«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

امشب شب میلادِ پدر امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) و یازدهمین امام‌مان، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌باشد. هم به محضر مبارک آقایمان و هم به دل‌های مُوالی شما که رونق این مجلس هستید، تبریک و تَهنیت عرض می‌کنم. در ارتباط با حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) حرف‌های گُفتنی فراوان است؛ اما هم زبان ما اَلکن است و هم عقل‌ ما قاصر است که در حدّ این امام بزرگوار بتوانیم از شخصیّت و فَضائل و بَرکات و آثار ایشان سخن بگوییم.

«آب دریا را اگر نتوان کشید     *****     پس به قدر تشنگی باید چشید»

ما هم در حدّ خودمان چند نکته راجع به حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)‌ محضر شما تقدیم می‌داریم.

تحت نظر بودن دائمی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) توسط بنی عبّاس

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در سخت‌ترین شرایط به مدّت ۶ سال امامت کردند و در این مدّت ۶ ساله هم حکومت با حساسیّت ایشان را زیر نظر داشت و هم مانند شهرک‌نشین‌های صهیونیست که همگی نظامی هستند، خَبیث هستند و برای آدم‌کُشی آماده هستند، همگی این‌گونه هستند، همه‌ی پسران و دختران به این صورت هستند در آن‌جا انسان عادی وجود ندارد. همگی قُشون شیطان هستند، همگی تروریست هستند، همگی آدم‌کُش هستند و این قومِ نژاد‌پَرست، دین‌‌شان همان نژادشان است. این‌ها مُعتقد هستند که نژاد برتر هستند و چون نژاد برتر هستند، می‌توانند هرکاری انجام بدهند. هیچ مشکلی ندارند. چون مقام‌شان بالاست، در مورد دیگران هرکاری انجام بدهند، اشکالی ندارد. نکته‌ی دوّم این است که این‌ها می‌گویند غیر از این نژاد بنی‌اسرائیل از نظر مراتب وجودی و روحی در حدّ حیوانات هستند. لذا مُعامله‌ای که باید با حیوان کرد، با انسان‌های دیگر هم باید همین کار را انجام داد. در «تِلمودِ[۲]»شان نوشته‌اند که کُشتن مسیحی بِلامانع است. نوشته‌اند در مورد دُزدی اگر یکی از این افراد نژادپَرست مال کسی را سرقت کند، اشکالی ندارد. اگر از غیرِ خودشان دُزدی کنند، اشکالی ندارد. لذا یک اعتقاداتِ خطرناکی دارند که شیطان به این‌ها اِلقاء کرده است. همان‌گونه که برای این گروهِ پَلید آدم‌کُشی که آمریکا درست کرده بود و خداوند منّان به برکت «حاج قاسم سلیمانی» (رحمت الله علیه) بحمدالله رَمقی در داعش باقی نماند، این‌ها کُشتن شیعه را بر خودشان واجب می‌دانند، موجب بهشت می‌دانند. آن نژادپَرست‌های اسرائیل هم به همین صورت هستند. آن‌ها هم نژاد‌پَرست هستند. «بنی عبّاس» شهر سامرا را مانند این شهرک‌های یَهودی درست کرده‌اند که در آن‌جا قُشون مُسلّح خودشان باشند و در مواقع حسّاس از نظام بَنی‌ العبّاس دفاع کنند. وجود مقدّس حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را در بَغداد نگاه نداشتند. وقتی ایشان را از مدینه آوردند، به سامرا بُردند. اوّلاً این‌که در حال حاضر هم در شهر سامرا شیعه‌ای وجود ندارد. این‌ها در آن زمان هم با اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نبودند، به علاوه نظامی‌ها در آن‌جا مُستقرّ بودند. با این شرایط خَفقان، با این محدودیّت شکننده حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) آن‌چنان دل‌ها را شکار کرده بودند؛ در زمان طاغوت هم ما یادمان می‌آید که این بزرگانی که به شهرستان‌ها تَبعید بودند، باید هفته‌ای یک روز یا دو روز به شهربانی آن شهرستان مُراجعه می‌کردند و دفتری وجود داشت که باید آن را امضاء می‌کردند. وجود مقدّس حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را هم مَجبور کرده بودند و ایشان باید هفته‌ای دو مرتبه به دارالخلافه می‌آمدند و اعلان حضور می‌کردند تا معلوم بشود که ایشان از تیررَس حکومت بیرون نرفته است. اما نکته‌ی عجیب این است که وقتی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مسیر را می‌پیمودند، از مَقرّ خودشان حرکت می‌کردند تا به دارالاخلافه برسند، ازدحام جمعیّت و تراکُم مردم به گونه‌ای بود که عبور و مُرور مشکل می‌شد و برای حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) کوچه باز می‌کردند و ایشان در نهایت محبوبیّت و جَلال به دارالخلافه می‌رفتند.

هیبتِ ویژه‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

یکی از ویژگی‌های خاصّ حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) که مرحوم بُرهان المُوحدین استاد البَشر «خواجه نصیرالدین طوسی» (اعلی الله مقامه الشریف) که نابغه‌ی دوران و برجسته‌ی تاریخ علم هستند، ایشان یک صلواتی برای آقایمان حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) انشاء کرده‌اند که به این صورت آغاز می‌شود: «أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی: صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه، وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه، و العِصمَهِ الفاطِمیَّه، و الحِلمِ الحَسَنِیَّه، و الشّجاعَهِ الحُسَینِیَّه[۳]» تا به حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌رسد که می‌گوید: «و الهَیبَهِ العَسکَریَّه[۴]»؛ حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) یک نفوذی داشتند که وقتی به کسی نگاه می‌کردند، گویا دل آن طرف آب می‌شد. لذا حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را به عنوان حَبس در خانه به «صالح بن وصیف[۵]» که از اُمرای حکومت مُعتَز بود، سپُردند و او را مُکلّف کردند که مأمورین خشنی را برای حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بگُمارد تا هرچه می‌توانند، ایشان را ایذاء کنند، ایشان را اذیّت کنند و به حکومت گزارش رسید که صالح بن وصیف نه تنها اهانت، جسارت و اذیّتی به حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نمی‌کند، بلکه مورد اِکرام است و در آن‌جا از ایشان میهمان‌نَوازی می‌شود. مأمورین حکومت آمدند و به صالح بن وصیف تَهدید حاکم و خلیفه‌ی ظالم را رساندند و گفتند که این چه وضعی است؟ مگر ایشان را در این‌جا سپُرده‌ایم که شما از ایشان میهمان‌نَوازی کنید؟ او زندانی است و باید مُعامله‌ی شما با او مُعامله‌ی با یک زندانی که حکومت بر روی او حساسیّت دارد باشد. صالح گفت که چه می‌گویید؟ من دو نفر از خشن‌ترین افراد حکومت را گُمارده‌ام که به آن‌جا بروند و تا می‌توانند ایشان را ناراحت کنند؛ ولی طولی نکشید و وقتی رفتم دیدم که این دو نفر هم اهل عبادت و نیایش و مناجات و جُزء دلدادگان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) شده‌اند، متحوّل شده‌اند، تغییر کرده‌اند، چراغ ایمان در دلشان مُشتعل شده است، عاشق ایشان شده‌اند. گفتم: مگر شما مأمور نیستید که ایشان را به هر صورتی که می‌توانید ناراحت کنید؟ چگونه شده است که شما در کنار او آمده‌اید و به تَبعیت از آقا هم نماز می‌خوانید، هم عبادت می‌کنید، هم نیایش می‌کنید. گفتند: وای بر شما! اگر بودید و آنچه را که ما دیدیم را می‌دیدید، شما هم مانند ما می‌شدید. این آقا شبی نیست که بخوابد، تمام شب‌ها مناجات دارد و تمام روزها روزه می‌گیرد. خصوصیّاتی از اخلاقیّات و جاذبه‌های معنوی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را بر زبان آوردند، از جمله این‌که گفتند: وقتی ایشان نگاه می‌کنند، وقتی نگاه ایشان به انسان به عنوان یک آفتابِ تابان می‌تابد، انسان دلش آب می‌شود، انسان بی‌اختیار در قَبضه‌ی او قرار می گیرد. این هیبتِ حضرت امام حسن عسکری (علیه الصّلاه و السّلام) بود.

فیسلوفی که توسط حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هدایت شد

درباری‌ها نیز توصیفاتی که از حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) دارند، توصیف‌های عجیبی است. یکی از کارهای مهمّی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) ‌داشتند، مُراقبت از اوضاع فرهنگی جامعه و شُبهاتی بود که دشمنان نسبت به دین الِقاء می‌کنند. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) رَصد می‌کردند و علاوه بر این‌که علم ایشان علم خداوند متعال بود، وجودشان وجود مُحیط بود، قلب عالَم بودند، قُطب عالَم بودند، جان جهان بودند، علاوه بر این به ما آموخته‌اند که حَواستان باشد. رَصد کنید، آسیب‌ها را بشناسید، دشمنان را بشناسید که غافلگیر نشوید. لذا حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) شاگردان‌شان را احضار کردند و فرمودند یک فیلسوفی در بَغداد قَلم به دست گرفته است و در ارتباط با قرآن کریم در حال جمع‌آوری مطالب خلافی است. به عنوان تَناقُضات قرآن آیاتی از قرآن کریم که ظاهراً با یکدیگر توافقی ندارند، در حال جمع‌کردن این‌ها هستند که این قرآن حاوی تناقُضات است. سپس حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) این‌گونه فرمودند که امروز به همه‌ی صاحبان تریبون و کسانی که در عَرصه‌ی فرهنگ بر سر سُفره‌ی شهیدان ما وجهه‌ای دارند، وجاهتی دارند، امکاناتی دارند و تریبونی دارند، خطاب به همه‌ی آن‌هاست. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «أما فیکُم رَجُلٌ رَشیدٌ[۶]»؛ یعنی در میان همه‌ی این درس‌خوانده‌های مؤمن، یک آدم رَشیدی وجود ندارد که به جنگ او برود و او را در برابر این جهالت‌هایی که نسبت به قرآن کریم دارد، توجیه نماید؟ سپس خودشان یکی از شاگردان‌شان را انتخاب کردند و فرمودند: نزد این فیلسوف می‌روی و به او می‌گویی که اگر قیامتی هست، اگر گوینده‌ی این کلماتی که در قرآن کریم آمده است و تو فکر می‌کنی که این‌ها با یکدیگر تناقض دارند، اگر در این آیات احتمالات مُتعددی وجود داشته باشد و آن گوینده تو را مؤاخذه نماید و بگوید مُراد من این چیزی نبود که تو برداشت کردی، مُراد من چیز دیگری بود که با آیات دیگر سازگار بود، آن‌ وقت شما چه جوابی می‌دهید؟ شاگرد ایشان می‌گوید که من از جانب امام رفتم و با آن فیلسوف نشستم و خودم را به عنوان یک شاگردی که سؤال دارد، وانمود کردم و از او پرسیدم: استاد! فرهیخته! یا مثلاً اندیشمند! فیسلوف بزرگوار! پروفسور بزرگ! یک سؤالاتی در مورد این مَکتوبات شما برای من پیش آمده است و آمده‌ام تا از شما سؤال کنم. شما که به صورت مُتناقِد به این آیات فکر می‌کنید، حال اگر گوینده‌ی این کلمات به شما بگوید که چه دلیلی دارد تا مُراد من از این آیه همین برداشتی باشد که تو داری و با آیه‌ی دیگر تناقض دارد و سپس مثال‌هایی را آورد و مثلاً گفت که شاید منظور از این آیه این باشد و آن نباشد، این فیلسوف مقداری فکر کرد و گفت که این حرف‌ها و سؤالات را از کجا آوردی؟ او گفت که من در حال سؤال‌کردن هستم. فیلسوف گفت که این سؤالات برای تو نیست. بالاخره گفت که این‌ها را حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند. فیلسوف گفت: حقّا که این سؤال از آن کانون است و قانع شد و نوشته‌های خودش را جَمع کرد. افرادی که لَجوج نیستند و از روی جهالت شُبهه‌پَراکنی می‌کنند، این آموزه‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به همه‌ی کسانی که صاحب مَعلومات دینی هستند، فاضل هستند، عالِم هستند و در مسائل فکری، عقلی و نَقلی کار کردند، باید به سُراغشان بروند و رها نکنند تا اَفکار را مُنحرف کنند، افراد را از راه حقّ بیرون کنند و ما در برابر عمل انجام شده قرار بگیریم.

توجّه ویژه‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نسبت به تفسیر قرآن کریم

نکته‌ی دیگر توجّه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به تفسیر قرآن کریم بوده است. از آثاری که از ایشان باقی مانده است، تفسیر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است که اصلاً به عنوان تفسیر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) چاپ شده است. مطالبی را که ایشان در ارتباط با تفسیر آیات قرآن کریم بیان نموده‌اند را جمع کرده‌اند. مشخّص می‌شود که فضای آن روز فضایی بود که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) برای توجّه اَفکار عُمومی به وَحی الهی تکلیف خاصّی احساس کردند. لذا در مورد قرآن کریم اهتمامی را به خرج دادند و این تفسیر از آثار حضرت امام حسن عسکری (علیه الصّلاه و السّلام) است.

حفاظت شیعیان توسط حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

نکته‌ی دیگری که در مورد مولایمان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) قابل ذکر است، این است که هم حضرت امام هادی (علیه السلام) و هم حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) رابطه‌شان را با توده‌های مردم کم کرده بودند. این موضوع جهاتی داشت که یک جهت آن شیعیان ایشان بود که اگر رفت و آمد عادی بود و مُعتقدین به امامت مُکرر خدمت ایشان می‌رسیدند، شناخته می‌شدند و تحت تَعقیب حکومت قرار می‌گرفتند و به آن‌ها آسیب می‌رسید و یا نابود می‌شدند و حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نسبت به این جهت عنایت ویژه‌ای داشتند. گاهی خودشان می‌فرمودند: وقتی فردا من می‌آیم تا عبور کنم، به من سلام نکنید. رَصد می‌کردند و آن‌جایی که مأمورین اطّلاعاتی مأموریت دارند تا اشخاصی را که خیلی با ایشان نزدیک هستند را شناسایی نمایند، ایشان خودشان پیشگیری می‌کردند.‌ الآن هم بدانید که به والله قَسم، بالله قَسم، تَالله قَسم حفاظت شیعه بر عُهده‌ی خودِ امام زمان (ارواحنا فداه) است. ایشان در پَس پَرده‌ی غیبت هستند، ولی بیکار ننشسته‌اند. فرمودند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ[۷]»؛ ما شما را رها نکردیم. فکر نکنید که ما شما را رها کردیم تا هرکسی هر بَلایی را بخواهد بر سر شما بیاورد. «وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ»؛ نه آن راعی‌بودن خودمان، مسئولیت خودمان را نسبت به شما نادیده گرفتیم و هیچ‌گاه شما از دایره‌ی مُراقبت و حفاظت ما بیرون نیستید. نکته‌ی دیگر این است که دلم با شماست؛ «وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ». آقایمان می‌گویند. می‌فرمایند که دلم با شماست. ما هیچ‌گاه شما را از یاد نمی‌بَریم. ما باید چه کاری کنیم؟ «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۸]». می‌گویند مرحوم آیت الحقّ آقای «سیّد جمال گلپایگانی[۹]» (اعلی الله مقامه الشریف) که هم مرجع بودند، هم عارف بودند و هم صاحب کرامات بودند، ایشان به اشخاص هنگام خداحافظی می‌گفتند: «شما را به خدا می‌سپارم»؛ سپس یک تأمّلی می‌کردند و می‌گفتند: «خدا را هم به شما می‌سپارم». حال نیز خداوند متعال ما را به امام زمان (ارواحنا فداه) سپرده است، ولی امام زمان (ارواحنا فداه)‌ را هم به ما سپرده است. باید ما برای ایشان صدقه بدهیم، باید برای ایشان دعا کنیم، باید برای ایشان قُشون جمع کنیم، باید دل‌ها را به عشق امام زمان (ارواحنا فداه) مُشتعل کنیم. باید برای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) نوکری کنیم. باید برای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) نیرو تدارک ببینیم. باید ما زمینه‌ی ظهور را فراهم نماییم. تا وقتی زمینه درست نشود، اگر حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) بیایند هم مانند آمدن اَجدادشان و پدر بزرگوارشان به دست همین مسلمان‌ها کُشته می‌شوند. باید آن‌چنان فضا را اَمن کنیم که وقتی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف آوردند، با یک اقتدار و امنیّت لازمی برای تحوّل جهان قُشون مُتعبّد عاشقی دور ایشان را بگیرند و حرکت اصلاحی جهان را پیاده کنند. لذا حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مُستقیماً با مردم در ارتباط نبودند.

نیابت خاصّ مادر بزرگوار حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

راوی می‌گوید: به عمّه‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) جناب «حکیمه خاتون[۱۰]» (سلام الله علیها) عرضه داشتم: حالا که نمی‌شود ایشان را دید و بعد از ایشان هم که آقازاده‌ی ایشان در پَس پَرده‌ی غیبت هستند که ظاهراً این موضوع پس از تولّد حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) هم بوده است، دست نه به پدر می‌رسد و نه به پسر می‌رسد. ما وقتی مشکلی داریم، در بعضی از موضوعات که مسأله‌ای پیش می‌آید و حُکم آن را نمی‌دانیم، وظیفه‌ی خود را نمی‌دانیم؛ باید به چه کسی مُراجعه کنیم؟ حکیمه خاتون (سلام الله علیها) که دختر امام جواد (علیه السلام) هستند و جُزء سه بانوی نقش‌آفرین در زمان مَحدودیت این سه امام بزرگوار بودند. حضرت امام جواد (علیه السلام)، حضرت امام هادی (علیه السلام) و حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هر سه تحت نظر بودند، تحت مُراقبت‌های شدید بودند، حکومت کَمر بسته بود که حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا نیایند؛ لذا هم مُعاشرت خانوادگی این‌ها را مَحدود کرده بودند و هم این‌ها را زیر نظر گرفته بودند که اگر آن مهدی به وجود آمد، بتوانند ضرری به او وارد نمایند. خداوند متعال به هر سه بزرگوار هم مأموریت‌های ویژه‌ای داده بود و مَحفوظ ماندند تا بالاخره آخرین ذخیره‌ی الهی از وجود حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) طلوع کرد و بحمدالله حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) باقی ماندند تا سایه‌ی ایشان بر سر ما باشد و ان‌شاءالله سایه‌ی ایشان مُستدام باشد. پرسید: حالا ما باید چه کاری کنیم؟ جناب حکیمه خاتون (سلام الله علیها) که در میلاد حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) که گویا روزه‌ هم بوده‌اند، می‌گویند که من به دیدار حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) رفتم. وقتی خواستم به خانه بازگردم، فرمودند: عمّه جان! امشب در خانه‌ی ما بمان. بناست تا خداوند متعال فرزندی به ما عنایت بفرماید.‌ حکیمه خاتون (سلام الله علیها) شُوکه شدند و پرسیدند: خداوند از چه کسی به شما فرزند عنایت می‌کند؟ حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: از نرگس خاتون (سلام الله علیها). عرض کردم: آقا! در این ۹ ماه هیچ اثری از حمل در ایشان وجود ندارد. باید یک علامتی وجود داشته باشد. من که در زندگی شما هستم، هیچ نشانه‌ای از حاملگی در وجود ایشان نیست. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: مَثَل او مَثَل موسی (علیه السلام) است، مَثَل او مَثَل ابراهیم (علیه السلام) است. خداوند متعال تَقدیر کرده است تا این‌گونه باشد. شب را ماندند و احترامی که نسبت به حضرت نَرجس خاتون (سلام الله علیها) دارند و احترامی که حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) به حکیمه خاتون (سلام الله علیها) دارند، هر دو نشانه‌ی عرشی‌بودنِ این‌ها و امتیاز مَلکوتی این‌ها در عوالِم بالاست. از این بزرگوار به عنوان ارشاد سؤال می‌کنند: دست ما که به آقا حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) یا حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) نمی‌رسد، تکلیف ما چیست؟ جناب حکیمه خاتون (سلام الله علیها) فرمودند: به جَدّه مُراجعه کنید که منظور جَدّه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) و مادر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند. فرمودند: به جَدّه مُراجعه کنید. می‌گوید که من حیرت کردم. مگر می‌شود که یک بانو سرپرستی شیعه را بر عُهده بگیرد و پاسخگوی همه‌ی شیعیان باشد؟ با تعجّب پرسیدم: خانم! چه می‌فرمایید؟! جَدّه یک بانو است؛ مگر می‌تواند به جای امام و بلندگوی امام باشد و حرف‌های ما را بزند؟ ایشان در نهایت آرامش ما را‌ توجیه کردند و فرمودند: نگران نباش؛ مگر حضرت امام حسین (علیه السلام) برای بعد از خودشان به حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) نیابت نداده بودند؟ باطن قضیه حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) بودند، ولی برای حفاظت از جان حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) سرپرستی برای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بود. نائبه الحُسین حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بود. همان‌گونه که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) برای حفظ جان حجّت خداوند حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) نیابت خاصّه به حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) داده بودند، لذا این عنوانِ «عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ[۱۱]» که در حدّ عصمت ایشان را بالا بُردند تا هرچه می‌گویند شیعیان با آرامش بپذیرند، در جریان حفاظت از جان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) و فرزند ایشان حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) هم این بانوی باجَلالت در سرپرستی علمی و ارشاد مَعنوی جامعه‌ی اسلامی نازل‌ منزله‌ی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بود. این هم یکی از خَصائص حضرت امام حسن عسکری (علیه الصّلاه و السّلام) بود. نکته‌‌ی دیگر هم یادگار حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است. خداوند متعال کسی را به ایشان عنایت کرد که در عالَم چنین کسی نصیب اَحدی نشده است و آن مُنجی نهایی عالَم بشریّت حضرت بقیه‌الله حجّت بن الحسن المهدی (روحی و ارواح العالَمین لتراب مقدمه الفداه) است.

نامه‌ای که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در پاسخ به یکی از شیعیان مَرقوم فرمودند

یکی دو مورد هم از رَهنمودهای قولیِ حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خدمت شما عرض می‌کنم. راوی می‌گوید: برای حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نامه نوشتم. در این نامه دو سؤال را مطرح کرده بودم. یکی این بود که وقتی حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) حکومت جهانی برقرار کردند، نحوه‌ی حکومت و قضاوت‌شان چگونه خواهد بود؟ نکته‌ی دوّم این است که خودم یا یکی از کَسان بنده به تَب نوبه مُبتلا بودیم. تَب نوبه مُدام از بین می‌رود و باز به صورت مُجدد بازمی‌گردد. بنده بعضی‌ها را می‌شناسم که به همین صورت است. تَب مالت هم به همین صورت است. خودِ حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) مُبتلا بودند و بعضی‌های دیگر هم مُبتلا بودند. در این نامه‌ای که نوشته است، می‌گوید که دو سؤال داشتم و می‌خواستم که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هر دو سؤال را پاسخ بدهند. سؤال اوّل را که نوشتم، سؤال دوّم را فراموش کرده بودم و برای ایشان ننوشته بودم. ولی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) پاسخ را مَرقوم فرمودند. خوشا به حالش! دست خطّ امام زمان خودش را مشاهده کرده است. می‌گوید که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مَرقوم فرمودند: وقتی حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) حکومت تشکیل بدهند، قضاوت او مانند قضاوت حضرت داود (علیه السلام) است. همان‌گونه که داود نبی (علیه السلام) در قضاوت‌شان نیازی به شاهد نداشتند و به علم الهی خودشان عمل می‌کردند؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیله‌ی شاهد قضاوت کرده‌اند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به وسیله‌ی شاهد قضاوت کرده‌اند، لذا فرمودند: اگر کسی شهادت دروغ بدهد، ولو که حُکم را به نَفع او بدهند، خوردن آن آتش جهنّم است. هُشدار می‌دادند که من وظیفه ندارم تا به علم غیب خود عمل کنم، من به ظاهر حُکم می‌کنم. اما شما حَواستان جمع باشد تا حَرام‌خوری نکنید. حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) این‌گونه نیستند. حضرت مهدی (ارواحنا فداه) هم جاسوس ندارند، هر مُشرکی ولو به میان سنگ‌ها و صخره‌ها برود و خودش را پنهان نماید، آن سنگ فریاد می‌کِشد که مُشرک در این‌جاست. این تصرّف امام زمان (ارواحنا فداه) در عالَم استثنائی است. هم دشمنان را خودِ موجودات صدا می‌زنند و قُشون امام زمان (ارواحنا فداه) خواهند بود و هم وقتی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) قضاوت می‌کنند، نیازی به شاهد ندارند و شاهد هم نمی‌خواهند. آن علمی که خداوند متعال به ایشان داده است، ایشان پَس پَرده را می‌دانند و به آن چیزی که واقع هست، حُکم می‌کنند. اما سؤال دوّمی که فراموش کرده بودم بنویسم، در مورد تَب نوبه‌ام بود. آقا! من تب می‌کنم و خوب می‌شوم، اما پس از مدتی دوباره مُبتلا هستم و از این تَب رَنج می‌بَرم. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) با وجود این‌که من ننوشته بودم، در مَرقومه‌ی خود آورده بودند: در یک کاغذی بنویس: «یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ[۱۲]»، و این را به گردن خود آویزان کن؛ ان‌شاءالله خداوند متعال تو را شِفا خواهد داد. می‌گوید: همین کار را کردم و خداوند متعال هم به برکت این نُسخه‌ای که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) برایم پیچیده بودند، مشکل من برطرف شد. تَب از وجود من رفت و دیگر هم به سُراغ من نیامد.

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند     *****     آیا بُوَد که گوشه چشمی به ما کنند[۱۳]»

توصیه‌های حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان

آخرین عرض بنده این است که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) یک مَرقومه‌ی دیگری دارند که سفارشاتی به شیعیان‌شان کرده‌اند. فرموده‌اند: «أوُصیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ[۱۴]»؛ توقّع دارم که تقوا داشته باشید. شیعه باید پاک زندگی کند. شیعه باید زبانش پاک باشد، باید چشم پاک باشد، باید دست‌پاک باشد، باید دامنش پاک باشد. شیعه نباید آلوده باشد. «وَ الاْجْتِهادِ لِلّهِ[۱۵]»؛ گاهی انسان نماز می‌خواند یا روزه می‌گیرد؛ ولی کسی در جبهه است. شیعه باید همیشه خودش را در جبهه‌ی مقابله‌ی با شیطان و نَفس اَمّاره بداند. همیشه خودش را سنگرنشین ببیند و لحظه‌ای از خودش غافل نباشد. در طاعت خداوند متعال جهادگر باشد. سَعی بَلیغ داشته باشد. این‌که حالا یک نماز دست و پا شکسته‌ای خوانده است که نشانه‌ی شیعه‌بودن نیست. فرمود: اگر شیعه هستید، چرا آثار تهجّد در شما نیست؟ چرا رنگ‌تان نشان نمی‌دهد که شما خداترس هستید؟ «الاجْتِهادَ»؛ مُجاهد بودن، تمام طاقت خودتان را در طاعت خداوند متعال مَصروف داشتن. «وَ صِدْقِ الْحَدیثِ[۱۶]»؛ دروغ نگویید. شیعه نباید دروغ بگوید. شیعه که نمی‌تواند دروغگو باشد. دزدی را گرفتند و نزد حاکم آوردند. او داد و فریاد کرد که من شیعه‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هستم. این دزد را نزد حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) آوردند و گفتند که او را در حال دُزدی دیدیم، ولی خودش را به شما مُستند می‌کند. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: دروغ می‌گوید؛ زیرا شیعه دُزدی نمی‌کند. ولی او از مُوالیانِ ماست. در عینِ حال هوای او را داشتند. او مُحبّ ماست. ما را دوست دارد، دل او نیز با ماست؛ ولی شیعه کسی است که گناه نمی‌کند. «الشّیعه من شایع علیّا[۱۷]»؛ شیعه کسی است که به دنبال حضرت علی (علیه السلام) می‌رود و از خطّ علی (علیه السلام) خارج نمی‌شود.‌ بنابراین حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به ما توصیه می‌کنند که مواظب زبان‌تان باشید که کسی از شما یک دروغ هم در طول عُمرتان نشنیده باشد. «وَ أداءِ الاْمانَهِ[۱۸]»؛ در امانت خیانت نکنید. هم در امانت‌های خداوند متعال خیانت نکنید و هم در امانت‌های خَلق خدا خیانت نکنید. «وَ حُسْنِ الْجَوارِ[۱۹]»؛ امروز که دیگر همسایگی به گونه‌ی دیگری شده است. این ساختمان‌ها و آپارتمان‌هایی که کنار یکدیگر هستند، در بعضی از جاها صدای موسیقی و در بعضی از جاهای دیگر اعمال ناشایست و در برخی دیگر از جاها سگ می‌آورند و این آسانسورها را نَجس می‌کنند و کسی هم حقّ دیگری را رعایت نمی‌کند. این‌ها چوب می‌خورند. همه‌ی این خون‌هایی که ریخته شده است، برای این است که همه شیعه باشند و این‌گونه زندگی کنند. «وَ حُسْنِ الْجَوارِ»؛ حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) از شیعیان‌شان توقّع همسایه‌داری خوب دارند. هوای همسایه‌های خود را داشته باشید، همسایه آزار نباشید، یار همسایه باشید، به داد همسایه برسید، مایه‌ی آرامش همسایه باشید. «وَ حُسْنِ الْجَوارِ»؛ همسایگی زیبایی داشته باشید. دیگر چه فرمودند: «وِ طُولِ السُّجُودِ[۲۰]»؛ خداوند قسمت‌مان بکند. خدمت بزرگواری آمد و عرضه داشت: آقا! به دادم برسید. حضرت فرمودند: چه مشکلی پیش آمده است؟ عرض کرد: گناه کَمرم را خَم کرده است. گناهانم زیاد شده است و از خودم وحشت دارم. حضرت فرمودند: سَجده‌های طولانی انجام بده تا خداوند تو را ببخشد. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان‌شان توصیه می‌کنند که سَجده‌های طولانی داشته باشند؛ «وِ طُولِ السُّجُودِ». بعد هم نسبت به اهل‌ سنّت توصیه کرده‌اند. فرمودند: «صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ[۲۱]»؛ در نمازهای جماعت این‌ها حضور پیدا کنید. این شیعیان لندنی و شیعیان انگلیسی که در حال حاضر این مظلومین فسلطین که اصلاً فکر کنیم که مسلمان هم نیستند، ولی اگر مسلمانی ببیند که دادِ مظلومی بلند است و می‌گوید: به دادم برسید! ولو آن مظلوم کافر باشد، اگر انسان به دادِ او نرسد، مسلمان نیست. حال علی‌رغم بیانیه‌های مراجع نجف اشرف و ایران و پَرچم‌داری مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در برابر صهیونیست‌ها و نجات فلسطین از دست این‌ها، این شیعیانی که به این صورت هستند، می‌گویند که فُلان گروه در آن‌جا اهل سنّت هستند و فُلانی به چه صورتی است؛ ولی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) از ما می‌خواهند که با این‌ها فاصله نداشته باشیم. «صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ»؛ با این‌ها نماز بروید، با این‌ها نماز جماعت بخوانید. «عُودُوا مَرْضاهُمْ»؛ اگر دیدید کسی از اهل سنّت مریض است، برای عیادت مریض‌شان بروید. همچنین در تشییع جنازه‌ی اَموات‌شان حضور داشته باشید. این توصیه‌های تقریبی حضرت امام حسن عسکری (علیه الصّلاه و السّلام) است.

چون شب میلاد است، ما هم روضه نمی‌خوانیم. ولی به نیابت از حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) یک سلام به جدّ بزرگوارشان تقدیم می‌داریم. «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لَا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَ عَلَى أَصْحابِ الْحُسَیْنِ[۲۲]».

دعا

خدایا! به حقیقت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) و آباء طاهرین‌ ایشان و آخرین ذخیره‌ای که از دامان او بَشریّت را به وجود حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُفتخر کردی قَسمت می‌دهیم فَرج ایشان را در همین ایّام برسان.

خدایا! جمعیت شیعه را پَریشان نکن.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکن.

خدایا! ما را مورد شِماتت مُنافقین و بدخواهان قرار نده.

بارالها! پروردگارا! زندگی‌ها را سامان عنایت بفرما.

خدایا! ناسازگاری‌ها را از خانواده‌ها دور بگردان.

خدایا! جوان‌های ما را به سامان برسان.

خدایا! قرض مَقروضین خصوصاً منظورین را اَدا بفرما.

خدایا! همه‌ی بیماران، خصوصاً سفارش‌شده‌ها و حضرت آقای «بی‌ریا» که از عُلمای صالح و خوب‌مان هست و مریض‌های مورد نظر را شِفا عنایت بفرما.

خدایا! مجروحین غَزّه را شِفا عنایت بفرما.

خدایا! ایتام غَزّه را که دست ظُلم و ستم این‌ها را بی‌پدر و بی‌مادر کرده است، تحت کفالت خودت قرار بده.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم انتقام این مظلومین را از صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و حُکّام بی‌همه‌چیزِ غَربی بستان.

خدایا! با چوب غَضب خود شیشه‌ی عُمرشان را بشکَن.

خدایا! آن‌ها را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! این‌ها را بر ما مُسلّط نکن.

خدایا! نظام ما، مردم ما، دولت ما و رهبر ما را در پَناه امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) در مسیر عزّت و اقتدار بیشتر قرار بده.

خدایا! وجود مبارک امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را همیشه از ما راضی بفرما.

خدایا! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان‌مان، اَموات و گذشتگان‌مان و مَشایخ‌مان را السّاعه بر سر سُفره‌ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مُتنعّم و روحشان را همواره از ما راضی و شاد بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکات

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] تلمود ، دومین کتاب مهم دینی و مقدّس یهودیان پس از عهد قدیم می باشد. این اثرِ مفصّل چند جلدی که طی چندین سده و به دست نسل‌هایی متعدد از عالمان و محققان دینی یهود (ربّن ‌ها و ربّی ‌ها و احبار) گردآوری و تدوین شده است ، دایره المعارف گونه‌ای است دارای اطلاعاتی بسیار متنوع و گستر ده در باره زندگانی ، آداب و رسوم ، اعتقادات دینی و نیز عقاید عامیانه یهود و غیر یهود. تلمود منبعی برای آگاهی از تاریخ ، جغرافیا، پزشکی ، نجوم ، کشاورزی و انواع علوم سرّی و سحرآمیز به شمار می رود. در اصطلاح یهود، از قرن دوم تا اوایل قرن ششم میلادی که کار گردآوری و نگارش تلمود به پایان رسیده ، «دوره تلمودی » خوانده می شود. هدف اصلی علمای دینی یهود از تألیف این اثر، تدوینِ احکام و قوانین دینی و تبیین نحوه اجرای این شرایع بوده و از همان زمان تدوین تا دوره حاضر، تلمود مقوّم ساختار اعتقادی و در بردارنده اصول اخلاقی آنان بوده است. زبان تلمود، بنا به بخشهای مختلف آن ، عبری قدیم و جدید، آرامی شرقی و غربی ، و در سطوح مختلف زبانی (از محاوره‌ای تا ادبی ) می باشد.‌تر جمه های گوناگونی از تلمود به زبانهای اروپایی وجود دارد که استفاده عام را از این اثر ممکن ساخته است. تلمود اسم خاص و واژه‌ای عبری ، از ریشه آرامی ، به معنای مطالعه و تعلیم است ، البته بنا بر کاربردهای واژه ، بر معانی خاص دیگری نیز دلالت دارد. اما در کاربرد عام ، تلمود به مجموعه اثری اطلاق می شود که مشتمل بر دو بخش اصلی و عمده است : میشناه و گمارا . میشناه بدنه اصلی تلمود به شمار می آید و گمارا اثری تکمیلی است که به صورت تفسیر بر میشناه نگاشته شده است ؛ از همین رو در موارد بسیار، دوره تدوین گمارا را «دوره تلمودی» خوانده اند.

با توجه به مطالب بسیار متنوعی که در تلمود مطرح شده ، از سحر و جادو و تعبیر خواب و به طور کلی مباحث شبه علمی تا اندرز‌ها و سخنان حکیمانه و احکام فقهی که به صورتی مفصّل و جزئی بدان پرداخته شده ، محتوای تلمود از جهات مختلف نقد شده است . در برخی کشورهای اروپای غربی ، به سبب سوءظن به یهودیان و برخی اعمال خاص شعائری آن‌ها و نیز با استناد به برخی مطالب خرافی و سحرآمیز تلمود، بویژه موارد ناظر به ضدیت با عیسی مسیح ، بشدت با تلمود بر خورد کردند. حدوداً از قرن سیزدهم تا هجدهم میلادی دستور جمع آوری تمام نسخه های تلمود و از بین بردن آن صادر شد. سوزاندن نسخه های فراوانی از تلمود سبب شد تا فقط اندکی از برخی بخشهای آن باقی بماند. تنها نسخه کامل بر جا مانده از تلمود بابلی ، نسخه خطی مونیخ متعلق به ۱۳۳۴میلادی است . در میان اسناد جنیزه نیز نسخه ‌هایی خطی از بخش‌هایی از تلمود بابلی یافت شده که در کتابخانه بودلیان نگهداری می شود. از تلمود بابلی چاپهای زیادی وجود دارد که به نام محل چاپ آن از جمله بازل ، لوبلین ، آمس‌تر دام و فرانکفورت معروف اند. چاپ مهم از نسخه کامل این تلمود در وین در ۱۵۲۰ـ۱۵۲۳ میلادی به کوشش دانیل بامبرخ مسیحی انجام شده است . در ۱۵۲۳ تا ۱۵۲۴ میلادی نیز تن‌ها نسخه خطی کامل تلمود اورشلیمی (موجود در لیدن هلند و متعلق به ۱۲۸۹ میلادی) به تصحیح دانیل بامبرخ به چاپ رسید.

[۳] به نقل از: حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، ص۱۷۶ـ۱۷۵؛ صلوات خاصّ خواجه نصیرالدین طوسی برای امام زمان (ارواحنا فداه).

«أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی: صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه، وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه، و العِصمَهِ الفاطِمیَّه، و الحِلمِ الحَسَنِیَّه، و الشّجاعَهِ الحُسَینِیَّه، و العِبادَهِ السَّجّادِیَّه، و المآثِرِ الباقِریَّه، و الآثار الجَعفَرِیَّه، و العُلومِ الکاظِمیَّه، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّه، و الجُودِ التَّقَوِیَّه، و النَّقاوَهِ النَقَوِیَّه، و الهَیبَهِ العَسکَریَّه، و الغَیبَهِ الإلهیَّه، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعی إلی الصِّدقِ المُطلَقِ، کَلمهِ الله، و أمانِ الله، و حُجّهِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدینِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الکَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبی القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، وقاطعِ البُرهان، و خَلیفهِ الرَّحمان، و شَریکِ القُرآن، و مُظهرِ الإیمان، و سیِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَلیه و علیهِم أجمَعین. الصَّلاهُ و السَّلامُ عَلیک، یا وَصیَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، یا إمامَ زَمانِنا، أیُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِیّ، یابنَ رسول الله، یَابنَ أمیرِالمُؤمنین، یا إمام المسلمین! یا حُجَّهاللهِ عَلی خَلقه! یا سَیِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِکَ إلی اللهِ، وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، فِی الدُّنیا و الآخِرَه، یا وجیهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله ـ عَزَّوَجَلّ».

[۴] همان.

[۵] صالح بن وصیف، از سرداران ترک در قرن سوم قمری بود، وی و پدرش وصیف از طراحان اصلی قتل متوکل عباسی بودند. صالح از سرداران ترک بود و همراه پدرش، از طراحان قتل خلیفه عباسی، المتوکل علی الله شمرده می‌شد. هنگامی که پدرش در سال ۲۵۳ق کشته شد، جای او را گرفته، به المعتزبالله مقرب شد؛ ولی بعدها بر او شوریده، برکنارش کرد و او را به‌کسی سپرد تا شکنجه‌اش دهد. معتز چند روز پس از صدور این حکم درگذشت. پس از معتز، محمد بن واثق، خلیفه شد و به المهتدی بالله ملقّب شد. در این هنگام، صالح زمامدار حقیقی بود. او منشیان را شکنجه داد و اموالشان را مصادره کرد. بعدها با موسی بن بغا و بایکباک، سرداران ترک اختلاف پیدا کرد و آنها او را کشتند.

[۶] مناقب ابن شهرآشوب جلد ۴ ص ۴۲۴.

«أبو القاسِمِ الکوفیِّ فی کِتابِ التَّبدیلِ : إنَّ إسحاقَ الکِندیِّ کانَ فیلسوفَ العِراقِ فی زَمانِهِ أَخَذَ فی تَألیفِ تَناقُضِ القُرآنِ وَشَغَلَ نَفسَهُ بِذلک وَتَفَرَّدَ بِهِ فی مَنزِلِهِ وَإنَّ بَعضَ تَلامِذَتِهِ دَخَلَ یَوما عَلى الإمامِ الحَسَنِ العَسکَریِّ فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام : أما فیکُم رَجُلٌ رَشیدٌ یَردِعُ أستاذَکُم الکِندیِّ عَمّا أخَذَ فیهِ مِن تَشاغُلِهِ بِالقُرآنِ ؟ فَقالَ التِّلمیذُ : نَحنُ مِن تَلامِذَتِهِ کَیفَ یَجوزُ مِنّا الإعتِراضُ عَلیهِ فی هذا أو فی غَیرِهِ ، فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ : أتُؤَدّی إلیه ما ألقیهِ إلیکَ ؟ قالَ : نَعَم قالَ : فَصِر إلَیهِ وَتَلَطَّف فی مُؤانَسَتِهِ وَمَعونَتِهِ عَلى ما هُوَ بِسَبیلِهِ فَإذا وَقَعَتِ الأُنسَهُ فی ذلک فَقُل قَد حَضَرَتنی مَسألَهٌ أسألُکَ عَنها فَإنَّهُ یَستَدعی ذلک مِنکَ فَقُل لَهُ إن أتاکَ هذا المُتَکَلِّمُ بِهذا القُرآنِ هَل یَجوزُ أن یَکونَ مُرادُهُ بِما تَکَلَّمَ مِنهُ غَیرَ المَعانی الَّتی قَد ظَنَنتَها أنَّکَ ذَهَبتَ إلیها ؟ فَإنَّهُ سَیَقولُ لَکَ إنَّهُ مِنَ الجائِزِ لأنَّهُ رَجُلٌ یَفهَمُ إذا سَمِعَ ، فَإذا أوجَبَ ذلک فَقُل لَهُ : فَما یُدریکَ لَعَلَّهُ قَد أرادَ غَیرَ الَّذی ذَهَبتَ أنتَ إلَیهِ فَتکونَ واضِعا لِغَیرِ مَعانیهِ . فَصارَ الرَّجلُ إلى الکِندیِّ وَتَلَطَّفَ إلى أن ألقى عَلَیهِ هذِهِ المَسألَهَ فَقالَ لَهُ : أعِد عَلَیَّ ، فَأعادَ عَلَیهِ فَتَفَکَّرَ فی نَفسِهِ وَرأى ذلک مُحتَمَلاً فی اللُّغَهِ وَسائِغا فی النَّظَرِ فَقالَ : أقْسَمْتُ عَلیکَ إلاّ أخبَرتَنی مِن أینَ لَکَ ؟ فَقالَ : إنَّهُ شَیءٌ عَرَضَ بِقَلبی فَأورَدتُهُ عَلَیکَ ، فَقالَ : کَلاّ ما مِثلُکَ مَن اهتَدى إلى هذا وَلا مَن بَلَغَ هذِهِ المَنزَلَهَ فَعَرِّفنی مِن أینَ لَکَ هذا ؟ فَقالَ : أمَرَنی بِهِ أبو مُحَمَّدٍ فَقالَ : الآنَ جِئتَ بِهِ وَما کانَ لِیَخرُجَ مِثلَ هذا إلاّ مِن ذلک البَیتِ ؛ ثُمَّ إنَّهُ دَعا بِالنّارِ وَأحرَقَ جَمیعَ ما کانَ ألَّفَهُ».

[۷] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳. / راوندی، هبه الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۰۳. / علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، ح ۷.

«اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ».

[۸] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۰٫

[۹] سید جمال‌الدین گلپایگانی (۱۲۹۵-۱۳۷۷ق) فقیه شیعی قرن ۱۴ هجری قمری، از شاگردان میرزای نائینی بود و تقریرات دروس او را به رشته تحریر درآورد. همچنین با سید حسین بروجردی هم‌درس و هم‌ مباحثه بود.  جمال‌الدین گلپایگانی در سال ۱۲۹۵ق در سعیدآباد گلپایگان متولد شد. پدرش سیدحسین گلپایگانی از علمای این منطقه بود. سید جمال‌الدین گلپایگانی خواندن و نوشتن را در روستای خود فرا گرفت و دروس حوزوی را در پیش برادران خود آموخت. سپس برای ادامه دروس به گلپایگان رفت و آمد می‌کرد. بیشتر علوم عربی، بلاغت و منطق را از علمای گلپایگان آموخت. در سال ۱۳۱۱ق در ۱۶ سالگی برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت. درباره‌ی ویژگی‌های اخلاقی وسلوکی و [تزکیه|تهذیب نفس] سیدجمال الدین گلپایگانی مطالب متعدد ومتنوعی گزارش شده مانند: دیدن صورت‌های برزخی، کشف وکرامات، ملاقات با ارواح، عبادت های طولانی و خلوت وتفکر در قبرستان ها، انس با صحیفه سجادیه و صبر و شکیبایی بیش از حد توان در برابر مشکلات وسختی ها و… سید محمدحسین حسینی تهرانی او را از مردان پاک و منزّه و از مراجع عالیقدر نجف اشرف می داند که در عین حال داراى روابط معنوى و باطنى با حضرت حقّ متعال بود. وى را فردی متین و استوار و مراقب و او را جمال السّالکین إلى الله تعالى نام برده است. و او را نمونه ظاهر و بارزى از علماء راستین، و مشایخ طائفه حقّه مذهب جعفریّه و آئینه و آیتى از سیر و سلوک أئمّه طاهرین سلام الله‌ علیهم أجمعین، و یاد آورنده خدا و عالم آخرت دانسته است. در جریان جنگ جهانی اول و تهاجم به کشورهای اسلامی، برخی از علمای شیعه در نجف و ایران به مبارزه برخاسته و خود نیز در صفوف مسلمانان به جبهه‌های جنگ اعزام شدند. در عراق، زمانی که میرزا محمدتقی شیرازی فتوا به وجوب جهاد علیه کفار داد و همه اقشار مردم و علما را به مبارزه با دشمنان اسلام فرامی‌خواند، سید جمال الدین گلپایگانی به همراه علما از بلاد اسلامی دفاع می‌کند. پس از انقلاب ۱۹۲۰م در عراق، ملک فیصل نامزد شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شد او و برخی از علمای شیعه عراق از جمله محمد مهدی خالصی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و سید حسن صدر فتوا به تحریم انتخابات در عراق دادند. آنها فیصل را وابسته به انگلیس میدانستند. ملک فیصل پس از انتخاب شدن، دستور تبعید علمای ایرانی ساکن عراق را صادر کرد. گلپایگانی عصر دوشنبه ۲۹ محرم ۱۳۷۷ق در ۸۲ سالگی درگذشت و در قبرستان وادی السلام نجف دفن شد.

[۱۰] حکیمه، دختر امام جواد (علیه السلام) (درگذشت ۲۷۴ق) که چهار امام شیعه (امام جواد (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام) ، امام عسکری (علیه السلام) و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را درک کرده است. گفته‌اند او عهده‌دار آموزش و امور نرجس خاتون مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شاهد ولادت امام دوازدهم شیعیان بوده است. بنابر منابع شیعه، حکیمه در زمان غیبت صغری ایشان را ملاقات کرده و رابط مردم با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده و برخی از روایات مربوط به ایشان از وی نقل شده است. عالمان و مورخان شیعه از وی به نیکی یاد کرده و دیانتش را ستوده‌اند. مقبره وی در سامرا و در حرم عسکریین است. حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) است. زمان ولادتش در منابع تاریخی مشخص نیست ولی از آن‌جا که تاریخ ولادت برادرش امام هادی (علیه السلام) سال ۲۱۲ بوده و مطابق با گزارش‌های تاریخی، حکیمه خاتون از برادرش کوچک‌تر است، می‌توان تولد وی را در دهه دوم قرن سوم قمری یعنی مابین سال‌های ۲۱۳ تا ۲۲۰ تخمین زد. مادر وی سمانه مغربیه، معروف به سیده است که مادر امام هادی (علیه السلام) و موسی مبرقع و دیگر فرزندان امام جواد (علیه السلام) نیز بود. شوهر حکیمه خاتون ابوعلی حسن بن‌ علی مرعش بن‌عبیدالله بن‌ ابی‌الحسن محمد اکبر بن‌ محمدحسن بن‌ حسین اصغر بن ‌امام سجاد (علیه السلام) بوده است. ثمره این ازدواج سه پسر به نام‌های حسین، زید و حمزه بود. علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار درباره حکیمه خاتون می‌نویسد: در قُبّه شریفه که مقبره دو امام عسکری علیهم السلام است، قبری منسوب به نجیبه، عالمه، فاضله، تقیه، رضیه، حکیمه، دختر امام جواد (علیه السلام) وجود دارد که نمی‌دانیم چرا با همه فضل و جلالت آشکاری که این بانوی گرامی دارد و محلّ اسرار امامت بوده، زیارتی برای او قید نشده است». سپس می‌گوید : «سزاوار است که او را با الفاظی که مناسب مقام اوست، زیارت کنید».

عبدالله مامقانی، نام او را در زمره زنان راوی، ذکر کرده و می‌گوید : «مولا وحید بهبهانی اعتراض کرده که چرا زیارتی برای او ذکر نکرده‌اند». اضافه کرده است: «عجیب‌تر این که شیخ مفید، نام حکیمه را در زمره فرزندان امام جواد (علیه السلام) ذکر نکرده و برخی کتب تاریخ و سیره و نَسَب نیز وی را یاد نکرده‌اند». البته شیخ مفید در نام بردن از فرزندان امام جواد (علیه السلام) به حکیمه تصریح نکرده است اما در جای دیگری از کتاب ارشاد وی را در سلسله روات ذکر کرده و تصریح نموده که وی عمه امام عسکری (علیه السلام) بوده است. حکیمه خاتون، چهار تن از امامان شیعه را درک کرده و در میان دختران امام جواد (علیه السلام) به وفور علم و فضل مشهور بود. حکیمه از زنان راوی است و احادیثی از وی نقل شده که یکی از آن‌ها حرز امام جواد (علیه السلام) است. امام هادی (علیه السلام)، آموزش نرجس خاتون مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به حکیمه سپرد. درباره ازدواج امام عسکری (علیه السلام) با نرجس و ولادت امام دوازدهم شیعیان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، روایات زیادی از وی، نقل شده است. حکیمه در شب ولادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با درخواست امام عسکری  (علیه السلام) در کنار نرجس حضور داشت و اولین فردی است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در آغوش گرفت و بوسید. وی بارها آن حضرت را در زمان حیات امام عسکری ملاقات کرده و از سفیران و رابطان امام در زمان غیبت صغرا بوده است. تاریخ وفات حکیمه را بعضی از عالمان نامعلوم می‌دانند و دسته دیگر بدون ذکر مدرک قابل توجهی که بتوان بدان استناد نمود، سال ۲۷۴ قمری را به عنوان تاریخ وفات ذکر کرده‌اند. مرقد وی در سامرا در ضریح حرم عسکریین واقع است.

[۱۱] الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۵.

«یا عمَّتی اسکتی ففِی الْباقی مِنَ الْماضی اعْتبار، وَ انْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ، فَهِمَهٌ غَیْر مُفَهّمه، انَّ الْبُکاءُ وَ الْحَنینَ لایَرِدانِ مَنْ قَدْ ابادَهُ الدَّهْر فَسَکَتَت».

[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۶۹٫

[۱۳] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.

[۱۴] أعیان الشّیعه، ج ۲، ص ۴۱.

«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دینِکُمْ وَ الاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَهِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ (صلى الله علیه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَهَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَیَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّه وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.» «لَناحَقٌّ فى کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَهٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَهَ الْقُرانِ وَ الصَّلاهَ عَلَى النَّبِىِّ (صلى الله علیه وآله وسلم) فَإِنَّ الصَّلاهَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ».

[۱۵] همان.

[۱۶] همان.

[۱۷] احمد وائلی ، هویه التشیع ، ص ۱۲ ، به نقل ازموسوعه العتبات المقدسه ، المدخل ، ص ۹۱٫

«الشیعه هم من شایع علیا وقدمه علی اصحاب رسول الله صلوات الله علیه وآله واعتقدانه الامام بوصیه من رسول الله (صَلّی الله علیه وَ آله و سَلَّم)».

[۱۸] أعیان الشّیعه، ج ۲، ص ۴۱.

[۱۹] همان.

[۲۰] همان.

[۲۱]

[۲۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).