اولین نکته مهم این است که درست است که شما ازدواج را برای خود ضروری می‌‌بینید اما این ضرورت نباید شما را دچار عجله و شتاب‌زدگی کند. بنابراین، خود را از شرایط بحرانی ذهنی خارج کنید. مطمئن باشید راه های متعددی برای رفع مشکل فراهم می‌‌شود.

شما گفتید مادرتان سخت گیری می‌‌کند. احتمالاً سخت گیری مادرتان، نبودن پدر است که ایشان را وا می‌‌دارد وظیفه پدر را انجام دهند تا مصلحت شما رعایت شود. اما اگر سخت گیری غیرمنطقی و متعصبانه است می‌‌توانید با مادرتان به طور صمیمی صحبت کنید و آنچه در دلتان می‌‌گذرد را بگویید تا با مشورت هم به یک معیار منطقی و درست برسید که در ازدواجتان تسهیل شود.

شاید یکی از دلایلی که شما احساس ناراحتی می‌‌کنید نبودن یک رابطه مناسب و عمیق عاطفی بین شما و خانوده به‌خصوص مادر است. سعی کنید ارتباط عمیق عاطفی با اعضای خانواده برقرار کنید؛ از این طریق درک متقابل ایجاد می‌ شود. شما به دلیل سخت گیری مادر پی می‌‌برید و ایشان هم به نیاز و احساس شما واقف می‌ شود.

 

به نظر می‌‌رسد تا حدودی به اطرافیان‌تان بدبینی دارید. با کسانی از خانواده و اقوام معتمد و محرم خود صحبت کنید تا وضعیت شما را بدانند و شرایط ازدواج آسان را فراهم کنند. نمی‌‌دانم سن‌تان چقدر است، اما هیچ وقت برای یک ازدواج مناسب دیر نیست. دخترانی مانند شما زیاد هستند اما با صبوری و عفت امیدوارند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز کند. پس نگران دیر شدن ازدواج نباشید.

نکته دیگر این که تا می‌‌توانید توانایی‌های فردی و اجتماعی خود را رشد دهید، با بالا بردن توانمندی‌ها، هنر و مهارت‌ها، رشد صفات مثبت اخلاقی مثل خوش‌رویی، قناعت، صبوری، مسئولیت پذیری، با حفظ وقار و سنگینی و حضور بیشتر در محافل خانوادگی و اجتماعی مناسب، همچنین توجه به آراستگی ظاهر و باطن در فعالیت‌های اجتماعی به خواست خدا همسر خوب برای شما پیدا می‌‌شود.