«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

انسانی که از فرصت عُمر استفاده نکرده باشد«مَغبون» است

ایام ماه رَبیع المولود به معنای واقعی کلمه برای اهل مُراقبه رَبیع است، بهار است. حوادثی که در این ماه اتّفاق افتاده است، هرکدام یک جبهه است، یک عَلَم است، یک فِلِش است و یک درس سازنده و آموزنده است. یکی مسأله‌ی هجرت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که هجرت یک حادثه نیست؛ بلکه هجرت یک اِکسیر است، هجرت یک جریان سازنده‌ی تحوّلی است. آب هر اندازه‌ای پاکیزه و زُلال باشد، ولی جریان نداشته باشد، پس از مدّتی بو می‌گیرد و رنگ آن تغییر می‌کند و دیگر قابل استفاده نیست و کِرم‌های مختلف در آن دیده می‌شود و نفرت‌آور خواهد شد. انسانی که پویا نیست، جریان ندارد، تحرّک ندارد، ایستاست، متوقّف است و هیچ تحوّلی در معنویّت، در معرفت، در مُجاهدت، در مسائل علمی و خدمتی در او به چشم نمی‌خورد. چنین انسانی یا مَغبون است و یا مَعلون است. فرمودند: «مَنِ اِسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ[۲]»؛ اگر کسی دور روزش مانند یکدیگر بود، روز بعد هیچ رُشدی نداشت، هیچ تحوّل و تغییری در اخلاقش، در معنویّتش، در علمش، در عبادتش رُخ نداد و در سایر شئون زندگی‌اش راکد باشد، همان‌گونه‌ای که دیروز بوده است، امروز نیز مانند دیروز باشد، فرموده‌اند که او مَغبون است. «غَبن» به معنای ضرر است. در قرآن کریم یک سوره وجود دارد که خداوند متعال در آن سوره‌ی کریمه مسأله‌ی تغابُن بَشر را مطرح فرموده است و بنام سوره‌ی «تغابُن» است. یکی از مُسبّحات خَمس قرآن کریم است که سالکین هر شب بر سر سُفره‌ی این سوره‌ی کریمه می‌نشینند و از آموزه‌ها و نور این سوره‌ بَهره می‌گیرند. «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ[۳]»؛ خداوند متعال یک روزی اوّلین و آخرین را جمع می‌نماید، «یوم الجَمع» است. آن روز، روز تغابُن است. کسانی که در این‌جا راکد بودند و کاری نکردند، در آن‌جا ضرر خودشان را که غَبن عُمر است، می‌بینند. «اَلْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ[۴]»؛ مَغبون کسی نیست که اَحیاناً در کسب و تجارتش سودی به دست نیاورده است و یا زیانی را مُتحمّل شده باشد؛ زیرا آن قابل جُبران است. ولی کسی که در ذخیره‌ی عُمرش ضرر کند، دیگر قابل جُبران نخواهد بود. «اَلْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ»؛ کسی فریب خورده است و سرمایه‌اش را از دست داده است که عُمرش را با خداوند متعال مُعامله نکرده است، شیطان عُمرش را غارت کرده است. شیاطینِ اِنسی و جنّی آمده‌اند و وقت او را ضایع کرده‌اند. حرف‌های مُفت زده‌اند و اجازه نداده‌اند تا یک عبادتی داشته باشد، یک تفکّری داشته باشد، یک خلوتی با خداوند منّان داشته باشد، یک مطالعه‌ای داشته باشد، یک تلاوت قرآنی داشته باشد، یک درسی خوانده باشد؛ هیچ کاری نکرده است و فقط حرف زده است. او مَغبون است و عُمر را از دست داده است.

انسان اگر از عُمر خود استفاده‌ی خوبی نکند، «مَلعون» خواهد بود

اما اگر اوّلین روزهای تکلیف و طلبگی‌اش یک حالی داشت، یک شوقی داشت، یک ذوقی داشت، یک تحرّکی داشت، یک اُمیدی داشت، یک انرژی داشت، ولی آرام آرام خاموش شد و دیگر آن ذوق و شوق و تلاش و جدیّت را ندارد؛ بر حسب این روایت او مَعلون است. مَعلون درجاتی دارد. یک کسی مانند شیطان است که برای همیشه لَعنت خداوند متعال بر اوست و دیگر راه برگشت برای او وجود ندارد. او برای اَبد در دَرکات جهنّم است و مُدام جهنّم خود را عَمیق می‌کند و اِلی بی‌نهایت به پایین می‌روید، او برای همیشه مَلعون است. ولی در مورد دیگران فرموده است: «خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا[۵]»؛ به صورت زیگزاگی است؛ گاهی خوب است و گاهی از خطّ خارج می‌شود، اما دوباره به خطّ بازمی‌گردد. «یُقَدِّمُ رِجْلاً و یُؤخِّرُ اُخْرَی»؛ یک قَدم به جلو می‌رود و یک قَدم به عقب بازمی‌گردد. این لَعنت، لَعنت نِسبی است. یعنی هر کسی هر لحظه‌ای  از عُمرش را مَجذوب رحمت خداوند متعال نبود، «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ[۶]»، فیض و فَضل خداوند متعال تعطیلی ندارد. عَلی‌الدّوام مانند باران رَحمت بر اَرواح پاک نور می‌بارد، هدایت می‌بارد، بارش دائمی معنویّت را دارد. حال با این بارش همیشگی باران مغفرت، باران رحمت، باران معرفت و باران عبودیّت که خداوند متعال به صورت مُدام نازل می‌کند، اگر کسی ظرف دلش رو به سوی آسمان باشد و باران را دریافت نماید؛ «فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا[۷]»؛ وقتی سیل راه می‌افتد، همه‌ی این وادی‌ها سَهم خودشان را از این آب می‌گیرند، ولی صخره‌ها هیچ سَهمی ندارند و هیچ‌چیزی جَذب نمی‌کنند. دل بعضی‌ها واروح است، همیشه مَجذوب دنیاست. او درس هم که می‌خواند، به فکر این است که در آینده درآمد خوبی داشته باشد. اگر به مسجد هم می‌آید، به فکر این است که کسی را پیدا کند تا مشکل دُنیوی‌اش را حل نماید، کسی را پیدا کند که تجارتش را به جای بهتری راهنمایی نماید. یک‌مرتبه به مسجد نیامده است که شوق زیارت خداوند متعال را داشته باشد، شوق زیارت اولیای خداوند را داشته باشد. تمام اُمورش با جاذبه‌های مادی است و اَحیاناً نماز هم که می‌خواند، اگر خودش روانکاو باشد و به صورت درست خودش را ارزیابی کند، می‌بیند که هیچ‌گاه برای خداوند متعال نماز نخوانده است. چنین کسی را در روایات داریم که فرموده‌اند «مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ[۸]» است. قلب او وارونه شده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی مُلک هم این‌گونه می‌خوانیم که ان‌شاءالله خداوند متعال توفیق بدهد و این سوره‌ی مبارکه‌ی مُلک را فرهنگ شب‌های خود قرار بدهیم، زیرا هیچ‌یک از ما طاقت فشار شب اوّل قبر را نداریم و خیلی فشار سختی است. یکی از اسامی سوره‌ی مبارکه‌ی مُلک، «سوره المُنجیه» است. ما را از فشار قبر نجات می‌دهد. «أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۹]»؛ آیا کسی که به رو افتاده است، با کسی که خیزش دارد، قائمه‌ی یکسانی دارند؟ بعضی‌ها در تمام عُمرشان بر روی زمین خوابیده‌اند. دنیا را در آغوش گرفته است و رها هم نمی‌کند. تمام فکر و ذکرش دنیاست. وقتی شما هنگام بارش رحمت الهی ظرف را وارونه کردید، باران می‌آید ولی یک قطره هم به داخل ظرف شما ریخته نمی‌شود. چرا ظرف را وارونه کردید؟ آن را به طور صحیح بگیرید تا ظرف دلتان نور خداوند متعال را بگیرد. چرا دلتان را این‌گونه وارونه کرده‌اید؟ هرگاه انسان با جاذبه‌های دنیا به سوی وسوسه‌های نَفسانی کشیده می‌شود، دل به جای این‌گونه درست بشود، وارونه می‌شود. این دل از رحمت برخوردار نیست و گرفتار لَعنت است.

سقیفه باعث شد که انسان‌ها حاکمیّت شیطان را بپذیرند

ماه رَبیع به ما یاد می‌دهد که شما رُکود نداشته باشید، شما ایستا نباشید؛ بلکه شما راه بروید. کاروان رفت و ما جا ماندیم. آن‌ها رسیدند، ولی ما هنوز حرکت هم نکرده‌ایم. عُمر در حال رفتن است. زمان که توقّف ندارد. یک‌مرتبه چشم باز می‌کنید و می‌بینید که پیر شده‌اید، یک‌مرتبه می‌بینید که دیگر انرژی و توان ندارید. حالا تصمیم می‌گیرید که یک کاری انجام بدهید، اما توان آن از دست شما رفته است و فُرصت‌ها را آب کرده‌اید. ظاهر هجرت حرکت از شهر مکّه به شهر مدینه است. اما واقعِ آن حرکت از ضعف به قدرت است. حرکت از پراکندگی و بی‌قانونی به فرهنگ و تمدّن است. حرکت از بی‌تشکیلاتی و بی‌سامانی به مرکز تشکیل قدرت دینی است. این هجرت هم باید باطنی باشد و هم باید ظاهری باشد. لذا جامعه‌ی اسلامی و جامعه‌ی نبوی، جامعه‌ی تحوّل‌آفرین است. حوزه‌ای که هنوز مانند حوزه‌ی ۱۰۰ سال گذشته است و هیچ مسأله‌ی جدیدی در آن مطرح نمی‌شود، جامعه‌ای که ۱۰۰ سال پیش می‌گفت که دین از سیاست جُداست و اکنون نیز می‌گوید که دین از سیاست جُداست، اکنون هم مانند زمان شاه فکر می‌کند، اکنون هم مانند زمان طاغوت فکر می‌کند، اکنون هم سقیفه‌ای فکر می‌کند، اکنون هم اِبلیسی فکر می‌کند. چقدر زشت است که یک کسی نام خودش را مسلمان بگذارد، ولی بگوید که قدرت باید به دست بی‌دین‌ها باشد. اگر انسان مُتدیّن برود و رئیس بشود، نماینده بشود، قاضی بشود، دخالت در سیاست کرده است و دین با سیاست سازگاری ندارد. این چه ذلّتی است؟! این چه حماقتی است که گذشتگان گمان می‌کردند اگر در اُمور مردم دخالت کنند، اگر در برابر طاغوت بگویند که چرا این کار را کردی، او دیگر سیاسی شده است و دیگر پُشت سر او هم نماز نمی‌خواندند و می‌گفتند که این آقا سیاسی است. این‌ها ارتجاع است، ارتجاع به اوّل خلقت است. شیطان امام سکولارهاست. اوّلین کسی که تُخم ناپاکِ جُدایی دین از سیاست را کاشته است، خود شیطان بوده است. زیر بار نرفت. خداوند متعال می‌خواست که همه‌ی بندگان خداوند یک محور داشته باشند که آن خلیفه‌ی خداوند است، آن رهبری آسمانی است که ملائکه آن را پذیرفتند؛ ولی شیطان نپذیرفت و گفت که چرا خداوند برای من رهبر مُعیّن کند؟ خودم برای خودم کسی هستم. «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ[۱۰]»؛ گفت من بهتر از آدم هستم. زیر بار نرفت و این جریان که می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ[۱۱]»، دو جریان در مقابل یکدیگر هستند و تعطیل‌بَردار هم نیست. از آغاز خلقت جریان خودخواهی، خودپَرستی، خودنمایی و خودبینی که چه خودبینیِ فردی باشد و یا خودخواهی نژادی باشد و یا خودنمایی حِزبی باشد؛ تفاوتی ندارد. آمریکایی‌ها خودشان را نژاد برتر می‌بینند. اسرائیل خودش را مالک عالَم می‌داند و اعتقادش بر این است که غیر از فرزندان اسرائیل، تمام عالَم بَرده‌ی آن‌ها هستند و هیچ‌کسی حقّ حاکمیّت و مالکیّت ندارد. این همان شیطان «أَنَا خَیْرٌ» است. این‌ها خودشان را مُمتاز می‌دانند که دیگران حقّ مالکیّت ندارند، حقّ تدبیر ندارند، حقّ تصمیم‌گیری ندارند؛ ولی آن‌ها نژاد برتر هستند و هر کاری انجام دادند، حقّشان است. هر کسی را کُشتند و هر کاری کردند، آن را برای خودشان حقّ می‌دانند. این همان جریان سکولار است. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ»؛ این جنگ بین حکومت خداوند متعال، دین‌مَداری، ولایت‌مَداری و سکولاری یعنی خودمِحوری، خودخواهی، خودبینی است. این همان حرکتِ سکولاری شیطانی است که ابتدای آن را شیطان آغاز کرد و سپس کم و زیاد داشته است و سقیفه آمد و آن را درست اِحیاء کرد. اِبلیس را به زیبایی بر روی صحنه آورد و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کنار گذاشت و به‌قَدری سوار بر مردم شد و صدای هیچ‌کسی هم درنیامد. به زیبایی حاکمیّت شیطان را پذیرفتند و دین و حکومت خداوند متعال را کنار گذاشتند.

شُستشوی مغزی انسان را تغییرناپذیر خواهد کرد

این هجرت برای این است که اگر انسان امام داشته باشد، امامِ نور داشته باشد، امام مقام عِند رَبّی دارد. شما همیشه فاصله را این‌قَدر زیاد می‌بینید، هرچه می‌دَوید از خودتان خجالت می‌کشید. می‌گویید من به علی (علیه السلام) نمی‌رسم، او کجاست و من کجا هستم؟! ولی جَذبه‌ی او نمی‌گذارد که شما بمانید. به همین صورت می‌روید و تا هستید، بالا می‌روید. اما اگر امام کسی امامِ نار بود، سرش پایین خواهد بود. اگر او یک قدم بردارد، خودش را طلبکار می‌داند. از وجود مبارک حضرت ثامن‌الحجج علی‌بن‌موسی (علیه آلاف التحیه و الثناء) پرسیدند: عُجب چیست؟ آن عُجبی که عمل را فاسد می‌کند، چیست؟ عُجب هم‌وزن ریا است. ریا خود را پیش دیگران بزرگ نشان‌دادن است، خوب نشان‌دادن است. گندم‌نمای جو فُروش، بدباطنِ خوش‌ ظاهر، این انسانِ ریاکار است. ولی آدمی که عُجب دارد، نه این‌که مانند اوست؛ نمی‌خواهد به دیگران نشان بدهد، اما از کاری که انجام می‌دهد، خیلی راضی است. از خودراضی است، از کار خود بسیار راضی است. در خودش قُصور و تقصیر نمی‌بیند که بجُنبد و بگوید جا ماندم، بگوید عقب ماندم، بگوید فاصله خیلی زیاد است. از حضرت امام رضا (علیه السلام) پُرسیدند: عُجب چه چیزی است؟ حضرت امام رضا (علیه السلام) پاسخ فرمودند: عُجب دو قِسم است: یکی مضمون این آیه‌ی کریمه است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا[۱۲]»؛ کسانی که شیطان مغزشان را شُسته است؛ از قدیم شُستشوی مغزی را می‌گفتند و حالتی بود که روانشناس‌ها با کارهایی که می‌کردند، در فکر اشخاص اثر می‌گذاشتند. حال این هوش مصنوعی یکی از نگرانی‌ها جدّی است. می‌توانند کاملاً فکر افراد را تغییر بدهند. شیطان می‌آید و شُستشوی مغزی می‌دهد که انسان کار بد و کار قَبیح خود را حَسَن ببیند، چه‌قَدر زشت است؟! این بی‌حجاب‌ها که نسبت به کار خودشان خیلی پُز هم می‌دهند و خیال می‌کنند یک پیروزی به دست آورده‌اند. این‌ بدبخت‌ها هیچ استقلالی ندارند، این‌ها بَرده‌ی «بایدن» هستند، بَرده‌ی نخست‌وزیر اسرائیل هستند، بَرده‌ی شاه انگلستان هستند. بدبخت‌ها! شما کَنیز هم نیستید! اگر به آن‌جا هم بروید، اصلاً شما را به حساب نمی‌آورند. ولی اگر بروی و با او حرف بزنی، می‌گوید من در سنّی هستم که خودم متوجّه هستم چه کاری انجام بدهم. وقتی مادرش به او حرفی می‌زند، می‌گوید: سنّ من بالا رفته است و دیگر وقت آن نیست که تو به من چیزی بگویی. من باید به تو بگویم که چه کاری را انجام بدهی و چه کاری را انجام ندهی. تمام کارهای بد را خوب می‌بینند و از کار بدشان دفاع می‌نمایند. حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند که این بخشی از عُجب است و خطرناک هم می‌باشد. این غَربگراها که واقعاً نمی‌توانند ولایت‌فقیه را بپذیرند، اصلاً شُستشوی مغزی شیطان در عُمق وجودشان است. حضرت موسی (علیه السلام) آمد و آن همه مُعجزات را انجام داد که قرآن کریم از حضرت موسی کلیم (علیه السلام) ۹ مورد مُعجزه نام می‌بَرد. بنی‌اسرائیل مُعجزات زیادی دیدند، ولی می‌فرماید: «أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ[۱۳]»؛ اصلاً شیطان روحیه‌ی این‌ها را عوض کرده بود. این‌ها مُعجزه‌ی نابودی فرعون، دشمن خطرناکی که فرزندان کوچک و نوزادان آن‌ها را سر می‌بُرید، زن‌های آن‌ها را بی‌حیا می‌کرد، یکی از معانی «استحیاء» این است که پسران را می‌کُشت، ولی دختران را نگاه می‌داشت تا از آن‌ها کَنیز بگیرد و استفاده‌های جنسی از آن‌ها ببَرد. این یکی از معانی آن است. معنای دیگر هم این است که آن‌ها را زنده نگاه می‌داشت. یکی طلب حَیاست که یعنی حیای آن‌ها را می‌گرفت و دیگری طلب حیات است. پسرها را می‌کُشت و دختران را حَیّ نگاه می‌داشت، زنده نگاه می‌داشت که شاید منظور هر دوی آن باشد. هم دختران را زنده نگاه می‌داشت و هم به عنوان کَنیز و وسیله‌ی التذاذات جنسی این‌ها را نگاه می‌داشت. خداوند متعال چنین دشمنِ مُسلّط، دیکتاتور و خون‌آشام را در مقابل چشم‌شان با مُعجزه‌ی حضرت موسی (علیه السلام) که خداوند متعال به حضرت موسی (علیه السلام) دستور داد: «أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ[۱۴]»؛ با عَصای خود به دریا بزن. حضرت موسی (علیه السلام) عصا را به دریا زد و دریای خروشان برای این‌ها یک جاده‌ی صاف و خشک شد. برای این‌ها تبدیل به یک تونل آرام شد. حضرت موسی (علیه السلام) با همه‌ی بنی‌اسرائیل به راحتی از این خشکی عبور کردند. وقتی تمام یاران حضرت موسی (علیه السلام) از این خطر آب به آن سوی دریا رسیدند، لشکر فرعون هم دیدند که این‌ها خشک است و آن‌ها نیز می‌خواستند تا با همان سرعت این‌ها را تعقیب کنند و به آن‌ها برسند؛ اما وقتی لشکریان فرعون وارد شدند، خداوند متعال به دریا دستور داد که دهان خود را برای آن‌ها راه کردی و باز کردی، حال دهان خود را ببند و همه‌ی آن‌ها را خفه کُن. این آب مانند یک اژدهایی که دهان باز کرده است و وقتی همه آمدند می‌خواهد دهانش را ببندد، همه‌ی آن‌ها را به قَعر دریا بُرد. مردمی که در مقابل چشم‌شان این مُعجزه‌ی حسّی دین خداوند و پیامبر خدا را دیدند، به آن سوی دریا رفتند و دیدند که گروهی در حال بُت پرستیدن هستند. خجالت نکشیدند و به حضرت موسی (علیه السلام) گفتند: «اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ[۱۵]»؛ گفتند ما هم بُت می‌خواهیم. این‌ها بُت دارند و ما هم بُت می‌خواهیم. عجب انسان‌های جاهلی بودند، عجب انسان‌های نِکبتی بودند، عجب انسان‌های خاک بر سری بودند. در حال حاضر هم برخی سلطنت را بهتر از انقلاب می‌دانند. وقتی در روز عاشورا حضرت امام حسین (علیه السلام) را کُشتند، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: خودتان من را دعوت کردید، ولی تسلیم کسانی شدید که هیچ تجربه‌ی خوبی از آن‌ها ندارید. اگر خیری می‌دید، به سُراغ آن‌ها می‌رفتید؛ اگر از ما یک بدی می‌‌دید، روی بر می‌گرداندید؛ ولی وقتی فکر شُستشو شد، مغز شُستشو شد، دیگر عوض‌شدن نخواهد بود. قرآن کریم هم می‌فرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ[۱۶]»؛ خدا نکند که ما به این روز مُبتلا بشویم. خداوند متعال می‌فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[۱۷]»؛ خداوند متعال دلشان را مُهر کرده است. دیگر هیچ حرف حقّی، هیچ ندای حقّی و هیچ خون شهیدی در آن‌ها اثر ندارد.

انسان باید هجرت درونی و هجرت بیرونی داشته باشد

امسال این‌ها می‌خواستند این آشوب را مانند سال گذشته انجام بدهند. واقعاً این‌ها مَسخ نیستند؟ واقعاً این‌ها قوم بنی‌اسرائیل نیستند؟ تعبیر قرآن کریم این است که فرموده است: «أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»؛ اصلاً گوساله‌پَرستی در خونشان است، اصلاً نمی‌توانند خداپَرست بشوند. چه شده است؟ چگونه انسان را مَسخ می‌کنند و طبیعت انسان را عوض می‌کنند، فکر انسان‌ها را عوض می‌کنند! تمام این پادشاهان و رؤسای جمهوی که شما در جهان سوّم می‌بینید، همگی در دانشگاه‌های آمریکایی و انگلیسی درس خوانده‌اند و با این فکر ساخته شده‌اند. این‌ها نمی‌توانند اسلامِ ناب را بپذیرند. اصلاً فکرشان به آن صورت ساخته شده است. هجرت باید در درون و هجرت باید در بیرون باشد. باید هر روز یک کار جدیدی انجام داد. هجرت یعنی ابتکار، هجرت یعنی نوآوری،‌ هجرت یعنی ازدیاد در قدرت، هجرت یعنی اضافه‌کردن دانش و معرفت، هجرت یعنی گُسستن تعلّقات دُنیوی. هر روز یک زنجیرِ اسارت را کوتاه کنیم و خودمان را آزاد کنیم. هر روز خاطرجمع بشویم که یک گناه را از وجود خودمان رَفع کرده‌ایم، ریشه‌کَن کرده‌ایم. «اَلْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ اَلسَّیِّئَاتِ[۱۸]»؛ این روایت است. مهاجر چه کسی است؟ مهاجر کسی است که از بدی‌ها فاصله گرفته باشد. چه بدی‌های اخلاقی، چه بدی‌های‌ عملی و چه بدی‌های فکری. فکر بد نداشته باشد، صفات بد نداشته باشد، اعمال بد هم نداشته باشد. چنین کسی مُهاجر است. تا وقتی یک غُبار در وجود ما هست، یک حجاب در وجود ما هست، هجرت واجب است. هجرت سِیر الی‌الله است. آمده‌ایم و از جانب خداوند متعال آمده‌ایم و باید به سوی خداوند متعال بازگردیم. وطن ما بهشت است. پدر ما در بهشت بود. از بهشت بیرون شدیم و باید به سوی وطن اصلی‌مان هجرت کنیم و تا وقتی که خاطرجمع نشدیم که بهشتی هستیم، از هیچ کار خیر و تلاشی کوتاهی نکنیم.

روضه و توسّل به حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

این ایّام، ایّام امامت امام زمان‌مان (روحی و ارواح العالمین لتُراب مقدمه الفداه) است. هشتم این ماه شهادت امام مظلوم، حضرت امام حسن عسکری (علیه الصلاه و السلام) است و شهادت پدر امام زمان‌ ما (اروحنا فداه) برای ایشان داغ سنگینی بود. روز اوّل ماه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را مَسموم کردند. پدر امام زمان (ارواحنا فداه) را مظلومانه مَسموم کردند. نمی‌دانم این امام‌هایی که نام‌شان «حَسن» است، در میان امامان ما چه‌قَدر مظلوم هستند. هم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مظلومانه به دست همسر خودشان که چه سَمی به خورد ایشان دادند و هم حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مظلومانه به شهادت رسیدند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به یک نَحوی مظلوم بودند که قاتل ایشان، همسرشان بود و حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به نَحوی دیگر مظلوم بودند که با وجود مَسمومیّت باید مَحارم ایشان دور حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را بگیرند و به ایشان مایعات بدهند و رسیدگی کنند؛ اما اشخاصی در لباس طبیب که جاسوس‌های خلیفه بودند، آمدند و نشستند و این ۸ روز ایشان را رها نکردند تا خاطرشان جمع شد که دیگر کار این امام جوان تمام است. وقتی شهادت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) قطعی شد، آن‌گاه ایشان را تَرک کردند. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) از عائله‌ی خود درخواست آب کردند. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۱۹]»؛ آب را آوردند، اما این بدن به‌قَدری نَحیف شده بود که دست ایشان ارتعاش داشت، دندان‌های مبارک ایشان می‌لَرزید و نتوانستند آب را میل کنند. فرمودند: بگویید پسرم بیاید. «سَاعَد الله قَلبَکَ یابنَ الحَسن!» آقا جان! خداوند متعال به شما اَجر بدهد، خداوند متعال به شما صبر بدهد که بر شما چه گذشت! اما در مورد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نه تنها به خودشان آب ندادند، بلکه شیرخواره‌ی خود را آوردند و به مردم اعلان کردند: من با شما سرِ جنگ دارم. شما با من بجنگید. در هیچ مَرامی طفل گناهی ندارد. «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ[۲۰]»؛ اگر به من رَحم نمی‌کنید، به این شیرخوار من رَحم کنید. هنوز کلام امام مظلوم تمام نشده بود، «عُمر بن سعد» رو به «حرمله» کرد که گویا بی‌رَحم‌تر از او نداشت، به او دستور داد که جواب حسین را بده. عجَب پاسخی هم داد. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یک‌مرتبه دید که سر جُدا شد و خون فَوران کرد. به‌قَدری برای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سنگین بود که خداوند متعال از آسمان برای ایشان تسلّی فرستاد. صدا کرد: «دَعهُ یا حُسَینُ[۲۱]»؛ حسین جان! فرزند خود را به ما بده.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به مسیح امام حسین (علیه السلام)، باب‌الحوائج سریع‌الرضا حضرت علی اصغر (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم فرج آقای ما را به همین زودی برسان.

خدایا! آمادگی لازم به مردم ایران و این جمع برای پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) و خدمت در رکاب ایشان مرحمت بفرما.

بارالها! پروردگارا! ما را جُزء مُهاجرین الی‌الله قرار بده.

الها! پروردگارا! مشکلات این کشور را به لُطف و کَرَم خود برطرف بفرما.

خدایا! شایعه‌پَراکن‌ها، کسانی که سرمایه‌ی اجتماعی نظام را که اعتماد مردم است را با شایعات‌شان به صورت مُرتّب ایجاد یأس و بدبینی می‌کنند، آن‌هایی که ریشه‌ی این مسائل هستند، شیشه‌ی عُمرشان را بشکَن و ما را از این خطر رها بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم سایه‌ی پُر برکت عَلمدار انقلاب، سُکان‌دار کشتی این نهضت، نایب امام زمان (اروحنا فداه)، مرجع عالیقدر، زَعیم بی‌نظیر و رهبر بزرگوار و نورانی ما را تا ظهور حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) با کفایت، با کرامت، با نشاط، با عافیت، با اقتدار، با پیروزی بر همه‌ی وسوسه‌های شیاطین و توطئه‌ها مُستدام بدار.

الها! پروردگارا! مردم شهیدپَرور، شهیدداده، باوفای به انقلاب، باوفای به خون شهدا، باوفای به ولایت را در مقابل همه‌ی مَفاسد خصوصاً کشف‌ حجاب به پیروزی قطعی و همگانی برسان.

خدایا! کسانی که مُکشّفه هستند، اگر فریب‌خورده هستند هدایت و اگر مُزدور هستند، رُسوا و نابودشان بگردان.

الها! پروردگارا! به جوان‌های ما رَحم بفرما.

خدایا! دختران و پسران جوان را به ساحل سعادت و دیانت در زندگی دُنیوی و اُخروی برسان.

خدایا! روح بلند امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان، ذوی‌الحقوق، مشایخ و والدین‌مان را السّاعه بر سر سُفره‌‌ی ارباب‌مان حضرت امام حسین (علیه السلام) مُتنعّم و مشمول غُفرانِ واسعه‌ی خودت قرار بده.

خدایا! مریض‌ها عموماً، مریض‌های مورد نظر خصوصاً شِفا مرحمت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] إرشاد القلوب، جلد ۱، صفحه ۸۷ . / معانی الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۴۲.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اِسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ خَیْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَرَ اَلزِّیَادَهَ فِی نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى اَلنُّقْصَانِ وَ مَنْ کَانَ إِلَى اَلنُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ اَلْحَیَاهِ».

[۳] سوره مبارکه تغابن، آیه ۹٫

«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ۖ ذَٰلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ ۗ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

[۴] معانی الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۴۲.

«أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ اَلْأَشْعَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ اَلْمَذْکُورِ فِی جَامِعِهِ یَرْفَعُهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: اَلْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ».

[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۲٫

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».

[۶] مفاتیح الجنان، دعای یا دائم الفضل علی البریه؛ خواندن این دعا از جمله اعمال شب جمعه است.

«یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَى سَجِیَّهً وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَى فِی هَذِهِ الْعَشِیَّهِ».

[۷] سوره مبارکه رعد، آیه ۱۷٫

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ».

[۸] الکافی، جلد ۵، صفحه ۵۳۶.

«عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْجَوْهَرِیِّ عَنْ حَبِیبٍ اَلْخَثْعَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِذَا لَمْ یَغَرِ اَلرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ».

[۹] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۲٫

[۱۰] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲٫

«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ».

[۱۱] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۶٫

«الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ ۖ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا».

[۱۲] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴٫

[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۹۳٫

«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

[۱۴] سوره مبارکه شعراء، آیه ۶۳٫

«فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ».

[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳۸٫

«وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ ۚ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».

[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۱٫

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَ نِدَاءً ۚ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ».

[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۷٫

«خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَ عَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ ۖ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ».

[۱۸] الکافی، جلد ۲، صفحه ۲۳۵.

«أَبُو عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُؤْمِنِ مَنِ اِئْتَمَنَهُ اَلْمُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُسْلِمِ مَنْ سَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ اَلْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ اَلسَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ وَ اَلْمُؤْمِنُ حَرَامٌ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَغْتَابَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَهً».

[۱۹] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۰] تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص ٢۵٢.

«لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟! فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ».

[۲۱] همان.