٫

[۳۲] همان.

[۳۳] بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۴٫ / قطب راوندی، الخرائج، ج ۱، ص ۱۳۸ و ۱۴۱٫

[۳۴] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰٫

«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».

[۳۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.