خودنمایی در وجودش نبود
شهید مصطفی نسّاج
عنوان فرماندهی و مسؤولیّت را هیچگاه برای خودش مانع کار نمیدانست. هر کجا احساس میکرد به وجودش نیاز است، سریع حاضر میشد.
گاهی از خط مقدّم جبهه بیسیم میزدند که فلان قبضه خراب شده. با اینکه فرماندهی گردان بود، بلند میشد میرفت خط مقدّم، قبضه را تعمیر میکرد و برمیگشت.
در مواقعی که مسؤول قبضه مجروح یا شهید میشد، خودش میرفت مینشست پشت قبضه تا کس دیگری پیدا شود.
در تمام مدّتی که با او بودم، چیزی به نام ریا و خودنمایی یا تکبّر در وجودش ندیدم. اصلاً توی این وادیها نبود.
کتاب رسم خوبان ۲- مقصود تویی؛ شهید مصطفی نسّاج، ص ۷۷٫ / مسافر غریب، ص ۸۷٫
پاسخ دهید