علامه مجلسی روایت کرده که:

امیر المؤمنین (ع)، فاطمه (ع) را شبانه به همراه حسن و حسین (ع) از خانه، خارج کردند و بر او، نماز خواندند و به هیچ‌کس، خبر ندادند و دیگران در موقع رحلت و در مراسم نماز حاضر نبودند، زیرا فاطمه (ع) چنین سفارش کرده و گفته بود: هیچ یک از امّت که پیمان خدا و پدرم رسول خدا (ص) را درباره‌ی علی (ع) شکسته‌اند، بر من نماز نخواند همان کسانی که سندی را که پدرم درباره‌ی مالکیت فدک برایم نوشته بود پاره کرده و شهادت گواهان مرا دروغ شمردند و حال آن که گواهان من جبرئیل، میکائیل، امیر المؤمنین (ع) و ام ایمن بودند پس از آن شب و روز در حالی که امیر المؤمنین (ع) مرا می‌برد و حسن و حسین (ع) با من بودند، گرد خانه‌های آن‌ها می‌گشتیم و به خدا و رسولش (ص) سوگندشان می‌دادیم که بر ما، ستم روا ندارید و حقی را که خدای متعال، برای ما قرار داده به زور از ما نگیرید، آنان در شب، ما را اجابت می‌کردند، ولی روز که می‌شد، سرباز می‌زدند و بر پیمانشان، استوار نمی‌ماندند آن‌گاه، قنفذ را به درون خانه‌ی ما فرستادند در حالی که عمر بن خطاب و خالدبن ولید با او بودند، آن‌ها آمده بودند تا پسر عمویم، علی (ع) را برای بیعت ستاندن ـ بیعت شوم و زیانبار ـ به سوی سقیفه بنی ساعده، بیرون برند.

آن‌ها پشته‌ای از هیزم بر در خانه‌ی ما ریختند و آن‌گاه، آتش آوردند تا خانه‌ی ما را به آتش بکشند، من نیز پشت در خانه ایستادم و آن‌ها را به خدای متعال و پدرم، سوگند دادم و از آن‌ها، خواستم تا از آزار ما دست بردارند و ما را یاری کنند عمر، تازیانه را از دست قفنذ ـ نوکر ابوبکرـ گرفت و با آن بر بازوانم نواخت، تازیانه دور بازوانم، پیچید. هم‌چون بازوبندی شد. آن‌گاه با پا بر در خانه، کوبید و آن را به سویم بازگرداند و در حالی که من، آبستن بودم به رو افتادم و آن، زمانی بود که آتش، زبانه می‌کشید و گونه ام را می‌سوزاند. امّا با دستش، سیلی بر صورتم نواخت به گونه ای که گوشواره از گوشم درآمد و دانه‌هایش پراکنده گشت. ناگهان درد، وجودم را فراگرفت و محسن را بی‌هیچ گناهی، مرده به دنیا آوردم.

آیا این امّت بر من نماز بگذارد؟! امّتی که خدا و پیامبرش از آن‌ها بیزاری جستند و من نیز از این امّت، بیزاری می‌جویم!

علی (ع) نیز به سفارش فاطمه (ع) عمل کرد و هیچ کس را از شهادتش، آگاه نساخت. شبی که حضرت را به خاک سپردند در بقیع، چهل صورت قبر ساختند تا قبر آن حضرت، معلوم نباشد.

 

روی المجلسیّ:

أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) أَخْرَجَهَا (ع) وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (ع) فِی اللَّیْلِ وَ صَلَّوْا عَلَیْهَا، وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا أَحَدٌاً، وَ لَا حَضَرُوا وَفَاتَهَا وَ لَا صَلَّى عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ غَیْرُهُمْ، لِأَنَّهَا (ع) أَوْصَتْ بِذَلِکَ، وَ [قَالَتْ‏]: لَا تُصَلِّ عَلَیَّ أُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ أَبِی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ (ع)، وَ ظَلَمُونِی حَقِّی، وَ أَخَذُوا إِرْثِی، وَ خَرَقُوا صَحِیفَتِیَ الَّتِی کَتَبَهَا لِی أَبِی بِمِلْکِ فَدَکٍ، وَ کَذَّبُوا شُهُودِی وَ هُمْ- وَ اللَّهِ- جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ أُمُّ أَیْمَنَ، وَ طُفْتُ عَلَیْهِمْ فِی بُیُوتِهِمْ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَحْمِلُنِی وَ مَعِیَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ لَیْلًا وَ نَهَاراً إِلَى مَنَازِلِهِمْ أُذَکِّرُهُمْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ أَلَّا تَظْلِمُونَا وَ لَا تَغْصِبُونَا حَقَّنَا الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا، فَیُجِیبُونَّا لَیْلًا وَ یَقْعُدُونَ عَنْ نُصْرَتِنَا نَهَاراً، ثُمَّ یُنْفِذُونَ إِلَى دَارِنَا قُنْفُذاً وَ مَعَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ لِیُخْرِجُوا ابْنَ عَمِّی عَلِیّاً إِلَى سَقِیفَهِ بَنِی سَاعِدَهَ لِبَیْعَتِهِمُ الْخَاسِرَهِ، فَلَا یَخْرُجُ إِلَیْهِمْ مُتَشَاغِلًا بِمَا أَوْصَاهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ بِأَزْوَاجِهِ وَ بِتَأْلِیفِ الْقُرْآنِ وَ قَضَاءِ ثَمَانِینَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَصَّاهُ بِقَضَائِهَا عَنْهُ عِدَاتٍ وَ دَیْناً، فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ عَلَى بَابِنَا وَ أَتَوْا بِالنَّارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونَا، فَوَقَفْتُ بِعَضَادَهِ الْبَابِ وَ نَاشَدْتُهُمْ بِاللَّهِ وَ بِأَبِی أَنْ یَکُفُّوا عَنَّا وَ یَنْصُرُونَا، فَأَخَذَ عُمَرُ السَّوْطَ مِنْ یَدِ قُنْفُذٍ- مَوْلَى أَبِی بَکْرٍ- فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی‏ فَالْتَوَى السَّوْطُ عَلَى عَضُدِی حَتَّى صَارَ کَالدُّمْلُجِ، وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی، وَ جَاءَنِی الْمَخَاضُ فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِیلًا بِغَیْرِ جُرْمٍ، فَهَذِهِ أُمَّهٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟! وَ قَدْ تَبَرَّأَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ، وَ تَبَرَّأْتُ مِنْهُمْ. فَعَمِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِوَصِیَّتِهَا وَ لَمْ یُعْلِمْ أَحَداً بِهَا فَأُصْنِعَ فِی الْبَقِیعِ لَیْلَهَ دُفِنَتْ فَاطِمَهُ (ع) أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً.[۱]

 


[۱] ـ البحار ۳۰: ۳۴۷ ضمن ح ۱۶۴٫