به نقل ابن مغازلی:

محمّد بن حسین زعفرانی از عبدالله بن نُجّی از پدرش نقل کرده است که همراه علی (ع) به سفر رفت. وی حامل ظرف آب و وضوی حضرت بود. در مسیر صفّین چون به نینوا رسید، فرمود: صبر کن ابا عبدالله! صبر کن کنار شطّ فرات. گفتم: ابا عبدالله کیست؟ علی (ع) فرمود: خدمت پیامبر رسیدم در حالی که چشمانش پر از اشک بود. گفتم: ای پیامبر خدا! آیا کسی تو را به خشم آورده است؟ چرا چشمانت گریان است؟ فرمود: اینک جبرئیل از پیش من برخاست و رفت و به من خبر داد که حسین، کنار شطّ فرات کشته می‌شود و گفت: می‌خواهی از تربت او ببویی؟ گفتم: آری. دستش را دراز کرد و مشتی از تربت آن‌جا برداشت و به من داد. من بی‌تاب شدم و چشمانم به اشک نشست.

 

 

قال ابن المغازلیّ:

قال: حدّثنا أبو عبد الله محمّد بن الحسین الزّعفرانیّ عن عبد الله بن نُجیّ، عن أبیه أنّه سافر مع علیّ (ع) و کان صاحب مِطهرته، فلمّا جاء نَینوى و هو منطلق إلى صفّین: فإذا علیّ (ع) یقول: صبراً أبا عبد الله! صبراً أبا عبد الله بشطّ الفرات؛ قلت: من ذا أبو عبد الله؟ قال علیّ (ع): دخلت على النّبیّ (ص) و عیناه تفیضان، فقلت: یا نبیّ الله أغضبک أحد؟ ما شأن عینیک تفیضان؟ قال: قام من عندی جبرائیل (ع) فحدّثنی إنّ الحسین یقتل بشطّ الفرات، و قال: هل لک أن أُشِمّک من تربته؟ فقلت: نعم، فمدّ یده فقبض قبضه من تراب فأعطانیها، فلم أملک عینیّ أن فاضتا.[۱]


[۱]– المناقب: ۳۹۷ ح ۴۵۱، ترجمه الامام الحسین (ع) من الطبقات: ۴۷ ح ۲۷۴، تاریخ ابن عساکر ترجمه الامام الحسین (ع): ۱۶۶ ح ۲۱۳، ۲۱۴ و ۲۱۵، المناقب لابن شهر آشوب ۲: ۲۷۱ مختصراً، مثیر الاحزان: ۱۸، کنز العمال: ۱۲: ۱۲۲ مختصراً، اثبات الهداه ۴: ۵۶۳ ح ۲۲۰ مختصراً، البحار ۴۱: ۳۱۴ عن المناقب لابن شهر آشوب، احقاق الحق ۱۹: ۳۷۵، العوالم ۱۷: ۱۱۷٫