نیز طبری از قول عبد الله بن سلیم و مذری نقل می‌کند:

آمدیم تا به صفاح رسیدیم. فرزدق شاعر را دیدیم. وی با امام دیدار کرد و گفت: خداوند خواسته‌ات را بدهد و به آرزوهایت برساند. امام پرسید: از اخبار مردم در پشت سرت بگو. گفت: از فرد آگاهی پرسیدی. دل‌های مردم با تو و شمشیرهایشان با بنی امیّه است، تقدیر از آسمان فرود می‌آید و خدا هر چه بخواهد می‌کند. امام فرمود: راست گفتی، کار به دست خداست. آنچه خواهد می‌کند و هر روز پروردگارمان در کاری است. اگر تقدیر الهی بر همان باشد که دوست داریم، خدا را بر نعمت‌هایش شاکریم و از او برای سپاس، یاری می‌جوییم و اگر تقدیر الهی برخلاف امید ما بود، پس کسی که نیّتش حق و باطنش تقوا باشد، خطا و تعدّی نکرده است.

آن‌گاه امام، مرکب خویش را حرکت داد و با او خداحافظی کرد و از هم جدا شدند.


 

و قال أیضاً:

قَالَ أَبُو مخنف، عن أبی جناب، عن عدی بن حرمله، عن عبد الله ابن سلیم والمذری قَالا: أقبلنا حَتَّى انتهینا إِلَى الصّفاح، فلقینا الفرزدق بن غالب الشاعر، فواقف حسینا فَقَالَ لَهُ: أعطاک اللَّه سؤلک و أمّلک فِیمَا تحبّ، فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن: بین لنا نبأ النّاس خلفک، فَقَالَ لَهُ الفرزدق: من الخبیر سألت، قلوب النّاس معک، و سیوفهم مع بنی أُمَیَّه، و القضاء ینزل من السّماء، و اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ؛  فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن: صدقت، لِلَّهِ الأمر، واللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ، و کُلَّ یَوْمٍ ربنا فِی شَأْنٍ، أن نزل القضاء بِمَا نحبّ فنحمد اللَّه عَلَى نعمائه، وَ هُوَ المستعان عَلَى أداء الشّکر، و إن حال القضاء دون الرّجاء، فلم یعتد من کَانَ الحقّ نیّته، و التّقوى سریرته، ثُمَّ حرّک الْحُسَیْن راحلته فَقَالَ: السّلام عَلَیْک؛ ثُمَّ افترقا.[۱]


[۱]– تاریخ الطبری ۳: ۲۹۶، الاخبار الطوال: ۲۴۴، الارشاد: ۲۱۸، مقتل الخوارزمی ۱: ۲۲۰، مثیر الاحزان ۱: ۴۰، الکامل فی التاریخ ۲: ۵۴۷، البدایه و النهایه ۸: ۱۸۰، اللهوف: ۱۳۰، البحار ۴۴: ۳۶۷، العوالم ۱۷: ۲۱۵، اعیان الشیعه ۱: ۵۹۴، وقعه الطف: ۱۵۸٫