«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُحیط ظاهری طلبه باید همیشه پاکیزه و مرتّب باشد

در هفته‌ی گذشته جسارتاً تذکّراتی که ان‌شاءالله خداوند متعال به بنده نیز گوش شنوا عنایت بفرماید که جا نمانم، به محضر شریف شما نور چشم‌های امام زمان (ارواحنا فداه) تقدیم داشتیم. در این جلسه تأکید بر بعضی از مسائل است که این‌ها جُزء فضای عُمومی طلبگی است و باید این‌ها فرهنگ بشود و ما در همه‌ی عُمرمان مُلتزم باشیم. یکی مسأله‌ی نظافت است. «اَلنَّظَافَهُ مِنَ اَلْإِیمَانِ[۲]»؛ نظافت لازمه‌ی ایمان است؛ یعنی اگر ایمان واقعیّت داشته باشد، نظافت از او نشأت می‌گیرد. مؤمن نمی‌تواند پاکیزه نباشد. در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی مُدثر، آن چیزی که فَهم عُمومی است، این است که خداوند متعال پیامبرش را مأمور فرموده است تا لباس‌هایش را پاکیزه نگاه دارد؛ «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ[۳]». درست است که لباس و بسیاری دیگر از لُغات توسعه دارد. هر نوع پوششِ بدن ما، لباسِ ماست و این لباس تا دَم مرگ برای ما رَفیق و همراه است و وقتی حضرت عزرائیل (علیه السلام) آمد، این لباس را از ما جُدا می‌نماید. حال باطن ما هر شکلی دارد که ما خودمان هم اطّلاع نداریم، با آن شکل ما با خداوند متعال و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُواجه خواهیم شد. بنابراین به این اعتبار هم باید لباس ظاهری یک مؤمن که طلب اُلگوی یک مؤمن است، همیشه تمیز باشد و هم بدن او که لباس جانِ اوست، لباسِ حقیقتِ اوست باید مُرتّب و تمیز و آراسته باشد و هم مُحیطی که در آن مُحیط زندگی می‌کند، باید آن مُحیط، مُحیطی نورانی، عطرآگین و پُر جاذبه باشد. این‌که حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) حضرت ابراهیم خَلیل (علیه السلام) و فرزند نورانیِ آن بزرگوار را به تطهیر بیت‌شان تطهیر می‌نماید؛ «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ[۴]»؛ شخصیّتی مانند ابوالانبیاء، خلیل خداوند متعال و ذَبیح حقّ، مأموریت جاروکشی بیتِ خداوند متعال را دارد و نتیجه‌اش هم آسایش میهمان‌های خداوند متعال است؛ «لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ». «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۵]»؛ شَرَف خانه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) از مسجدالحرام و کعبه بالاتر است. بر حسب نقل وجود مقدّس حضرت امام محمّد تقی جواد الائمه (روحی فداه و سلام الله علیه و علی اَبیه و آبائه و علی وُلدِه) در مدینه در حُجره‌ی مارشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) نماز می‌خواندند؛ با وجود این‌که در کنار مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این هم تعظیم شعائر برترین هدایت‌های الهی است که حضرت صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مادر همه‌ی هادیان هستند و همه‌ی امامان ما و حتّی پیامبر ما از ایشان استضائه و استفاده کرده‌اند؛ وگرنه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) لقب «اُمّ ابیها» را به ایشان نمی‌دادند. بر جسب روایت تمام انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) مُکلّف به اطاعت از حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند و این بُیوتی که «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» هستند، غیر از مساجد هستند. مدارسی که آن مدارس مُتعلّق به وجود نازنین امام زمان (ارواحنا فداه) هست، می‌شود که تَنقیح مَناط کرد و می‌شود با اعتبارات ذوقی برای اهل دل مسأله یقینی بشود که در خانه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) نَفَس می‌کشد و امکان ندارد حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به خانه‌ی خودشان سَر نزنند. بنابراین هیچ طلبه‌ای به خودش اجازه نمی‌دهد، زیرا هر شب و هر روز علاوه بر این‌که فرموده است: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ[۶]»؛ عالَم امکان نه تنها عالَمِ محضر خداوند متعال است، بلکه پروردگار متعال می‌فرماید که محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و محضر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و محضر حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) است. اگر شما خادم امام زمان (ارواحنا فداه) خوشحال نمی‌شوید که وقتی یک بزرگی بر مُحیط شما وارد بشود، شما در تَراز تشریف‌فرمایی او خودتان و مُحیط‌تان را آراسته نکرده باشید. لذا قَصدتان را خالص کنید. هم دَوام وضو داشته باشید، هم طهارت از حَدَث و هم طهارت از خَبَث داشته باشید.

مؤمن باید همیشه به گونه‌ای رفتار کند که پُر جاذبه باشد

دائم‌الوضو بودن، دائماً مُنظّم ‌بودن، مُعطّر بودن که مُعطّر بودن هم جُزء مُستحبّات و سُنن است. در دوره‌ای که ما در شهر قُم بودیم و سال‌ها در محضر حضرت علّامه «مصباح یزدی» (اعلی الله مقامه الشریف) بودیم، ایشان به صورت مُرتّب عطر می‌زدند. حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) عطر می‌زدند. در دوره‌ی رهبری‌شان هم عطر می‌زدند و در انتخاب عطر هم خیلی مشکل‌پَسند بودند و هر عطری را قبول نمی‌کردند. همچنین ثواب نماز خواندن با عطر؛ مُلاحظه فرمودید که بر حسب نقل فرمودند: «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا اَلنِّسَاءُ وَ اَلطِّیبُ وَ قُرَّهُ عَیْنِی فِی اَلصَّلاَهِ[۷]»؛ این یک معنای قِشری دارد که بُوالهَوس‌ها و نادان‌ها از آن استفاده می‌کنند که مثلاً پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسائل جِنسی علاقه‌مند بوده‌اند؛ در حالی‌که طیب و همسرداشتن برای فضیلت نماز است. خاصیّت و ثواب نمازِ فردی که ازدواج کرده است، ۷۰ برابر ثواب نمازِ فردِ عَزَب است. در مورد عطر هم همین‌گونه است؛ انسانی که مُعطّر می‌شود و نماز می‌خواند، نماز او ۷۰ برابر نماز کسی است که خودش را مُعطّر نکرده است. آن چیزی که روح این‌گونه دستورات است، پُر جاذبه‌بودن مؤمن است. همان‌گونه که پیامبران ما (سلام الله علیهم اجمعین) و ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) اگر نَقص عُضو یا نَقص اخلاقی داشتند، امکان نداشت که امام یا پیامبر بشوند، از شرایط امامت و نبوّت و رهبری رهبران منصوب پروردگار متعال، کَمال در همه‌ی جهات است.

«بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ     *****     کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ

حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِ     *****     صَلُّوا عَلَیهِ وَ آلِهِ[۸]»؛

«إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ[۹]»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در همه‌چیز در قُلّه بودند. در شکل و شَمایل‌شان بی‌مثال بودند. خودشان در برابر این سؤال که از ایشان پرسیدند: جَمال‌تان را در مقایسه‌ی با حضرت یوسف (علیه السلام) چگونه ارزیابی‌ می‌فرمایید؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کَانَ یُوسُفُ أَحْسَنَ وَ لَکِنَّنِی أَمْلَحُ[۱۰]»؛ من نمکی‌تر از یوسف (علیه السلام) هستم.

طلبه باید همواره آرزوی دیدار امام زمان (ارواحنا فداه) را داشته باشد

ان‌شاءالله آقایتان را ببینید. امام زمان (ارواحنا فداه) هم همین‌گونه هستند؛ ایشان آیینه‌ی تَمام‌نَمای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. هم در جَمال طاووس اهل بهشت هستند، در آن‌جا آقای شما جلوه‌ی جَمال خداوند متعال است. خیلی حیف است که شما ایشان را نبینید. همّت‌تان کَم باشد و به گونه‌ای زندگی کنید که ایشان شما را به حضور نپذیرند و به شما سر بزنند. مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) که سلام خداوند بر ایشان باد، رحمت حقّ بر ایشان باد، رضوان خداوند متعال بر ایشان باد، در مقابل خانه‌ی مرحوم «آیت الله بهاءالدینی» (اعلی الله مقامه الشریف) به دَرب و دیوار تماشا کرده بودند و فرموده بودند: این همسایه‌ها متوجّه نشدند که با چه کسی همسایه هستند؛ ولی می‌دانستند یا نمی‌دانستند، وقتی حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به این‌جا تشریف می‌آوردند، برکات ایشان نصیب این همسایه‌ها نیز می‌شد. حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به خاصّان و دوستان خالص و شَفاف خودشان سَر می‌زنند. حتّی ضرورت هم ندارد تا ریاضت‌ها تحمّل بشود تا کسی ایشان را ببیند. خدمت شما عرض کردیم که مرحوم «میرزا عبدالعلی تهرانی[۱۱]» (رحمت الله علیه) که شاگرد مرحوم «میرزا جواد آقای ملکی تبریزی[۱۲]» (اعلی الله مقامه الشریف) هستند و از عُلمای اخلاقی عزّت‌مند و برجسته‌ای در شهر تهران بوده‌اند. ایشان گفته بودند که مرحوم آقای «شیخ مرتضی زاهد[۱۳]» (رضوان الله تعالی علیه) به صورت تمام‌وقت در خدمت امام زمان (ارواحنا فداه) هستند. حتّی در خواب هم در محضر حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) هستند. این کار شدنی است و این شده است. اَدلّ و دلیل بر امکان شیء، وقوع شیء است و این واقع شده است.

طلبه باید در همه‌جا مُزیّن و آراسته باشد

اگر کسی همیشه با این دید آراسته باشد، در نماز بهترین لباس را داشته باشد؛ «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ[۱۴]»؛ وقتی به مسجد می‌روید، مُزیّن بروید. زینت ظاهری و زینت باطنی داشته باشید که زینت باطنی به لباس تقواست؛ «وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ[۱۵]». همچنین عطر باطنی به استغفار است. نصّ روایت است که می‌فرماید: «تَعَطَّرُوا بِالاِسْتِغْفَارِ[۱۶]»؛ با استغفار جانتان را مُعطّر کنید. لذا مُزیّن باشید، آراسته باشید، تمیزترین، پاکیزه‌ترین و نو ترین لباس‌تان را هنگام نماز بر تن داشته باشید. مصداق روشن و قدر مُتقیّن «مَسْجِدٍ»، همین مسجد است؛ ولی با توسعه‌ی فرهنگ، «جُعِلَتْ لِیَ اَلْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً[۱۷]»؛ همه‌جای زمین محلّ سجده است. ملائکه‌ اللهی که دَوام سُجود دارند و در همه‌جا هم حضور دارند، در مراتب عوالِم حضور دارند، نورِ سُجود این‌ها زمین را هم مُنوّر می‌کند و شما هم در همه‌جا ساجد باشید. «لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ[۱۸]»؛ همه‌ی موجودات دائماً ساجد هستند؛ بنابراین همیشه همه‌ی زمین مسجد است و محلّ سُجود است، مکانِ سُجود است. پس همه‌جا «خُذُوا زِینَتَکُمْ» مُزیّن و آراسته باشید.

طلبه باید همیشه آماده‌ی حضور در محضر امام زمان (ارواحنا فداه) باشد

لذا توقّع و درخواست ما در سال‌های پیش هم از طلبه‌های عزیز این بود که عَبا بر روی دوش داشته باشید، زیرا مِتانتی دارد. عفّت و حجاب مخصوص بانوان نیست. در مورد آن‌ها در قرآن کریم تعبیر «جلباب» آمده است؛ اما در مورد ما پوشش عَبا جُزء سُنن است. لباسی است که برجستگی‌هایی بدن را بپوشاند. این عفّت در پوشش برای مرد هم وجود دارد، خصوصاً هنگامی که نماز می‌خواند. کسانی هم مُعمّم نشده‌اند، در هنگام نماز هیچ مَنعی ندارد که یک شال یا پارچه‌ی کوچکی را از باب مُستحبّ‌بودن بر روی سَرشان ببندند. نماز خواندن با عَمامه ۴ برابر نماز خواندن بدون عَمامه در پیشگاه خداوند متعال اعتبار دارد. یا وقتی در حُجره‌ی خود نماز شب می‌خوانید، یا برمی‌خیزید و نماز امام زمان (ارواحنا فداه) می‌خوانید، ان‌شاءالله نماز «جعفر طیّار[۱۹]» را زیاد می‌خوانید، نماز استغاثه‌ی به حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)، نماز استغاثه‌ی به بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می‌خوانید، به صورت خیلی مُرتّب و منظم باشد، بنحوی که گویا به زیارت خودشان می‌روید. شما حقیقتاً در نماز زائر هستید و نماز زیارت‌نامه‌ی شماست. هم باید دلتان خیلی تمیز باشد که شما را به حضور بپذیرند و هم این‌که «اَلظاهِرُ عِنوانُ الباطِن»، باید ظاهر با باطن مُنطبق باشد. لذا آنچنان زندگی کنید که فکر کنید آقای شما هر روز به حُجره‌ی شما سَر می‌زند. به مدرسه‌ی خودشان که این‌جا خیمه‌ی ایشان است و شما در این‌جا نَفَس می‌کشید، لذا منتظر جاروکِشی جاروکِشان نباشید؛ خودتان هر روز به نوبت مسابقه بگذارید و در تمیز نگاه‌داشتن حُجره‌ها و بیرون حُجره‌ها و راهروها و حیاط و مجموعه‌ی امورتان، بهم‌ریختگی در داخل حُجره‌ها، پراکندگی کتاب‌ها، منظم‌نبودن جای لباس‌ها اهتمام داشته باشید. اگر واقعاً یقین کنید که امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف می‌آورند، شما چه کار می‌کنید؟ آیا دستپاچه نمی‌شوید؟ آیا منظم نمی‌شوید؟ آیا حُجره‌‌ی خودتان را برای کسی که شخصِ اوّل عالَم امکان است، آماده نمی‌کنید؟ شما را لایق دیده است و به نوکری پذیرفته است و حال آقایی کرده است و می‌خواهد شما را نَوازشی نماید، همیشه این احتمال را بدهید و وقتی به کلاس می‌روید، با این دیدگاه بروید که نکند امروز حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) در کلاس حضور داشته باشند خداوند متعال شهید بزرگوا ما مرحوم «آیت الله قُدّوسی[۲۰]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. ایشان مرحوم «علّامه عسکری[۲۱]» (اعلی الله مقامه الشریف) را برای سخنرانی دعوت کرده بودند، ولی قبل از آن به طلبه‌ها فرمودند که هم منظم بیایید و هم ذهن‌تان آمده باشد؛ زیرا ممکن است ایشان سؤالاتی بپرسند و برای شما مایه‌ی شرمندگی نباشد و آمادگی داشته باشید.

مؤمن در زیارت عاشورا سَفیر الهی به پیشگاه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است

لذا همیشه این آمادگی برای تشرّف به محضر حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود داشته باشد، به خصوص در این ایّام که شما یک‌ ماه عزادار حضرت امام حسین (علیه السلام) بوده‌اید. بنده فکر نمی‌کنم در این مدّت یک ماه و چند روز، روزی وجود داشته باشد که شما برای امام حسین (علیه السلام) اشکی نریخته باشید. این اشک‌ها شما را شُسته و پاک‌ کرده است. یک قطره از اشک که در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) برای انسان جریان پیدا می‌کند، تمام آلودگی‌هایی که باطنش آتش جهنّم است، دریایی از آتش را خاموش می‌کند. یعنی دریای گناه را خُشک می‌کند و تمام آلودگی‌ها را از بین می‌برد. حیف است در این ایّامی که سیم دل‌ها با کربلا و با امام حسین (علیه السلام) وصل است، انسان این نوع رعایت‌ها را نداشته باشد. وقتی به سفر هم می‌روید، به همین صورت است و سفر الی‌الله است. خوشا به حال اربعینی‌ها! ان‌شاءالله امیدوارم که هم از روز عاشورا تا اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام)، زیارت عاشورای شما تَرک نشده باشد و اگر هم شروع نکرده‌اید، از همین امروز شروع کنید و یک اربعین زیارت عاشورا بخوانید که زیارت عاشورا تخلّق به اخلاق‌ الله است؛ زیارت عاشورا استخلاف است. در آن‌جا می‌گویید: «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ[۲۲]»؛ اصلاً به خلافت از خداوند متعال در حال سلام ‌کردن هستید. زیارت عاشورا انسان را خیلی بالا می‌بَرد و انسان را در اوج تقرّب و معنویّت قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که من و شما مأمور خداوند متعال می‌شویم که ما سلام خداوند متعال را به امام حسین (علیه السلام) برسانیم؛ «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ». و چون حدیث قُدسی است، خداوند متعال خودش به ما فرموده است که این‌گونه بگویید. «عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّهِ»؛ من مأمور و سَفیر خداوند متعال هستم که سلام او را به شما مولایم امام حسین (علیه السلام) و شهدا برسانم. هم اتّصال و فَنای در شهادتِ اهل شُهود است و هم خودتان به مرحله‌ی فَنا رسیده‌اید و اسمی از اسماء‌الله شده‌اید و سَفیر الهی شده‌اید که از چه کسی به چه کسی پیام می‌بَرید! به فرد عادی نمی‌گویید؛ بلکه به حضرت امام حسین (علیه السلام) از جانب خداوند متعال سلام می‌رسانید که سفارت برای شما مُقرّر شده است که سَفیرا‌لله هستید و مُبلّغ سلام خداوند به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هستید.

توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مؤمنین در آغاز تشکیل حکومت‌شان

در کنار این موضوعات، طهارت لباس،‌ طهارت مُحیط، طهارت حُجره، طهارت‌ نیّت و طیبِ کَلام داشته باشید. طیبِ کَلام‌ جُزء اوّلین دستوراتی است که وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز تشکیل حکومت در مدینه، وقتی هنوز وارد شهر مدینه نشده بودند، «مسجد قُبا» را در خارج از شهر مدینه بنا کردند که در آن روز قُبا با مدینه فاصله داشت، در آن‌جا چند چیز را القاء کردند. از همان ابتدا نرخ را تعیین کردند و خواستند که فضا به این صورت ساخته بشود. یکی این بود که فرمودند: «أَفْشَى اَلسَّلاَمَ[۲۳]»؛ سلام را اِفشا کنید. وقتی سلام می‌دهید، دهان نیمه‌باز نباشد و خیلی مُحکم ظاهر بشود و بگویید: «سلام علیکم». ان‌شاءالله از بَس سلام می‌گویید، در هنگام شهادت‌تان یا هنگام وفات‌تان گاردِ احترامی که خداوند متعال از ملائکه به پیشواز شما می‌فرستد، آن‌ها هم بگویند: «سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[۲۴]»؛ خودِ خداوند متعال سلام می‌کند. «سَلَامٌ قَوْلًا[۲۵]»؛ نه این‌که دَرب و دیوار سلامِ خداوند متعال است؛ آن‌جا گوش جان ما باز می‌شود و همان‌گونه که حضرت موسی (علیه السلام) کَلیم خداوند متعال بودند، ما هم کَلیم خداوند خواهیم شد و از خودِ خداوند متعال سلامش را می‌شنویم؛ «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ[۲۶]». لذا به گونه‌ای سلام را بگویید که حتماً طرف مقابل آن را بشنود. «أَفْشَى اَلسَّلاَمَ»؛ اِفشای سلام هم نشر کردن سلام است؛ یک زمانی همین آقای «مُخبر» به این مدرسه آمدند و یک نمازی در این‌جا خواندند و میهمان ما بودند. ایشان گفتند: من در جمع این طلبه‌ها چیزی را دیدم که در جای دیگری ندیده بودم. یکی این بود که همه عَبا بر روی دوش داشتند و دیگری این بود که به هیچ‌یک از طلبه‌ها نرسیدم که من موفّق بشوم زودتر از آن‌ها سلام کنم. طلبه‌های این‌جا اهل سلام دادن هستند. این اوّلین مُطالبه‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند: «أَفْشَى اَلسَّلاَمَ». دوّمین مورد این بود که فرمودند: «أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ[۲۷]»؛ طلبه باید میهمان‌نَواز باشد، طلبه باید سُفره‌گُستر باشد، طلبه باید غذای خودش را با دیگران تقسیم کند. مرحوم «حاج قاسم سلیمانی» (اعلی الله مقامه الشریف) که این‌گونه در میان شهدا برجسته شدند، یکی از خصوصیّات‌شان از کودکی این بوده است که وقتی در منزل به او غذا می‌دادند، غذای خود را به دو نیم تقسیم می‌کرده است؛ نیمی از آن را می‌خورده است و نیمی دیگر را به کسانی می‌داده که می‌دانسته است نیاز دارند و این عادت همیشگی حاج قاسم سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) بوده است. «أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ»؛ طعام‌دادن غیر از پول‌دادن است. طعام موضوعیّت دارد، در اسلام طعام موضوعیّت دارد. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ[۲۸]» ؛ «یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ» نشان می‌دهد که فقط آن ۳ روز نبوده است؛ بلکه در حال بیان فرهنگ زندگی و سیره‌ی آن‌ها برای ماست. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ»؛ وجود مقدّس حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) اگر در سر سُفره‌ چند نوع غذا وجود داشت، یک ظرفی را طلب می‌‌کردند و از هر غذایی داخل آن ظرف می‌ریختند و سپس برای افراد می‌فرستادند که آن‌ها هم بتوانند از غذاهای متنوّع استفاده کنند؛ «أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ». سوّمین موردی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کردند، این بود که فرمودند: «أَطَابَ اَلْکَلاَمَ[۲۹]»؛ طیبِ کَلام داشته باشید. خدا نکند که کسی طلبه باشد و حرف زشت از زبان او خارج شود. برای طلبه سقوط است، خجالتی در محضر امام زمان (اروحنا فداه) دارد، در محضر خداوند متعال خجالت دارد که از زبان طلبه حرف رَکیک خارج بشود؛ این‌که حرف رَکیک و کَلام زشت از زبان طلبه خارج بشود. اگر می‌خواهید مُطیع پیامبرتان باشید، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از شما خواسته‌اند: «أَطَابَ اَلْکَلاَمَ»؛ طیبِ کَلام داشته باشید. طیبِ کَلام هم به این معنی است که هم پاکیزه حرف بزنید و هم حرف شما عطرآگین باشد و جاذبه داشته باشد. کسی که بوی بد می‌دهد، دافعه دارد و کسی که بوی خوش می‌دهد، جاذبه دارد. حرف شما مانند عطر باشد که مُستمع و مُخاطب را جَلب نماید؛ «أَطَابَ اَلْکَلاَمَ».

سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مؤمنین برای اهمیّت‌دادن به نماز شب و مناجات سَحَر

آخرین مورد هم که خیلی مهمّ است و الحمدلله این‌گونه که به ما خبر می‌دهند، خداوند متعال به خیلی از شما این نور را داده است. فرمودند: «وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ[۳۰]»؛ آن زمانی که اهل غفلت در خوابِ سَحَر هستند، شما جُزء کسانی باشید که «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[۳۱]» هستند. هنگام سَحَر بیدار شوید. ما در شهر قُم دو عارفِ مقبولِ عندالعام داشتیم که همه‌ی عُلما با سلیقه‌های مختلف آن‌ها را قبول داشتند. یکی مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) بودند و دیگری مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) بودند. هر دو فقیه بودند و در فقاهت‌شان هم در قُلّه بودند. شُبهه‌ی اَعلمیت مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) را افراد دقیق داشتند. افراد واقعاً صاحب نظر از مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) درخواست رساله می‌کردند، ولی ایشان تصحیح کردند و گفتند: تا زمانی که حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) دستور ندهند، من رساله نمی‌دهم. مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) نقل فرموده بودند که به مرحوم آقای «آیت الله سیّد حسن صدر[۳۲]» (رضوان الله تعالی علیه) گفتند: شما اصلاً اهل این حرف‌ها نبودید، چرا رساله دادید؟ ایشان خیلی از دنیا گُریزان بوده‌اند و شُهرت‌گُریز بوده‌اند. خیلی شُهرت‌گُریز بوده‌اند. از ایشان پرسیده بودند: چرا رساله دادید؟ ایشان فرموده بودند: حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) دستور دادند. امام زمان (ارواحنا فداه) دستور دادند و من هم نوشتم. وقتی مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) این را نَقل کرده بودند، دوست ما می‌گفتند: بنده از مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) پرسیدم: آیا حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به شما هم دستور دادند؟ پاسخ دادند: «لاَ أقول لا و لاَ أقول نَعَم»؛ کاملاً مشخّص است. مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) به بنده فرمودند: سعی کن سَحَر بیدار شوی، ولو حال نماز شب هم نداشتی، خداوند را صدا بزن بعد بخواب. تکّه‌ کَلام مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) «یا کَریم» بود. ایشان زیاد «یا کَریم» می‌گفتند. مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) به مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرمودند: اگر دیدید خسته هستید و اگر به رختخواب بروید، دیگر بیدار نمی‌شوید، به رختخواب نروید؛ بلکه به صورت نشسته بخوابید که فضیلت بیداری سَحَر را از دست ندهید. این عبارت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ»؛ این عبارت لطافت بسیاری دارد؛ «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ».

روضه‌ی ورود اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) به شهر شام

«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ اَلسَّلام) وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ»

خیلی به آل‌الله (سلام الله علیهم اجمعین) در شهر شام سخت گذشت. حضرت اُم‌کلثوم (سلام الله علیها) دختر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. کار ایشان به جایی رسیده بود که آمدند و در مقابل «شِمر» قرار گفتند و از این نامَردِ حَرامزاده تقاضا کردند. وقتی می‌خواستند وارد شهر شام بشوند، زیرا این‌ها را ۳ روز بیرون از شهر و در بیابان متوقّف کرده بودند تا شهر را آذین ببندند و مردم را آماده کنند. دختر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلو آمد و گفت: یک درخواستی از تو دارم. او گفت که چه می‌خواهی؟ فرمودند: خواهش می‌کنم ما را از مسیری عبور بدهید که جمعیّتی در آن‌جا نباشد. این حَرامیِ حَرامزاده هم برعکس عمل کرد و آل‌الله (سلام الله علیهم اجمعین) را از دروازه‌ی ساعات وارد شهر کرد که شُلوغ‌ترین محلّ شام بود. این‌ها پوشش نداشتند، نگاه‌های سَهم‌آگین مانند تیر بر قلب این‌ها می‌نشست. این مُخدّراتِ با حَیا، این سنگرنشینانِ عفّت فقط آستین بر روی صورت‌شان کشیده بودند. می‌گویند: «سهل بن سعد ساعدی[۳۳]» در مقابل حضرت امام سجّاد (علیه السلام) آمد و سلام کرد. تعجّب بود که کسی در شهر شام به اسیری سلام نماید. حضرت امام سجّاد (علیه السلام) از او پرسیدند: تو چه کسی هستی که به ما سلام می‌کنی؟ عرضه داشت: من سهل بن سعد ساعدی از صحابه‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم. بر حسب نقل که برخی به حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) انتصاب داده‌اند و بعضی دیگر به امام سجّاد (علیه السلام) منصوب کرده‌اند. عرضه داشت: خدمتی از من ساخته است تا برای شما انجام بدهم؟ امام سجّاد (علیه السلام) منصوب فرمودند: پولی نزد خود داری؟ عرضه کرد: آقا در این شرایط پول به چه درد شما می‌خورد؟ حضرت امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند: به این نیزه‌داران پول بدهید که این سرها را جلوتر ببَرند؛ این‌ها ناموس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌ ما (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! لیاقت نوکریِ ظاهری و باطنیِ حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) را روزیِ ما بفرما.

خدایا! ما را از سوء سَریره نجات عنایت بفرما.

خدایا! باطن‌های ما را بهتر از ظاهرمان قرار بده.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم سایه‌ی پُر برکت عَلمدارمان، سُکان‌دار کشتی نجات انقلاب‌مان، اُسوه‌ی ما، مُقتدای ما، رهبر خوب ما، زَعیم ما، مرجع ما را تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) با اقتدار و عزّت مُستدام بفرما.

خدایا! طلبه‌ها را عموماً، طلبه‌های این خانه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) را خصوصاً برای امام زمان (ارواحنا فداه) زینت و آبرو قرار بده.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم توفیق خوب خواندن، خوب فهمیدن، پَرهیز از ضایع‌ کردن عُمر و خوب یاد دادن توأم با اخلاص به یکایک این عزیزان‌ ما و اساتید عزیز ما روزی بفرما.

خدایا! پایان عُمرمان را با مُهر شهادت مُزیّن بگردان.

الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر، بزرگواری که از طلبه‌های ما بودند و خادم مسجد بودند و به نمایندگی از حضرت ابراهیم (علیه السلام) جمع‌و‌جور و برنامه‌ریزی می‌کرد و الان مدّتی است که درگیر بیمای سرطان شده است و در مدرسه حضور ندارد، مریضه‌ی مورد نظر، جناب آقای دهقانی که مُبتلا به مشکل کَمَر شده‌اند و هرکسی که هر دردِ ظاهری و باطنی دارد، به مصائب آل‌الله (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم عاجلاً عافیتِ روحی، جسمی، دینی و اخلاقی به همه‌ی ما و این جمع روزی بفرما.

خدایا! روح بلند حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و همه‌ی شهیدان را زیر خیمه‌ی ارباب‌شان حضرت امام حسین (علیه السلام) مُتنعّم و همواره از ما راضی بدار.

الحمدالله در اثر موفقیّت‌هایی که برای بعضی از طلبه‌های عزیز و قهرمان‌مان در فَتح قَلّه‌ها پیش آمده است، جناب آقای شمس هم در محدوده‌ی نَوازش فرزندان‌ و تَلقین دین به آن‌ها کمک کردند، بنا دارند تا تقدیری داشته باشند. هم جناب آقای مُرادی و هم جناب آقای شمس و جناب آقای محسنی هم در این‌جا تشریف دارند و عزیزی از افسران حضرت حجّت (ارواحنا فداه) هم بنای تزیّن به زینت لباس نوکری امام زمان (ارواحنا فداه) را دارند که در محضرشان هستیم. ان‌شاءالله چند دقیقه‌ای تحمّل بفرمایید با ذکر یک صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین).

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] طب النبی صلّی الله علیه و آله، جلد ۱، صفحه ۲۱.

«وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: تَخَلَّلُوا فَإِنَّهُ مِنَ اَلنَّظَافَهِ وَ اَلنَّظَافَهُ مِنَ اَلْإِیمَانِ، وَ اَلْإِیمَانُ مَعَ صَاحِبِهِ فِی اَلْجَنَّهِ».

[۳] سوره مبارکه مدثر، آیه ۴٫

[۴] سوره مبارکه حج، آیه ۲۶٫

«وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ».

[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶٫

«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ».

[۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۵٫

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ۖ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

[۷] الخصال، جلد ۱، صفحه ۱۶۵.

«حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْبُنْدَارُ اَلشَّافِعِیُّ بِفَرْغَانَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ اَلْحَمَّادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْجَعْدِ قَالَ أَخْبَرَنَا سَلاَّمٌ أَبُو اَلْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ ثَابِتَ اَلْبُنَانِیِّ وَ لَمْ أَسْمَعْ مِنْ غَیْرِهِ یُحَدِّثُ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا اَلنِّسَاءُ وَ اَلطِّیبُ وَ قُرَّهُ عَیْنِی فِی اَلصَّلاَهِ».

[۸] سعدی، گلستان سعدی، ۱۳۷۴ ش، ص ۹.

[۹] سوره مبارکه قلم، آیه ۴٫

[۱۰] المناقب، جلد ۱، صفحه ۲۱۸.

« صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: کَانَ یُوسُفُ أَحْسَنَ وَ لَکِنَّنِی أَمْلَحُ».

[۱۱] آقا میرزا عبدالعلی تهرانی از علما و فضلای بزرگ و از شاگردان آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بودند. ایشان از اساتید میرزا عبدالکریم حق شناس و بسیاری از فضلای تهران می باشند و هم چنین در طول حیاتشان در مسجد بزاز های تهران به اقامه جماعت می پرداختند. آقا میرزا عبدالعلی از یاران و همراهان و دوستان صمیمی شیخ مرتضی زاهد و آیت الله حق شناس و آیت الله شیخ احمد مجتهدی تهرانی بوده و اکنون دو پسر بزرگوارش از مراجع و از استادان اخلاق شهر تهران میباشند. حاج آقا مجتهدی تهرانی نقل می کردند : روزی نزد آیت الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(رحمه الله) بودم ایشان با مزاح فرمودند: می دانی این مردم و این مریدها از ما چه می خواهند؟ گفتم خیر. ایشان فرمودند: می خواهند ما را جلو بفرستند جهنم؛ و خودشان هم سینه زنان، پشت سر ما بیایند. لذا مواظب باش این مرید بازی را باید کنار گذاشت. از مریدان باید دل برید. مواظب باش مرید پیدا نکنی و دنبال مرید نباشی مخصوصاً اگر چیزی هم نداشته باشی.

[۱۲] میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزاشفیع در تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده‌است. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی با خاندان ملک‌التجار تبریزی است. ملکی تبریزی برای تحصیل به نجف رفت و در سال ۱۳۲۱ قمری، به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ق (۱۲۹۰ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیری‌های تبریز مجبور به عزیمت به قم شد و تا پایان عمر نیز در همان‌جا ماند. میرزا جواد آقا در ۱۱ ذی‌الحجه سال ۱۳۴۳ق مطابق با ۱۲ تیر ۱۳۰۴ش درگذشت. پیکر او پس از تشییع در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. علوم صرف، نحو، معانی و بیان و سطح حوزه را در تبریز فرا گرفت و پس از مدتی در نجف از اساتید زیر کسب علم نمود: میرزا حسین نوری؛ آقا رضا همدانی؛ آخوند خراسانی؛ ملا حسینقلی همدانی؛ ملکی تبریزی ارادت ویژه‌ای به وی داشت و مدت ۱۴ سال ملازمش بود. مراتب سیر و سلوک را نزد وی طی کرد و از او اجازه روایی گرفته بود. سید مرتضی کشمیری؛ برخی گفته اند وی از شیخ مرتضی انصاری نیز اجازه روایت داشته است. در ابتدای ورود به قم و پیش از ملاقات با عبدالکریم حائری یزدی و تأسیس حوزه علمیه قم، ملکی کتاب مفاتیح الشرایع فی الفقه تالیف ملا محسن فیض کاشانی را تدریس می‌کرد. دو مجلس اخلاق داشت، یکی در منزل برای خواص و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشتند. نماز جماعت را در مسجد بالای سر حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) اقامه می‌کرد. مشهور است که امام خمینی نیز از شاگردان میرزا جواد ملکی تبریزی بوده‌است اما آیت‌الله خامنه‌ای از قول امام خمینی نقل می‌کند که تنها دو جلسه در درس میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت کرده و از این که نتوانسته بیش از این در درس وی شرکت کند، افسوس خورده‌ است.

[۱۳] آقا شیخ مرتضی زاهد در سال ۱۲۴۷ ه. ش(حدود سال ۱۲۸۵هـ.ق) در محله حمام گلشن تهران، واقع در مقابل بازار امام زاده سید اسماعیل، دیده به جهان گشود. پدرش، آخوند ملاآقا بزرگ(معروف به مجد الذاکرین)، مردی روحانی و یکی از واعظان و روضه خوان های توانا و بلند آوازه تهران بود. آقا شیخ مرتضی دروس مقدماتی را نزد پدرش وبعضی دیگر از علما وفضلای تهران فرا گرفت وسپس به صورت رسمی، از طلبه های مدرسه مروی تهران شد. او دروس معروف به «سطوح» را از اساتید آن مدرسه، خصوصاً میرزا مسیح طالقانی (رحمه الله) فرا گرفت. و سپس درمحضر درس اساتیدی چون حاج سید عبدالکریم لاهیجی (رحمه الله) و شهید مجاهد فی سبیل الله، آیت الله شیخ فضل الله نوری (رحمه الله) حاضر گردید. مرحوم زاهد چند سالی دروس طلبگی را خواند، اما تحصیل درحوزه را تا رسیدن به مدارج بالای علمی ادامه نداد وتصمیم گرفت که همانند پدرش به تعلیم و تربیت نفوس وبرگزاری جلسات وعظ وسخنرانی و روضه خوانی برای مردم بپردازد وبیشترین ارتباط ونشست و برخاست را با مردم داشته باشد. از نوه پسری ایشان، حاج آقا محمد علی جاودان، نقل شده است که مرحوم زاهد فرموده بودند: «من اگر سه چهار سال دیگر به تحصیلات ادامه داده بودم به درجه ی اجتهاد می رسیدم؛ از مسئولیتش ترسیدم، لذا مشغول تبلیغ و وعظ شدم. اما بعدها ازاین تصمیم بسیار پشیمان شدم؛ بعدها فهمیدم که اگر مجتهد می شدم خیلی بهتربود!» ایشان یکی از شخصیت های ممتاز وبرجسته ای بودند که در دوره ی حکومت رضاخان سهم بسیار ارزشمند وکم نظیری درتعلیم، تربیت واحیای اعتقادات مذهبی مردم داشتند. این عارف زاهد، آنچنان درامر تعلیم وتربیت درخشان عمل نمود که امثال آقا سید کریم پینه دوزها (سید کریم محمودی معروف به سید کریم پینه دوز) از محضر ایشان کسب فیض نموده و به مقاماتی نائل شدند که امکان ملاقات با

قطب عالم امکان، حضرت حجت ابن الحسن العسکری (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) وتشرف پی درپی خدمت آن وجود مقدس، برایشان ممکن گردید. درمورد آقا سید کریم، بسیاری ازعلمای اهل معنا معتقد بودند که گاهی حضرت بقیه الله الاعظم (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به مغازه او تشریف می بردند و با او می نشستند وهم صحبت می شدند! شاگردان برجسته ی دیگری نیز در زمان حیات پر برکت آقا شیخ مرتضی زاهد (رحمه الله) ازایشان بهره ها برده اند که هر کدام کوهی از تقوا ومعنویت بوده اند، ازجمله: حاج شیخ هادی تهرانی (رحمه الله) معروف به حاج مقدس)، حاج آقا فخرتهرانی (رحمه الله) حاج شیخ محمد تقی آل آقا (رحمه الله) معروف به حاج آقا تقی کرمانشاهی ) و… سرانجام این عبد صالح و عارف زاهد، پس از سال ها مجاهد با نفس وتعلیم و تربیت عمومی و تأثیرگذاری شگفت انگیزخود برانفاس مردم، در روز جمعه دوم خرداد ۱۳۳۱هـ. ش (۱۳۷۱هـ. ق) دعوت حق را لبیک گفت و به لقاء مراد و محبوب خویش شتافت.

[۱۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۱٫

«یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ».

[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫

«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا ۖ وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».

[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۰، صفحه ۲۷۸.

«ما، [الأمالی] ، للشیخ الطوسی بِإِسْنَادِ أَخِی دِعْبِلٍ عَنِ اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : تَعَطَّرُوا بِالاِسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ رَوَائِحُ اَلذُّنُوبِ».

[۱۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۷، صفحه ۱۴۷.

«مَجَالِسُ اَلصَّدُوقِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارِ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : جُعِلَتْ لِیَ اَلْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً اَلْخَبَرَ». الخصال ، عن ابن الولید عن الصفار و سعد بن عبد الله معا عن أحمد بن محمد بن عیسى و أحمد بن محمد بن خالد البرقی معا عن محمد البرقی عن محمد بن سنان عن أبی الجارود عن ابن جبیر عن ابن عباس عن النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله : مثله.

[۱۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۹٫

«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ دَابَّهٍ وَ الْمَلَائِکَهُ وَ هُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ».

[۱۹] نماز جعفر طَیّار یا نماز تسبیح یا نماز حَبْوه از نمازهای مستحب است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده می‌شود. در این نماز ۳۰۰ بار ذکر تسبیحات اربعه (سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ) تکرار می‌شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نماز را پس از بازگشت جعفر بن ابی‌طالب از حبشه و به‌جهت قدردانی از زحماتش به‌عنوان هدیه به او تعلیم داد. آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات از آثار ذکر شده برای نماز جعفر طیار است. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در امر ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کرده‌اند. نماز تسبیح، نمازی است که پیامبر اکرم هنگام بازگشتِ جعفر بن ابی‌طالب از حبشه برای قدردانی از زحماتش، به عنوان هدیه‌ به او آموزش داد؛ از این رو به نماز جعفر طیار مشهور شد. جعفر طیار، پسر عموی پیامبر، برادر امام علی (علیه السلام) و از نخستین افرادی بود که به پیامبر ایمان آورده بود. او سرپرستی گروهی از مسلمانان را برعهده داشت که به دستور پیامبر از مکه به حبشه مهاجرت کرده بودند. این نماز بدین جهت که هدیه‌ای از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جعفر بود، نماز حَبوَه نیز گفته می‌شود.

نماز جعفر طیار به صورتِ دو نماز دو رکعتی با دو تشهد و سلام مستقل به ترتیب ذیل خوانده می‌شود. در ابتدای نماز، نیت نماز جعفر طیار کرده و در رکعت اول بعد از حمد سوره «اذا زلزلت»، در رکعت دوم پس از حمد سوره عادیات، در رکعت سوم پس از حمد سوره نصر و در رکعت چهارم پس از حمد «قل هو الله احد» خوانده می‏‌شود. در هر یک از رکعت‌‏ها بعد از حمد و سوره، ۱۵ مرتبه ذکر تسبیحات اربعه «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ‌» و در رکوع هر رکعت همین ذکر ده مرتبه و پس از سر برداشتن از رکوع ده مرتبه و در سجده هر رکعت ده مرتبه و هنگام برداشتن سر از سجده‏‌ها نیز ده مرتبه این ذکر گفته می‏‌شود که در هر رکعت ۷۵ بار و در مجموع ۳۰۰ بار تکرار می‌شود.

مستحب است در سجده دوم رکعت دوم، بعد از تسبیحات بگوید: سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَکَرَّمَ بِهِ ، سُبْحانَ مَنْ لَایَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصىٰ کُلَّ شَىْءٍ عِلْمُهُ ، سُبْحانَ ذِى الْمَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبْحانَ ذِى الْقُدْرَهِ وَالْکَرَمِ ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ ، وَاسْمِکَ الْأَعْظَمِ وَکَلِماتِکَ التَّامَّهِ الَّتِى تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ، وَافْعَلْ بِى کَذا وَکَذا. سپس به جای این عبارت (وَافْعَلْ بِى کَذا وَکَذا.) حاجت‌هایش را بگوید.

علامه مجلسی در کتاب زاد المعاد از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) دعایی را روایت کرده است که بعد از نماز جعفر در حال سجده برای برآورده شدن حاجات خوانده می‌شود. ای مفضل هر‌گاه تو را حاجتی ضروری بوده باشد نماز جعفر را بجای آور، بعد این دعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب کن که برآورده می‌شود ان‌شاء الله تعالی.

پس از نماز دست‌ها را بلند کرده و خدا را اینگونه بخواند: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ» تا نفس قطع شود، سپس «رَبِّ رَبِّ رَبِّ» تا نفس قطع شود، سپس «یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ» تا نفس قطع شود، سپس «یا حَیُّ یا حَیُّ یا حَیُّ» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحمانُ یا رَحمانُ یا رَحمانُ» هفت مرتبه، «یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ» هفت مرتبه. سپس بگوید: اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَیک، وَ أُمَجِّدُک وَ لَا غَایهَ لِمَدْحِک، وَ أُثْنِی عَلَیک وَ مَنْ یبْلُغُ غَایهَ ثَنَائِک وَ أَمَدَ مَجْدِک، وَ أَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَهِ مَجْدِک، وَ‌ای زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ».

شیخ عباس قمی دستورالعمل ادای نماز جعفر طیار را در قسمت فضیلت و اعمال شب و روز جمعه و پس از نماز امام زمان (علیه السلام) در مفاتیح الجنان ذکر کرده است. در فضیلت نماز جعفر طیار گفته شده است برای برآورده شدن حاجات و آمرزش گناهان این نماز خوانده شود و تا گرفتن حاجت بر آن مداومت داشته باشند. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کرده‌اند. خواندن این نماز در شب نیمه شعبان نیز در روایتی از امام رضا  (علیه السلام) توصیه شده است.  روز جمعه نیز از اوقات فضیلت این نماز است.

[۲۰] علی قُدّوسی (۱۳۰۶- ۱۳۶۰ش) روحانی شیعه و از مبارزان علیه حکومت پهلوی. وی از مؤسسان و مدیران مدرسه علمیه حقانی بود. همچنین وی بنیانگذار مکتب توحید بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد. شاگردان و تربیت شدگان مدرسه تحت مدیریت او سمت‌ها و مسئولیت‌های مهمی را بعد از انقلاب به عهده گرفتند. بعد از انقلاب اسلامی، دادستان انقلاب شد. در جریان بمب‌گذاری دادستانی در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ش به شهادت رسید. وی داماد علامه طباطبایی است. یکی از فرزندان قدوسی در جنگ ایران و عراق به شهادت رسید. علی قدوسی در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ش در نهاوند به دنیا آمد. پدرش آخوند ملااحمد از روحانیان منطقه بود که امور شرعی مردم نهاوند و نواحی اطراف آن را اداره می‌کرد. قدوسی مقدمات تحصیل را در مکتب‏خانه و نزد پدر آموخت و سپس وارد آموزشگاه‏‌های جدید شد. در سال۱۳۲۱ و در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد. شهید قدوسی درس‌‏های مقدمات و سطح حوزه علمیه را از اساتید مانند شهید صدوقی آموخت و در درس خارج آیت ‏الله بروجردی و امام خمینی شرکت کرد و در سال۱۳۴۱ به اجتهاد رسید. قدوسی همراه مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی در درس علامه طباطبایی حاضر می‌شد. طباطبائی به او علاقه داشت و او را به دامادی خود پذیرفت و دخترش، نجمه سادات طباطبایی را به عقد ازدواجش درآورد. قدوسی در جریان ملی شدن صنعت نفت در سال۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ش با آیت‌‏الله کاشانی همکاری و با فداییان اسلام نیز ارتباط برقرار کرده و از حامیان نواب صفوی بود. وی در‌‌ همان سال‏‌ها، آموزش‏‌های نظامی را در مناطق کوهستانی گذراند. وی همچنین در نهاوند در مقابل فعالیت‌های حزب توده جبهه‌گیری کرد. قدوسی از طرفداران نهضت امام خمینی بود، وی عضو گروهی از مدرسین حوزه بود که بعد‌ها به گروه یازده نفری موسوم شدند. این مجموعه برای مبارزه با رژیم شاه، اصلاح نظام آموزشی حوزه و ایجاد تحرک در شخصیت‏‌های مبارز، فعالیت می‌کرد، در فروردین ۱۳۴۵ش، اساس‏نامه گروه به ‏دست ساواک افتاد و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند. قدوسی هم که مسئولیت اطلاعات و اخبار این سازمان را عهده‏‌دار بود، دستگیر و همراه آیت‏ الله ربانی شیرازی در زندان قزل ‏قلعه زندانی و شکنجه شد.

شهید قدوسی پس از آزادی از زندان به قم رفت و همراه سید محمد حسینی بهشتی کوشید با حفظ اصالت‏‌های حوزه و تکیه بر امتیاز‌ها و ویژگی‏‌های این نظام، برنامه‌‏های جدیدی طراحی کند. برنامه‏‌ریزی دقیق، استفاده از روش‏های ارزش‏یابی، آزمون‏‌های منظم و نظارت مستقیم بر متون درسی، از جمله برنامه‌‏های او در این راستا بود. چنین تفکری به تأسیس مدرسه حقانی در سال ۱۳۳۹ش انجامید. شاگردان تربیت شده این مدرسه بعد از انقلاب نقش ویژه ای در ایجاد و اداره برخی از نهادها دارند. از فعالیت‌های دیگر آیت‏ الله قدوسی برای آشنایی بانوان با اعتقادات و مبانی فکری اسلام، تأسیس «مکتب توحید» در سال ۱۳۵۲ش بود. مکتب توحید در طول سال‌های پیش از انقلاب با آموزش اسلامی به زنان توانست نیروهایی را تربیت کند که در بسیج زنان برای تحقق انقلاب نقش داشتند. بعد از انقلاب این مرکز تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد. قدوسی در آستانه ورود امام ‏خمینی به ایران، یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بود. عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب، از مسئولیت‌هایی بود که بعد از انقلاب برعهده وی گذاشته شد. او آیین‌نامه دادگاه‌های انقلاب را نوشت و برخی از نیروهای معتقد به انقلاب را وارد سیستم قضایی کرد. او همچنین برای تغییرات در وزارت فرهنگ طرح‌هایی ارائه کرد. شهید قدوسی شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ش بر اثر انفجار بمبی در دادستانی به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دفن شد. امام خمینی شهادت او را تسلیت گفت.

[۲۱] سید مرتضی العسکری مشهور به علامه عسکری (۱۲۹۳ – ۱۳۸۶ش)، سیره‌نگار و مورخ. او در آثار خود کوشیده است تا با نگاهی محققانه، به بررسی تاریخ اسلام بپردازد. مهمترین کتاب‌های وی عبارت‌اند از خمسون و مائه صحابی مختلق، التوسل بالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و التبرک بآثاره، عبدالله بن سبأ و اساطیر اخری. وی عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت و از روحانیان فعال علیه رژیم بعث عراق و مدت‌ها از اعضای کادر اصلی حزب الدعوه الاسلامیه بوده است. سید مرتضی عسکری، ۱۸ جمادی‌الثانی ۱۳۳۲ق/۱۲۹۳ش‌ در سامرا متولد شد. اجداد وی در زمره فقیهان و محدثان عصر خود بوده‌اند. جدّ پدری سید مرتضی،سید اسماعیل حسینی (متوفای ۱۳۰۶ق) فرزند سید محمد کوچک ساوجی و جد مادری او میرزا محمد شریف عسکری طهرانی (متوفای ۱۳۷۱ق) بوده است. اجداد وی در عصر صفوی از سبزوار به ساوه دعوت شده و لقب شیخ الاسلام گرفتند. منصب شیخ الاسلامی، منصبی شبیه به امام جمعه در آن عصر بوده است. بنابر نقل وی، سنیان بسیاری در این شهر، به دست اجداد او شیعه شده‌اند. تمامی بزرگان این خاندان مشهور به شیخ الاسلام بوده‌اند، به جز سید مرتضی که به سبب تولد در سامراء و نیز به این دلیل که پس از فوت پدر، تحت تکفل جد مادری‌اش قرار گرفت، به عسکری معروف شده است. سید مرتضی عسکری در ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ش ( چهارم رمضان ۱۴۲۸ق) در ۹۳ سالگی پس از یک دوره بیماری در بیمارستان میلاد تهران درگذشت، و در حرم حضرت معصومه دفن شد.

[۲۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورای حضرت امام حسین (علیه السلام).

«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، [السَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَهَ اللّٰهِ وَ ابْنَ خِیرَتِهِ]، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثارَ اللّٰهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ…».

[۲۳]  تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۴، صفحه ۳۰۶.

«وَ فِی اَلْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْحِمْیَرِیِّ عَنِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْفَضْلِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ (عَنْ رَجُلٍ رَفَعَهُ) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : خَیْرُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ وَ أَفْشَى اَلسَّلاَمَ وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ».

[۲۴] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۴٫

[۲۵] سوره مبارکه یس، آیه ۵۸٫

«سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ».

[۲۶] همان.

[۲۷] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۴، صفحه ۳۰۶.

[۲۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا».

[۲۹] عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۶۵.

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : خَیْرُکُمْ مَنْ أَطَابَ اَلْکَلاَمَ وَ أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ».

[۳۰] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۴، صفحه ۳۰۶. / عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۶۵.

[۳۱] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۱۸٫

[۳۲] سید حسن صدر (۱۲۷۲-۱۳۵۴ق) فقیه، اصولی، محدث و از مراجع تقلید شیعی، مشهور به محدث کاظمینی بود. وی از عالمان دینی بسیاری اجازه روایت دریافت کرد. کتاب تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام با موضوع «نقش شیعیان در تاسیس علوم اسلامی» مشهورترین اثر اوست. سید حسن صدر جمعه، ۲۹ رمضان سال ۱۲۷۲ق در کاظمین به‌دنیا آمد. پدرش سید هادی صدر از علمای دوران خود بود. صدر روز پنج شنبه، ۱۱ ربیع‌الاول ۱۳۵۴ق درگذشت و در یکی از حجره‌های صحن حرم کاظمین در کنار پدرش به‌خاک سپرده شد. به مناسبت درگذشت او، از سوی سید ابوالحسن اصفهانی سه روز عزای عمومی اعلام شد. صدر به سفارش پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد؛ تا ۱۵ سالگی صرف، نحو، بیان، معانی و بدیع را فرا گرفت و از ۱۸ سالگی در درس فقه و اصول حاضر شد. سید حسن صدر به امر پدر به نجف اشرف مهاجرت کرد. وی طی مدت هفده سال در حوزه علمیه نجف به فراگیری حکمت، کلام، فقه، اصول و سایر علوم اسلامی پرداخت و در فقه و اصول مجتهد شد.

آیت الله سید محمدحسن شیرازی در سال ۱۲۹۱ق از نجف به سامرا هجرت کرد و عده بسیاری از شاگردان او نیز به آن جا مهاجرت کردند. سید حسن صدر در سال ۱۲۹۷ق به سامرا مهاجرت کرد و مدت هفده سال در آنجا اقامت گزید. وی ضمن استفاده از درس آیت الله شیرازی، خود نیز به تدریس پرداخت. بیان شیوا و گیرایش توجه همه را به وی جلب کرد. آیت الله شیرازی نیز عنایت خاصی نسبت به وی ابراز می‌داشت. دو سال از درگذشت آیت الله سید محمدحسن شیرازی گذشته بود که در سال (۱۳۱۴ق) سید حسن صدر همراه پسر عمویش، سید اسماعیل صدر به زادگاهش کاظمین بازگشت. میرزا محمدحسن شیرازی در سال ۱۳۱۲ق درگذشت. بسیاری از مقلدان شیرازی از سید حسن صدر تقاضا کردند که رساله عملیه خود را منتشر سازد. صدر پیشنهاد آنها را رد کرد و مردم را به آیت الله سید اسماعیل صدر ارجاع داد. سید اسماعیل در سال ۱۳۳۸ق درگذشت. بار دیگر مردم به سید حسن صدر مراجعه کرده و تقاضای خود را تکرار کردند، وی رساله عملیه خود را به نام «رووس المسایل المهمه» منتشر کرد و در ۶۶ سالگی این مسولیت را به عهده گرفت.

[۳۳] سَهْل بْن سَعد ساعدی (درگذشت ۸۸ یا ۹۱ ق)، از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران امام علی (علیه السلام) و از راویان حدیث غدیر. حضور در بیعت عقبه و جنگ تبوک و نماز خواندن به دو قبله، از افتخارات او شمرده شده است. وی در شام با کاروان اسرای کربلا برخورد کرده و چگونگی ورود آنان به شام را روایت کرده است. او آخرین صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در مدینه درگذشت. سهل بن سعد بن مالک بن خالد بن ثعلبه بن حارثه بن عمرو بن الخزرج بن ساعده بن کعب بن الخزرج الأنصاری الساعدی، از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از طایفه بنی‌ساعده بود که هنگام رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ۱۵ سال داشت. گفته شده نامش حزن بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را سهل نامید. کنیه وی را ابوالعباس و ابویحیی گفته‌اند. شیخ طوسی او را از یاران امام علی (علیه السلام) نیز می‌داند.

دو بیعت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، نماز گزاردن به دو قبله و همچنین تمجید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از وی را از جمله فضایل او دانسته‌اند. خواهرانش نائله و عمره از زنانی بودند که در مدینه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند. او در هنگام جنگ تبوک سن کمی داشت و در این جنگ حاضر شد. وی می‌گوید: من از همه دوستانم کوچکتر و خادم آنها در تبوک بودم. سهل، احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و فاطمه(س) و برخی صحابه نقل کرده است. ابوهریره و سعید بن مسیب، زهری، ابوحازم و پسرش عباس بن سهل از او حدیث روایت کرده‌اند. از او نقل شده که می‌گوید: از حضرت زهرا(س) درباره امامان پرسیدم، ایشان در پاسخ فرمود: که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام) و یازده فرزندش را به عنوان امامان یکی پس از دیگری نام برده است. او از شاهدان و راویان حدیث غدیر بوده و حدیث رایت را نیز روایت کرده است.

در واقعه کربلا، امام حسین (علیه السلام) در خطبه‌ای که برای کوفیانی که در مقابلش صف‌آرایی کرده بودند، ایراد کرد، سهل بن سعد را به عنوان شاهد معرفی نمود و فرمود: «اگر مرا باور ندارید هنوز کسانی در میان شما هستند که اگر در این باب از آنها بپرسید به شما می‌گویند، از جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل بن سعد ساعدی، زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید تا به شما بگویند که این سخن را درباره من و برادرم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده‌اند. بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) وقتی که اهل بیت او را به شام بردند، سهل خود را به کاروان اهل بیت (علیه السلام) رساند و به سکینه امام حسین (علیه السلام) گفت اگر خواسته‌ای دارد به وی بگوید. او خواست سر امام را کمی با فاصله از کاروان حمل کنند تا مردم کمتر به آنان بنگرند. روایت معروفی از وی درباره چگونگی ورود اسیران کربلا از دروازه ساعات به شام از وی نقل شده است. سهل در سال ۷۴ق از سوی حجاج بن یوسف ثقفی احضار شد. حجاج او را به خاطر عدم حمایتشان از عثمان مؤاخذه کرد. همچنین برای تحقیر گروهی از صحابه رسول خدا مانند که سهل هم در میان آنان بود، دستور داد گردنشان را با سرب داغ کردند.

به گفته عزیزالله عطاردی در ترجمه الغارات، سهل از دوستان امیرالمؤمنین و خاندان او بود به همین جهت حجاج وی را آزار می‌داد. هنگامی که سهل، در مدینه می‌زیست، مردی از آل مروان بر این شهر حکومت یافت. وی سهل را احضار کرده و کنیه ابوتراب را مورد استهزاء قرار داد او از سهل خواست تا امام را ناسزا گوید، اما سهل نپذیرفت و خاطرنشان کرد که هیچ کنیه‌ای نزد امام علی چون ابوتراب محبوب نبود و پیامبر اکرم (علیه السلام) او را به این کنیه خوانده است سپس جریان ملقب شدن حضرت به این کنیه را نیز گزارش کرد. سهل، در سال ۸۸ یا ۹۱ق درگذشت وی هنگام مرگ ۹۶ یا ۹۹ سال داشت. او را آخرین صحابه‌ای دانسته‌اند که در مدینه درگذشت. از او نقل شده است که اگر من بمیرم دیگر از کسی «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)» را نخواهید شنید.