در دوره غیبت صغرا کرامت ها و شواهد صدقی صورت گرفت که عمدتاً در زمان سفارت اوّلین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.

شیعیان با بهره مندی از کرامت ها و علوم غیبیه حضرت مهدی (عج) به دو نکته پی بردند:

یکی این که دانستند مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر (ص) و علی (ع)، به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری (ع) به فرزندش امام مهدی (عج) منتقل شده است و در این دوره غیبت صغرا، حضرت مهدی (عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می کند.

دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان (ع) فعالیت می کرد، اینک در دوره غیبت صغرا نیز فعال است و “عثمان بن سعید عمری” از ناحیه مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده دار است. بنابراین، شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند.

 

 

پاسخ سؤال شما را تحت دو عنوان پی می گیریم:

۱ – شخصیت عثمان بن سعید العمری

طبق روایات فراوان، وی از اصحاب امام هادی (ع) و امام عسکری (ع)، شخصی جلیل القدر، مورد اطمینان، امین و نایب اوّل امام عصر (عج) است.

شیخ در کتاب رجال خود او را از اصحاب امام هادی (ع) شمرده و گفته: عثمان بن سعید العمری، کنیه اش أبا عمرو السمان است. وی بار دیگر او را از اصحاب امام عسکری (ع) شمرد و گفت: عثمان بن سعید العمری الزیات، و به او گفته می شد سمان کنیه اش أبا عمرو، جلیل القدر، ثقه، و وکیل امام عسکری (ع) است.

شیخ ایشان را جزو سفرای ممدوحین قرار داد، ایشان را ستود و روایاتی را در مدح و جلالت ایشان نقل نمود، از آن جمله حدیثی را که گروهی از أبی محمد هارون بن موسى، از أبی علی محمد بن همام الإسکافی نقل کردند که او گفت، عبد الله بن جعفر الحمیری گفت: احمد بن اسحاق بن سعد القمی گفت، در یکی از روزها بر أبی الحسن علی بن محمد (امام هادی) وارد شدم عرض کردم: آقای من، من می روم و بر می گردم برایم ممکن نیست که همیشه خدمت شما برسم پس سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی اطاعت کنم؟ امام (ع) فرمود: این أبو عمرو (عثمان بن سعید) مورد اطمینان و أمین است و آنچه برای شما می گوید از جانب من می گوید، آنچه برای شما ادا می کند از جانب من ادا می کند (راوی می گوید)بعد از أبو الحسن (امام هادی) در یکی از روزها خدمت فرزند ایشان أبی محمد حسن عسکری (ع) رسیدم و آنچه که به پدر ایشان عرض کرده بودم خدمت ایشان عرض کردم حضرت فرمود: این أبو عمرو (عثمان بن سعید) مورد اطمینان امام قبلی و مورد اطمینان من در زمان حیات و مرگم هست، آنچه برای شما می گوید از جانب من می گوید آنچه برای شما ادا می کند از جانب من ادا می کند.

 

مرحوم خویی می گوید این روایت صحیح است و روایاتی که در مدح و جلالت ایشان رسیده بسیار است.

از آن جمله:

الف. روایت محمد بن یعقوب بسند صحیح از أبی علی أحمد بن إسحاق، از أبی الحسن (ع).

ب. أبو علی از أبا محمد (ع). [۱]

ج. شیخ بسندش از محمد بن یعقوب مثل حدیث بالا را روایت نمود. [۲]

ابن شهرآشوب می گوید: عثمان بن سعید العمری باب أبی جعفر محمد بن علی التقی (ع) بود. [۳] [۴]

 

۲ – نیابت عثمان بن سعید

در آغاز غیبت صغرا، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق (ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نایبان و وکیلان حضرت با ارایه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند .

کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی (عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان بیان می ‌شد، تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی (ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اوّلین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند .

سید بن طاووس می نویسد: “امام زمان (ع) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری (ع) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر (ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند.

 

نمونه ها

در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می ‌کنیم :

الف. روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی؛ وی می ‌گوید: “حسن بن نضر” که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری (ع) در حیرت بود. او و “ابو صدام” و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیدم و بیمناکم، بنابر این، باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن علی بن حماد درباره اموال متعلق به امام وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری (ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیه مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی (عج) و نیز به وکالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.

 

ب. روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار؛ وی می ‌گوید پس از وفات امام حسن عسکری (ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد .

چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علایم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست. [۵]

محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد .

 

ج. روایت احمد دینوری سراج؛ او می‌گوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری (ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری (ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند. شیعیان آن جا سیزده هزار دینار سهم امام، به من دادند که به سامراء ببرم و به جانشین حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشین حضرت حتی برای خودم روشن نیست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی. هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده. سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم. در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به “ناحیه مقدسه” برسانم. در بغداد در پی نایب حضرت می گشتم. به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند. یکی باقطانی است. رفتم نزدش و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت که مرا قانع کند. سپس رفتم نزد دومی به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نیافتم. رفتم نزد سومی، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری (ع) تحویل دهم، در حیرتم و نمی دانم چه کنم. او گفت: برو در سامراء به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری) در آن جا وکیل امام را خواهی یافت. به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بیرون می آید. لحظه ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیه جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم. ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت وی یافتم، اموال را به او تسلیم کنم. در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی می‌شود. بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه ای به من داد که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول است،‌ و تمامی جزئیات را بیان داشت. از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است. از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و … با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است. حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم. [۶]

 

د . روایت محمد بن علی اسود؛ وی می‌گوید: در آغاز غیبت صغرا پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن… . [۷]

 

ه. روایت اسحاق بن یعقوب؛ اسحاق می‌گوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام (ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود: ‌حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز. آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد. معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد . آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت. [۸]

 

و. روایت محمد بن علی بن شاذان؛ ‌می‌گوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه‌ مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نایب امام مهدی (ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود. [۹]

با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغرا ارایه شد، شیعیان امام حسن عسکری (ع) تماماً به امامت امام مهدی (عج) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند . شک و حیرت شیعیان در امر امامت که ناشی از خفای ولادت و غیبت امام مهدی (عج) بود،‌ با تلاش های خالصانه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، در چند ساله آغازین دوره غیبت صغرا کاملاً برطرف شد .

 

شیعیان با بهره مندی از کرامت ها و علوم غیبیه حضرت مهدی (عج) به دو نکته پی بردند:

یکی این که دانستند مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر (ص) و علی (ع)، به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری (ع) به فرزندش امام مهدی (عج) منتقل شده است و در این دوره غیبت صغرا، حضرت مهدی (عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می کند .

 

دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان (ع) فعالیت می کرد، اینک در دوره غیبت صغرا نیز فعال است و “عثمان بن سعید عمری” از ناحیه مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده دار است. بنابراین، شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند . [۱۰]

 

منبع: اسلام کوئست


[۱] الکافی: الجزء ۱، باب فی تسمیه من رآه ع ۷۷، الحدیث ۱.

[۲] معجم‏رجال‏الحدیث ج : ۱۱ ص : ۱۱۳.

[۳] بن شهر آشوب، المناقب، الجزء ۴، باب إمامت أبی جعفر الثانی (ع) فصل فی المقدمات.

[۴] معجم‏ رجال ‏الحدیث ج : ۱۱ ص : ۱۱۲ و ۱۱۳٫

[۵] همان، ص ۵۱۸، ح ۵؛ کشی، الرجال، ج ۲، ص ۸۱۳ .

[۶] بحارالانوار، ج ۵۱، ‌ص ۳۰۰ – ۳۰۲.

[۷] همان، ص ۳۳۵.

[۸] همان، ص ۳۲۶.

[۹] کلینی، کافی، ج ۱، ص ۵۲۳؛ ۵۲۴ .

[۱۰] اقتباس از “با گام های سبز انتظار”. سؤال ۵۳۴ (سایت: ۵۸۲): نمایه: دلایل عقلی زنده بودن امام زمان (عج).