پس از آنکه پیامبر اکرم(ص) با کنیزی به نام ماریه ازدواج کرد، خداى تعالى از این کنیز فرزند پسرى به حضرت محمد(ص)عطا فرمود که نامش را ابراهیم گذارد و ابراهیم تنها فرزندى بود که خداى تعالى از غیر خدیجه به آن حضرت عطا کرده بود ولى تقدیرات الهى در سال نهم، پس از آنکه هیجده ماه از عمر ابراهیم گذشت او را از پیغمبر باز گرفت و مرگش فرا رسید، گفته شده وفات وی به علت مریضی بوده است اما جزئیات آن ذکر نشده است.

 

 

مرگ وى حضرت محمد (ص)را سخت داغدار کرد بدانسان که در فقدان او گریست و این چند جمله را که امام صادق(ع)از آن حضرت روایت کرده است در مرگ او بر زبان آورد:

تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب، و انا بک یا ابراهیم لمحزونون) فروع کافى، ج ۱، ص ۵۵.)

[چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است ولى سخنى که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهیم که ما در فقدان و مرگ تو اندوهناک و محزون هستیم. ]

و چون برخى به آن حضرت اعتراض کردند که اى رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهى نکردى؟فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانى است و کسى که دلش به حال دیگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت.

آنچه من گفته‏ام این است که در سوگ و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانى که نشانه اعتراض و نارضایتى از داست‏خوددارى کنید.( سیره حلبیه، ج ۳، صص ۳۴۷ و ۳۴۸)

 

 

«و بدین ترتیب پاسخ افرادى را که در طول قرنهاى بعدى نیز به گریه کنندگان در مصیبت اندوه‏بار فرزندان دیگر آن حضرت چون حضرت سید الشهداء(ع)و دیگر شهداى واقعه طف و غیره اشکال گرفته‏اند نیز بیان فرمود».

به هر ترتیب رسول خدا(ص)دستور داد تا ابراهیم را غسل داده حنوط و کفن کنند سپس جنازه او را برداشته به قبرستان بقیع آوردند و در جایى که اکنون به نام‏«قبر ابراهیم‏»معروف است دفن کردند.

در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم از دنیا رفت‏خورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است!

رسول خدا(ص)براى رفع این اشتباه و مبارزه با این موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود:

«ایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا»

[اى مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‏هاى قدرت حق تعالى هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حیات کسى نمى‏گیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکى از آنها گرفت نماز بگزارید. ]

و بدین ترتیب این موهوم و خرافه را از ذهن آنها بیرون برد – با اینکه در ظاهر این سخن به نفع آن حضرت بود – و اگر یک مرد سیاسى به معناى روز و دنیا طلبى بود مى‏توانست از این اندیشه موهوم به نفع خود بهره‏بردارى کند و آیندگان نیز هر گونه مى‏خواهند قضاوت کنند!چنانکه رفتار مردان سیاست‏به معناى روز و منطق آنها چنین است .

‏براى اطلاع بیشتر به کتابهاى بحار الانوار(ج ۷۹، ص ۱۰۳)و سیره المصطفى(صص ۴۸۲ به بعد)مراجعه نمایید .

 

 

 

منبع:پرسمان