در مورد داستان حضرت لوط(ع) در قرآن می خوانیم: «ما خانواده او را نجات دادیم، به غیر از عجوزه ای که عقب ماند» (سوره شعراء، آیه ۱۷۰ – ۱۷۱) و در آیه دیگری می فرماید: «اما ما او و خانواده اش را حفظ کردیم، به غیر از همسرش را، او از کسانی بود که با دیگران در شهر ماند» (سوره اعراف، آیه ۸۳)؛ آیا این دو آیه با هم تناقض دارند یا خدای تعالی احترام چندانی برای همسر حضرت لوط(ع) قائل نمی شود؟

پاسخ اجمالی

داستان حضرت لوط(ع) در سوره های متعددی از قرآن کریم[۱] بیان شده است. طبق برخی از آیات قرآن، در جریان نزول عذاب بر قوم لوط(ع)، تمامی قوم او و یک تن از اعضای خانواده وی که از او به «عجوز» تعبیر شده است، به هلاکت می رسند و خودش و سایر اعضای خانواده اش از عذاب در امان می مانند.[۲] اما آیات دیگر تعبیر به «إمرأته: همسر او» می کنند: حضرت لوط(ع) و اعضای خانواده اش به غیر از همسر وی از عذاب در امان می مانند و همسر و قومش به هلاکت می رسند.[۳] بنابر این، می توان نتیجه گرفت که آن فرد عجوز همان همسر لوط(ع) است و مفسران شیعه[۴] و اهل سنت[۵] نیز به این نکته اذعان دارند.
در آیه اول اشاره به فردی کهنسال شده است که از خانواده لوط(ع) بوده و هلاک شد و در آیه دوم هویت آن فرد مشخص می گردد و معلوم می شود که آن فرد، همسر لوط(ع) بوده است. کلمه «عجوز»، در ادبیات عرب هم بر زن کهنسال و هم بر مرد سال خورده اطلاق می شود.
[۶] و در قرآن برای زن ها بدون تاء تأنیث استعمال شده است. استعمال یک کلمه ممکن است در عرف یک قوم با عرف قوم دیگر متفاوت باشد؛ چنان که استعمال «عجوز» در عرف عرب، برای فرد سال خورده رایج بوده و  استعمال آن برای همسر حضرت لوط(ع) بی احترامی به شخصیت زن نیست، بلکه بیانگر سن فرد است. مؤید این مطلب آن است که همسر حضرت ابراهیم(ع) برای خودش از کلمه «عجوز» در معنای سال خورده استفاده کرده است: «قالَتْ یا وَیْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ عَجِیب»؛[۷]البته به کارگیری همین کلمه در عرف فارسی زبانان شاید نوعی بی احترامی تلقی  گردد.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. ر.ک: أعراف، ۸۰ – ۸۴؛ هود، ۸۱ – ۸۳؛ شعراء، ۱۶۰ – ۱۷۵؛ عنکبوت، ۳۱ – ۳۵٫

[۲]. شعراء، ۱۷۰ – ۱۷۲؛ صافات، ۱۳۴- ۱۳۶٫

[۳]. أعراف، ۸۳؛ حجر، ۶۰؛ نمل، ۵۷؛ عنکبوت، ۳۲٫

[۴]. ر.ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، ج ‏۸، ص ۲۸۹، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص، ۳۶۰، دار البلاغه للطباعه و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، إرشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص ۱۶۶، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏۳، ص ۳۵۳، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.

[۵]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج ‏۳، ص ۲۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛  طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۸، ص ۱۶۵، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۶]. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدین محمد بن مکرم ، لسان العرب، ج ۵، ص ۳۷۲، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۷] . «[همسر ابراهیم(ع)‏] گفت: اى واى بر من، آیا فرزند می آورم با آن که من پیر زنم، و این شوهرم پیر مرد است؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبى است»؛ هود، ۷۲٫