یکى از دلایل اصلى و عمده اى که ما از عبادات خویش ـ چه در قالب نماز و چه در شکل دیگر ـ بهره فراوان نمى بریم و گاه احساس مى کنیم در مقاطعى در ما مؤثر نیست؛ نبود «حضور قلب» یا نبود «فراغت قلب» است. اگر بکوشیم در عبادات خویش، خود را از اشتغالات افکار دنیایى، فارغ سازیم و دل را یکسره خالى و خالص براى عبادت و مناجات با حق تعالى کنیم؛ مطمئن باشیم که هیچ گاه از انجام دادن این اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوى ژرف و عمیقى برایمان حاصل مى گردد.

مشکل این است که افکار متشتت و اندیشه هاى پراکنده را براى وقت عبادت ذخیره مى کنیم؛ همین که «تکبیره الاحرام» نماز، یا «بسم اللّه » دعاى کمیل را مى گوییم، گویى در دکانى را باز کرده ایم، یا دفتر محاسبات را گشوده ایم، یا کتاب مطالعه را در مقابل قرار داده ایم و یا مشکلات زندگى را مدنظر گرفته ایم!!. دل و قلب خویش را به امور دیگر مشغول مى داریم و از عمل به کلى غافل مى شویم! زمانى به خود مى آییم که به حسب عادت، به سلام نماز یا عبارت هاى پایانى دعاى کمیل رسیده ایم. به فرموده عارف واصل حضرت امام رحمه الله: «حقیقتا این عبادت فضاحت آور است و این مناجات شرم انگیز».[۱]

باید بدانیم که در حال عبادات و مناجات، با حضرت حق تکلم مى کنیم و در این گفت و گو اگر توجهمان به غیراو باشد، پاسخى مثبت و مؤثر دریافت نخواهیم کرد.

امام صادق (علیه السّلام)  مى فرماید: «لاحب للرجل المؤمن منکم اذا قام فى صلاه فریضه ان یقبل بقلبه الى اللّه  و لا یشغل قلبه بامر الدنیا، فلیس من عبد یقبل بقلبه فى صلاته الى اللّه  تعالى الا اقبل اللّه  الیه بوجهه و اقبل بقلوب المؤمنین الیه بالمحبه بعد حب اللّه  ایّاه»؛[۲] «همانا من دوست مى دارم مرد مؤمنى را که وقتى اقامه نماز واجب مى کند، قلبش را به سوى خداوند متوجه مى سازد و آن را مشغول امور دنیوى نمى کند. بنده اى نیست که در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه کند؛ مگر آنکه خداوند به وجهش به سوى او اقبال مى کند، و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه کند، بعد از دوستى خداوند با او».

باید توجه کرد که اگر «فکر» و «دل» آدمى در جاى دیگر باشد، در حقیقت خود او همان جا است؛ نه نزد حضرت معبود. به عکس اگر «فکر» و «دل» او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراین مشکل اساسى در عدم بهره ورى بایسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فکر انسان است. ما با هر حرکت قلبى و فکرى، حرکتى دیدنى و یافتنى داریم که براى ما صحنه هایى مى سازد ـ ابتهاج آور و یا هلاکت بار ـ آن هم در محضر ربوبى که در حال تکلم و مناجات با اوییم.

چون رسید اینجا سخن، لب ارببست

چون رسید اینجا قلم درهم شکست

لب ببند ار چه فصاحت دست داد

دم مزن و اللّه  اعلم بالرشاد[۳]

براى رفع این کاستى و مشکل، عمل به راه کارهاى زیر مفید است:

یکم. قبل از قیام به عبادت و ذکر و دعا؛ یعنى، آن هنگام که انسان مى خواهد عبادت و مناجات را شروع کند، از خداى متعال با کمال تضرع، با فقر و مسکنت و با اصرار، بخواهد وى را به «حضور» موفق کند که اصل مسأله عنایت او است. به هر روى باید توجه کرد که اگر خداوند، انسان را موفق و مؤید بر این امر نسازد، انسان از «حضور» برخوردار نخواهد شد.

دوم. بهتر است در مرحله نخست، از طریق تحصیل «حضور فکر»، به تحصیل «حضور دل» بپردازد؛ به این صورت که تصمیم بگیرد «فکر» خویش را از همان وقت شروع به عبادت یا مناجات، از همه جا و همه چیز قطع کند و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مى گوید، متوجه سازد.

در اثناى عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانه اى و به هر علتى «فکر» وى، خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فکر» او بر اثر غفلت به این سو و آن سو رفت، فورا متذکر شده و رشته فکر را قطع کند و به «حضور» برگردد. بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملاً ملتزم بوده و مجاهدت کند و در آن هیچ سستى روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فکرى»، «حضور دل» نیز محقق خواهد گشت و وقتى چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیرد از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازد.[۴]

حضور خاطر اگر در نماز معتبر است*** امید ما به نماز نکرده بیشتر است[۵]

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – چهل حدیث، ۳۶۰٫

[۲] – وسائل الشیعه، ج۴، ص۶۸۶٫

[۳] – مثنوىمعنوى، دفتر ۴٫

[۴] – نگا: مقالات، ج ۳، ص ۱۳۲ـ۱۳۴؛ چهل حدیث، ص ۳۶۱ و ۳۶۲؛ راهیان کوى دوست، ص ۸۳ ـ۸۴٫

[۵] – ابوسعید ابوالخیر.