«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

حضور پُرشور مردم در صحنه انتخابات انقلاب را بیمه کرد

هم حُضور توأم با غیرت مؤمنین بر سر صندوق‌های رأی و هم حُسن انتخاب ملّت را باید به مردم عزیزمان و شما اَعزّه‌ی حاضر در این مَحفل تبریک بگوییم و برای آحادِ کسانی که علاقه‌ی به مَکتب دارند، ولایت‌‌پَذیر هستند، ولایت‌مَدار هستند، غیرتِ دینی و ملّی دارند و با حُضورشان دشمن را کور کردند و نظام را برای چندمین بار بیمه کردند و به نایب امام زمان (ارواحنا فداه) که در واقع لبیک به خودِ امام زمان (ارواحنا فداه) است، لبیک گفتند. جای تبریک و تَهنیت و شُکر و سپاس است. یَقین بدارید که خداوند متعال شَکور است. وقتی بنده کاری برای خدا می‌کند، اوّلین کسی که سپاس می‌دارد و شُکر بنده‌اش را به جای می‌آورد، خودِ خداست. بعد هم قلب امام زمان (ارواحنا فداه) را خُشنود کردید، نایب امام زمان (ارواحنا فداه) را سرافراز کردید. در این انتخابات دو صف در حال رَصد و تماشا بودند؛ یکی صف شیاطین بود. زیر پَرچم شیطان بزرگ این تروریست‌ها، این آدم‌کُش‌ها، این دشمنان دین، دشمنان عزّت و استقلال کشور، دشمنان مقاومت، این‌ها با همه‌ی وجود به میدان آمده بودند. در داخل هم بی‌حَیاها مُصاحبه می‌کردند. در این شبکه‌های مَجازی از مردم می‌خواستند که حُضور پیدا نکنند، سیاه‌نمایی می‌کردند. بعضی از آن‌ها آمدند و رأی هم دادند، شاید هم چیزی ننوشتند؛ ولی گفتند برای اعتراض آمده‌ایم رأی بدهیم. یک صف هم صف شهدا بود و نگهبانان خونِ شهدا و ولایت‌مَدارانی که ولی‌فقیه را نایب امام زمان (ارواحنا فداه) می‌دانند. جبهه‌ی مُقاومت، مُستضعفین در کنار شهدا مُنتظر بودند که ببینند مردم ایران چه می‌کنند. خدا را شُکر، خدا آبرویتان را حفظ کرد، خدا آبرویتان را حفظ کند که به نظام آبرو دادید، به انقلاب آبرو دادید، با حُضور خوب و با انتخاب خوب آبروی شهدا را مُحافظت کردید. از این‌ جهت واقعاً اگر شب و روز در حال سَجده‌ی شُکر باشیم، حقّ مطلب را اَدا نکرده‌ایم. خداوند مملکت‌مان را حفظ کرد؛ خداوند متعال امنیّت‌مان را حفظ کرد؛ خداوند آبروی شهدا و انقلاب را حفظ کرد؛ خداوند این سیّدی که از آن روزی که دشمنان شروع کردند و توپخانه‌هایشان را روشن کردند که انتخابات را بزنند، از آن روز مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) به میدان آمدند و با چه توکّل و اطمینانی با همه‌ی وجودشان روشنگری کردند و خداوند متعال به وسیله‌ی شما مؤمنین و مؤمنات این سیّد را سرافراز کرد و بَذرهای تَبلیغ ایشان حاصل داد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ[۲]».

Sadighi-14021214-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (1)

عُلمای شیعه مَرزبانان دین هستند

نسبت به مرحوم «آیت الله امامی کاشانی» (رحمت الله علیه) هم چند جمله‌ای خدمت شما عرض می‌کنم. حدیثی از وجود نازنین کَشّاف حَقایق حضرت امام جعفر صادق (علیه الصلاه و السلام) هست که فرمودند: «لا یَستَغْنی أهلُ کلِ بلدٍ عن ثلاثهٍ یُفزَعُ إلیهِم فی أمرِ دُنیاهُم و آخِرَتِهِم، فإن عَدِموا ذلکَ کانوا هَمَجا: فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ، و أمیرٌ خَیّرٌ مُطاعٌ، و طبیبٌ بَصیرٌ ثِقهٌ[۳]»؛ امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر جامعه‌ای، «أهلُ کلِ بلدٍ»، هر کشوری، هر ملّتی و هر جامعه‌ای به سه رُکن احتیاج دارد که اگر این سه رُکن نباشد، جامعه بهم می‌ریزد، جامعه هِمَجی می‌شود، تُندبادها این‌ها را می‌اندازد، همه‌چیزشان بر باد می‌رود. اوّلین مورد عالِم است، فقیهِ وَرِع هست. هر عالِمی فقیه نیست. عالِمی که فَهم عَمیق از دین دارد. صاحب‌نظر است. عالِم اندیشمندِ صاحب‌نظر که احکام دین را می‌فَهمد. آیات قرآن کریم را می‌فَهمد. قِشری نیست، اطّلاعات او روزنامه‌ای نیست؛ بلکه هم زحمت کشیده است و هم خداوند به او فَهم داده است. خیلی‌ها مُلّا هستند، ولی فَهم دینی ندارند. سکولار هستند. روحِ قرآن کریم عزّت مسلمان‌هاست، حاکمیّت خداوند و دین است. زحمت هم کشیده است و خودش را هم مُجتهد می‌داند؛ رساله هم داده است، ولی نسبت به عزّت مسلمان‌ها، نسبت به دفاع از آبروی کشورهای اسلامی اصلاً فَهم ندارد. همین‌قَدر که یک نماز بخواند، خیال می‌کند که دین دارد. عالِم باشد و فقیه باشد. عالِم فَهیم، اندیشمند و صاحب نظر. این دو مورد کافی نیست و یک شرط سوّمی هم دارد و آن وَرِع هست. وَرِع از مُتّقی مقداری رُتبه‌اش بالاتر است. اهل تقوا در سَنگر حفاظت دین نشسته و از تیرِ شیطان در اَمان است، گناه نمی‌کند، چشمش را نگاه می‌دارد، زبانش را حفظ می‌کند، در مجلس غیبت نمی‌نشیند. در مجلسی که موسیقی‌های حرام هست، خوانندگی‌های نامَشروع هست، هرگز گوشش را نَجس نمی‌کند. از نظر درآمد، درآمد حَرام را قبول نمی‌کند. از نظر هزینه اسراف نمی‌کند، رِشوه نمی‌دهد، به جاهای حَرام هزینه نمی‌کند. این آدم با تقواست. اما آدمِ باوَرِع آن کسی است که از گناه خیلی فاصله می‌گیرد. اگر احتمال بدهد در یک مجلسی خلاف شَرعی وجود دارد و اگر به آن‌جا برود، مَجبور است که غیبت گوش کند یا گناه دیگری را تماشا کند و از عُهده‌اش برنمی‌آید، اصلاً در آن مجلس قَدم نمی‌گذارد؛ نه این‌که به آن‌جا می‌رود و بلند می‌شود. این حَواسش جمع است و پیشگیری می‌کند که در گناه واقع نشود. کسانی که به جبهه می‌روند و با گناه دَرگیر می‌شوند، ولی گناه را طَرد می‌کنند. این‌ها در سَنگر تقوا هستند. ولی کسانی که مرز را آن‌چنان مُحکم می‌کنند که دشمن نتواند بیاید تا با آن جنگ کند، اصلاً نمی‌گذارد زمینه‌ی گناه پیش بیاید. این‌هایی که در بُعد بهداشت کار می‌کنند، هزینه‌های درمان‌شان کمتر است. در گناه هم همین‌گونه است. کسانی که پیشگیری می‌کنند، فَضاها را آن‌چنان پاکیزه می‌کنند که گناه در آن واقع نشود، این‌ها اهل وَرَع هستند. این گروه اوّل پایه‌ی سلامت جامعه‌ی بَشری است. جامعه‌ای که مَرزبان ندارد، جامعه‌ای که دیدبان ندارد، جامعه‌ای که رادار برای رَصد حرکات دشمن و دوست ندارد، جامعه‌ای که پاسگاه‌های مرزی ندارد، این جامعه گرفتار می‌شود. قاچاق اسلحه، قاچاق آدم، قاچاق ناموس همه‌گونه گرفتاری پیش می‌آید. اما اگر کشور مرزبانانِ بیدار مُقتدری دارند، پاسگاه‌های مُجهّزی دارند؛ این‌ها در اَمنیّت به سَر می‌بَرند. خداوند متعال عُلما را مَرزبان دین قرار داده است. باز این تَعبیر را امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ – اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ یَمْنَعُوهُمْ[۴]»؛ فرمود: عُلمای شیعه مَرزبانانِ دین هستند. «مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ»؛ این‌ها نگهبانانِ مَرز هستند. مَرز اعتقاد را عالِم دینی حفظ می‌کند؛ مَرز اخلاق را عالِم دینی حفاظت می‌کند؛ مَرز اَحکام را عالِم دینی حفظ می‌کند؛ مَرز عزّت و استقلال و ناموس را عالِم با جهاد تَبیین خودش برای جامعه در اَبعاد مُختلف اَمنیّت ایجاد می‌کند.

Sadighi-14021214-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (2)

قرآن کریم تنها راه نجات بَشر از بُن‌بست‌ها می‌باشد

امروز یک رونمایی از کتاب‌ها بود که فرمانده سپاه تهران «سردار حسن‌زاده» که خداوند ایشان را حفظ نماید که مُدّتی مسئول این منطقه بودند و اکنون فرمانده شهر تهران هستند و عالِم رَبّانی حضرت آقای «مُصلحی» تشریف داشتند. این‌ها رونمایی از کتاب داشتند. ۱۹ جلد کتاب از ۱۹ مُجتهد در زمینه‌ی جهاد سامان داده بودند. چاپ خوبی بود که یک دوره‌ی آن را برای ما هم فرستاده بودند و بزرگداشت بیست و چند هزار شهید استان تهران که حدود پانصد و چند نفر عُلمای شهید بودند. این کتاب‌های جهادی که از مَراجع تقلید، از مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف)، از «آیت الله نوری همدانی» (حفظه الله) و عُلمای دیگری که در شهر قُم درس خارج دارند، مَباحث جهادشان را استخراج کرده بودند و آن‌جا آقای مُصلحی نَقل کردند. گفتند: یکی از عُلما از نیویورک آمده بود. گفت: در دفتر کارم نشسته بودم که یک نفر وارد شد و گفت: من استاد دانشگاه هستم، در فُلان دانشگاه کُرسی دارم، او پُروفسور بود. می‌بینم که در این شبکه‌ها و ماهواره‌ها حملات فراوانی به اسلام می‌شود. این حمله‌های پِی‌در‌پِی و حَجیم من را حَسّاس کرد. آمدم که شما یک کتابی به من بدهید تا من خودم اسلامِ شما را بشناسم و ببینم که چرا این‌قَدر به آن حمله می‌شود. ایشان گفته بود: من قرآن را به او دادم. گفتم: کتاب ما این قرآن است که با ترجمه‌ی روان انگلیسی بود. ایشان گفت: او رفت و بعد از مُدّتی آمد و گفت: اگر من بخواهم مسلمان بشوم، راه آن چیست؟ راه آن را نشان دادیم و مسلمان شد. گفت: من قرآن را با دقّت از ابتدا تا انتها مُطالعه کردم. دیدم جُز این کتاب برای شکستن بُن‌بست‌هایی که بَشر صنعتی، بَشر گرفتار این لیبرال دموکراسی که به پایان خط رسیده است، هم بُن‌بست فرهنگی دارند، هم بُن‌بست اخلاقی دارند، هم به بُن‌بست اقتصادی رسیده‌اند، هم بُن‌بست امنیّتی دارند. من دیدم تنها نُسخه‌ای که می‌تواند بَشر را از این بُن‌بست‌هایی که بَشر با دست خودش برای خودش درست کرده است، تنها نُسخه‌ی مُنجی همین کتابی است که شما به من داده‌اید، یعنی قرآن کریم است، قران حکیم است، قرآن مجید است. او مسلمان شد و بعد از مُدّتی آمد و گفت: در دانشگاهی که من کُرسی تَدریس دارم، آن دانشگاه محلّ شکار دل‌های اساتید دانشگاه برای اسلام شده است. به چندین نفر دیگر از اساتید دانشگاه قرآن کریم را می‌دهیم، می‌بَرند و می‌خوانند و می‌بینند که تنها داروی نجات همین کتابِ آسمانی است و برای هر زمان پاسخگوی نیازهای آن زمان است. کتابی است که «یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَ القَمَر[۵]».

Sadighi-14021214-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (3)

مرحوم «آیت الله امامی کاشانی» (رضوان الله تعالی علیه) عاشق حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بودند

مرحوم آیت الله آقای امامی کاشانی که رضوان خداوند بر او باد؛ عالِم بودند، قرآن‌شناس بودند، صاحب‌نظر بودند. از قبل از انقلاب انقلابی بودند. در انقلاب با عُلمایی مانند «شهید بهشتی» (اعلی الله مقامه الشریف) همراه بودند. مرحوم «آیت الله ری‌شهری» (رحمت الله علیه) یک کتاب خاطرات دارند. در آن‌جا آورده‌اند که آیت الله امامی کاشانی (رحمت الله علیه) قبل از جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت ۷۲ نُخبه، ۷۲ مدیر، ۷۲ گَنج کشور اسلامی که به شهادت رسیدند، آیت الله امامی کاشانی (رحمت الله علیه) به مرحوم آقای بهشتی (رحمت الله علیه) و مرحوم آقای «مهدوی کَنی» (رحمت الله علیه) زنگ زده بودند که فردی است که اهل مَعناست؛ نزد من آمده است و گفته است که خطری برای شما در پیش است. برای آقای بهشتی (رحمت الله علیه)، برای آقای مهدوی کَنی (رحمت الله علیه) و از من خواسته است که به شما بگویم نماز امام زمان (ارواحنا فداه) را بخوانید. بیمه می‌شوید و از این خطر عُبور می‌کنید. ایشان در آن‌جا نوشته‌اند که آقای مهدوی کَنی (رحمت الله علیه) پذیرفتند و نماز را خواندند؛ ولی مرحوم آقای بهشتی (رحمت الله علیه) گفتنه بودند: همه‌ی کارهای ما نماز امام زمان (ارواحنا فداه) است. ما در سَنگر هستیم و نگران چیزی هم نیستیم و این موضوع را جدّی نگرفتند. اجمالاً ایشان با اهل مَعنا در ارتباط بودند. یکی از قُضاتِ روحانیِ دیوان عالی کشور «آیت الله الهاشمی» بود که رضوان خداوند بر او باد. ایشان از دنیا رفت و جنازه‌ی ایشان را از مقابل دادگُستری تَشییع می‌کردند. آیت الله امامی کاشانی (رحمت الله علیه) آمدند و در تَشییع جنازه‌ شرکت کردند. از ایشان پُرسیدند: شما با آقای الهاشمی آشنا بودید؟ ایشان گفت: خیر. گفتند: پس چطور برای تَشییع جنازه‌ی ایشان آمدید؟ گفتند: من در عالَم رؤیا دیدم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در تَشییع جنازه‌‌ای از همین محلّه‌ای که اکنون تَشییع می‌شود، حُضور دارند. بنده فهمیدم کسی از دنیا رفته است که از آن خبر هم نداشتم؛ لذا خواب خودم را رؤیای صادقه دیدم و آمدم و دیدم که تَشییع جنازه است. خداوند ایشان را رحمت کند؛ این نشان می‌دهد که یک دل پاک، یک روح شَفّاف، یک حرکت خداپَسند در زندگی‌اش بوده است که از این خبرها هم برای ایشان است. آیت الله امامی کاشانی (اعلی الله مقامه الشریف) نسبت به صاحب ما، آقای ما، سرپرست ما، حامی ما، امام زمان ما (ارواحنا فداه) یک ارادت ویژه‌ای داشتند و بخشی از عُمرشان را برای تَحقیق در مورد حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) و تَألیف کُتُب سِپری کردند. خب ایشان هم امام جمعه‌ی موقّت بودند و ما هم امام جمعه‌ی موقّت بودیم و گاهی وقت‌هایمان را با ایشان تَعامُل می‌کردیم، سَهل‌المَعونه بود. گاهی به بنده می‌گفتند: من در مشهد قرار دارم، در حرم مُطهّر، در صحن مُطهّر حُجره‌ای را آماده کرده‌اند. هر چند وقت یک‌بار مُدّتی از پیش تَعیین‌شده به آن‌جا می‌روم و مطالبی در مورد حضرت مهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) از بنده ضبط می‌کنند، دارم به آن‌جا می‌روم. اِجمالاً این ارتباط قلبی و فکری با امام زمان (ارواحنا فداه) یک امتیاز است که من بالاتر از این امتیاز سُراغ ندارم. چون این ما نیستیم که آقایمان را دوست داریم، به ایشان عشق می‌وَرزیم.

«تا که از جانب معشوق نباشد کششی     *****     کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»

«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد». لذا یکی از توفیقات مرحوم آیت الله آقای امامی کاشانی (رضوان الله تعالی علیه) علاقه‌ی شدید به حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) و صرف وقت برای نوشتن مطالبی راجع به ایشان بود. ایشان دو جلد از کتاب‌های خودشان را برای بنده هم فرستاده بودند؛ ولی یک زمانی که ما در وزارت ارشاد حُضور داشتیم، گفتند که شاید حُدود ۱۳ جلد کتاب از مرحوم آیت الله آقای امامی کاشانی (رحمت الله علیه) در ارتباط با امام زمان (ارواحنا فداه) در دست چاپ است. این هم یکی از امتیازات این عالِم بودند. عالِمی که عاشق نباشد، عالِم مُرده‌ای هست.

«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق     *****     ثبت است بر جَریده عالم دوام ما[۶]»

ان‌شاءالله ما هم عاشق بشویم. ان‌شاءالله دل ما را هم ببَرند. ان‌شاءالله به ما هم یک نگاهی بکنند. ما زشت هستیم، نگاه‌کردنی نیستیم؛ اما اگر او نگاه کند، زیبا می‌شویم. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۷]». مگر «زُهیر» زیبا بود؟ مگر «حُرّ» با آن سابقه‌های بسیار خجالت‌آور زیبا بود؟ ولی کَرَم امام اقتضا کرد و به آن‌ها نگاه کردند. مِغناطیس وجودشان این‌ها را جَذب کردند. مِس وجودشان تبدیل به طلا شد.

Sadighi-14021214-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (4)

توسّلات مُستمر «آیت الله امامی کاشانی» (رحمت الله علیه) نسبت به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

مرحوم آقای امامی کاشانی (رحمت الله علیه) روضه‌ی هفتگی داشتند و سابقاً از ما هم دعوت می‌کردند و می‌رفتیم و ایشان حال خوشی برای توسّل به حضرات مَعصومین خُصوصاً حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاه و السلام) داشتند. مُشتری‌های ایشان هم مَعمولاً فَرهیختگان بودند؛ ولی مجلس باحالی بود. این هم از بَرکات عُمر است که انسان در خانه‌اش فَضایی داشته باشد که امام حسین (علیه السلام) آن‌جا را به عنوان خیمه‌ی خودشان و به عنوان سُفره‌‌ی خودشان قرار بدهند و دل‌های سوخته به آن‌جا بیایند و پذیرایی بشوند. در این جهت هم مرحوم آقای امامی کاشانی (رحمت الله علیه) موفّق به توسّلات مُستمر در خانه‌ی خودشان داشتند. مرحوم «آیت الله بَهاءالدینی» (اعلی الله مقامه الشریف) این روضه‌‌ی در خانه را توصیه می‌فرمودند. می‌فرمودند: یک کاری کنید که امام حسین (علیه السلام) در خانه‌ی شما بیایند. وقتی ما برای امام حسین (علیه السلام) مجلس می‌گذاریم، بنده یَقین دارم که اِشراف حُضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آن مجلس قَطعی است. طبق برداشت بعضی از اهل مَعنا که خودشان حُضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیده‌اند. از مرحوم «مُلّا آقاجان[۸]» (رضوان الله تعالی علیه) نَقل می‌شود. ‌مُلّا آقاجان زنجانی (رضوان الله تعالی علیه) که در میان منبری‌ها جُزء عُشّاق بودند، اهل تَشرّف بودند. ایشان می‌گویند: من در ایّام عاشورا به یک روستایی رفتم و دیدم هیچ‌خبری نیست. عدّه‌ای در مسجد یا حسینیه یا منزل کسی جمع شده‌اند؛ ولی نه روضه‌خوان دارند، نه مسأله‌گو دارند و نه عالِمی دارند که آن‌جا موعظه کند. خُلقم تَنگ شد و به این‌ها نَهیب زدم. این جمع مُتفرّق شد. شب در عالَم رؤیا دیدم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: مُلّا آقاجان! مجلس ما را بهم زدی. هرجا بنام حسین من مردم اجتماع می‌کنند، من در آن مجلس حُضور دارم. لذا همین‌که مردم به یاد امام حسین (علیه السلام) جمع بشوند، در آن‌جا حضرت زهرا (سلام الله علیها) حُضور دارند. مرحوم آقای امامی کاشانی (رحمت الله علیه) در این جهت توفیق داشتند.

Sadighi-14021214-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (5)

از خودگذشتگی مرحوم «آیت الله امامی کاشانی» (رحمت الله علیه) در راه انقلاب

امتیاز دیگری که در کنار این امتیازات قابل توجّه است، ایشان وفا و پای کار بودن برای انقلاب هستند. هرجایی سَنگری خالی بود و رهبر عزیزمان (مُدّ ظلّه العالی) و پیش از ایشان هم امام راحل‌مان (رضوان الله تعالی علیه) به ایشان پیشنهاد خدمتی برای نظام می‌کردند، بدونم استثناء پذیرش داشتند. لذا یک مُدّتی رئیس «دیوان عدالت اداری» بودند، مُدّتی در «مجلس خُبرگان» حُضور داشتند، مُدّتی فقیه «شورای نگهبان» بودند و سایر شُئونی که در این مُدّت در «مجلس شورای اسلامی» به عنوان نماینده‌ی مردم تهران حُضور داشتند و این «مدرسه‌ی عالی شهید مطهّری» که جُزء کانون‌هایی است که مانند «دانشگاه امام صادق» (علیه السلام) است که مرحوم آیت الله مهدوی کَنی (رحمت الله علیه) که در آن‌جا سُفره‌ی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) بود که پَهن کردند و امروز می‌بینید که مدیران مُتدیّن وقتی می‌خواهند سُراغ بگیرند، سُراغ دانشگاه امام صادق (علیه السلام) می‌روند.‌ فارغ‌التحصیل‌های این مدرسه‌ی عالی شهید مطهّری هم همان‌گونه هستند. عُلمایی هستند که به دَرد مملکت می‌خورند و مرحوم آیت الله امامی کاشانی (رحمت الله علیه) در پرورش طلبه بحمدالله توفیق داشتند، طلبه‌هایی که در سَنگر خدمت به جامعه می‌توانند کار کنند. بعضی‌ها فکر می‌کنند که یک نفر باید چند شغل داشته باشد؛ این مُجاهدتِ آن‌هاست. مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) فرمانده‌ی کُلّ قُوا هستند؛ مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در همه‌ی دانشگاه‌ها دفتر نمایندگی دارند؛ مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) چندین نَهاد زیر نظر مستقیم خودشان است؛ مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) بر اساس قانون اساسی سیاست‌های کُلّی مملکت را باید خودشان امضاء کنند، اِشراف داشته باشند؛ تَعیین سیاست‌های کُلّی به عُهده‌ی مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی)‌ است؛ رئیس قُوّه‌‌ی قَضائیه را خودشان انتخاب می‌کنند؛ فرماندهان ارتش را در رَده‌های مُختلف خودشان انجام می‌دهند. این همه مسئولیت بر روی دوش یک نفر است. خدا به ایشان بَرکت بدهد. مگر پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) یک شُغله بودند؟ مگر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک شُغله بودند؟ بالاخره هرکسی یک ظرفیّتی دارد. وقتی «مَن بِهِ الکِفایه» شناخته نشده است، ما نسبت به این‌ها مَدیون هستیم. در سنین بالا باید بروند و استراحت کنند؛ ولی بازنشستگی مَعنایی ندارد. تا هستند در خدمت جامعه هستند، در سَنگرهای مُختلف هم خدمت می‌کنند؛ شَکَراللهُ مَساعیَکُم. یک عدّه‌ای وَسوسه می‌شوند، شیطنت می‌کنند، خودشان وامانده هستند و یا از حَسودها تَحت تأثیر قرار می‌گیرند و می‌گویند: مگر یک نفر چند شُغل احتیاج دارد؟ این شُغل نیست؛ این سَنگرهای خالی و پَرچم‌های اُفتاده را بلندکردن است. لذا این‌ها مانند آیت الله امامی کاشانی (رحمت الله علیه) و در رأس‌شان هم امام (رضوان الله تعالی علیه) و هم مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی)، مرحوم شهید بهشتی (رضوان الله تعالی علیه) یک نفر نبود و یک ملّت بود. بارِ سنگین اداره‌ی کشور در اَبعاد مُختلف بر روی دوش ایشان بود و کِشش آن را هم داشتند. اما برای بعضی‌ها یک شُغل هم زیاد است. نه ظرفیّت آن را دارند و نه اعتقاد آن را دارند. ولی بعضی‌ها «ما ضَعُفَ بَدَنٌ عمّا قَوِیَت علَیهِ النِّیَّهُ[۹]»؛ آن‌جا که آدم عاشق است، عشق خستگی به آدم نمی‌دهد. «بیستون را عشق کند و شُهرتش فرهاد بُرد». خداوند ایشان را رحمت کند. مسئولیت‌های مُختلفی به عُهده‌ی ایشان بود، در هیچ‌جا هم ما نشنیدیم که آقای امامی کاشانی (رحمت الله علیه) خراب کرده باشند. ایشان جُزء مَفاخر بودند. تَکریم عُلما حَیّاً و مَیّتاً تَکریم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. لذا ما هم در این مَحفل این‌گونه وظیفه دیدیم که مقداری هم برای شما حدیث بخوانیم و هم مقداری رَفع اِبهام کنیم.

مُناجات «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) با امام زمان (ارواحنا فداه)

اما ایّام همیشه برای امام زمان (ارواحنا فداه) است. ما همیشه میهمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستیم. مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) در این زیارت مَخصوص روز جمعه که می‌خوانیم: «هذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ[۱۰]»؛ روز جمعه به آقاجانمان عرض می‌کند: آقا جان! امروز روز شماست، من هم امروز میهمان شما هستم. شما هم کَریم هستید. وقتی میزبان آدم کَریم باشد، به انسان خوش می‌گذرد. «أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ»؛ امروز من میهمان شما هستم. «وَ أَنْتَ یَا مَوْلاىَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ[۱۱]»؛ شما هم میزبانی هستید که کَریم هستید. نه تنها ذاتاً خودتان کَریم هستید؛ کَرَم را به ارث بُرده‌اید؛ «مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ». علاوه بر این‌که شما کَرَم را به ارث بُرده‌اید و خودتان هم چشمه‌ی کَرَم هستید، «مَأْمُورٌ بِالضِّیافَهِ وَ الْإِجَارَهِ[۱۲]»؛ خداوند به شما مأموریت داده است تا سُفره‌ی کَرَم‌تان را برای همه باز کنید، همه‌ سر سُفره‌ی شما باشند. آن وقت سیّد بن طاووس (اعلی الله مقامه الشریف) بعد از نَقل این زیارت‌نامه این شعر را ترنُّم می‌کردند، زمزمه می‌کردند: «نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی‌».

حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) حافظ دینِ پروردگار متعال هستند

این طلبه‌های جوان‌مان که عاشقانه آمده‌اند و طلبه شده‌اند، آمده‌اند تا نوکری آقا را یاد بگیرند، آمده‌اند تا فداشدن برای امام زمان (ارواحنا فداه) را تمرین کنند؛ این‌ها باید همیشه تمرین عشق کنند. ساعتی بنشینید و با آقایتان صَفا کنید، حرف بزنید. همین‌جور که گاهی دلتان برای پدرتان تَنگ می‌شود، پدر واقعیِ تَکوینی ما امام زمان (ارواحنا فداه) است. دار و نَدار از وجود نازنین ایشان هست. گاهی بنشینید و بگویید: آقا! خیلی دلم تَنگ شده است. آقا! خیلی اذیّت می‌شوم که شما را نمی‌بینم. آقا! نگران هستم که کار بدی کرده باشم و از چشم شما اُفتاده باشم. آقا! خیلی آرزو دارم که شما را ببینم و مانند کَعبه شما را طَواف کنم، دورتان بگردم. عاشقانه با آقایتان حرف بزنید. بگذارید آرام‌آرام این حقیقت در وجودتان قرار بگیرد؛ «ألمَجازُ قَنطَرَهُ الحَقیقَه»؛ مَجاز پُل حقیقت است. ممکن است اوّل آن تَشبُّه و اَدا درآوردن باشد؛ ولی آرام‌آرام وصل می‌شوید، به آقایتان وصل بشوید. لذا وجود نازنین حضرت حُجّت (روحی فداه) در دوره‌ی غیبت هم واسطه‌ی فیض برای همه‌ی کائنات هستند. «وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌[۱۳]»؛ یعنی ماوَرای خدا هرچه در عالَم هست، میهمان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند؛ همه‌ی کُرات میهمان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند؛ مَلائکه میهمان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند؛ جناب جبرئیل و میکائیل (علیهما السلام) میهمان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند، مأمور امام زمان (ارواحنا فداه) هستند؛ ولی حضرت نسبت به عُلما عنایت خاصّ دارند. حفاظت‌شان نسبت به این قِشر خیلی روشن و مُستقیم است. برای این‌که می‌خواهند دین را حفظ کنند، باید عُلما را مُجهّز کنند تا دین را تَبلیغ کنند و رَعیّت‌شان را از تیرهای شیطان در اَمان بدارند. لذا وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) یک وجودِ مُنزویِ کنارکشیده نیستند؛ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در تمام شُئون عالَم حُضور مُدبّرانه دارند. نماینده‌ی خدا هستند، لذا حوزه‌ها را امام زمان (ارواحنا فداه) اداره می‌کنند، شیعه را امام زمان (ارواحنا فداه) حفاظت می‌کنند و دینِ خدا با وجودِ امام زمان (ارواحنا فداه) مَصونیّت پیدا می‌کند.

روضه وتوسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

می‌خواهم چند جمله هم برایتان روضه بخوانم. چند جلسه هم به مناسب اَعیاد حرف زدیم و روضه نخواندیم. وجود نازنین امام زمان (اروحنا فداه) برای چند مُصیبت خیلی جَریحه دارند. به نظر بنده سخت‌ترین حالت برای امام زمان (اروحنا فداه) قَتل مادر جوان‌شان است. این است که برحَسب روایت وقتی ظُهور می‌کنند، اوّلین دادگاهی که این عَدل‌گُستر عالَم تشکیل می‌دهند، در شهر مدینه دادگاه تشکیل می‌دهند و این‌هایی که مادر جوان ایشان را کُتک زدند، پَهلوی او را شکاندند، بازوی او را آسیب زدند، و کسی که ناموس خدا، ناموسِ ولیّ خدا، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را سیلی زد، این‌ها را از قَبر بیرون می‌آورند و در حُضور همه‌ی عالَمیان سؤال می‌کنند: «وَ إِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ[۱۴]»؛ می‌پُرسند: جُرم مادرم چه بود؟ یکی هم برای شش‌ماهه خیلی حَسّاس هستند. «سیّد حیدر حِلّی[۱۵]» (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گوید: من خیلی عاشق آقا بودم، دَربه‌دَر ایشان بودم؛ ولی دیدم به وِصال ایشان نمی‌رسم. شعر گفتم، گِله کردم، گفتم می‌روم و شکایت ایشان را به امام حسین (علیه السلام) می‌کنم؛ زیرا این محبّت یک‌طرفه است. از حِلّه بیرون آمدم و راه کربلا را در پیش گرفتم. دیدم یک سیّد جَلیل‌القَدری رسید. فرمود: سیّد حیدر! سلام علیکم؛ جواب دادم. فرمودند: کجا می‌روی؟ عرض کردم: به کربلا می‌روم. فرمودند: برای چه به کربلا می‌روی؟ عرض کردم: اَشعاری گفتم و می‌خواهم برای امام حسین (علیه السلام) بخوانم. فرمودند: برای خودم بخوان. شعرها را خواندم و به این فَراز رسیدم:

«اَتری تَجیءُ فَجیعهً     *****     بِأمَضَ مِن هَذَا الفَجیعه؟

حَیثُ الحُسین بِکربَلا     *****     طُحِنَت ضُلُوعه»

آقا! چه زمانی بَناست تا تَشریف بیاورید؟ یعنی مُنتظر هستید تا مُصیبتی بالاتر از این اتّفاق بیفتد؟ چه مُصیبتی؟ مُصیبتی بالاتر از این‌که در کربلا استخوان‌های پَهلوی امام حسین (علیه السلام) زیر سُم اسب‌ها پایمال شد؟ می‌گوید: دیدم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) اشک می‌ریزند. مصرع بعدی را گفتم:

«وَ رَضیعُهُ بِدَمِ الوَرید     *****     مُخَضَبٌ فَاطلُب رَضیعَه»

آقا! مُصیبتی در عالَم بالاتر از این اتّفاق می‌اُفتد که امام حسین (علیه السلام) شیرخوارشان را آورده بودند تا آب بگیرند؟ اما با خون گَلو قُنداقه‌اش را خونین کرد. می‌گوید: به مَحض این‌که این مطلب را گفتم، گویا آقا داشتند بی‌طاقت می‌شدند. فرمود: دیگر بَس است.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۱۶]».

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را همیشه از ما راضی بفرما.

خدایا! گِره‌هایمان را باز کُن.

خدایا! مشکلات‌مان را حل کُن.

خدایا! نگرانی‌هایمان را برطرف کُن.

خدایا! مملکت‌مان را بَرکت بده.

خدایا! مردم‌مان را سربلند بدار.

خدایا! ثَبات قَدم نَصیب همیشگی‌مان بگردان.

خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت خَتم بفرما.

خدایا! فرزندانمان و جوان‌هایمان را به سامان برسان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم سایه‌ی رهبر نازنین‌مان را تا ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) با اقتدار و عزّت مُستدام بدار.

خدایا! قلب مبارک ایشان را همیشه از همه‌ی ملّت و از همه‌ی ما راضی نگاه‌دار.

الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم آنچه خواستیم و آنچه نخواستیم، خیر دین و دنیای ما در آن است، به ما روزی بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۴۳٫

«وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَ نُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّهُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

[۳] تحف العقول : ۳۲۱٫ / عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۲۰، صفحه ۸۰۳٫

[۴] الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۱۷٫

«عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ – اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ یَمْنَعُوهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ وَ اَلنَّوَاصِبُ أَلاَ فَمَنِ اِنْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ اَلرُّومَ وَ اَلتُّرْکَ وَ اَلْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهٍ لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ».

[۵] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏۱، ص: ۱۹۶ ؛ تفسیر العیاشی، ج‏۱، ص: ۱۱؛ بحار الأنوار ، ج‏۸۹، ص: ۹۴؛

«عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَایَهِ مَا فِی الْقُرْآنِ آیَهٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِیهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِکُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ مَا یَعْنِی بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ بَعْدُ یَجْرِی کَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کُلَّمَا جَاءَ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَقَعَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ نَحْنُ نَعْلَمُه‏».

[۶] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۱.

[۷] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.

[۸] محمود عتیق معروف به حاج‌ملاآقاجان زنجانی عالم و عارف معاصر، بود که در سال ۱۲۵۲ هجری شمسی در روستای آق‌کند از توابع زنجان به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در گذشت. او از علمای بزرگ شهر زنجان بود. وی علوم دینی را در مدرسهٔ «سید» زنجان آغاز کرد. نزد علمای بزرگی از جمله فیاض دیزجی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی تلمذ کرد. در فقه، اصول، فلسفه و عرفان تحصیل کرد و حتی در علوم غریبه نیز ید طولایی یافت. در همان دوره بود که شروع به تهذیب نفس کرد. ارادتش به اهل‌بیت مثال‌زدنی بود و از جمله بنده‌های به واقع مخلص و مجاهد خدا بود. بعضی از بزرگان عرفان، دیدار با ملاآقاجان را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگی‌شان می‌دانستند، علمایی مثل محمدجواد انصاری همدانی و شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل حسن مصطفوی، سید موسی شبیری زنجانی، علامه طباطبایی، علی باباخانی و مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ زمان خود به‌شمار می‌آوردند. وی در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی از دنیا رفت مقبره وی در قبرستان پائین شهر زنجان می‌باشد. مقبره وی تاکنون چندین بار توسط سید حسن ابطحی مرمت و بازسازی شده و اکنون زیارتگاه مشهوری در زنجان است.

 

[۹] کتاب من لا یحضره الفقیه : ۴ / ۴۰۰ / ۵۸۵۹٫

[۱۰] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت امام زمان (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) در روز جمعه.

«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى یَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجاهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاکَ عَارِفٌ بِأُولَاکَ وَ أُخْرَاکَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ یَدَیْکَ؛ وَ أَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ یُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ یَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَىٰ أَعْدائِکَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِى جُمْلَهِ أَوْلِیَائِکَ. یَا مَوْلاىَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ آلِ بَیْتِکَ، هٰذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ، وَ أَنْتَ یَا مَوْلاىَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیافَهِ وَ الْإِجَارَهِ، فَأَضِفْنِى وَ أَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ».

[۱۱] همان.

[۱۲] همان.

[۱۳] زاد المعاد، علامه مجلسی، ص ۴۲۲؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، فرازی از دعای عدیله.

«…سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، وَ لَا یَفُوتُهُ أَحَدٌ إِذا طَلَبَهُ، أَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّکْلِیفِ، وَ سَوَّى التَّوْفِیقَ بَیْنَ الضَّعِیفِ وَ الشَّرِیفِ، مَکَّنَ أَداءَ الْمَأْمُورِ، وَ سَهَّلَ سَبِیلَ اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ، لَمْ یُکَلِّفِ الطَّاعَهَ إِلّا دُونَ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَهِ، سُبْحانَهُ مَا أَبْیَنَ کَرَمَهُ، وَ أَعْلَىٰ شَأْنَهُ ! سُبْحانَهُ مَا أَجَلَّ نَیْلَهُ، وَ أَعْظَمَ إِحْسانَهُ! بَعَثَ الْأَنْبِیاءَ لِیُبَیِّنَ عَدْلَهُ، وَ نَصَبَ الْأَوْصِیاءَ لِیُظْهِرَ طَوْلَهُ وَ فَضْلَهُ، وَ جَعَلَنا مِنْ أُمَّهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیاءِ، وَ خَیْرِ الْأَوْلِیاءِ، وَ أَفْضَلِ الْأَصْفِیاءِ، وَ أَعْلَى الْأَزْکِیاءِ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ؛ آمَنَّا بِهِ وَ بِما دَعانا إِلَیْهِ، وَ بِالْقُرْآنِ الَّذِى أَنْزَلَهُ عَلَیْهِ، وَ بِوَصِیِّهِ الَّذِى نَصَبَهُ یَوْمَ الْغَدِیرِ وَ أَشارَ بِقَوْلِهِ: هٰذا عَلِیٌّ إِلَیْهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ الْأَبْرارَ وَ الْخُلَفاءَ الْأَخْیارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتارِ: عَلِیٌّ قامِعُ الْکُفّارِ، وَ مِنْ بَعْدِهِ سَیِّدُ أَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ أَخُوهُ السِّبْطُ التَّابِعُ لِمَرْضاهِ اللّٰهِ الْحُسَیْنُ، ثُمَّ الْعابِدُ عَلِیٌّ، ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ الصّادِقُ جَعْفَرٌ؛ ثُمَّ الْکَاظِمُ مُوسىٰ، ثُمَّ الرِّضا عَلِیٌّ، ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ النَّقِىُّ عَلِیٌّ، ثُمَّ الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّهُ الْخَلَفُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ الْمُرْجَى الَّذِى بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیا، وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرىٰ، وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّماءُ، وَ بِهِ یَمْلَأُ اللّٰهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَقْوالَهُمْ حُجَّهٌ، وَ امْتِثالَهُمْ فَرِیضَهٌ، وَ طاعَتَهُمْ مَفْرُوضَهٌ، وَ مَوَدَّتَهُمْ لازِمَهٌ مَقْضِیَّهٌ، وَ الْاقْتِداءَ بِهِمْ مُنْجِیَهٌ، وَ مُخالَفَتَهُمْ مُرْدِیَهٌ، وَ هُمْ سَاداتُ أَهْلِ الْجَنَّهِ أَجْمَعِینَ، وَ شُفَعاءُ یَوْمِ الدِّینِ، وَ أَئِمَّهُ أَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْیَقِینِ، وَ أَفْضَلُ الْأَوْصِیاءِ الْمَرْضِیِّینَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ مُساءَلَهَ الْقَبْرِ حَقٌّ، وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ النُّشُورَ حَقٌّ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الْمِیزانَ حَقٌّ، وَ الْحِسابَ حَقٌّ، وَ الْکِتابَ حَقٌّ، وَ الْجَنَّهَ حَقٌّ، وَ النَّارَ حَقٌّ، وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لَارَیْبَ فِیها، وَ أَنَّ اللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ…».

[۱۴] سوره مبارکه تکویر، آیات ۸ و ۹٫

[۱۵] سیدحیدر بن سلیمان حلی (۱۲۴۶-۱۳۰۴ق)، شاعر و مرثیه‌سرای شیعه اهل حله در عراق بود. شعر او را متأثر از سید رضی و مهیار دیلمی دانسته‌اند. او در نجف دفن شد. سید حیدر بن سید سلیمان صغیر حلی در ۱۵ شعبان ۱۲۴۶ هجری در شهر حله و در قریه بیرمانه متولد شد. نسب وی با ۳۲ واسطه به زید بن علی و امام زین العابدین می‌رسد. سلیمان کبیر بن داود بن سید حیدر (۱۱۴۱-۱۲۱۱ق)، جد سوم سید حیدر به جهت نسبت با قریه مزیدیه که منسوب به آل مزید اسدیین از امراء حله بودند، به مزیدی معروف گردیده بود. سلیمان (۱۲۲۲-۱۲۴۷ق) پدر سید حیدر به جهت تمایز با جدش، به سید سلیمان صغیر شهرت یافت. حیدر حلی در شب چهارشنبه ۹ ربیع الثانی ۱۳۰۴ هجری، درگذشت. جنازه او از حله به نجف اشرف منتقل شد و پس از تشییع و با حضور طبقات مختلف جامعه، در صحن حرم امیرالمؤمنین علی(ع)، در رأس ساباط از طرف شمال بین مقبره سید میرزا جعفر قزوینی و شیخ جعفر شوشتری به خاک سپرده شد. با درگذشت سید حیدر، مدارس دینی در نجف و سامراء به دستور میرزای شیرازی، سه روز تعطیل شد. میرزای شیرازی، سید محمد قزوینی و برادرش سید حسین، مجالسی را در عزای حیدر حلی برگزار کردند و شاعرانی مانند سیدابراهیم طباطبایی، سید حبوبی، شیخ حمادی نوح، شیخ حسون عبدالله، شیخ محمد ملا و… در رثاء او اشعاری سرودند.

سید حیدر در یک سالگی پدرش را از دست داد. و بر اثر تلاش‌های عمویش سید مهدی حلی (۱۲۲۲-۱۲۸۹ق)، تحصیلات علمی بدست آورد و در عراق خصوصا شهر حله، در مجالس و محافل ادبی، حضور می‌یافت. مطلب چندانی درباره اساتید ادبی سید حیدر، در کتب تراجمی یافت نمی‌شود، اما آنچه مسلم است تحصیل خود را نزد عمویش آغاز کرد. وی سپس به نجف رفت و در آنجا نزد سید ابراهیم طباطبایی شاگردی کرد. حیدر حلی سپس مدیر انجمن‌های ادبی نجف و حله گردید. حیدر در رثای اهل بیت علیهم السلام، در مجالس و منابر و در تجمع اقشار مختلف جامعه مراثی می‌خواند. گفته شده شعر وی متأثر از سید رضی و شاعر معاصرش، مهیار دیلمی بوده است. او برگزیده اشعار و قصاید سید رضی را در کتابی جمع آوری و تنظیم کرده و نقل شده که تمام اشعار مهیار دیلمی را در ۲۵ سالگی در چهار جزء بازنویسی و استنساخ نموده بود. سید حیدر در این جمع‌آوری، برخی از اشعار آن دو را نوشته، سپس در همان قالب و الفاظ بیتی را می سرود. هم‌چنین سیدحیدر بداهه‌سرایی می‌کرد. گفته شده که یکبار نزدیک ماه محرم، او به دیدن سید جعفر قزوینی رفته و قزوینی به او گفته است: «‌محرم نزدیک است، آیا مرثیه‌ای جدید سروده‌ای؟‌» حیدر نیز این شعر را خواند: (قد عهدنا الربوع و هی ربیع ، أین لا أین انسها المجموع ، سبق الدمع حین قلت سقاها ، فترکت السما و قلت الدموع).

سیدحیدر در باره اهل بیت مرثیه و مدایحی سروده است. شیخ عباس قمی و سید حسن صدر محمدعلی مدرس تبریزی گفته است به جهت کثرت اشعار در مدح اهل بیت به شاعر اهل بیت معروف بود. به گفته محمد سماوی وی راه تقرب به خداوند را در مدیحه‌سرایی برای ائمه (علیهم السلام) می‌دانست.‌ و نویسنده ادب الطف گفته است که بیشتر اشعارش در رثاء امام حسین است. گفته شده، حیدر در خواب، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زیارت کرده بود و آن حضرت، رضایت خود را از اشعارش بیان کرده است. هم‌چنین نقل شده او در خواب، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیده و وی به حیدر، این بیت(أناعی قتلی الطف لا زلت ناعیا |تهیج علی طول اللیالی البواکیا) را گفته است: سید حیدر در ادامه، ۲۹ بیت دیگر سرود که نخستینش این است (أَعِد ذکرَهُم فی کَربَلا إنَّ ذکرَهُم طَوَى جَزَعاً طَیَّ السِّجلِّ فؤادِیا) و وصیت کرد این ابیات را نوشته و در کفن وی قرار دهند و همراه او دفن نمایند.

در کتاب اعلام زرکلی، حیدر حلی را با عناوین وقار و سخاوت آورده است. در اعیان الشیعه نوشته شده که وی بسیار عبادت می‌کرد و علاوه بر واجبات، خود را ملتزم به مستحبات در همه حال و همه جا کرده بود. محمدکامل سلیمان، ادیب و محقّق معاصر عرب، در مورد اخلاقیات سید حیدر حلی گفته است: «‌بدون شک عقیده سید حیدر حلّی، یک عقیده اسلامی – شیعی بود و در تمام مراحل زندگی به این ایدئولوژی دینی ملتزم بود و او حتّی در زمینه شعائر دینی و انجام کامل احکام عبادات و واجبات، به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان واقعی و عبدی مؤمن با ایمانی خالص بود.‌» برخی تراجم‌نویسان او از او به عنوان شاعری با مهارت در فن شعر سخن گفته‌اند. عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر حکایتی درباره حیدر حلی آورده است که سید محمدحسن شیرازی در مقابل سرودن مرثیه برای اهل‌بیت، به حیدر مبلغی صله داده و دست او را بوسیده است. سیدحیدر در رثاء شیخ مهدی آل کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۸۹ هجری)، شیخ مهدی بن حسن قزوینی (متوفی ۱۳۰۰ هجری) و سیداسماعیل شیرازی اشعاری را سرود. در کتب تراجم در مورد اساتید و شاگردان سیدحیدر نقلی در میان نیست و فقط سید محمد مرعشی را به عنوان شاگرد وی در ادبیات ذکر شده است. سید حیدر سه فرزند به نام‌های سلیمان، حسین (۱۲۶۷-۱۳۳۹ق) و علی (درگذشته ۱۳۴۲ق) داشت.

[۱۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.