«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

نکاتی به مناسبت سالروز شهادت «شهید حسین فهمیده» و روز نوجوان

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ[۲]»؛ روزی که گذشت، سالروز شهادت یک تابلوی زیبا در تربیت مَکتب انسان‌ساز، مَکتب قهرمان‌پَرور و شهید‌پَرور، مَکتب عاشق‌پَرور در سنین نوجوانی «شهید حسین فهمیده» بود که به همین مناسبت امروز را در تقویم‌ها به عنوان «روز نوجوان» نامیده‌اند. این اوّلین باری نیست که نوجوانی به خودش نارنجک می‌بَندد و زیر تانک می‌رود و آن‌قَدر اعتبار معنوی و زینت برای اسلام و مُلسمین می‌شود که یک رهبرِ بی‌نظیرِ در دوران غیبت که از نظر معنویّت، عرفان، فقاهت و همه‌ی امتیازاتی که یک عُنصر الهی باید دارا باشد، دارا بودند، به این نوجوان مُباهات می‌کند و می‌گوید: «رهبر من آن نوجوان ۱۱ ساله‌ای بود که به خودش نارنجک بَست و به زیر تانک رفت». اگر شما امروز می‌بینید که مظلوممین غَزّه زیر صدها تُن بُمب آوار بر سرشان ویران می‌شود و جای اَمنی در زیر این آسمان برایشان نیست و دادرَس و فریادرَسی جُز خداوند متعال ندارند، ولی وقتی گاهی نوجوان‌هایشان و حتی کودکان‌شان حرف می‌زنند، انسان احساس می‌کند که این‌ها مرگ را هیچ به حساب آورده اند. با روحیه‌ی قَوی می‌گویند که ما مقاومت می‌کنیم و تسلیم نمی‌شویم.‌ این اثر نورانیّت مَکتب امامت است، مَکتب ولایت است، مَکتب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است که جوان‌ها و نوجوان‌های کشور ما سابق بر آن‌ها هستند. هم ۸ سال مقاومت کردند و هم در هر فتنه‌ای از ناحیه‌ی این آتش‌افروزانِ قُلدُرِ بی‌‌ارزش در دنیا مانند سَران آمریکا و اروپا در هر وقتی آتشی افروختند، تعدادی از جوان‌های ما به قیمت جانشان این آتش را خاموش کردند که در آخرین فتنه و آشوب «شهید آرمان علی‌وردی» و دیگر شهدای عزیز ما که در زیر شکنجه قَتل صبر را تجربه کردند. «حَرمله» (لعنت الله علیه) که قَتله‌ی کربلاست، سر می‌بُریدند؛ ولی این‌ها حاصل خباثت آن‌ها بودند که با شکنجه به صورت ذرّه‌ذرّه شهید آرمان علی‌وردی را به شهادت رساندند. اما این‌ها تسلیم نشدند و دفاع از ولایت و دین‌شان را به عنوان یک باور به دنیا اعلان کردند و امروز نتیجه‌ی آن استقامت‌ها این دلاوری‌ها و این‌ها قهرمانی‌های مردم غَزّه است.

روحیه‌ی بسیجیان باید دارای این ویژگی‌ها باشد

همچنین هفته بسیج است. اساساً تشکیل بسیج از ناحیه‌ی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) حفظ روحیه‌ی شهادت‌طلبی، روحیه‌ی شهامت، روحیه‌ی شجاعت، روحیه‌ی خدمت، روحیه‌ی فریادرَسی، روحیه‌ی گِره‌گُشایی، روحیه‌ی خدمتگزاری و جهادی در نقاط مَحروم کشور و یا در شهرها رسیدن به حاشیه‌نشین‌ها و همدرد بودن و مواسات کردن با این‌هاست. حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به دنبال فُتوحات نظامی نبودند، ولی به دنبال فُتوحات فرهنگی و معرفتی بودند که بحمدالله امروز می‌بینید که مردم دنیا به غیر از مردم ۴۰ سال پیش هستند. این جمعیت اَنبوهی که در شهر لندن علیه صهیونیست‌ها به دفاع از مظلومین فلسطین شعار می‌دهند و یا در آمریکا علی‌رَغم این‌که مأمورین بی‌عقل و خونخوار این‌ها را که گاهی در این صحنه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود، دیده‌اید که با دست بسته آن‌ها را بازداشت می‌کنند. ولی در طی این بیست و چند روز نتوانسته‌اند این تظاهرات را در دنیا خاموش کنند و این در حال توسعه است. این روحیه‌ی بسیجی است. روحیه‌ی بسیجی یعنی اراده‌ی برای ادامه‌ی جهاد، استقامت در نابودکردن استکبار، ظُلم، سِتَم، اِجحاف، غَصب و تجاوز و در این راه از همه‌چیز گذشتن و خسته نشدن است.

رُکوع اوّلین مرحله‌ی تَنَزُّل انسان‌هاست

آیه‌ای از اواخر سوره‌ی مبارکه‌ی حج را در این مَحفل نورانی به قلب پُر احساس و با محبّت غیوران این مجلس تلاوت کردم. اُمیدوارم چند پیام از این آیه‌ی کریمه چراغ راه ما و ذخیره‌ی قَبر و قیامت ما باشد. پروردگار حبیب و مَحبوب ما، ما را به حساب آورده است، ما را صدا زده است، ما را مورد خطاب قرار داده است و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ به پیامبرش نفرموده است که ایشان بگویند؛ بلکه خودشان در حال حرف زدن با ما هستند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ ای کسانی که خداوند متعال را باور کردید و دل به خداوند دادید، با معرفت عشق و محبّت خداوند متعال را در دل خود شیرین یافتید. «ارْکَعُوا»؛ اوّلین مُطالبه‌ی خداوند متعال در بازار محبّت برای کسانی که تاجرِ این بازار هستند، آمده‌اند تا دل بدهند، جان بدهند، هستی بدهند تا مَحبوب را از خودشان راضی کنند، خداوند متعال در وادی محبّت به کسی که تشنه‌ی وصالِ اوست، دستور داده است: «ارْکَعُوا»؛ رُکوع مخصوص نماز است. ما در غیر نماز رُکوع نداریم. اما خداوند متعال نفرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلّوا» و یا «فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ[۳]»؛ آن را در انتهای آیه قرار داده است؛ بلکه فرموده است: «ارْکَعُوا»؛ مشخّص می‌شود که رُکوع یک اِکسیری است، رُکوع یک حقیقتی است، رُکوع یک سِرّی است که خداوند متعال از نماز به رُکوع یاد کرده است. آن هم رُکوع جَمعی را طلب کرده است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا»؛ شما نماز را به جماعت بخوانید و رُکوع جَمعی داشته باشید. رُکوع آغاز نَرمشی است که انسان از آن گَردن‌کِشی، از آن قَد برافراشتن و خود را نشان دادن، چشم‌اندازِ وسیع داشتن، چشم دوختن به جاذبه‌های مختلفی که چشم را خیره می‌کند و حَواس انسان را پَرت می‌کند، وقتی انسان حَمد و سوره را می‌خواند، آن‌چنان دلش نَرم می‌شود، روحیه‌اش در برابر خداوند متعال چنان آب می‌شود که کَمر خَم می‌کند. در برابر عظمت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) کَمر او خَم شده است، در برابر جاذبه‌ی حُبّ خداوند متعال که او من را دعوت کرده است، من که او را نمی‌شناختم، من که سُفره‌ی او را بَلد نبودم، من که از پَذیرایی او خبری نداشتم؛ این نماز سُفره‌ی حقّ (سبحانه و تعالی) است و خداوند متعال نمازگزار را به عنوان میهمان خودش به حساب آورده است و در این پَذیرایی قلبی و دلی آن‌چنان این بنده را از آن حالت اَنانیّت، از مَرکب غرور، خودخواهی، خودبینی و گردن‌کِشی به پایین می‌کِشد، می‌خواهد از آن حالت توهّم و تخیّل که انسان‌های مُتکبّر، انسان‌های از خودراضی و انسان‌های مَغرور با وَهم و خیال‌شان خودشان را بزرگ می‌بینند، ولی در واقع کوچک هستند، خیلی هم کوچک هستند. تکبّر جهالت است، نادانی است، بی‌خبری است. اگر از ضعف خودش باخبر بود، اگر از خطراتی که او را تَهدید می‌کند باخبر بود، از عُهده‌ی یک ویروس برنمی‌آید، در برابر یک میکروب تَب می‌کند و به خودش می‌پیچد، یک غذای مناسب برای او دَردی ایجاد می‌کند که قرار را از او می‌گیرد، در یک تصادفی ضربه‌ی مَغزی می‌شود و فَلج می‌شود؛ انواع بَلاها و خطرات به تَعبیر مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمودند: «ادفعوا امواج البلاء بالدعا[۴]»؛ بَلا در حال موج‌زدن است. شما در برابر طوفان‌های بَلا قرار گرفته‌اید، دست قدرت او شما را حفظ می‌کند. «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ[۵]»؛ شما گمان می‌کنید که خودتان، خودتان را نگاه می‌دارید؟! خودتان می‌توانید سلامتی‌تان را بیمه کنید؟! خیر؛ این‌گونه نیست. بسیاری بودند که از شما سالم‌تر بودند و دَفعتاً مُبتلا به سرطان شدند. نه مَرَض خبر می‌کند، نه مرگ خبر می‌کند، نه جنگ خبر می‌کند، نه فتنه خبر می‌کند و نه حادثه خبر می‌کند. بَشر یک موجودِ بی‌خبر و ضعیفی است و اگر می‌دانست چقدر ضعیف است، هیچ‌گاه برای خودش این‌قَدر بزرگی نمی‌دید، از خودراضی نبود، خودش را به رُخ این و آن نمی‌کشید. لذا رُکوع اوّلین مرحله‌ی تَنَزُّل از اَنانیّت، خود نشان‌دادن، خودبین بودن و خودپَرستی و خودخواهی است.

سَجده پایین‌ترین مرحله‌ی نُزول انسان در برابر عظمت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است

حال کَمرتان را در برابر اَمر خداوند متعال خَم کردید؛ او گفت: کَمر خَم کن و تو هم تواضع کردی و کَمرت را خَم کردی. پس نماز مَکتب خودسازی است، نماز خودشکنی است، نماز آب کردن ویروس اَنانیّت و تکبّر است. قرآن کریم از نماز به رُکوع یاد کرده است، ولی رُکوع یک نَرمش، یک لینت، یک شُعله‌ای است که توهّم خود بزرگ‌بینی را سوزانده و خاکستر کرده است و در برابر عظمت و فَرمان خداوند متعال کَمر من خَم شده است. اما این کافی نیست. باید سر به آستان او بگذاری و بگویی که دار و ندارم را آورده‌ام و به آستان تو سپُرده‌ام. بعد از «ارْکَعُوا» می‌فرماید: «وَ اسْجُدُوا»؛ سَجده هم مخصوص نماز نیست و هم مخصوص انسان نیست. سَجده بر حسب آنچه که خداوند متعال به ما خبر داده است، تمام ذرّات عالَم در حال سَجده هستند، تمام اَجرام کیهانی در حال سَجده هستند، تمام ظاهر و باطن عالَم حالت سُجود دارند؛ «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ[۶]»؛ آسمان‌ها، زمین، درختان، قطرات باران، اَمواج دریا، کوه‌های سر به فَلک کشیده همگی در حال سَجده هستند و همخوانی هم دارند. همگی با هم می‌گویند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ[۷]»؛ یعنی چه که در حال سَجده هستند؟ این‌که خاک سَجده می‌کند به چه معنایی است؟ وقتی ما سَجده می‌کنیم، خودمان را به خاک می‌اندازیم؛ ولی سَجده‌ی خاک چه معنایی دارد؟ خورشید که در آن بالا قرار دارد و پایین نمی‌آید، پس چگونه سَجده می‌کند؟ سَجده ویژگی‌هایی دارد که اگر انسان با توجّه سَجده کند، خداوند متعال او را می‌پذیرد و اگر او را بپذیرد، همیشه هوای او را خواهد داشت، او رها نخواهد بود. لذا هیچ‌گاه در زندگی شکست نخواهد داشت. کسی که خداوند متعال هوای او را دارد، «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ[۸]»؛ اگر خداوند متعال یار و یاور شما بود، هیچ قدرتی بر شما مُسلّط نمی‌شود. این‌که گاهی انسان در برابر باطلی مَغلوب می‌شود، در برابر ظُلمی مَغلوب می‌شود، برای این است که او از جُنودِ الهی نبوده است، قُشون خداوند متعال نبوده است، او حزب خداوند متعال نبوده است، او یاور خداوند متعال نبوده است. «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم[۹]»؛ خداوند متعال وعده داده است که اگر شما خداوند متعال را یاری کردید، او نیز یاور شماست. سَجده خصوصیّاتی دارد که یکی از بارزترین خصوصیّات سَجده این است که موجود تا آخرین درجه‌ای که می‌تواند خودش را پایین بیاورد، پایین می‌آورد. انسان در حال سَجده پایین‌تر از زمین ندارد. به آن مقداری که می‌تواند خودش را پایین بیاورد، پایین می‌آورد. اگر در اُوج باشد، بر روی تخت مسئولیت باشد، در پُشت میز مدیریت باشد، در وزارت‌خانه باشد، در ریاست جمهوری باشد، در رهبری باشد و همه‌ی چشم‌ها به او دوخته شده باشد؛ ولی وقتِ نماز که می‌شود، گویا دیگر هیچ‌چیزی ندارد. خودش را پایین می‌اندازد. وقتی انسان به پای کسی می‌افتد، به چه مَعنایی است؟ به پای کسی افتادن یعنی ذَلیل تو هستم؛ یعنی ندارِ تو هستم؛ یعنی سر به آستان تو گذاشته‌ام و سرسِپُرده‌ی تو هستم؛ یعنی این سر دیگر برای من نیست و برای توست. سَجده یک اَمر جسمی نیست؛ سَجده یک اَمر روحی است که انسان از نظر باطن هم باورِ عقلانی‌اش این باشد که من در برابر خداوند متعال هیچ هستم و باید این هیچ‌بودن را در خارج ظهور بدهم. ظهور دادن آن هم به این معناست که تا می‌توانم خودم را پایین بیاورم. دیگر چیزی پایین‌تر از خاک و زمین نداریم. در هرجایی باشیم، به پایین‌ترین جایی که می‌شود بیفتیم، خواهیم افتاد.

بنده باید در نماز خود تواضع و اَدب را در برابر خالق عالَم به نمایش بگذارد

تمام موجودات همیشه در برابر خداوند متعال این حالت را دارند. یعنی همیشه افتاده هستند. هیچ‌گاه هیچ موجودی خودش نیست. همه را خداوند هدایت می‌کند. چون خودشان را در برابر دستور خداوند متعال تسلیم کرده‌اند، قرآن کریم خودش می‌فرماید: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ[۱۰]»؛ ما به آسمان و زمین گفتیم که بَناست تا وجود پیدا کنید. اگر نخواهید هم اراده‌ی خداوند متعال قاهر است و شما را به این‌جا می‌آورد. گفتند: چرا نخواهیم؟ ما مُطیع هستیم، ما مُنقاد هستیم. کار ما اجرای دستور توست؛ «أَتَیْنَا طَائِعِینَ». کلمه‌ی «طَائِعِینَ» غیر از «أَتَیْنَا» هست. «طَائِعِینَ» یعنی اصلاً گوهر وجود ما این است که فرمان تو را ببَریم. ما جُز فرمان ‌بُردن و نوکری کردن در برابر تو شأنی نداریم؛ «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ». تا وقتی انسان رُکوع مَعنوی نداشته باشد، تا وقتی آن نَرمش دل که دیگر از آن سرکِشی نرم شده است و کَمر خَم کرده است و تسلیم شده است و حالت تواضع و اَدب دارد. در دنیا هم رَسم است که وقتی کسی می‌خواهد در برابر دیگری کوچکی نشان بدهد، دست خود را بر روی سینه می‌گذارد و خَم می‌شود. این خَم‌شدن یعنی من در برابر تو کسی نیستم. من در برابر تو کوچک هستم. ابتدا این کوچکی را با رُکوع نشان می‌دهد تا اُوج فقر خودش را در سَجده بیابد. و اگر کسی با این دید نماز بخواند، مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) که سلام خداوند بر ایشان باد! اگر انسان می‌خواست نماز را تماشا کند، باید یک نماز با مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) می‌خواند. واقعاً نماز ایشان تماشایی بود. از ابتدای تکبیره الاحرام تا سلام نمازشان مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) در این‌جا نبودند. یقین بدانید که این‌جا نبودند. جسم مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) در این‌جا بود، ولی دل ایشان، جان ایشان و باطن ایشان ذوب در احدیّت بود. اصلاً شَأنی نداشتند. لذا در متن نماز به صورت مُکرّر اِنکسار و گریه داشتند. حال عَجیبی داشتند. تمام نمازهای مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) همراه با گریه بود، همراه با اِنکسار بود، همراه با تذلّل بود. ابتدا فرمود: «ارْکَعُوا» و سپس فرمود: «وَ اسْجُدُوا». حال که فهمیدید نماز مُقدّمه است تا شما این اَنانیّت و این هنجارشکنی و این مافوقِ قانون بودن و مافوقِ دستور خداوند متعال بودن را کنار بگذارید و نَرم بشوید، تواضع کنید، ادب کنید و آن حالت انقیاد باطنی‌تان را به صورت رُکوع به ظهور بگذارید که دیگر شما آن آدم قبلی نیستید. شما یافتید که در برابر بزرگی هستید و باید تواضع کنید، باید ادب کنید. وقتی این اَدب را یافتید، حالا برایتان آسان می‌شود که خودتان را بیندازید. بگویید: من به پایین‌ترین دَرجه افتاده‌ام و تَنَزُّل کرده‌ام، نُزول کرده‌ام. نکته‌ی اوّل این است که در سَجده تا جایی که می‌شود خودمان را پایین بیاوریم، پایین می‌آوریم و نکته‌ی دوّم این است که تا جایی که ممکن است، خودمان را جَمع می‌کنیم. انسان وقتی ایستاده است، هرچه توانسته است خودش را عَریض و طَویل کرده است. هیچ حالتی مانند سَجده انسان را تا حدّ امکان کوچک نمی‌کند. انسان خودش را جمع می‌کند و کوچک‌تر از حالت سَجده نمی‌شود که خودش را کوچک کند. دستور این است که خودت را خیلی پَهن نکنی. خودت را پَهن می‌کنی و آن‌گاه مُعارض پیدا می‌کنی، حَسود پیدا می‌کنی، تو را می‌زنند. «التَّوَاضُعُ نِعْمَهٌ لَا یُحْسَدُ عَلَیْهَا[۱۱]»؛ نعمتی که هیچ‌گاه مورد حسادت قرار نمی‌گیرد، تواضع است.‌ انسان از ادب و تواضع حسود پیدا نمی‌کند. انسان نزد همه دست بر روی سینه بگذارد و در برابر او اظهار محبّت داشته باشد، کسی به او حسادت نخواهد کرد.‌ اما وقتی ماشین خود را به رُخ او می‌کِشید، وقتی موقعیّت خود را به رُخ او می‌کِشید، او هم تو را دُشنام می‌دهد و هم اگر بتواند یک چیزی از تو می‌کَند. خداوند متعال می‌خواهد که مانند حُباب بر روی آب نباشید که با یک طوفان خودتان را نشان بدهید. چیزی که با طوفان بزرگ شده است، با طوفان هم از بین خواهد رفت. آب باشید، روان باشید، نَرم باشید، آباد کنید. این‌ حالت آب را دیده‌اید که چقَدر برکت دارد؟ «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ[۱۲]»؛ حیات برای آب است؛ اما آب روان است، آب نَرم است، آب نفوذ می‌کند. شما هم مانند آب باشید، روان باشید، نَرم باشید، همه‌جا جای بگیرید، همه به شما احتیاج داشته باشند و احساس کنند که شما می‌توانید رَفع مشکل و رفع عطش کنید؛ «وَ اسْجُدُوا».

انسان باید سعی کند تا برای همیشه خیر به همراه داشته باشد

بعد از اَمر به سَجده، فرمود: «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ»؛ حالا که نماز سَمبُل بندگی بود، حالا می‌خواهم بگویم که در تمام زندگی بنده باشید. مانند حالت رُکوع و سَجده همیشه نَرم باشید، همیشه افتاده باشید. این بندگی خداوند مخصوص نماز نباشد. «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ»؛ همیشه عبودیّت داشته باشید، این نَرم‌ بودن، متواضع بودن و افتادگی را همیشه تمرین کنید و تجربه کنید که این زیبایی زندگی شماست. اما بدانید که عبادت فقط مَناسک نیست؛ «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ[۱۳]»؛ در زندگی جُز خیر کاری انجام ندهید. گفتارتان خیر باشد، رفتارتان خیر باشد، قدم‌تان خیر باشد، قَلم‌تان خیر باشد؛ نکند کسی از شما شَرّی ببیند، نکند مردم‌آزار باشید، نکند نیش زبان داشته باشید، نکند مردم از نَحوه‌ی زندگی شما رَنج ببَرند و نابودی‌تان را بخواهند. وجود مُقدّس مولای ما حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ[۱۴]»؛ یک نحوی با مردم مُعاشرت داشته باشید که تا هستید، دیدنِ شما را برای خودشان گُوارا ببینند. برایشان مانند آب خوردن باشد که جگرشان خُنک می‌شود، دیدار شما هم جگرشان را خُنک کند. بگویند که عجب انسان پُر خیری است! هیچ‌ وقت نبوده است که نزد او بروم و یک گِره‌ای از کارم باز نشود؛ نزد او بروم و یک مشکلی از من برطرف نشود؛ نزد او بروم و چیز جدیدی یاد نگیرم. چرا این‌گونه نباشیم؟ «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ»؛ تا وقتی زنده هستید، برای این‌ها مانند چشمه‌ی گُوارا هستید که رَفع عطش می‌کنید. «إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ»؛ وقتی هم از دنیا می‌روید، ببینند که هیچ‌کسی جای شما را نگرفته است. با رفتن شما خیلی‌ها بی‌پَناه شدند، خیلی‌ها بیچاره شدند. شما چاره‌ی مردم باشید، شما اُمید مردم باشید. «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ»؛ این دستور خداوند متعال است. می‌توانیم این را تجربه کنیم. فقط کافی است که مدّت ۴۰ روز برای کسی شَرّ نباشیم. آیا می‌شود؟ به خداوند قَسم که می‌شود. چرا نشود؟ از همین امشب از خانواده‌ی خودتان شروع کنید. هیچ‌گاه آن‌ها از شما بدی نبینند، از شما بدی نشوند. نگاه بد، حرف بد، کار بد، نیّت بد و زندگی بد خلاف این آیه‌ی کریمه است. بیایید خیر باشید، خیرِ مَحض باشید؛ «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ».

اوّلین جهاد انسان باید جهاد با نَفس خودش باشد

«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»؛ فقط در این آیه‌ی کریمه است. ما آیات فراوانی در مورد جهاد داریم، ولی خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه می‌فرماید: «حَقَّ جِهَادِهِ»؛ مُجاهد بودن کافی نیست، بلکه وقتی در سنگر می‌نشینید و سنگرنشین می‌شوید، شما فقط در یک بُعد مُجاهد نباشید. حقّ جهاد این است که از خودتان شروع کنید. ابتدا دشمن باطن را ببینید؛ ابتدا نَفس شَرور خودتان را در سر جایش بنشانید؛ ابتدا این زبانِ نیش‌دارِ خودتان را کنترل کنید؛ ابتدا این چشم هَرزه‌ی خودتان را کنترل کنید. جهادِ اکبر داشته باشید، جهاد اوسط داشته باشید و جهاد اصغر داشته باشید. در رابطه‌ی با این جمله‌ی نورانیِ «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» روایات دارای پیام‌های خاصّی دارد که ان‌شاءالله اگر عُمری داشتیم در جلسه‌ی دیگر به محضرتان تقدیم خواهیم داشت.

روضه و توسّل به اُمّ ابیها حضرت صدیقه‌ی کبری (سلام الله علیها)

خدا نکند که یک خانه‌ای در آتش بسوزد و هیچ‌کسی کمک نکند. این مردم غَزّه نه امام هستند و نه عصمت دارند؛ برایت بمیرم مادرم! خانه‌ی وَحی مُحاصره شد. برای غَصب خلافت غاصبین آمدند تا صاحب حقّ را به صورت اَسیر ببَرند. دیدند که دَرب بسته است. به سوی دَرب هُجوم آوردند و دیدند که دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پُشت دَرب مقاومت می‌کند. نامَرد دستور داد: بروید و هیمه بیاورید، هیزُم بیاورید. پرسیدند: هیزُم برای چه کاری می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم این دَرب را آتش بزنم. گفتند: چه می‌گویی؟ «إِنَّ فیها فاطِمَهَ[۱۵]»؛ پُشت دَرب خانه فاطمه است. بی‌رَحم گفت: اگر چه فاطمه باشد، آن را آتش می‌زنم. دَرب را آتش زدند، شُعله‌ بالا کشید و این کِفایت نکرد و لَگد مُحکمی به دَرب‌ سوخته زد، این دَربی که در حال شُعله ‌کشیدن بود، بر روی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) افتاد، استخوان‌های پَهلو شکست. این‌جا فقط حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود که سینه‌ی ایشان سوخت و پَهلوی ایشان شکست. اما عصر عاشورا خیمه‌ها را آتش زدند و یک مُشت زن و کودک را در بیابان‌ها مُحاصره کردند. راوی می‌گوید: دیدم یک خانم بلندبالا مُدام از آتش بیرون می‌آیند و دوباره به داخل آتش برمی‌گردند. گفتم: بی‌بی! مگر نمی‌بینید که آتش است؟ می‌سوزید. فرمودند: چه کنم؟ حجّت خدا درون آتش است.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به اسم اعظم و اسماء حُسنایت، به پیامبر خاتَمت و خَمسه‌ی طیّبه، به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و آن سینه‌ی سوخته و پَهلوی شکسته امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! انتظار ما را شدیدتر بگردان.

خدایا! معرفت و محبّت ما روزافزون بفرما.

خدایا! ما را به عنوان قُشون امام زمان (ارواحنا فداه) بنوی(سلام الله علیها)

خدایا! شَرّ ظالمین و ظُلم را از صفحه‌ی روزگار بَرانداز.

خدایا! اُمّ الفساد و ریشه‌ی ظُلم یعنی آمریکا و کشورهای غَربی و حُکّام‌شان را نابود بگردان.

خدایا! این نُطفه‌ی نامَشروع در این منطقه یعنی صهیونیست‌ها را در آتشی که برای ما مسلمان‌ها روشن کرده‌اند، خودشان را در آن آتش خاکستر بگردان.

خدایا! اَحدی از این‌ها را باقی نگذار.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم آنچه لازمه‌ی اقتدار و عزّت و عاقبت به خیری است، به ما روزی بفرما.

خدایا! نَسل جوان ما را از پیچ دشوار جوانی با عزّت و نورانیّت عُبور عنایت بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم فقر و فَحشا را از این مملکت ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! ظُلم و فساد را برای همیشه از این سُفره‌ی شهیدانی که در این مملکت خون‌شان را فدا کرده‌اند، از این مملکت دور بفرما.

خدایا! دل‌ها را نسبت به هم مهربان بفرما.

خدایا! بدبینی‌ها را به حمایت‌ها تبدیل بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُشتیبان انقلاب، راهنمای مقاومت، پَرچم‌دار امام زمان (ارواحنا فداه)، سُکان‌دار کشتی انقلاب، خَلف صالحِ امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه)، این مُجتهد، این زَعیم و این مَرجع عالیقدر ما را تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.

الها! پروردگارا! نفوذی‌ها، کسانی که مشکلاتی را ایجاد می‌کنند، کسانی که با اسرائیل و آمریکا هم‌صدا هستند، کسانی که با آن‌هم هم‌آوا هستند، همگی را رُسوا و شیشه‌ی عُمرشان را بشکن.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر شِفا عنایت بفرما.

خدایا! امشب این دست‌ها را از گوشه‌ی چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) خالی برمگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه حج، آیات ۷۷ و ۷۸٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ».

[۳] همان.

[۴] الخصال، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۶۱۰ ؛ وسائل الشیعه، عاملی، ج ۹، ص۴۰۲ ؛ بحار الانوار، مجلسی، ج۷۸ ص ۲۰۳.

«أن أمیر المؤمنین ع علم أصحابه فی مجلس واحد أربعمائه باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه قال ع إن الحجامه تصحح البدن و تشد العقل و الطیب فی الشارب من أخلاق النبی ص و کرامه الکاتبین و السواک من مرضاه الله عز و جل و سنه النبی ص و مطیبه للفم و الدهن یلین البشره و یزید فی الدماغ و یسهل مجاری الماء و یذهب بالقشف و یسفر اللون و …. استنزلوا الرزق بالصدقه ادفعوا أمواج البلاء عنکم بالدعاء قبل ورود البلاء فو الذی فلق الحبه و برأ النسمه للبلاء أسرع إلى المؤمن من انحدار السیل من أعلى التلعه إلى أسفلها و من رکض البراذین سلوا الله العافیه من جهد البلاء…»

[۵] سوره مبارکه طارق، آیه ۴٫

[۶] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۹٫

«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ دَابَّهٍ وَ الْمَلَائِکَهُ وَ هُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ».

[۷] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۸۲، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق. / علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۶۱، ص ۴۷، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۴ ق. / عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ص ۴۱، چاپخانه علمیه، تهران، ۱۳۸۰ق.

«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی‏ إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت‏».

[۸] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۰٫

«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».

[۹] سوره مبارکه محمد، آیه ۷٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ».

[۱۰] سوره مبارکه فصلت، آیه ۱۱٫

«ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ».

[۱۱] تحف العقول‏، ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین‏، قم‏، ۱۴۰۴ قمری / ۱۳۶۳ شمسی، چاپ: دوم‏، ص ۴۸۹، (و روی عنه فی قصار هذه المعانی).

[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۳۰٫

«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ۖ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ».

[۱۳] سوره مبارکه حج، آیه ۷۷٫

[۱۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۰؛ معاشرت نیکو با مردم.

[۱۵] الامامه و السیاسه ابن قتیبه، ص ۱۲، چاپ مکتبه تجاریه کبرى، مصر.

مورّخ شهیر عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب، نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى و مؤلف کتاب تأویل مختلف الحدیث، و ادب الکاتب و… است. وى در کتاب الامامه و السیاسه چنین مى نویسد: «إنّ أبابَکْر(رض) تَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَتِهِ عِنْدَ عَلیّ کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ عُمَرُ فَجاءَ فَناداهُمْ وَ هُمْ فی دارِ عَلیٍّ، فَأَبَوْا أَنْ یَخْرُجُوا فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلى مَنْ فیها، فَقیلَ لَهُ: یا أبا حَفص إِنَّ فیها فاطِمَهَ فَقالَ، وَإِنْ!».