شیوه انتخاب رهبرى توسط این مجلس که انتخابى «دو درجهاى و مستقیم» است؛ یکى از انواع رایج دموکراسى در جهان معاصر است و به صورت کامل، با اصول مردمسالارى سازگارمى باشد. توضیح اینکه دموکراسى (Democracy) یا همان مردمسالارى، یکى از مکانیسمهاى اجراى حاکمیت است که علیرغم وجود تعاریف گوناگون، از نظر نوع مشارکتِ مردم در تصمیمگیرىهاى سیاسى، مىتوان آن را به دو دسته کلى تقسیم نمود:

۱ – دموکراسى مستقیم

در این شیوه از مردمسالارى، همه مردم، به صورت مستقیم در تصمیمگیرىهاى اجتماعى شرکت مىکنند؛ و واسطهاى براى اعمال حاکمیت و تعیین سرنوشت مردم وجود ندارد. به لحاظ تاریخى، در یونان باستان، دموکراسى مستقیم اجرا مىشد و شهروندان به صورت مستقیم در مورد مسائل عمومى و چگونگى اداره جامعه تصمیمگیرى مىکردند.[۱]  از آنجا که دموکراسى مستقیم منحصر به جوامع ساده و ابتدایى بشرى است؛ در جوامع امروزى، با توجه به فراوانى و پیچیدگىهاى مسائل مربوط به اداره یک کشور، چنین روشى عملى نیست و به جز موارد بسیار محدودى نظیر همه پرسى و ابتکار عام،[۲] از آن براى حکومت در کشورها استفاده نمىشود.[۳]

 

۲ – دموکراسى نماینده سالار

در این نوع از مردمسالارى، حاکمیت ملت به جاى این که مستقیماً به وسیله خود مردم اعمال شود، توسط نمایندگان آن اجرا گردد. در عصر حاضر این شیوه از مردمسالارى با توجه به عواملى مانند کثرت جمعیت، گستردگى جغرافیایى کشورها، تخصّصى شدن امور و عدم شناخت دقیق کاندیداها توسط مردم و…، در بسیارى از کشورها مرسوم است.[۴] و در دو عرصه «قانونگذارى» و «انتخاب رهبر» یا عالىترین مقام کشور یا یکى ازمقامات اجرایى در نظامهاى سیاسى دنیا به کار گرفته مىشود. و وجود پارلمان و انتخابات پارلمانى، انتخابات ریاست جمهورى و شوراهاى شهرى و… از مصادیق آن به شمار مىرود. از نظر فلاسفه و اندیشمندان سیاسى نیز ـ علىرغم برخى معایب ـ مزایا و فوائد متعددى بر آن مترتب است؛[۵] چنانکه شارل دومنتسکیو معتقد است: «چون ابراز اراده عمومى توده [مردم] در  کشورهاى بزرگ غیرمقدور است و درکشورهاى کوچک هم معایب زیادى دارد؛ پس کارى که ملت نمىتواند بکند، باید به وسیله نمایندگان خود انجام دهد. مهمترین مزیت نمایندگان این است که قابلیت شور در امور دارند در حالى که آراى عمومى ملت این قابلیت را ندارد».[۶] صاحب نظران معتقدند در این نوع انتخابات، علاوه بر اینکه نمایندگان مردم در فضایى به دور از هیجانات و تبلیغات، به بررسى و تصمیمگیرى مىپردازند؛ تجربه نیز نشان داده که وقتى فردى با رأى مستقیم اکثریت مردم به ریاست مىرسد، بیشتر در معرض سوء استفاده از قدرت قرار دارد و کشور را به سوى دیکتاتورى پیش مىبرد.[۷]

بنابراین شیوه انتخاب دو مرحلهاى، که توسط مجلس خبرگان براى تعیین رهبر در نظام جمهورى اسلامى انجام مىشود؛ به هیچ وجه با اصول دموکراسى و مشارکت مردم در انتخاب مسئولین کشور منافات ندارد؛ در غیر این صورت، مستلزم نفى هرگونه نظام مردمسالارى ـ جز دموکراسى مستقیم ـ در جهان معاصر و کشورهاى مدعى و سردمدار لیبرال دموکراسى خواهد بود. جمهورى اسلامى ایران براساس مبانى و آموزههاى اسلامى بر حضور و مشارکت مردم در عرصههاى گوناگون قانونگذارى و اجرا تأکید دارد؛ چنانکه براساس اصل ششم قانون اساسى، «در جمهورى اسلامى ایران، امور کشور باید به اتکاى آراى عمومى اداره شود». رهبرى نظام جمهورى اسلامى نیز، افزون بر رعایت جنبههاى مکتبى و الهى، نیازمند مقبولیت و پذیرش عمومى مردم مىباشد؛ بنابراین، قانون اساسى، براى شناسایى فقیه جامع شرایط، راهکارى منطقى، دقیق و مطمئنى را در نظر گرفته است تا ضمن تأمین مشارکت مردمى و مقبولیت عمومى، شایستهترین فرد براى رهبرى انتخاب گردد. بر همین اساس، در قانون اساسى، تنها رهبرى قانونى شمرده شده است که از طریق خبرگان منتخب ملت، شناسایى شده باشد. چنانکه حضرت امام (رحمه الله) مىفرمایند: «رهبرى که توسط خبرگانى که مردم بدان رأى دادهاند، برگزیده شود، قهراً مورد قبول مردم خواهد بود». در واقع طى مکانیسم انتخابات دو مرحلهاى، مردم کسانى را که شناخت بیشتر و تخصص لازم در تعیین دقیق رهبر را دارند؛ انتخاب مىکنند و نمایندگان آنها در یک فرصت مناسب و با یک ساز و کار قانونى و تحقیقاتى به کاندیداى مطلوب رأى مىدهند و براى جلوگیرى از آفات احتمالى صاحبان قدرت، بر بقاى شرایط رهبرى در آن فرد، نظارت مداوم مىنمایند.

 

 

پی نوشت ها


[۱] – ر.ک: حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى، ابوالفضل قاضى، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۸، ص ۷۵۵٫

[۲] – جهت آشنایى با این اصطلاح ر.ک: بایستههاى حقوق اساسى، ابوالفضل قاضى، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۵، صص ۱۳۷ – ۱۶  ؛ بنیادهاى علم سیاست، پیشین، ۳۱۸٫

[۳] – ر.ک: همان، ص ۳۷۵ـ۳۷۲ ؛ و ؛ آراى عمومى، محمود حکمت نیا، صص ۲۵۶ـ۲۵۱٫

[۴] – رؤیاى حکومت اکثریت در نظامهاى دموکراتیک، حجتاللّه ایوبى، جام جم، ۱۵/۵ و ۱۰ و ۱۵/۶/۷۹٫

[۵] – ر.ک: منتسکیو، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۲، ص ۳۰۰ ؛ بنیادهاى علم سیاست، عبدالرحمن عالم، تهران: نشر نى، ۱۳۷۵، ص ۳۰۴٫

[۶] – شارل دو منتسکیو، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص ۳۰۰٫

[۷] – حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى، پیشین، ص ۵۶۸٫