این قضیه را دو بار به حضور او بردند. در نوبت اول عمر حکم کرد که حق شوهر، یعنی نصف ترکه و حق مادر، یعنی یک ششم، و حق برادران مادری، یک سوم، برای هر کدام یک ششم را به آنها بدهند. و بدینگونه مال تمام شد، و حق برادران پدری و مادری را ساقط کرد!
در نوبت دوم، خواست باز همینطور حکم کند، ولی یکی از دو برادر تنی گفتند، فرض کن پدر ما الاغ بوده است، ما را در ارث مادرمان شریک گردان. عمر هم ثلث (یک سوم) مجموع ترکه را میان هر چهار برادر علی السویه تقسیم کرد.
مردی گفت: تو فلان موقع به این دو، سهمی ندادی؟!
عمر گفت: آن حکمی بود که آن روز نمودیم، و این حکمی است که امروز می کنیم!
بیهقی و ابن ابی شیبه این قضیه را در سنن خود نقل کرده اند. عبدالرزاق در کتاب جامع و کنز العمّال وفاضل شرقاوی در حاشیه تحریر شیخ زکریای انصاری و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت داستان جهل عمر در این قضیه را آورده اند.
*****

 


فی أول الصفحه الثانیه من فرائض کنز العمال وهو الحدیث ۱۱۰ من أحادیث الکنز فی ص ۷ من جزئه السادس، سنن البیهقی ج ۶ / ۲۵۵

جهل عمر به ارث جدّ با وجود برادر
بیهقی در کتاب سنن و کتاب شعب الایمان و متقی هندی در کنز العمال، روایت کرده اند که عمر از پیغمبر اکرم – صلّی اللّه علیه وآله – سؤال کرد که ارث جدّ با برادران چگونه است؟
پیغمبر اکرم – صلّی اللّه علیه وآله – فرمود: عمر! منظورت از این سؤال چیست؟ چنان می بینم پیش از آنکه آن را یاد بگیری از دنیا بروی!
راوی حدیث – سعید بن مسیّب – گوید: قبل از آنکه عمر آن را یاد بگیرد، مُرد! (۱)
عمر در مدت خلافتش در این مسئله حیران و سرگردان بود. به طوری که گفته اند:
هفتاد جور حکم کرد! عبیده سلمانی به نقل از ابن ابی شیبه می گوید:
من درباره حکم عمر، راجع به ارث جد، صد قضاوت مختلف خوانده و از بر کرده ام! (۲)
خود عمر گفت: من درباره ارث جدّ، حکمها صادر کردم و از حق هم تجاوز ننمودم! ولی عاقبت، در این مسئله مشکل، به زید بن ثابت رجوع نمود. (۳)
*****

 

 

منبع:پرسمان
(۱)
المتقی الهندی در کنز العمال ص ۱۵ من ج ۶ و الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۱۶.
(۲)
سنن البیهقی ج ۶ / ۲۴۵، الجامع لابن أبی شیبه، الطبقات الکبری لابن سعد ج ۲ / ۳۳۶، الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۱۶ و ۱۱۷.
(۳)
الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۱۷.