دوست داشتنی
شهید محمد تقی طاهرزاده
خودش بچّه بود امّا عقل و درکش چه؟ حیا و غیرتش چه؟
حریم خانواده در نظرش خیلی مقدّس بود. پدر و مادر برایش خیلی احترام داشت. شبهای جمعه وقت حقوق هفتگی، هیچ وقت نتوانستم به راحتی حقوقش را بدهم. حتماً باید اصرا میکردم و او بزرگانه تعارف میکرد. تعارفش چقدر شیرین و دلچسب بود. وقتی به خانه میرسید، چیز زیادی از آن پول نمیماند. برای تمام اهل خانه شیرینی و بستی میخرید. مبلغی هم نگه میداشت برای خرج هفتگی خواهر و برادرها. همهی اهل خانه را جمع میکرد دور هم، جشن کوچکی به راه میانداخت. هم شادی را به خانه میآورد، هم خودش را در دل، دوست داشتنیتر از قبل جا میداد.
رسم خوبان ۲۴ – محبّت به خانواده، ص ۱۸٫/ بین دنیا و بهشت، ص ۹٫
پاسخ دهید