زمانی که امام رضا علیه السّلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می‌کرد. در این که آیا در این مدت، امام جواد علیه السّلام به منظور دیدار پدر به طوس رفته است یا نه، تنها ابن فندق در تاریخ بیهق نقل کرده است که آن حضرت در سال ۲۰۲ به طوس آمد و با پدر بزرگوارش دیدار کرد. متن گزارش ابن فندق در این باره چنین است:
و محمد بن علی بن موسی الرضا علیه السّلام که لقب او تقی بود، از راه طبس مسینا، دریا عبرت کرد-[۱]که آن وقت راه قومس [دامغان] مسلوک نبود و آن راه را در عهدی نزدیک مسلوک گردانید- به ناحیت بیهق آمد و در دیه ششتمد نزول کرد و از آنجا به زیارت پدر خویش علی بن موسی الرضا علیه السّلام رفت در سنه ۲۰۲٫[۲]
این گزارش در مصادر دیگر نیامده و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السّلام چنین برمی‌آید که امام جواد علیه السّلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت. البته محتمل است که پیش از آن، یک بار به طوس آمده باشد. با دقت در خبر مذکور، چنین به نظر می‌رسد که ابن فندق، به احتمال، گزارش خود را از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری گرفته است.
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السّلام در سال ۲۰۴ به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود؛ ولی این را می‌دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السّلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السّلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یاد داشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السّلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه؛ به گونه‌ای که می‌کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السّلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی در آورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می‌توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماسهای آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال ۲۰۴- بلافاصله امام جواد علیه السّلام را از مدینه به بغداد فرا خواند.[۳] افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السّلام را به شهادت رسانده است. اکنون می‌بایست با فرزند وی به گونه‌ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که طبق برخی از روایات تاریخی، مأمون از آن هنگام که ولایت‌عهدی خود را به امام رضا علیه السّلام واگذاشت، دختر خود ام الفضل را به عقد امام جواد علیه السّلام در آورد و یا نامزد او کرد. به نوشته طبری و ابن کثیر، در سال ۲۰۲ که امّ حبیب دختر مأمون به عقد امام رضا در آمد، دختر دیگرش ام فضل را نیز به عقد امام جواد علیه السّلام داد.[۴] شاید این موضوع خود قرینه‌ای بر درستی گزارش صاحب تاریخ بیهق باشد که امام جواد علیه السّلام در سال ۲۰۲ برای دیدن پدرش به طوس آمده است.
از روایتی که شیخ مفید از ریّان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می‌آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السّلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی بر گردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السّلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند؛ [۵] ولی به طوری که از دو روایت
فوق بر می‌آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی در می‌آورد که: «لم یتفقّه فی دین الله و لا یعرف حلاله من حرامه و لا فرضا من سنّته»؛ کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی‌دهد و واجب را از مستحب بازنمی‌شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السّلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنّی آن عصر، فرا خواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.[۶] این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السّلام هنوز به آن حضرت «صبی» اطلاق می‌شده است.
بنابر روایتی که از ابن طیفور، ابن اثیر و برخی دیگر نقل شده، و درستی آن کاملا محتمل است: هنگامی که مأمون در سال ۲۱۵ به تکریت وارد شد، امام جواد علیه السّلام نیز از مدینه به بغداد رسیده بود. آن حضرت برای ملاقات با مأمون به شهر تکریت رفت و در آنجا بود که ام فضل بدو پیوست. سپس آن حضرت تا فرارسیدن موسم حج، در بغداد، در منزل احمد بن یوسف، که در کنار دجله بنا شده بود، اقامت فرمود و آنگاه با خانواده خویش برای انجام مراسم حج به مکّه رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و در آنجا ماندگار شد.[۷]
بر اساس این روایت، امام تنها همین مدت کوتاه را در بغداد اقامت گزیده است؛ گرچه احتمال اقامت آن حضرت در بغداد در زمانهای دیگر منتفی نیست. در این زمینه و نیز درباره آمدن آن حضرت در کودکی به بغداد، روایت دیگری از اربلی در دست داریم: هنگامی که مأمون به بغداد آمد، از امام جواد علیه السّلام خواست تا به آن شهر آید و در همانجا بود که روزی امام را در میان همگنانش دید که مشغول بازی است. با نزدیک شدن موکب مأمون، بچه‌ها همگی خود را از سر راه او کنار کشیده و فرار کردند؛ ولی امام در کناری همچنان بی‌حرکت و با آرامش و ابّهت خاصی ایستاد. این وضع، مأمون را به شگفتی انداخت و از امام پرسید: چرا تو مثل دیگران فرار نکردی؟
امام پاسخ داد: من مرتکب گناهی نشده‌ام که از ترس مجازات فرار کنم و از طرف دیگر، راه آنچنان تنگ نیست که مانع عبور موکب شما شود. مأمون پرسید: شما کیستید؟ فرمود: من محمد بن علی بن موسی الرضا هستم
به دنبال این روایت مطالب دیگری آمده که محل چند و چون برخی از محققان قرار گرفته و از جمله استاد بزرگوار ما علّامه سید جعفر مرتضی در تأیید آن کوشیده است.[۸] با این حال برخی اعتراضات پاسخ درستی نیافته است.
در صورت درست بودن روایت، باید موقعی که مأمون در سال ۲۰۴ به بغداد آمده، بلافاصله و یا اندکی بعد امام جواد علیه السّلام را به بغداد فراخوانده باشد. این تنها روایتی است که اشاره به آمدن امام جواد علیه السّلام در کودکی به بغداد دارد. اگر روایت مزبور را نپذیریم، باید اظهار کنیم که، طبق آنچه در مصادر در دسترس آمده، امام تنها در سال ۲۱۵ یک بار به بغداد آمده و تا قبل از آن که معتصم آن حضرت را در سال ۲۲۰ به بغداد احضار کند، در مدینه زندگی می‌کرده است؛ در حال حاضر گزارش دیگری مبنی بر آن که امام در فاصله سالهای ۲۱۵ تا ۲۲۰ به بغداد سفر کرده است در دست نداریم.
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره‌ای از روایات آمده است.[۹]
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال ۲۲۰، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی‌توانست بی‌ارتباط با جنبه‌های سیاسی قضیّه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السّلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها ۲۵ سال از عمر شریفش می‌گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السّلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت معتنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السّلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیر قابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می‌باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السّلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است.[۱۰] افزون بر روایات مذکور که در مصادر متعدد آمده،[۱۱]قرائنی هم که گذشت، دلالت بر این امر دارد. بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.[۱۲]
پاره‌ای از منابع اهل سنت، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السّلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است.[۱۳] در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیّات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.[۱۴] ابن صبّاغ نیز با عبارت «اشخاص المعتصم له من المدینه»، [۱۵]این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنا بر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.[۱۶] ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.[۱۷] این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السّلام از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت و فرزندانش عموما از ام ولدهای آن حضرت متولد شدند.
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه‌ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابو جعفر در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم. دیگر از این شکایتها نکن.[۱۸] به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم و به دستور او عنوان شده است.[۱۹]
شاهد دیگر آن است که امام جواد علیه السّلام هنگام سفر به بغداد در سال ۲۱۵، جانشینی برای خود تعیین نفرمود، ولی در آستانه سفری که به دستور معتصم به بغداد رفت، جانشین خود را تعیین فرمود و این خود نشانه آن است که امام خطرناک بودن سفر را دریافته بود.

منبع: کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه از صفحه۴۷۶ تا ۴۸۲ /رسول جعفریان


[۱] عبارت در اصل چنین است.

[۲] تاریخ بیهق، ص ۴۶

[۳] الحیاه السیاسیه للامام الجواد علیه السّلام، ص ۶۵؛ این روایتی است که عده‌ای به نقل آن پرداخته‌اند؛ ولی آنچه بیشتر نقل شده و بعد تذکر خواهیم داد همان نقل طبری و … است مبنی بر این که امام جواد علیه السّلام در سال ۲۱۵ به بغداد آمده است

[۴] تاریخ الطبری، ج ۷، ص ۱۴۹؛ البدایه و النهایه، ج ۱۰، ص ۲۶۰

[۵] الارشاد، ص ۳۱۹

[۶] همان، صص ۳۱۹- ۳۲۰

[۷] تاریخ الطبری، ج ۷، ص ۱۹۰، حوادث سال ۲۱۵؛ تاریخ بغداد، ج ۳، صص ۵۴- ۵۵؛ مسند الامام الجواد، ص ۵۵؛ الحیاه السیاسیه للامام الجواد علیه السّلام، ص ۷۹

[۸] الحیاه السیاسیه للامام الجواد علیه السّلام، صص ۶۸- ۷۵

[۹] الکافی، ج ۱، صص ۴۹۲- ۴۹۳

[۱۰] الارشاد، ص ۳۲۶

[۱۱] الفصول المهمّه، مالکی، ص ۲۷۶

[۱۲] تاریخ گزیده، صص ۲۰۵- ۲۰۶

[۱۳] الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص ۱۰۳؛ شذرات الذهب، ج ۲، ص ۴۸

[۱۴] بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۸

[۱۵] الفصول المهمّه، ص ۲۷۵

[۱۶] مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۶۴

[۱۷] الائمه الاثنی عشر، ابن طولون ص ۱۰۴؛ الفصول المهمّه، ص ۲۷۶٫ ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.

[۱۸] الارشاد، ص ۳۲۳؛ بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۷۹- ۸۰

[۱۹] الکافی، ج ۱، ص ۳۲۳