پس از بازگشت قریش از جنگ فجّار، زبیر بن عبد المطّلب برای حلف الفضول دعوت کرد. آنان در خانه‌ی عبدالله بن جدعان جمع شدند و دست‌های خود را در آب زمزم فرو بردند و هم‌پیمان شدند و بر یاری ستمدیده و جست‌وجوی معاش و نهی از منکر پیمان بستند. این پیمان از شریف‌ترین پیمان‌ها بود. هم‌پیمانان عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی مطّلب، بنی اسد، بنی زهره و تیم.[۱] برخی منکر حضور بنی اسد در حلف الفضول هستند[۲] و گفته‌اند که عبدالله بن زبیر پس از ظهور اسلام، به نفع آنان چنین ادّعایی کرد.[۳]

پیامبر اکرم[۴] در این پیمان حضور داشت و پس از رسالت، آن را ستود و تأیید فرمود. از آن حضرت روایت شده که گفت:

ما أحبّ أن لی بحلف حضرته فی دار ابن جدعان حمر النعم، و لو دعیت به لأجبت.[۵]

در خانه‌ی ابن جدعان در پیمانی حاضر شدم که شادمان نیستم، به جای آن شتران سرخ موی داشته باشم. اگر اکنون هم به آن دعوت شوم، حتماً می‌پذیرم.

درباره‌ی فلسفه‌ی این پیمان گفته‌اند:

مردی از زبید کالایی به مکّه آورد. عاص بن وائل کالا را از او خرید، امّا بهایش را نپرداخت. مرد زبیدی از احلاف (هم‌پیمانان) کمک خواست. احلاف را لعقه الدّم می‌خواندند، زیرا هنگامی که هم‌پیمان شدند، بر خلاف مطیبین که آنان نیز از طرف‌های حلف الفضول بودند؛ دستان خود را در خون فرو بردند. آنان عبارت بودند از: عبد الدار، مخزوم، جمح، سهم و عدی بن کعب. احلاف از کمک به مرد زبیدی خودداری کردند و او را از خود راندند. زبیدی بر فراز کوه ابوقبیس ایستاد و فریاد کمک‌خواهی سرداد. زبیر بن عبد المطّلب به پا خاست و برای این پیمان دعوت کرد. این پیمان بسته شد. آنان به سراغ عاص بن وائل رفتند و کالای زبیدی را از او پس گرفتند و به صاحبش برگرداندند.[۶]

الف) امویان و حلف الفضول

ابوهریره از حضور امویان در حلف الفضول سخن گفته است، امّا نه تنها کسی از او در این‌باره پیروی نکرده، بلکه شماری از مورّخان او را تکذیب نموده‌اند.[۷]

همین‌طور سخن کسانی که گفته‌اند: ابوسفیان و عبّاس بن عبد المطّلب دعوت‌کنندگان به این پیمان بودند،[۸] به دلایل ذیل مردود است:

الف) این پیمان بر ضدّ امویان بود و عامل آن، عاص بن وائل سهمی، متّحد امویان. حال چگونه ابوسفیان در چنین پیمانی شرکت می‌کند تا چه رسد به این‌که دعوتگر به آن باشد؟!

ب) ابوسفیان و عبّاس از نظر سن و نفوذ و اعتبار شایستگی لازم برای انجام چنین دعوت مهمّی را نداشتند.

ج) محمّد بن جبیر بن مطعم هنگام قتل عبدالله بن زبیر بر عبدالملک مروان وارد شد.

عبدالملک به او گفت: ابوسعید؛ آیا ما و شما -بنی عبد شمس و بنی نوفل بن عبد مناف- در حلف الفضول نبودیم؟ پاسخ داد: تو بهتر می‌دانی. گفت: ابوسعید، مرا از حقیقت امر باخبر ساز. گفت: نه به خدای سوگند، ما و شما از آن خارج شدیم. ابن ابی الحدید پاسخ او را با این افزوده آورده است؛ دست ما و شا، در اسلام و جاهلیت با هم بوده است.[۹]

د) عتبه بن ربیعه بن عبد شمس می‌گفت:

اگر مردی به تنهایی از قوم خود، خارج شود، من هم از بنی عبد شمس بیرون می‌روم تا در حلف الفضول وارد شوم. عبد شمس در حلف الفضول نبودند.[۱۰]

هـ) مجموعه‌ای از وقایع دلالت دارد که امویان در این پیمان حضور نداشتند. در حالی که اسلام این پیمان را پذیرفت و امضا کرد. از این قضایاست:

  1. در روزگار امارت ولید بن عتبه بن ابی سفیان میان امام حسین (علیه السّلام) و ولید اختلافی روی داد؛ ولید به اتّکای امارت خود، قصد داشت تا به خلاف عدالت و انصاف رفتار کند. چون امام حسین (علیه السّلام) این را دید به ولید گفت که سوگند به خدا! اگر عدل و انصاف را رعایت نکنی، شمشیر خویش را کشیده به مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواهم رفت و مردم را به حلف الفضول فرا خواهم خواند… جماعتی دعوت امام حسین (علیه السّلام) را اجابت کردند، عبدالله بن زبیر، مسور بن مخرمه زهری و عبدالرّحمن بن عثمان تیمی از این جمله بودند. چون این مطلب به ولید رسید، از در عدالت درآمد و حقّ امام حسین (علیه السّلام) را به او داد و امام راضی شد.[۱۱]
  2. مطابق نقل ابوهلال عسکری، بین امام حسین (علیه السّلام) و معاویه درباره‌ی زمینی که از امام بود، بحثی در گرفت.

امام حسین (علیه السّلام) به عبدالله بن زبیر گفت: او را بین سه کار مخیّر کن و چهارمی شمشیر بنیان‌کن است. تو یا پسر عمر بین من و او حکم باشید تا حقّ مرا به رسمیت بشناسد یا این‌که آن را از من بخرد. در غیر این صورت، سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، برای حلف الفضول فریاد خواهم زد.[۱۲]

  1. ابو الفرج روایتی آورده که در آخر آن آمده است:

هنگامی که معاویه ناراحتی خود را از این‌که امام حسن (علیه السّلام) با وجود این‌که در مدینه است، ولی به ملاقات او نیامده، اظهار کرد؛ عبدالله بن زبیر او را به کشتن امام حسن (علیه السّلام) توصیه نمود. معاویه نپذیرفت. عبدالله بن زبیر گفت: امّا به خدای سوگند! من و او در حلف الفضول ید واحدی علیه تو هستیم. معاویه گفت: تو که هستی؟ من به تو و حلف الفضول کاری ندارم…[۱۳]

این متون خصوصاً گزارش اخیر نشان می‌دهند که معاویه و قوم او در حلف الفضول نبوده‌اند و به همین علّت پسر زبیر به او تعریض می‌زند. از سوی دیگر از این مطالب به دست می‌آید که ابوهریره و امثال او می‌خواهند به هر طریقی شده، حضور امویان را در حلف الفضول به عنوان بهترین پیمان عرب ثابت کنند و اجازه ندهند چنین فضیلتی از آنان فوت شود، امّا سخنان مورّخان و حوادث تاریخی حضور آنان را در این پیمان به کلّی تکذیب می‌کند.

ب) اهداف و انگیزه‌های حلف الفضول

لازم می‌دانیم در پایان بحث حلف الفضول به انگیزه‌ی امضاکنندگان اشاره کنیم. شاید بتوان از لابه‌لای متون تاریخی انگیزه‌ی آنان را در موارد زیر خلاصه کرد:

الف) انگیزه‌ی فطری انسانی: فطرت و عقل سلیم به محتوای این پیمان حکم می‌کند و با احساسات، عواطف و شعور انسانی و اصول اخلاقی هماهنگی کامل دارد.

ب) انگیزه‌ی مصلحت‌اندیشی: عدم امنیّت مکّه موجب می‌شد که بازرگانان به اعزام کاروان‌های تجاری و مبادلات بازرگانی با مردم مکّه علاقه نشان ندهند.

ج) انگیزه‌های دیگری: که شاید برخی از آنان داشتند. همانند حفظ قداست مکّه و مردم این شهر در اندیشه‌ی توده‌های عربی.

 

این مطلب اقتباسی از فصل چهارم بخش سوم ترجمه‌ی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌باشد،


[۱]. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۴/۱۲۹؛ نسب قریش، ۳۸۳٫

[۲]. الاغانی، ۱۶/۶۶٫

[۳]. همان، ۷۰٫

[۴]. الاغانی، ۱۶/۷۰؛ سیره حلبی، ۱/۱۲۷٫

[۵]. اعیان الشیعه، ۲/۱۳؛ سیره ابن هشام، ۱/۱۴۲٫

[۶]. البدایه و النهایه، ۲/۲۹۱-۲۹۲؛ سیره حلبی، ۱/۱۳۲؛ سیره دحلان، ۱/۵۳٫

[۷]. سیره حلبی، ۱/۱۳۱؛ سیره دحلان، ۱/۵۳٫

[۸]. سیره دحلان، ۱/۵۳؛ سیره حلبی، ۱/۱۳۱٫

[۹]. سیره ابن هشام، ۱/۱۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۵/۲۲۶؛ الاغانی، ۱۶/۶۸٫

[۱۰]. الاغانی، ۱۶/۷۰٫

[۱۱]. سیره ابن هشام، ۱/۱۴۲؛ سیره حلبی، ۱/۱۳۲؛ انساب الاشراف، ۲/۱۴؛ الاغانی، ۱۶/۶۸؛ الکامل فی التاریخ، ۲/۴۲٫

[۱۲]. الاوائل، ۱/۷۳-۷۴؛ الاغانی، ۱۶/۶۸٫

[۱۳]. الاغانی، ۸/۱۸۰٫