سوال۱ –  منظور حضرت ابراهیم علیه السلام از اینکه فرمود : رب ، ارنی کیف تحی الموتی (بقره : ۲۶۰) : (پروردگارا ، به من نشان ده که چگونه مردگان را ، زنده می کنی ؟ ) آیا منکر معاد و احیای موتی بود ؟


سوال حضرت از چگونگی احیای اموات بود ، لذا فرمود : اءرنی کیف تحی الموتی و می خواست با دیدن احیای اموات ، خطورات از دل او بر طرف گردد ، زیرا خطورات قلبی با عیان بهتر رفع می شود تا با بیان ؛ بنابراین ، آن حضرت علم الیقین را داشت و حق الیقین را در خواست نمود ، و وقتی که پرندگان را صدا زد و به سوی خود فرا خواند علت و (لم ) مطلب و کیفیت و واقعیت احیا برای او روشن شد ، و آن را عیانا مشاهده کرد .
بر این پایه ، آن حضرت منکر اصل احیای مردگان و معاد نبود ، بلکه ایشان از کیفیت آن ، و در خواست رؤ یت نحوه آن بود ، که ارائه شد و مشاهده نمود .

 

سوال ۲ – چرا فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام در وقت وفات او ، خود و حضرت یعقوب علیه السلام را از فرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام به شمار آوردند و گفتند : نعبد الهک و اله ابائک ابراهیم و اسماعیل و اسحق الها واحدا ، و نحن له مسلمون (بقره : ۱۳۳)
ما معبود تو و معبود پدرانت حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق علیه السلام خدای یگانه را می پرستیم ، و در برابر او تسلیم هستیم .
در حالی که حضرت اسماعیل برادر حضرت اسحاق علیه السلام و عمودی آنان بود ، نه پدر آنان ؟


اتفاقا این آیه بهترین آیه ای است که دلالت دارد بر اینکه (اب ) (پدر) در قرآن بر (عم ) (عمو) اطلاق شده است ؛ زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام دو پسر داشت یکی حضرت اسحاق علیه السلام و دیگری حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت یعقوب علیه السلام ، فرزند حضرت اسحاق علیه السلام بود؛ بنابراین حضرت ابراهیم جد پدری حضرت یعقوب ، و اسحاق پدر ، و اسماعیل عموی او محسوب می شود؛ ولی در این آیه شریفه از ((آباء)) و پدران او شمرده شده و کلمه ((ادب )) در مورد هر سه آنان استعمال شده است .

از اینجا معلوم می شود اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن کریم به آذر (اب ) گفته ، دلیل آن نمی شود که آذر پدر صلبی آن حضرت بوده ، بلکه عموی ایشان بوده است ؛ زیرا پدر حضرت ابراهیم علیه السلام (تارخ ) بود ، نه آذر ، و آذر بت پرست و مشرک بود و حضرت از او خواست که از بت پرستی دست بردارد و او را به دین توحید دعوت نمود ، چنانکه خداوند متعال می فرماید : اذ قال لابیه ، یا ابت ، لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر ، و لا یغنی عنک شیئا ؟ یا ابت ، انی قد جاءنی من العلم ما لم یاءتک ، فاتبعنی ، اهدک صراطا سویا (مریم : ۴۲ و ۴۳)
آن هنگام که به پدرش گفت : پدر جان ، چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند ، می پرستی ؟ ای پدر ، به راستی مرا از دانش (وحی حقایقی ) به دست آمده که تو را نیامده است ، پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت نمایم .
تا اینکه آذر او را تهدید به قتل نمود و از خود راند؛ چنانکه خداوند متعال می فرماید : لئن لم ینته ، لارجمنک ، و اهجرنی ملیا . ولی حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل اسائه ادب و بی رحمتی او و به مقتضای و اذا خاطبهم الجاهلون ، قالوا سلاما (فرقان : ۶۴) : (و هنگامی که نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند ، می گویند : (درود بر تو باد) . و در پاسخش فرمود : قال : سلام علیک ساستغفر لک ربی (مریم : ۴۷) .
گفت : درود بر تو باد ، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم .
و این خود وعده ای بود از ابراهیم علیه السلام که برای او طلب مغفرت نماید ، و چنین نیز کرد ، چنانکه فرمود : واغفرنی لابی ، انه کان من الضالین (شعراء : ۸۶)
و پدرم را بیامرز ، که او از گمراهان بود .
و این استغفار حضرت ، به جهت وفای به وعده ای بود که قبلا به آذر رسیده بود که هنوز امید هدایت وی را داشت ، چنانکه خداوند متعال می فرماید : و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده وعدها ایاه (توبه : ۱۱۴)
و طلب آمرزش حضرت ابراهیم علیه السلام برای پدرش ، جز برای وعده ای که به او داده بود ، نبود ، ولی وقتی یقین کرد که او طالب حق نیست ، بلکه دشمن خدا و معاند است از او بیزاری جست ؛ چنانکه خداوند می فرماید : فلما تبین له انه عدو لله ، تبراء منه (توبه : ۱۱۴)
ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست ، از او بیزاری جست .
و تمام این وقایع در اوائل عهد حضرت ابراهیم علیه السلام و در زمانی بود که هنوز به سوی ارض مقدسه مهاجرت ننموده و خداوند به اولاد مرحمت نفرموده بود . سپس عزم بر هجرت نمود و به ارض مقدسه رفت ، و در آخر عهد خود و بعد از تبری جستن از عموی خود آذر ، با تعبیر (والد) که فقط در مورد پدر صلبی استعمال می شود (نه عمو) ، برای پدر و مادرش طلب مغفرت نمود و فرمود : ربنا اغفرلی و لوالدی . . . (ابراهیم : ۴۱)
پروردگارا ، من و پدر و مادرم را بیامرز .
از اینجا معلوم می شود کسی که حضرت ابراهیم علیه السلام برای مغفرت او دعا نموده و خداوند او را آمرزیده ، پدر او بوده است که با تعبیر (والد) از او یاد نموده ، نه آذر که عموی او بوده ، و با کلمه (اب ) از او مورد نداشت ، و این استغفار برای او و مورد نداشت ، و این استغفار برای او نبود و تنها برای پدر و همچنین مادر خویش بود .

 

منبع: ۶۶۵ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبایی قدس سره؛ نشر نهاوندی؛ مؤلف: محمدحسین رخ‌شاد