«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

وَ عَنْ سَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا قَالَتْ: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ[۲]»؛ ایّام شهادت بی‌بی را تسلیت عرض می‌کنم و خداوند متعال را به توفیقات شما جوان‌های نورانی و جوان‌های علاقه‌مند به مَعارف دینی و خودسازی و جامعه‌سازی شُکر می‌کنم. ان‌شاءالله قَدم شما در این مُحیط مُقدّس برای ما پُر برکت باشد، مبارک باشد و برای تَأمین سعادت دُنیوی و اُخروی‌تان فضای قرآنی، فضای نبوی، فضای علوی و فضای امام زمانی موجب نورانیّت شما هم در حرکت فردی و هم در نورافشانی شما برای سایر جوان‌ها، جُزء ذَخایر این خانه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) و دوستانی که زحمت می‌کشند باشد ان‌شاءالله.

 

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (1) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (2) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (3)

بَرکات سَحَر انسان را برای سربازی حضرت حجّت (اروحنا فداه) آماده می‌سازد

چون ایّام هم ایّام شهادت حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است، در این مَحفل دو سه نکته را تقدیم می‌دارم. نکته‌ی اوّل این است که خداوند متعال بَشر را آفریده است تا بَشر با حرکت در مسیر صداقت و اَمانت و عبودیّت خداوند متعال، آیینه‌ی حق‌تعالی بشود. خلافت خداوند متعال یعنی مَظهریّت و آیینه‌ی خداوند متعال شدن. قدرت خداوند متعال لایتناهی است، علم‌ خداوند متعال بی‌حَدّ است، حَیات او بیکران است و همه‌ی صفات او متناسب با لایتناهی‌بودنِ خدا و بی‌نهایت است. خداوند متعال بَشر را آفریده است تا اَبدی بشود و در این اَبدی‌شدن برای جهان اَبدیّت رنگ خدا را بگیرد. تَخلُّق به اَخلاق الله و یا به تَعبیر قرآن کریم «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً[۳]»، رنگ خدا گرفته است. وقتی شما پَناه بی‌پَناهان شدید، این کارِ خدایی است. وقتی شما اُفتاده‌ای را بلند می‌کنید، وقتی مظلومی را کمک می‌کنید، وقتی نادانی را به نور علم روشن می‌کنید، وقتی مُتحیّری را در مسیر سعادت آدرس می‌دهید، همه‌ی این صفات برای خداوند متعال است؛ ولی به شما توفیق داده است که شما هم خداگونه بشوید، اَلفی خدا بشوید. سه آیه را همیشه در ذهن مبارک‌تان داشته باشید. اُمیدوارم که هم هدف‌دار حرکت کنید، زندگی کنید و هم به هدف برسید. آیه‌ی اوّل این است که خداوند متعال فرموده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[۴]»؛ مَقصد آفرینش جِنّ و اِنس در این عالَم برای حیازت رُتبه‌ی عبودیّت بوده است. آمده‌اند تا بندگی را کَسب کنند. خودشان با اراده انتخاب کنند که اَسیر هیچ جاذبه‌ای از جاذبه‌های دُنیوی نشوند. فقط خداوند متعال را بپَرستند و از غیرِ خدا حُرّ باشند، آزاد باشند.

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (4) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (5) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (6)

«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود     *****     ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست[۵]»

وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گاهی با حَسرت می‌فرمودند: «أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا؟[۶]»؛ یک آزاده‌ای پیدا نمی‌شود که این نیم‌خورده‌ی ظالمین و جانورهای مُتجاوز و مُتعدّی و زیاده‌طلب را کنار بگذارد؟ یعنی اَسیر دنیا، جاه و جلال دنیا، ثروت دنیا و شَهوت دنیا نباشید. این‌ها «لُمَاظَهَ» است. ظرفی که غذا داشته است و آن را خورده‌اند و مقدار کمی باقی مانده است، کسی که این را می‌خورد، یعنی لُماظه‌ی آن است. در این دنیا فرعون‌ها آمده‌اند، قارون‌ها آمده‌اند، یزیدها و خُلفا و آدم‌کُش‌های غَربی که در جنگ جهانی اوّل و دوّم بیش از ۷۰ میلیون از جمعیّت دنیا را به خاک و خون کشیدند، امروز هم کارشان خونریزی است، این‌ها در این ظرف خورده‌اند؛ ما که نباید مانند این‌ها باشیم. آزادگی هم به این است که انسان از غیرِ خدا وارسته بشود. آدرس خداوند متعال به حُریّت است، آزادگی انسان است. هرکسی اسیر شَهوت است، اسیر شُهرت است، اسیر قدرت است، اسیر پول است، اسیر نژاد است، اسیر هرچیزی است، این آدم به خداوند متعال نمی‌رسد، این آدم توفیقات هم پیدا نمی‌کند. کسی به وجود نازنین حضرت علی (علیه السلام) عرضه داشت: یا علی! «اِنّى قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاهَ بِاللَّیْلِ[۷]»؛ ان‌شاءالله که شما جوان‌های عزیز ما با قَدم گذاشتن در پادگان و پایگاه امام زمان (ارواحنا فداه) شارژ هستید که ایشان شما را پذیرفته است و اگر بخواهید سرباز خوب و اَفسر خوبِ حضرت حجّت (ارواحنا فداه) باشید، بَرکات سَحَر را از دست ندهید. بنده‌ی خدایی که توفیقِ نماز شب را نداشت، نزد طَبیب آمده است تا ببیند چه شده است که من از این نعمت مَحروم هستم. عرضه داشت: «اِنّى قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاهَ بِاللَّیْلِ»؛ من چه مشکلی دارم که از نماز شب مَحروم هستم؟ نیروی کافی را ندارم تا با خوابم و با راحتی‌ام دَربیفتم و قوی بشوم و نماز شب بخوانم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ[۸]»؛ قید به مَعنای کُندی است که به پای یک مُجرم یا یک مظلوم می‌بندند که نتواند فرار کند. اگر پای انسان بسته باشد، قدرت حرکت از او گرفته می‌شود. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گویند که گناه پای انسان را می‌بندد، قدرت حرکت به سوی خداوند متعال را از انسان می‌گیرد.


Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (7) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (8) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (9)

تَعلُّقات دُنیوی موجب وابستگی انسان به غیرِ خدا خواهد شد

مرحوم «آقای مُطهّری» (رحمت الله علیه) در کتاب «عدل الهی[۹]» که حتماً آن را بخوانید، در آن‌جا دارند که مرحوم آقای «میرزا علی آقای شیرازی[۱۰]» (رضوان الله تعالی علیه) استاد نَهج ‌البلاغه‌ی شهید مُطهّری (رحمت الله علیه) بوده است و از صُلحای روزگار بوده است. برای مرحوم «آیت الله بروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) و عُلمای دیگر وقتی ایشان می‌آمدند و می‌رفتند، همگی اَشک می‌ریختند. خیلی گوهر پاکی بوده‌اند. آقای مُطهّری (رحمت الله علیه) در آن‌جا نَقل می‌کنند که ایشان از اصفهان آمدند و میهمان من بودند. ضمناً هم آقای مُطهّری (رحمت الله علیه) خیلی اهل بُکاء بوده است. گریه‌های شب ایشان که یک شب میهمان مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) بوده‌اند و هِق‌هِق گریه‌ی ایشان در دل شب ایشان را مُتحیّر می‌کند. مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) همسرشان را بیدار می‌کنند و به ایشان می‌گویند: بیاید و ببینید که آقای مُطهّری (رحمت الله علیه) چه حالی دارند، چه گریه‌هایی در دلِ شب دارند. آقای مُطهّری (رحمت الله علیه) هم می‌گفتند که من این گریه‌ها را از استاد نَهج البلاغه‌‌ام مرحوم آقای میرزا علی آقای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه) دارم. ایشان می‌گویند که آقای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه) میهمان ما شدند و من هم میهمان کسی بودم. به ایشان گفتم که ما میهمان هستیم، اگر شما هم به آن‌جا تشریف بیاورید، میزبان ما خیلی خوشحال می‌شود. ایشان هم قبول کردند و به آن‌جا رفتیم. وقتی صبح شد، مرحوم آقای میرزا علی آقای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه) به آقای مُطهّری (رحمت الله علیه) گفتند: دیشب من را کجا بُردید؟ نماز شبم از دستم رفت. برای نماز صبح هم با بی‌حالی نماز خواندم. گفتم: این انسان مُتدیّن و مؤمنی است. ایشان گفتند: درآمدشان چگونه است؟ گفتم: بانکی است. ایشان گفتند: ای وای! چرا من را به آن‌جا بُردید؟ این زُلال‌بودن باعث می‌شود که خداوند متعال انسان را بپذیرد. ولی وقتی یک لُقمه‌ی مُشتبه وارد فضای جان انسان می‌شود، مرحوم «مُلّاصدرا[۱۱]» (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گویند که غذا تبدیل به فکر می‌شود. غذای بد فکر بد تولید می‌کند. اگر می‌خواهید خوش‌فکر باشید و الهی بیندیشید، باید غذایتان پاکیزه باشد. پس نکته‌ی اوّل این است که آمده‌ایم تا بنده باشیم و در دنیا آزاده باشیم. این‌هایی که دَم از آزادی می‌زنند، همگی نوکر و اَجنبیِ اَجنبی‌ها هستند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا به این کسانی که اِجماع کرده بودند، اجتماع کرده بودند تا پاک‌ترین فَرد عالَم و پُر برکت‌ترین وجود برای بَشریّت را به قتل برسانند، ایشان یک تَعبیر دارند که می‌فرمایند: «یَا عَبِیدَ اَلْأُمَّهِ وَ شُذَّاذَ اَلْأَحْزَابِ[۱۲]»؛ شما نه تنها آزاده نیستید، بلکه نوکر هم نیستید؛ بلکه بَرده‌ی کَنیزکان هستید. وقتی تَعلُّقات آدم به دنیا قوی شد، تن به همه‌چیز می‌دهد. خودش را به غَرب می‌فروشد، به شَرق می‌فروشد، به جریانات سیاسی می‌فروشد و دین‌فروشی می‌کند که به مَقاصد دُنیوی برسد. او هیچ نوع عزّت و آزادگی و اصالت ندارد. وقتی انسان خداوند متعال را داشت، به غیرِ خدا وابسته نمی‌شود؛ «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ».

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (10) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (11) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (12)

نعمت یَقین ثَمره‌ی استقامت انسان در خطّ بندگی است

نکته‌ی دوّم این است که خداوند متعال فرموده‌ است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ[۱۳]»؛ اگر شما از خطّ عبودیّت خارج نشوید و در این مسیر استقامت کنید، خداوند متعال به شما نعمت یَقین می‌دهد. رسیدن به یَقین خیلی بُرهانی نیست. بُرهان طرف مقابل را ساکت می‌کند، ولی برای او باور ایجاد نمی‌کند. انسان اگر بخواهد خداباور باشد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، قیامت، قبر، جهنّم و بهشت را باور کند، باید خودش را از آلودگی‌ها مَصونیّت بدهد. «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ * یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ[۱۴]»؛ حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) واکاوی کرده است. کسانی که مُنکر مَعاد هستند، مُنکر حقایق عالَم هستند، شُبهه‌ی علمی ندارند؛ بلکه شَهوت عَملی دارند. می‌خواهند آزاد باشند و هرکاری دوست دارند انجام بدهند، اما می‌بینند که اعتقاد جلویشان را می‌گیرد. می‌خواهند با وجدان راحت کارهای خلاف انجام بدهند. لذا می‌گویند: ای بابا! چه کسی از آن عالَم آمده است؟ چه کسی گفته است؟ فَریب شیطان را می‌خورند؛ زیرا وجودشان شیطانی شده است، آلوده است، سِنخیّتی با حقّ ندارد، با باطل عَجین شده است. ولی اگر بخواهیم به یَقین برسیم و چراغ یَقین در جان ما روشن باشد، باید بندگی را در وجود خودمان نَهادینه کنیم. اگر ما پاک زندگی کردیم، خداوند متعال ما را اهل یَقین می‌کند. سوّمین نکته این است که پروردگار متعال فرموده است: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ[۱۵]»؛ اگر انسان در مَعنویّت، در طهارت، در اَمانت، در صداقت، در محبّت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) و اولیای حقّ (سبحانه و تعالی) اُستوار باشد، به یَقینی که شُهودِ ماوراء است، دسترسی پیدا می‌کند؛ «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ».

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (13) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (14) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (15)

سه مرحله‌ای که انسان را در خطّ خدا مُستقرّ می‌کند

مرحوم آیت الحقّ «آقای حسن زاده آملی» (رضوان الله تعالی علیه) نَقل کردند که بنده سوره‌ی واقعه را می‌خواندم، یک‌مرتبه متوجّه شدم که جهنّم را می‌بینم. «زید بن حارثه[۱۶]» به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: اگر اجازه بدهید بنده در مَحضر شما هم جهنّمی‌ها را می‌شناسم و هم بهشتی‌ها را می‌شناسم؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها نَفی نکردند، بلکه فرمودند: «هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّه ُ قَلبَهُ بالإیمانِ[۱۷]»؛ دل او با نور ایمان روشن است و او را تأیید کردند. سپس این جوان دل‌شُده‌ی خودباخته‌ی در محبّت خداوند متعال از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک درخواستی کردند. گفت: یا رسول الله! از خداوند بخواهید که شربت شهادت را به من هم بنوشاند. این خَلعَت را به قامت من هم رَسا ببیند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم دعا کردند و او در یکی از جنگ‌ها در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسید. وجود نازنین حضرت حقّ برای رسیدن به خداوند متعال «ما مِن حَرَکهٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلى مَعرِفَهٍ[۱۸]»، انسان برای رسیدن به خداوند متعال  آدرس می‌خواهد. آدرس خداوند متعال چیست؟ بخشی از آدرس خداوند متعال اعتقاداتِ حقّه است و دوّم اخلاقیّات شایسته و بایسته است و سوّم عمل صالح است. کسی که فکر درست بکند، کسی که نگذارد میلش به طرف آلودگی‌ها برود، دلش برود، دلش را از غیر پاک کند. «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ[۱۹]»؛ قلب بارگاه خداوند متعال است، خانه‌ی خداوند متعال است. اَغیار را در خانه‌ی یار راه ندهید، این دل را از غیر پاک کنید، نگذارید هر آشغالی دل را به طرف خودش بکشد. این گناهان همگی آشغال هستند. این شَهوات، این بُوالهوسی‌ها، این زیاده‌طلبی‌ها دل را آلوده می‌کند، دل را نجس می‌کند. دل خانه‌ی خداوند متعال است و نجس‌کردن آن حرام است. همین‌گونه‌ای که اگر مسجد را نَجس کنیم حَرام است، اگر دل راهم نَجس کنیم حَرام است. نجاستِ دل به تَعلُّقات دُنیوی است، به تَعلُّقات شیطانی است، به تَعلُّقات طبیعی و غَریزی است. پس علم لازم است. علم در اعتقادات که اکنون تحت عنوان علم کَلام مطرح می‌شود. باید هرکسی که می‌خواهد به خدا برسد، اعتقاداتش مُحکم باشد. هم یَقین علمی و هم یَقین عینی پیدا کند. یَقین علمی او به این است که درس بخواند و استدلال در جهت توحید و نبوّت و مَعاد و امامت داشته باشد و بتواند هم خودش، خودش را قانع کند و هم برای دیگران بتواند تَبیین کند و آن‌ها را هم با اسلام و مَعارف بُرهانی آشنا کند. دوّم علم اخلاق است. «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ[۲۰]»؛ اصلاً پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است تا افراد جامعه را مُتخلّق بسازد. بارستگی، حَسَد، تکبُّر و اَمثال این‌ها برای انسان حجاب است و تا این حجاب‌ها هست، انسان به خدا نمی‌رسد. پس باید فَضائل اخلاقی را یاد گرفت، به رَذائل اخلاقی هم آشنا شد و رعایت کرد تا به خدا رسید. مرحله‌ی سوّم احکام است که باید بَلد باشد و بداند چه چیزی حَلال و چه چیزی حَرام است. انسان تا رعایت نکند، در خطّ خدا راه نرفته است. اشتباه رفته است. این سه مرحله است.

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (16) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (17) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (18)

عمل صالح انسان را به سوی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) پرواز می‌دهد

همه‌ی این‌ها وقتی انسان را به خداوند متعال می‌رساند که انسان به صورت خالص برای خدا باشد. درس برای خداوند متعال بخواند، فَضائل اخلاقی را برای رسیدن به خداوند متعال تَحصیل کند و رفتارش را هم رفتار خداپَسند قرار بدهد. این حدیث از حضرت زهرا (سلام الله علیها) که در ابتدای عَرایضم به مَحضرتان تلاوت کردیم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»؛ هرکسی که عملش را خالص، عبادتش را خالص به خداوند متعال تَحویل بدهد، چون عمل صالح بالا می‌رود، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ[۲۱]»، عمل صالح شَه‌پَر است و انسان را پَرواز می‌دهد. وقتی نماز شب می‌خوانید، اُوج می‌گیرید و دلتان بالا می‌رود. نماز معراج است و نمازگزار را بالا می‌بَرد. انفاق و احسان انسان را بالا می‌بَرد. این‌ها در صورتی که خالص برای خدا باشد و بالا برود و عایقی پیش نیاید که در این‌جا نگاه دارد، بعضی‌ از نمازها اصلاً انسان را بالا نمی‌بَرد؛ زیرا بالا نرفته است تا انسان را بالا ببَرد. یک نمازی که لَقلَقه‌ی زبان بوده را خوانده است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[۲۲]»؛ نماز خاشعانه می‌خواهد، نماز دلی می‌خواهد که انسان را الهی نماید. اگر عمل خالص به سوی خداوند متعال فرستادید، خداوند متعال با شما چه مُعامله‌ای می‌کند؟ «أَهْبَطَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»؛ خداوند متعال اَفضل و برترین چیزی که مَصلحت شما را تأمین می‌کند، شما را در آن مسیر پیش می‌بَرد و هیچ‌گاه گرفتار مَفاسد زندگی نمی‌شوید. هرکاری می‌کنید، به نَفع‌تان تمام می‌شود و برایتان باقی می‌ماند.

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (19) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (20) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (21)

دعا

خدایا! به عصمت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) همه‌ی ما را در علم و عمل در مسیر تقرّب به خودت قرار بده.

الها! پروردگارا! بر معرفت ما بیفزا.

خدایا! محبّت ما را نسبت به خودت و اولیای خود روزافزون قرار بده.

خدایا! ما را توفیق انجام واجبات و تَرک مُحرّمات مُستمراً عنایت بفرما.

خدایا! ما را گرفتار گناه نکُن.

خدایا! ما را گرفتار رَذائل اخلاقی نکُن.

خدایا! ما را گرفتار آدم‌های شَرّ و بد نکُن.

الها! پروردگارا! ما را گرفتار حَسرت عُمرمان در قیامت نکُن.

خدایا! این جمع حاضر را در خوب درس‌خواندن، خوب عمل‌کردن و خوب تَبلیغ‌کردن مورد پَسند خودت قرار بده.

خیلی خوش آمدید. ان‌شاءالله آینده‌ی خوبی داشته باشید و برای ما باقیّات الصّالحات باشید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (25)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (26)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (27)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (28)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (29)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (30)Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (22) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (23) Sadighi-14020919-HozeDaneshjoe-Thaqalain_IR (24)


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۴۹.

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸٫

«صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».

[۴] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶٫

[۵] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۳۷.

[۶] نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶؛ ترک دنیا و کسب بهشت.

«وَ قَالَ (علیه السلام): أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ، فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا».

[۷] بحارالأنوار، ج ۸۷، ص ۱۴۶٫

«جاءَ رَجُلٌ اِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فَقالَ: یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ اِنّى قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاهَ بِاللَّیْلِ، فَقالَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ: اَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ».

[۸] همان.

[۹] عدل الهی کتابی نوشته مرتضی مطهری است که به روش فلسفی به مسئله شر و ارتباط عدالت الهی و بدی‌ها می‌پردازد. نویسنده دلیل نگارش کتاب را پاسخ‌گویی به مسائل اسلامی عصر خود ذکر می‌کند. برخی این کتاب را مهم‌ترین اثر فلسفی در زمینه عدل الهی در تمدن اسلامی دانسته‌اند که با قلمی روان، مسائل عمیق فلسفی و کلامی را قابل فهم کرده است. از نظر مطهری مشکل در زمینه مسائل اسلامی، محدود به انحراف عملی نیست؛ بلکه علاوه بر استعمار غرب، افراد مدعی حمایت از اسلام با واژگونه نشان دادن آموزه‌های دینی، بزرگترین آسیب را به دین وارد کرده‌اند. این کتاب تکمیل چند سخنرانی مطهری در حسینیه ارشاد است که در سال ۱۳۵۲ش انتشار یافت. کتاب به یک مقدمه و نه بخش تقسیم شده است. نویسنده در مقدمه به این اشاره کرده است که متکلمان برخلاف فلاسفه، مسئله عدل الهی را بحث کرده و حتی با آن شناخته می‌شوند. مطهری عدالت را به دو قسم بشری و الهی تقسیم کرده و رعایت حقوق افراد و دادن حق‌شان را عدالت بشری می‌داند؛ اما عدالت الهی یعنی هر موجودی در نظام آفرینش هر درجه از وجود و کمال وجودی را که استحقاق دارد، دریافت کند. بر اساس نظر نویسنده، عدالت الهی در هستی گسترده است و چیزی که در جهان مشاهده می‌گردد، تفاوت در ظرفیت مخلوقات است نه تبعیض که به خداوند برگشت کند. از دید نویسنده شر امر عدمی است؛ یعنی یا کمبود است مثل جهل یا منجر به نابودی است مانند سیل. از طرف دیگر مؤلف، شر را نسبی می‌داند نه حقیقی؛ یعنی ممکن است چیزی برای ما انسان‌ها بد باشد ولی برای خودش و هستی، خوب و مفید باشد.

کتاب عدل الهی پس از انقلاب اسلامی ایران، توسط انتشارات صدرا بارها تجدید چاپ شد و در سال ۱۴۰۱ش به چاپ ۴۷ رسیده است. کتاب به زبان‌های انگلیسی، عربی، اردو و ازبکی نیز ترجمه شده است. این کتاب که به روش فلسفی نگاشته شده،  مهم‌ترین اثر فلسفی درباره عدل الهی در تمدن اسلامی دانسته شده است. هوور در مقاله «راه‌حل مرتضی مطهری برای مسئله شر در کتاب عدل الهی» مدعی است که مطهری در این کتاب، با دلائل شیعی فلسفی، عدل الهی در جهان فعلی را تایید و بر ضد اشاعره و معتزله (از مکاتب اصلی کلام اهل‌تسنن) استدلال کرده است. نشریه حوزه و برخی دیگر نیز این کتاب را یکی از باارزش‌ترین کتاب‌های اسلامی قرن اخیر معرفی کرده‌اند. شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، کتاب عدل الهی را از جهت شکلی، دارای قلمی روان و بیانی سلیس که مسائل عمیق فلسفی و کلامی را قابل فهم کرده و از نظر محتوا، اثری که در استفاده از اصطلاحات تخصصی، نوآوری، انسجام مطالب و ارجاعات و استنادات خوب و موفق بوده، معرفی کرده است. به گفته مرتضی مطهری، کتاب عدل الهی تدوین یافته و تفصیل داده شده چند سخنرانی در حسینیه ارشاد است. این کتاب از منابع فرعی برای رشته فلسفه و کلام اسلامی در مقطع کاردانی و کارشناسی دانشگاه‌ها نیز محسوب می‌شود.

[۱۰] میرزا علی‌آقا شیرازی فرزند علی‌اکبر، از فقها، ادیبان واعظ، زاهد، طبیب و از مدرسان حوزه علمیه اصفهان است. او را از علمای برجسته در علم، عمل، زهد و تقوی دانسته‌اند. به گفته آقابزرگ طهرانی در کتاب نقباء البشر، میرزا علی‌آقا در اصفهان از معروفین به کمال و دانایی بود و جایگاه خاصی در میان اهل علم داشت و از پندها و اندرزهای او هم خواص و هم عوام استفاده می‌کردند؛ به همین دلیل لقب واعظ گرفت. مرتضی مطهری که از طریق هم‌بحثش، حسینعلی منتظری، به درس میرزا علی‌آقا راه پیدا کرد، در کتاب سیری در نهج‌البلاغه، میرزا را یک عالم ربانی معرفی می‌کند که درک محضر او از ذخائر گرانب‌های عمرش است و حاضر نیست آن را با هیچ چیز معاوضه کند. مطهری همچنین در کتاب عدل الهی، میرزا علی را نهج‌البلاغه مجسم می‌داند که مواعظ آن کتاب در اعماق‏ جانش ریشه دوانده بود.

میرزا علی‌آقا شیرازی در سال ۱۲۹۴ق (۱۲۵۵ش) در نجف متولد شد. پدر او از تجار شهر شیراز بود که به نجف مهاجرت کرد و ضمن تجارت، در درس عالمان نجف شرکت می‌کرد. میرزا علی‌آقا در سال ۱۳۱۶ق راهی اصفهان شد و تحصیلات خود را در مدرسه نیم‌آورد نزد سید محمدباقر درچه‌ای، از مراجع تقلید اصفهان، شروع کرد. او همچنین از درس عالمانی چون آخوند ملا محمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی، عبدالحسین محلاتی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید حسن مدرس و محمد حکیم خراسانی استفاده کرد. میرزا علی به دلیل علاقه‌اش به آموزش طب، این علم را نیز از حاج میرزا محمدباقر حکیم‌باشی در اصفهان آموخت. میرزا علی آقا شیرازی پس از مدتی به نجف بازگشت و به درس عالمانی چون شیخ الشریعه اصفهانی، محمدکاظم آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی شرکت کرد و پس از وقایع مرتبط با انقلاب مشروطه دوباره به اصفهان بازگشت و علاوه بر تدریس به کارهای تجاری نیز مشغول شد تا اینکه به توصیه سید حسن مدرس متمرکز در درس و خطابه شد. میرزا علی‌آقا پس از بازگشت دوباره به اصفهان، در مدرسه صدر بازار حجرهای گرفت و علوم گوناگون اسلامی از جمله فقه، حدیث، رجال، کلام، فلسفه و ریاضیات را تدریس می‌کرد. او همچنین در مدرسه چهارباغ به شرح و تفسیر نهج‌البلاغه و آموزش طب قدیم می‌پرداخت. به گفته مرتضی مطهری، میرزا علی‌آقا شیرازی در عین این که فقیه (در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود، در بعضى قسمت‌ها مثلاً طب قدیم و ادبیات از طراز اول بود و قانون بوعلى را تدریس مى‌کرد و هرگز خود را در بند یک تدریس مقید نمی‌ساخت.

افراد زیادی از درس میرزا علی‌آقا بهره بردند که از جمله آنها می‌توان به مرتضی مطهری، حسینعلی منتظری، حسین عمادزاده، علی شیخ‌الاسلام، جواد جبل‌عاملی، سید جلال‌الدین همایی، سید روح‌الله خاتمی و رحیم ارباب اشاره کرد. میرزا علی‌آقا علاوه بر تدریس دروس گوناگون، از مهم‌ترین واعظان اصفهان در اواخر قرن سیزدهم و ابتدای قرن چهاردهم هجری شمسی محسوب شده است. به گفته سید مصلح‌الدین مهدوی در کتاب اعلام اصفهان، او واعظی بود شیرین بیان و متکلّمی فصیح اللّسان که منابرش شامل مواعظ شافیه و نصایح کافیه از حدیث و اخبار و تفسیر و تاریخ بود. تسلط میرزا علی‌آقا بر موعظه و همچنین ویژگی‌های اخلاقی او باعث شد که آیت الله بروجردی زمانی که مرجعیت را در قم قبول کرد، او را به قم فراخواند و به عنوان استاد اخلاق حوزه علمیه قم برگزیند و خود نیز پای منبر او بنشیند. یکی از کارهای میرزا علی شیرازی احیاء و انتشار چند کتاب از کتاب‌های تفسیری، دعایی و طبی گذشته بود. التبیان فی تفسیر القرآن اثر تفسیری شیخ طوسی مهم‌ترین کتابی است که میرزا علی آقا شیرازی به همراه برخی از علمای اصفهان موفق به جمع‌آوری و احیای آن برای اولین بار شد و با هزینه عبدالرسول رحیم‌زاده روغنی در سال ۱۳۶۵ق در اصفهان چاپ شد. میرزا علی همچنین به احیاء و انتشار کتاب زادالمعاد اثر علامه مجلسی پرداخت و دعاهایی نیز به آخر آن اضافه نمود. این کتاب در سال ۱۳۶۴ق در اصفهان به چاپ رسید. میرزا علی‌آقا همچنین بنا به تخصصی که در علم طب داشت دو کتاب من لا یحضره الطبیب و کتاب برء الساعه (بهبود آنی) از آثار محمد زکریای رازی را احیاء و منتشر کرد. میرزا علی‌آقا شیرازی در ۲۴ جمادی الاولی سال ۱۳۷۵ق مصادف با ۱۷ دی سال ۱۳۳۴ش پس از مدتی تحمل بیماری وفات یافت. پس از غسل، جنازه او به مسجد جامع اصفهان برده شد و طبق وصیتش، حاج آقا رحیم ارباب بر او نماز گذارد و جنازه او به قم منتقل و در قبرستان شیخان دفن گردید.

[۱۱] صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی(درگذشت ۱۰۵۰ق) مشهور به ملاصدرا، فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه به عنوان سومین مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام. وی به صدرالحکما و صدر المتألهین نیز معروف است. او نظام فلسفی خود را در مهمترین کتاب خود الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه معروف به اسفار تبیین کرد. پس از او سنت عقلانی شیعه تحت تأثیر آموزه‌های وی قرار گرفت و فیلسوفان متعددی از جمله ملاهادی سبزواری، آقا علی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی به شرح اندیشه‌های او پرداختند. اصالت وجود اساس مکتب فکری اوست و نظریه‌اش درباره چگونگی معاد جسمانی مناقشاتی برانگیخته است. صدرالدین شیرازی شاگرد میرداماد و شیخ بهایی است و فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را از معروف‌ترین شاگردان او دانسته‌اند. او در شیراز، اصفهان و قم زندگی می‌کرد و در کنار آثار متعدد فلسفی، کتاب‌هایی نیز در زمینه تفسیر قرآن و شرح اصول کافی نگاشت. به گفته سید جلال‌الدین آشتیانی، تاریخ تولد ملاصدرا در منابع ثبت نشده است؛ اما برخی تولد او را ۹۷۹ یا ۹۸۰ ق دانسته‌اند. ملاصدرا در شیراز به دنیا آمد. گفته‌اند پدرش ابراهیم بن یحیی قوامی از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان قوامی بود و صاحب فرزند نمی‌شد. پدرنذر کرد در صورتی که خداوند به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم بسیار کمک کند. صدرالمتألهین اموالی را که از پدرش برجای مانده بود در تحصیل علم صرف کرد. وفات وی در سال ۱۰۵۰ق و به هنگامی بوده است که برای هفتمین بار به سفر حج می‌رفته و یا از سفر بازمی‌گشته است؛ اما به گفته نوه‌اش، ملاصدرا در سال ۱۰۴۵ق درگذشت. پیکر او را به نجف برده و در حرم امام علی (علیه السلام) به خاک سپردند.

وی تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند. پس از فوت پدر به اصفهان رفت. اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد سید محمدباقر میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از شیخ بهاء الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد. هنگامی که وی به اصفهان می‌رفت دارای مقام علمی و عملی ممتازی بوده است؛ زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان در درس شیخ بهاءالدین عاملی (۱۰۳۱-۹۵۳ق) شرکت نمود. پس از اصفهان، دوباره به شیراز بازگشت. وی در شیراز در مدرسه خان تدریس می‌کرد. در شیراز برخی از علما وی را آزار دادند و او شیراز را به سوی کهک یکی از روستاهای اطراف قم ترک کرد و سال‌ها در انزوا به ریاضت و تزکیه پرداخت. پس از این دوران وی به تألیف و تأسیس مکتب فلسفی خود روی آورد و تا پایان عمر بدان مشغول بود. مطابق برخی اسناد وی بخش پایانی زندگی را در قم گذراند.

[۱۲] اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵.

«قَالَ: فَلَمَّا کَانَ اَلْغَدَاهُ أَمَرَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِفُسْطَاطٍ فَضُرِبَ فَأَمَرَ بِجَفْنَهٍ فِیهَا مِسْکٌ کَثِیرٌ وَ جَعَلَ عِنْدَهَا نُورَهً ثُمَّ دَخَلَ لِیَطَّلِیَ فَرُوِیَ أَنَّ بُرَیْرَ بْنَ خُضَیْرٍ اَلْهَمْدَانِیَّ وَ عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ بْنَ عَبْدِ رَبِّهِ اَلْأَنْصَارِیَّ وَقَفَا عَلَى بَابِ اَلْفُسْطَاطِ لِیَطَّلِیَا بَعْدَهُ فَجَعَلَ بُرَیْرٌ یُضَاحِکُ عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ یَا بُرَیْرُ أَ تَضْحَکُ مَا هَذِهِ سَاعَهُ ضَحِکٍ وَ لاَ بَاطِلٍ فَقَالَ بُرَیْرٌ لَقَدْ عَلِمَ قُومِی أَنَّنِی مَا أَحْبَبْتُ اَلْبَاطِلَ کَهْلاً وَ لاَ شَابّاً وَ إنَّمَا أَفْعَلُ ذَلِکَ اِسْتِبْشَاراً بِمَا نَصِیرُ إِلَیْهِ –  فَوَ اَللَّهِ مَا هُوَ إِلاَّ أَنْ نَلْقَى هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمَ بِأَسْیَافِنَا نُعَالِجُهُمْ بِهَا سَاعَهً ثُمَّ نُعَانِقُ اَلْحُورَ اَلْعِینَ. قَالَ اَلرَّاوِی: وَ رَکِبَ أَصْحَابُ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اَللَّهُ فَبَعَثَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بُرَیْرَ بْنَ خُضَیْرٍ فَوَعَظَهُمْ فَلَمْ یَسْتَمِعُوا وَ ذَکَّرَهُمْ فَلَمْ یَنْتَفِعُوا فَرَکِبَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَاقَتَهُ وَ قِیلَ فَرَسَهُ فَاسْتَنْصَتَهُمْ فَأَنْصَتُوا فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ ذَکَرَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى اَلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ اَلرُّسُلِ وَ أَبْلَغَ فِی اَلْمَقَالِ ثُمَّ قَالَ تَبّاً لَکُمْ أَیَّتُهَا اَلْجَمَاعَهُ وَ تَرَحاً حِینَ اِسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِینَ فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفاً لَنَا فِی أَیْمَانِکُمْ وَ حَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَاراً اِقْتَدَحْنَاهَا عَلَى عَدُوِّنَا وَ عَدُوِّکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ أَلْباً لِأَعْدَائِکُمْ عَلَى أَوْلِیَائِکُمْ بِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ وَ لاَ أَمَلٍ أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ فَهَلاَّ لَکُمُ اَلْوَیْلاَتُ تَرَکْتُمُونَا وَ اَلسَّیْفُ مَشِیمٌ وَ اَلْجَأْشُ طَامِنٌ وَ الرامی[اَلرَّأْیُ]لَمَّا یُسْتَحْصَفْ وَ لَکِنْ أَسْرَعْتُمْ إِلَیْهَا کَطَیْرَهِ اَلدَّبَى وَ تَدَاعَیْتُمْ إِلَیْهَا کَتَهَافُتِ اَلْفَرَاشِ فَسُحْقاً لَکُمْ یَا عَبِیدَ اَلْأُمَّهِ وَ شُذَّاذَ اَلْأَحْزَابِ وَ نَبَذَهَ اَلْکِتَابِ وَ مُحَرِّفِی اَلْکَلِمِ وَ عُصْبَهَ اَلْآثَامِ وَ نَفَثَهَ اَلشَّیْطَانِ وَ مُطْفِئِ اَلسُّنَنِ أَ هَؤُلاَءِ تَعْضُدُونَ وَ عَنَّا تَتَخَاذَلُونَ أَجَلْ وَ اَللَّهِ غَدْرٌ فِیکُمْ قَدِیمٌ وَشَجَتْ إِلَیْهِ أُصُولُکُمْ وَ تَأَزَّرَتْ عَلَیْهِ فُرُوعُکُمْ فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرٍ شَجًا لِلنَّاظِرِ وَ أُکْلَهً لِلْغَاصِبِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ بَیْنَ اَلسَّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ یَأْبَى اَللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّهٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّهٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَهَ اَللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ اَلْکِرَامِ أَلاَ وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ اَلْأُسْرَهِ مَعَ قِلَّهِ اَلْعَدَدِ وَ خِذْلَهِ اَلنَّاصِرِ ثُمَّ أَوْصَلَ کَلاَمَهُ بِأَبْیَاتِ فَرْوَهَ بْنِ مُسَیْکٍ اَلْمُرَادِیِّ :

فَإِنْ نَهْزِمْ فَهَزَّامُونَ قِدْماً   ***   وَ إِنْ نُغْلَبْ فَغَیْرُ مُغَلَّبِینَا

وَ مَا إِنْ طِبُّنَا جُبْنٌ وَ لَکِنْ   ***   مَنَایَانَا وَ دَوْلَهُ آخَرِینَا

إِذَا مَا اَلْمَوْتُ رَفَعَ عَنْ أُنَاسٍ   ***   کَلاَکِلَهُ أَنَاخَ بِآخَرِینَا

فَأَفْنَى ذَلِکُمْ سرواه[سَرَوَاتِ]قَوْمِی   ***   کَمَا أَفْنَى اَلْقُرُونَ اَلْأَوَّلِینَا

فَلَوْ خَلَدَ اَلْمُلُوکُ إِذاً خَلَدْنَا   ***   وَ لَوْ بَقِیَ اَلْکِرَامُ إِذاً بَقِینَا

فَقُلْ لِلشَّامِتِینَ بِنَا أَفِیقُوا   ***   سَیَلْقَى اَلشَّامِتُونَ کَمَا لَقِینَا

– ثُمَّ اَیْمُ اَللَّهِ لاَ تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلاَّ کَرَیْثِ مَا یُرْکَبُ اَلْفَرَسُ حَتَّى تَدُورَ بِکُمْ دَوْرَ اَلرَّحَى وَ تَقْلَقُ بِکُمْ قَلَقَ اَلْمِحْوَرِ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ أَبِی عَنْ جَدِّی « فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکٰاءَکُمْ ثُمَّ لاٰ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اُقْضُوا إِلَیَّ وَ لاٰ تُنْظِرُونِ  »« إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اَللّٰهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ مٰا مِنْ دَابَّهٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیَتِهٰا إِنَّ رَبِّی عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ  » اَللَّهُمَّ اِحْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ اَلسَّمَاءِ وَ اِبْعَثْ عَلَیْهِمْ سِنِینَ کَسِنِی یُوسُفَ وَ سَلِّطْ عَلَیْهِمْ غُلاَمَ ثَقِیفٍ فَیَسُومَهُمْ کَأْساً مُصَبَّرَهً –  فَإِنَّهُمْ کَذَّبُونَا وَ خَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا« عَلَیْکَ تَوَکَّلْنٰا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنٰا وَ إِلَیْکَ اَلْمَصِیرُ  ». ثُمَّ نَزَلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ دَعَا بِفَرَسِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْمُرْتَجِزِ فَرَکِبَهُ وَ عَبَّى أَصْحَابَهُ لِلْقِتَالِ. فَرُوِیَ عَنِ اَلْبَاقِرِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُمْ کَانُوا خَمْسَهً وَ أَرْبَعِینَ فَارِساً وَ مِائَهَ رَاجِلٍ وَ رُوِیَ غَیْرُ ذَلِکَ. قَالَ اَلرَّاوِی فَتَقَدَّمَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فَرَمَى نَحْوَ عَسْکَرِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِسَهْمٍ وَ قَالَ اِشْهَدُوا لِی عِنْدَ اَلْأَمِیرِ أَنِّی أَوَّلُ مَنْ رَمَى وَ أَقْبَلَتِ اَلسِّهَامُ مِنَ اَلْقَوْمِ کَأَنَّهَا اَلْقَطْرُ – فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا رَحِمَکُمُ اَللَّهُ إِلَى اَلْمَوْتِ اَلَّذِی لاَ بُدَّ مِنْهُ فَإِنَّ هَذِهِ اَلسِّهَامَ رُسُلُ اَلْقَوْمِ إِلَیْکُمْ. فَاقْتَتَلُوا سَاعَهً مِنَ اَلنَّهَارِ حَمْلَهً وَ حَمْلَهً حَتَّى قُتِلَ مِنْ أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جَمَاعَهٌ. قَالَ: فَعِنْدَهَا ضَرَبَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِیَدِهِ إِلَى لِحْیَتِهِ وَ جَعَلَ یَقُولُ اِشْتَدَّ غَضَبُ اَللَّهِ تَعَالَى عَلَى اَلْیَهُودِ إِذْ جَعَلُوا لَهُ وَلَداً وَ اِشْتَدَّ غَضَبُ اَللَّهِ عَلَى اَلنَّصَارَى إِذْ جَعَلُوهُ ثَالِثَ ثَلاَثَهٍ وَ اِشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى اَلْمَجُوسِ إِذْ عَبَدُوا اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ دُونَهُ وَ اِشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى قَوْمٍ اِتَّفَقَتْ کَلِمَتُهُمْ عَلَى قَتْلِ اِبْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ أَمَا وَ اَللَّهِ لاَ أُجِیبُهُمْ إِلَى شَیْءٍ مِمَّا یُرِیدُونَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ وَ أَنَا مُخَضَّبٌ بِدَمِی».

[۱۳] سوره مبارکه حجر، آیه ۹۹٫

[۱۴] سوره مبارکه قیامه، آیات ۵ و ۶٫

[۱۵] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶٫

[۱۶] زید بن حارثه (درگذشته ۸ قمری)، آزادشده و فرزندخوانده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از نخستین مسلمانان و تنها صحابی است که نامش در قرآن آمده است. وی فرماندهی جنگ موته را بر عهده داشت و در همین جنگ به شهادت رسید. مزار او و دیگر شهدای موته در اردن زیارتگاه مسلمانان است. پدر زید، حارثه بن شراحیل از قبیله بنی کلب قُضاعَه و مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و طی بودند. او را زید الحُبّ می‌گفتند، چون رسول خدا او را دوست می‌داشت. زید آزاد شدۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و به همین سبب زید و فرزندش اسامه را از مَوالی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خوانده‌اند. از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان جاهلیت به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم دشمن قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که حکیم بن حزام او را در بازاری از نواحی مکه برای خدیجه خرید. خدیجه پس از ازدواج، او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت. گفته‌اند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است. سال‌ها بعد، زید در موسم حج عده‌ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش را به پدر و مادرش رساند. پدرش در فراق او اشعاری سروده است. پدر زید از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست کرد تا در برابر دریافت بهای زید، او را به آنان برگرداند، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زید را میان ماندن نزد خودش و بازگشت به سوی قبیله‌اش مخیر کرد، زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:‌ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار می‌نمائی و پدر را مهجور می‌گذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیده‌ام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. در برخی منابع تاریخی اهل سنت آمده است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چون این سخن از زید شنید، او را به حجر مکه آورد و فرمود:‌ زید فرزند من است، از من ارث می‌برد و من نیز از او ارث می‌برم. از آن زمان او را زید بن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواندند تا آنکه آیات ۴ – ۶ سوره احزاب نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدر خودش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.

منابع تاریخ اسلام، زید بن حارثه را در زمره نخستین گروندگان به اسلام نام برده‌اند. هنگامی که پیامبر اکرم به رسالت برگزیده شد و به خانه برگشت، خدیجه، علی بن ابیطالب و زید بن حارثه در خانه او به سر می‌بردند. او را پس از حضرت علی (علیه السلام) نخستین مرد مسلمان شناخته شده است. البته براساس برخی نقل‌ها، زید بن حارثه اولین مسلمان بوده است. پس از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه هجرت کرد، زید و ابورافع مأمور همراهی فاطمه (سلام الله علیها)، ام کلثوم و سوده بودند. در این سفر زید، همسرش ام ایمن و فرزندش اسامه را نیز به همراه داشت. حمزه بن عبدالمطلب در پیمان برادری مسلمانان در مکه با زید بن حارثه عقد اخوت بسته بود. او در روز اُحُد هم زید را وصی خود کرد. پس از هجرت، نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میان زید و اسید بن حضیر عقد برادری بست. زید تنها صحابی پیامبر است که نام او در قرآن آمده است. زید سال ۸ق در جنگ موته، همراه با جعفر بن ابی طالب و عبدالله بن رواحه به شهادت رسید، پیامبر با شنیدن خبر شهادت او متأثر شد و برایش طلب مغفرت کرد. واز او و جعفر طیار همزمان به نیکی یاد کرد. سن او را هنگام درگذشت ۵۵ و ۵۰ سال ذکر کرده‌اند. حسان بن ثابت در مرگ او و عبدالله بن رواحه شعری سروده است.

إنّ زیدا قد کان منّا بأمر   ***   لیس أمر المکذّب المغرور

ثم جودی للخزرجی بدمع   ***   سیدا کان ثمّ غیر نزور

قبور شهدای موته در روستای مزار در ۱۲ کیلومتری جنوب کَرَک در کشور اردن واقع شده است. به گفته برخی منابع، جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شده‌اند. در سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۴ میلادی، به دستور ملک عبدالله بن ملک حسین پادشاه اردن، مسجدی با سه گنبد و دو مناره در محل زیارتگاه جعفر طیار احداث و دو گنبد کوچک‌تر نیز بر روی قبور زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه ساخته شد. مرقد جعفر طیار و زید بن حارثه، در ایام عاشورا محل تجمع محبان امام حسین (علیه السلام) در اردن است ولی دولت این کشور از چند سال پیش مانع از برگزاری مراسم عزاداری امام حسین می‌شود.

[۱۷] المحجّه البیضاء : ۷ / ۳۵۱٫

«المحجّه البیضاء : قالَ حارِثهُ لرسول اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أنا مُؤمنٌ حَقّا ، فقالَ : و ما حَقیقَهُ إیمانِکَ ؟ فقالَ : عَزَفَت نَفسی عَنِ الدُّنیا فاستَوى عِندی حَجَرُها و ذَهَبُها ، و کأنّی بالجَنّهِ و النّارِ ، و کأنّی بعَرشِ رَبّی بارِزا ، فقالَ صلى الله علیه و آله : فالزَمْ ، هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّه ُ قَلبَهُ بالإیمانِ».

[۱۸] بحار الأنوار : ۷۷/۲۶۷/۱٫

«الإمامُ علیٌّ علیه السلام ـ مِن وَصایاهُ لکُمَیلٍ ـ : یا کُمیلُ ، ما مِن حَرَکهٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلى مَعرِفَهٍ».

[۱۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵.

[۲۰] مکارم الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۸.

[۲۱] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰٫

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَ مَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ».

[۲۲] سوره مبارکه مؤمنون، آیات ۱ و ۲٫