دومین بار بود که به جبهه میآمد و از این که نتوانسته بود در عملیات قبلی به فیض شهادت برسد، غمگین و متأثر بود. بارها به من میگفت که این دفعه باید خود را آنچنان خالص کنم که خدا مرا بپذیرد.
نمازهای شب او زبانزد بچههای گردان عمار از لشکر ۷ ولی عصر (عج) بود. هیچ نیمه شبی نبود که او از خواب برنخیزید و به نماز شب نایستد، آن هم نمازی پر از گریه و التماس برای شهادت. او حتی در سنگرهایی که بارها به اطراف آنها توپ یا خمپارهی دشمن اصابت میکرد، دست از نماز شب نمیکشید و وقتی بر اثر کوتاهی سنگر برای ایستادن مناسب نبود، به بیرون از سنگر و گاهی در راهروی سنگر میرفت و به نماز برمیخاست.
در مأموریت گردان به عملیات کربلای ۶، بعد از نبردی سخت و شجاعانه در حالی که به نماز صبح قامت بسته بود، به ندای «ارجعی» لبیک گفت.
رسم خوبان ۲۱- عبادت و پرستش، ص ۱۶٫/ سورههای ایثار، ص ۲۰۹ – ۲۰۸٫
پاسخ دهید