لطافت روحى جوان زمینه بسیار مناسبى براى ارتباط با خداوند و انس با او است و چون هنوز حب دنیا و وابستگى به لذت‏هاى مادى در دل جوان رسوخ نکرده، در این سنین راحت‏تر مى‏تواند خود را از دوستى دنیا دور نماید و به جاى آن حب الهى را جایگزین کند.

فرصت جوانى

جوانى بهترین فرصت براى سازندگى و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنى و روانى است و براى خودسازى به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلى وجود قدرت در دوران جوانى صرف آن در جهت خودسازى و توانمندسازى روح است. انسان به هر مقدار که از این  دوران فاصله مى‏گیرد، اگر در مسیر خودسازى باشد، انرژى جسمانى‏اش صرف قوّت روح مى‏شود و در نتیجه آن اگرچه از قدرت جسمانى‏اش کاسته مى‏شود، ولى روحش قوى و توانا مى‏گردد. ولى اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست مى‏دهد، بدون اینکه چیزى در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد.

قرآن کریم در سوره عصر در این باره مى‏فرماید:

«إِنَّ الاْءِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»؛ «به درستى که انسان در خسارت و زیان کارى است مگر کسانى که در مسیر ایمان و عمل (خودسازى) قرار دارند».

بنابراین بهترین راه صرف نیروى جوانى در مسیر خودسازى است و دوران جوانى سکوى پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.

در این مرحله هنوز شخصیت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت‏هاى ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ریشه نکرده است، لذا مى‏توان با هزینه و زحمت کمترى در جهت رفع آنها و جایگزین کردن فضیلت‏ها و اخلاق پسندیده اقدام کرد. کارى که در سنین بالاتر به دلیل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت‏ها بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

مولوى این موضوع را به زیبایى و در قالب تشبیه بیان کرده است:

تو که می‌گویی که فردا این بدان

که بهر روزی که می‌آید زمان

آن درخت بد جوان‌تر می‌شود

وین کننده پیر و مضطر می‌شود

خاربن در قوت و برخاستن

خارکن در پیری و در کاستن

خاربن هر روز و هر دم سبز و تر

خارکن هر روز زار و خشک تر

او جوان‌تر می‌شود تو پیرتر

زود باش و روزگار خود مبر

با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانى به رایگان از دست مى‏رود و زمانى انسان متوجه این خسران مى‏گردد که کار از کار گذشته و فرصتى براى جبران باقى نمانده است. یک جوان اگر در مسیر کسب آگاهى و تجربه عملى نباشد، به علت فقدان این تجارب و شناخت‏ها، در عالم بى‏خبرى و تخیل‏هاى غیرواقعى به سر مى‏برد و شاید براى خود عالمى تصور کند که جز احساسات غیرواقعى و افکار غیرمنطقى و دور از حقیقت، چیزى در آن وجود ندارد.

احساسات دوران جوانى

ناآگاهى‏ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانى، موجب مى‏گردد که سرمایه‏هاى بى‏بدیل این دوران از دست برود و انسان در نیمه راه کمال از قافله سعادت و معنویت باز بماند.

از طرف دیگر فوران میل‏هاى غریزى در پرتو قدرت و قوت جسمى، او را تحت تأثیر قرار مى‏دهد و به دنبال همین امیال به حرکت در مى‏آورد و بدین‏ترتیب دوران جوانى را که بهترین فرصت براى تکامل فکرى و روحى است، بدون هیچ حاصل و نتیجه‏اى، پشت سر مى‏گذارد.

اگر در این فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمى و روحى و سرمایه‏هاى فراوان و طراوت و شادابى جوانى، با رشد عقلى همراه گردد و انسان پیش از دست رفتن این دوران بى‏همتا، از اهمیت و ارزش آن آگاه شود، مى‏تواند بهره کامل خود را از آن بگیرد و از این امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و  رشد معنوى خود استفاده شایانى ببرد.

توصیه به جوانان

امام خمینى(قدس‏سرّه) در توصیه‏اى به جوانان فرموده: «شما تا جوان هستید مى‏توانید کارى انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانى دارید مى‏توانید هواهاى نفسانى، مشتهیات دنیایى و خواسته‏هاى حیوانى را از خود دور سازید؛ ولى اگر در جوانى به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیرى کار از کار گذشته است. تا جوانید کارى کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتى است و انگیزه‏هاى فساد در آن ضعیف مى‏باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوى‏تر و محکم‏تر مى‏گردد تا جایى که کندن آن از دل ممکن نیست».[۱]

فرصت جوانى در روایات

هدایتگران بشریت و راهنمایان انسان به سوى کمال نیز در روایاتى که از آنها نقل شده، تأکید فراوانى بر انجام خودسازى در دوره جوانى دارند.

از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده که فرمود: «من تعلم العلم فى شبابه کان بمنزله الرسم فى الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب على وجه الماء»؛[۲] «کسى که در جوانى بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار)  است و کسى که در حالى که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است».

همچنین آن حضرت فرمود: «اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشیراً و نذیراً فحالفنى الشبان و خالفنى الشیوخ. ثم قرأ: «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم»؛[۳] «شما را به نیکى درباره جوانان سفارش مى‏کنم، زیرا آنان قلب نرم‏ترى دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولى پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانى بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید».

این روایت به نرمى دل جوانان تأکید مى‏کند، هر چه قلب نرم‏تر باشد، پذیرش ایمان سهل‏تر است.

از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه»؛[۴] «کسى که قرآن را در جوانى قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته مى‏شود». این تأثیر ناشى از آمادگى روحى و صفاى دل جوان است.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام خطاب به فرزند خود مى‏فرمایند: «و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القى فیها من شى‏ء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک»؛[۵] «و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن  کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهاى دیگر شود».

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، ص ۸۵٫

[۲] – سفینه البحار، ماده شبب.

[۳] – محمد تقى فلسفى، الحدیث، ج ۶، ص ۳۴۹، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

[۴] – الحیاه، ج ۲، ص ۱۶۴٫

[۵] – نهج‏البلاغه، الرسائل، ۳۱٫