عزاداری و اشک ریختن و غمگین شدن در سوگ ابا عبدالله(ع) با جمله حضرت زینب(س) «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»[۱] (جز زیبایی چیزی ندیدم) منافاتی ندارد.
با این توضیح که؛ کربلا یک سکّه دو رویه بود؛ یک‌روی، نیش بود از سوی بشری نادان و روی دیگر نوش بود از حکیمی مهربان، یک‌روی آن خون بود و شمشیر و آتش، قتل بود و غارت، و این ظاهری بود که دیده می‌شد، و از سوی یزید و یزیدیان بود. اما روی دوم که درک آن بصیرت و دقت نظر لازم داشت، تقرّب به ذات اقدس الهی بود؛ به نمایش گذاردن درس‌ها و زیبایی‌های مکتب الهی و تربیت یافتگان آیین اسلام و جان‌فشانی برای احیای چنین مکتبی و عنایت خاصّ پروردگار به جهت این جانبازی، و ایثار در راه هدف مقدس الهی، همان هدفی که خداوند در آفرینش انسان و هدایت او داشت و دارد و این‌که این هدف و این هدایت بایستی تا قیامت بماند؛ تا بشریت در سایه آن تربیتی آسمانی بیابد؛ آن روی که مستند به خدا است عنایت است و همه زیبایی، و حضرت زینب(س) نیز همین روی را دیده که سخن از زیبایی می‌گوید؛ از همین روی است که هر چه آتش جنگ شدّت می‌گرفت امام حسین(ع) و برخی از همراهانش را می‌دیدند که چهره‌هایشان گلگون‌تر و شکفته‌تر می‌شود و دل‌هایشان آرام‌تر می‌گردد.[۲]
آری درد است که بشریت چنین هادیان الهی و شخصیت‌های والای انسانی را قدر نشناخته و ناجوانمردانه‌ترین رفتارها را بر آنها روا دارد و انسانیت را از وجودشان محروم کند، درک این درد آن‌قدر هست که دل‌ها غمگین و چشم‌ها گریان شود، و عواطف انسانی را تحریک کند و عزایی بپا شود، چنان‌که استاد شهید مطهری می‌گوید: «پیغمبر؛ یعنی انسان کامل، حسین؛ یعنی انسان کامل، زهرا؛ یعنی انسان کامل؛ یعنی مشخصات بشریت را دارند با کمال عالی مافوق مَلَک؛ یعنی مانند یک بشر گرسنه می‌شوند، غذا می‌خورند، تشنه می‌شوند، آب می‌خورند، احتیاج به خواب پیدا می‌کنند، بچه‌های خودشان را دوست دارند، غریزه جنسی دارند، و لهذا می‌توانند مقتدا باشند، اگر اینجور نبودند امام و پیشوا نبودند… عواطف و جنبه‌های بشریشان از ما قوی‌تر است و در عین حال در جنبه‌های کمال انسانی از فرشته و از جبرئیل امین بالاترند و لهذا امام حسین می‌تواند پیشوا باشد، چون تمام مشخصات بشری را دارد، او هم وقتی جوان رشیدش می‌آید از او برای جنگیدن اجازه می‌خواهد، دلش آتش می‌گیرد… عاطفه از کمالات بشریت است ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها می‌گذارد».[۳] یعنی با وجود این همه عاطفه، در این مصیبت‌ها و گریه‌ها هرگز سخنی بر زبان جاری نمی‌شود یا رفتاری بروز نمی‌کند که خلاف رضای الهی و موجب خشم و سخط او شود.
بنابراین، تفاوت آنها با دیگران در این است که غم‌ها و غصه‌هایشان برای خدا و در راه خدا است، دردهاشان باعث نمی‌شود که راه خدا را ترک گویند، بلکه در این راه تا پای جان استقامت می‌کنند و از همین روی لایق دریافت عنایت الهی شده و جانشان از آن سیراب می‌گردد و فطرت توحیدی از آن لذت برده، نشاط می‌یابد و این روی زیبای واقعه است.
اما ابن زیاد با آن سخن جاهلانه،[۴]جنایت و کردار زشت خود را به خدا نسبت داد و هدف او به حقّ جلوه دادن جنایات خویش و تحقیر جایگاه امام حسین(ع) و یارانش بود، که زینب کبری(س)‌ به او فهماند از خدا زشتی نمی‌رسد، آنچه از خدا رسید همه زیبایی بود و ما جز زیبایی ندیدیم و آنچه قبح و زشتی بود از تو و امثال تو رسید نه از خدا، تو خواستی ما درد کشیده و کوچک و نابود شویم، آری رنج بردیم، درد کشیدیم اما با صبر و استقامت در برابر آن به عنایت خدا و زیبایی‌ها رسیدیم، ما را به آرزوی شهادت رسانید و عزّت و بزرگی داد و به مکتب پیامبر و اهل ‌بیتش، حیات و بقاء بخشید، در عوض، نابودی و حقارت نصیب شما خواهد شد.

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها 

[۱]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۶۰، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج ‏۵، ص ۱۲۲، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.

[۲]. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷،  و ج ۶، ص ۱۵۴، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۳]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏۱۶، ص ۴۰، تهران، صدرا.

[۴]. او گفت: «چگونه دیدی کار خدا را با برادر و خاندانت…»؛ اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۶۰.