مطالعه دقیق گزارشات تاریخی این واقعیت را مشخص می‌کند که افرادی مانند «کعب بن اشرف» و «کعب بن زهیر» در قالب شعر به بدگویی و دشنام نسبت به پیامبر گرامی اسلام(ص) و مسلمانان پرداخته و جنگ روانی شدیدی را به راه انداخته بودند که عامل تحریک‌کننده مهمی در تحریک کفار علیه مسلمانان بود و امنیت جامعه اسلامی و جان صدها نفر را به مخاطره می‌انداخت. برخورد شدید پیامبر(ص) با این شاعران نیز تنها به همین دلیل و برای حفظ امنیت و ثبات جامعه بود، و گرنه می‌دانیم بر اساس دین اسلام تا آن‌جا که امکان دارد نباید از ترور استفاده کرد: «ألْإِسْلَامَ قَیَّدَ الْفَتْک‏»؛[۱] اسلام ترور را جائز نمی‌داند.
به هر حال؛ در ارتباط با آنچه در پرسش بدان اشاره شده، باید گفت که کعب بن اشرف به دست مسلمانان کشته شد. برای آگاهی بیشتر ر.ک«دلیل دستور قتل کعب بن اشرف توسط پیامبر اسلام(ص)»، سؤال ۳۳۸۵۰.
اما درباره کعب بن زهیر، شاعر معروف عرب چنین اتفاقی نیفتاد؛ زیرا در ابتدا پیامبر اسلام(ص) دستور داده بود که «من لقی کعبا فلیقتله»؛[۲] هرکس کعب بن زهیر را دید، او را بکشد. اما پس از این‌که او اسلام آورد و توبه کرد، پیامبر اکرم(ص) او را بخشید و امان داد.
خلاصه اصل این روایت تاریخی در سیره ابن هشام چنین است:
هنگامى که رسول خدا(ص) از طائف بازگشت؛ بجیر بن زهیر که در شمار مسلمانان بود براى برادر خود کعب بن زهیر که از شاعران معروف دشنام ‌دهنده به پیامبر(ص) بود، نامه‌ای بدین مضمون نوشت که شاعرانى که بر علیه پیامبر(ص) و مسلمانان، اشعار تحریک‌کننده سروده بودند حکم قتلشان صادر شده و برخى از آنان نیز به قتل رسیده‌اند و دیگران نیز مانند ابن زبعرى و هبیره بى أبی‌وهب که گرفتار نشده‌اند هر کدام به سوئى گریخته‌اند، از این‌رو؛ اگر تو به زندگی خود علاقه‌مندى به نزد او برو و توبه کن؛ زیرا کسانى که نزد او توبه کنند کشته نخواهند شد و اگر هم این کار را نمی‌کنى به سوئى فرار کن.
این نامه که به کعب رسید با بی‌اعتنایی قصیده‌ای در پاسخ سروده و برایش فرستاد. بجیر قصیده برادرش را براى رسول خدا(ص) خواند و آن‌حضرت درباره برخى از جملات آن نیز سخنانى به بجیر فرمود، و پس از آن بجیر نیز اشعارى سرود و براى کعب فرستاد.
نامه بجیر و اشعارى که براى کعب فرستاد او را به فکر انداخت و کار را بر او سخت کرد تا جائى که دشمنان کعب که در قبیله‌اش بودند گفتند: کعب کشته خواهد شد، و بالأخره چاره‌اى ندید جز آن‌که نزد رسول خدا آمده و از رفتار سابق خود عذرخواهى کرده و مسلمان شود، به همین منظور قصیده‌ای در مدح آن‌حضرت سرود و به سوى مدینه حرکت کرد و به خانه مردى از قبیله جهینه که سابقه رفاقتى با او داشت رفت، آن مرد نیز صبح‌گاهان او را برداشته به مسجد آمد و وقتی پیامبر(ص) نماز صبح را خواند، آن مرد، پیامبر را نشانش داده و گفت: این رسول خدا است برخیز و پیش او برو و براى خود از او امان بگیر.
کعب نزد رسول خدا(ص) رفت و بدون معرفی خود عرضه داشت: ای پیامبر خدا! کعب بن زهیر به مدینه آمده و از کارهاى گذشته‌اش توبه کرده و مسلمان شده و اکنون می‌خواهد نزد شما بیاید و امان بگیرد. آیا می‌توانم او را نزد شما بیاورم؟! پیامبر(ص) فرمود: «آرى». کعب بعد از شنیدن پاسخ مثبت از پیامبر، خود را معرفى کرده گفت: اى رسول خدا من کعب بن زهیر هستم!
در این هنگام مردى از انصار به طرف او برخاسته گفت: یا رسول الله اجازه بده تا من گردن این دشمن خدا را بزنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: «او را واگذار که با حال توبه و پشیمانى از کارهاى گذشته خود نزد ما آمده است».
همین عمل آن مرد انصارى سبب شد که کعب نسبت به انصار خشمگین شود؛ از این‌رو در آن قصیده‌اى که کعب در مدح پیامبر سرود، انصار را نکوهش کرده و مهاجران را ستود و همین کار سبب خشم انصار گردید تا این‌که کعب قصیده دیگرى سرود و در آن قصیده دوم سختی‌هایى را که انصار در یارى رسول خدا متحمل شده بودند یادآورى کرد.[۳]

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۵۵، قم، مدرسه الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ‏۱۰، ص ۲۱۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۲]. ابن کثیر دمشقی‏، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ‏۴، ص ۳۷۲، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق؛ حلبی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج ‏۳، ص ۳۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.

[۳]ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، ج ۲، ص ۵۰۱ – ۵۱۵، چاپ اول، بی‌تا.