ز هر طرف، مه رخساره‌ات به جلوه‌گری است
خموش باد نگاهی که ناظر دگری است!
 
دوصد مسیح‌نفس مانده واله و مبهوت
که در فضای شفاخانه‌ات، عجب اثری است!
 
اگر به اشک غمت شست و شو کند ابلیس
خدا گواست که از هر گنه به حشر، بری است
 
کنم به تاجوران ناز از غلامی تو
که نوکری، درِ این خانه ،فوق تاجوری است
 
اگر تو جلوه نمایی به وقت دادنِ جان
به عمر، افضل ساعات بنده، محتضری است
 
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی در دیگر زند ز بی‌خبری است
 
سزد تمام بخوانم نماز در حَرمت
که حائر توام، ای شاه! خانه‌ی پدر است
 
ز عمر نوح فزون‌تر دهند اگر کس را
به هرزه می‌رود ار بی‌غم رُخت، سپری است
 
هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک
هنوز هم به عزای تو، گرم نوحه‌گری است
 
صف جزا، نفسی، خنده از لبش نرود
«
رحیق»! آن که دمی در غم حسین گریست

 

شاعر: علیرضا قاسمی