بسم الله الرّحمن الرّحیم

          مسئله اصلاح باطن، شستشوی ذهن، پاکسازی خانه دل، به دست آوردن حضور؛ و رسیدن به مقام اخلاص حضرت حق سبحانه و تعالی؛ به مجاهدت، مراقبه، توبه، توسل نیاز دارد و به کارهای خیری که کار شر را پاک کند و به استقامت و استمرار نیاز دارد.

 

رابطه نیّت گناه و خباثت باطن

مع ذلک، وجه نام گذاری قلب، برای این است که دگرگونی دارد. همیشه در یک حال نیست؛ گاهی انسان حال خوشی دارد، نیت خیر به ذهنش می آید، محبّت به عبادت دارد، شوق زیارت دارد، کشش دارد عتبات برود، گاهی هم از این طرف وسوسه می شود، بدبینی نسبت به مؤمن پیدا می کند، کارهای شری در ذهنش می آید، هوا و هوس فشار می آورد، کار حرامی کند، درآمد حرامی کسب کند، وسوسه می شود خودش را آلوده کند، بالاخره قلب است، قلب حالش یکسان نیست، یکنواخت نیست.

آیا عوارضی که در قلب برای انسان پیش می آید که باعث می شود تا انسان نیت گناه کند، نیت بد کند، یا برای انسان انگیزه های کار خیر، قربه الی الله پیش می آید، آیا این انگیزه، این نیت، این عارضه ای که بر قلب پیش آمد، این هم در پیشگاه پروردگار متعال، برایش پرونده است. نیت بد موجب عقاب می شود، خدا مجازات می کند، چرا آدم نیت بد کرده است؟ اما اگر نیت خیر کرد و موفق نشد، آیا به صرف نیت خیر، خدا به او پاداش می دهد؟! جایزه می دهد؟! این موضوع، هم در فقه، هم در کلام، هم در فلسفه بحث شده است و جای بحث دارد.

مرحوم صدرا المتألهین، قانون حرکت جوهریه را اکتشاف کرد. یکی از دلائلی ایشان که بر حرکت جوهری بیان فرمودند، این است که اگر شما دیدید که رنگ سیب، در ابتدا آبی بود، سبز بود، به تدریج رنگش قرمز شد، مزه سیب ترش بود؛ اما به مرور زمان شیرین شد، درختی نهال بود و حالا حجم بیشتری پیدا کرد، قد کشید، شاخه هایی پیدا کرد؛ اینکه یک شاخه داشت حالا ده تا شاخه شده است، این عارضه ای است که بر درخت عارض شده است. اینکه سیب وقتی کال بود، خام بود، ترش بود ولی حالا که رسید شیرین شد، شیرینی عارض است، جزء عوارض این موجود است و این عوارضی که در موجودات می بینید، رنگ عوض می شود، بو عوض می شود، حجم تغییر می کند، سطح تغییر می کند، طول تغییر می کند، عمق عوض می شود، این ها عوارض است. بحثی در این نیست که این ها عوارض است، اما آیا تنها عوارض وجود یک موجود است که تغییر کرده، یا با هر تغییری موجود جدیدی ایجاد می شود؟! جز این است که سیب همین طوری شیرین نشده، همین طوری سرخ نشده است؟ آیا می شود درخت بدون اینکه جوهرش تغییر کند، طول و عرضش اضافه شود؟ ایشان این تغییرات عوارض را، دلیل روشنی می داند که جوهر و عرض تحلیل ذهن ماست، اما در واقع یک وجود است، وجود تغییر کرده است که این چنین شده است، وجود تغییر کرده است که این قد کشیده است.

 بر این اساس انسانی که گناه می کند، گناه از عوارض روح انسان است، از عوارض نفس انسان است. وقتی نماز می خواند، روزه می گیرد، این روزه و نماز همه عوارض هستند. از این جهت اگر در عمق وجود اثر نگذاشته باشد، با طوفانی می آید با طوفانی می رود. بنابراین تا درون و گوهر وجود انسان حرکت نکند، تغییر نکند، نمی تواند به جایگاه راسخی در مباحث معرفتی دست یابد. آن چیزی که حاصل اراده انسان هست، چه کار خیر، چه کار بد، دلیل بر این است که روح می تواند طیب یا خبیث باشد. وقتی درون انسان پالایش شد، روح طیب، جان پاک یافت، آنگاه است که مثل چشمه زلال می جوشد؛ و از آن نماز بیرون می آید، میوه احسان و دستگیری و کمک کردن به این و آن حاصل می شود، اما وقتی روح و نفس خباثت پیدا کرد، یا یک بُعدی از خباثت در وجود انسان بروز یافت، انسان نیت گناه کرد، گناه، عارضه خباثت است.

” خدا به نیت گناه عقاب نمی کند، اما کسی که نیت گناه می کند، این حکایت از خبث سریره او است، معلوم می شود که در سریره و باطنش، ناهنجاری و بیماری عارض شده است. تا روح بیمار نشود، هوس کار بد نمی کند “

لذا مرحوم شیخ انصاری اعلی الله مقام الشریف در این بحث که آیا خدای متعال به نیت گناه عقاب می کند یا عقاب نمی کند، می گویند: خدا به نیت گناه عقاب نمی کند، اما کسی که نیت گناه می کند، این حکایت از خبث سریره او است، معلوم می شود که در سریره و باطنش، ناهنجاری و بیماری عارض شده است. تا روح بیمار نشود، هوس کار بد نمی کند.

در حالات بعضی بزرگان آمده است، رساله داده اند، مرجع تقلید شده اند، بعد خواب بد دیده، در عالم رویا مرتکب گناهی شده است، وقتی بیدار شده، رساله اش را جمع کرده و گفته است: آدمی که روحش تمیز باشد، خواب بد نمی بیند؛ انسانی که خواب بد می بیند، حکایت از این دارد که حقیقت جان آدم اشکال دارد.

جان انسان آرزوها، آرمان ها و آمالی که دارد، به صورت خواب بروز می کند. یا وقتی انسان عصبانی می شود، بی اختیار حرف هایی به ذهنش می آید، که حاکی از کمونش می باشد، باطنش را ظاهر می کند که دیگران خبر نداشتند؛ یا وقتی هیجانی می شود، به کسی عشق پیدا می کند، چیزهایی می گوید که در حال عادی چنین نبود. همه این موارد، حقیقت روح، حقیقت نفس و جان را آشکار می کند و نشان می دهد.

” از گندم، گندم می روید از جو، جو؛ انسان پاک جوشش و حاصلش، میوه شیرین می شود؛ اما وقتی جان تلخ شد، محصول تلخ و هرزه می دهد. عمل انسان، میوه وجود اوست، اما منشأ عمل، نیت آدم است؛ و نیت مستقیماً از روح ناشی می شود. اگر روح شیرین باشد، پاک باشد، زلال باشد، الهی باشد، عرشی باشد، ملکوتی باشد، هرگز فکر بد به ذهنش نمی آید “لذا شیخ انصاری می گویند: نیت گناه، خبث سریره را نشان می دهد، لکن خدا به عمل عقاب می کند، اما اگر به عمل نرسید فقط نیت بود، پروردگار منان با کرم زیادی که دارد، از آن عبور می کند، صرف نظر می کند. در قرآن کریم می فرماید: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً اعراف؛ ۵۸ – سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار مى‏روید امّا سرزمینهاى بد طینت (و شوره‏زار)، جز گیاه ناچیز و بى‏ارزش، از آن نمى‏روید. از گندم، گندم می روید از جو، جو؛ انسان پاک جوشش و حاصلش، میوه شیرین می شود؛ اما وقتی جان تلخ شد، محصول تلخ و هرزه می دهد. عمل انسان، میوه وجود اوست، اما منشأ عمل، نیت آدم است؛ و نیت مستقیماً از روح ناشی می شود. اگر روح شیرین باشد، پاک باشد، زلال باشد، الهی باشد، عرشی باشد، ملکوتی باشد، هرگز فکر بد به ذهنش نمی آید.

 

حقیقت و باطن گناه

از کرامت های مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری اعلی الله مقام الشریف، مؤسس حوزه علمیه این بوده است که مرگ خودش را خبر داشته است؛ و مرحوم آیت الله العظمی آسید محمّد حجت کوه کمری اعلی الله مقام الشریف، این مرجع بزرگوار فرموده بودند: من نماز جماعت را بر خودم واجب می دانستم، چون امام زمان به من این طور فرمودند: یک نماز جماعت مانده است، می خواهی این را هم ترک کنی؟! لذا براساس فرمایش امام زمان، که خودم از لبهای مبارکش شنیدم، بر خودم فریضه می دانستم که نماز جماعت را ترک نکنم؛ اما دیگر کار من تمام است، بعد از این شما بروید به جای من نماز بخوانید. این هم والایی و قداست مرحوم آیت الله العظمی آشیخ عبدالکریم حائری را حکایت می کند. کسی که امام زمان دیده، وقتی می خواهد کسی را به جای خودش انتخاب کند، فردی را انتخاب می کند که از صنف خودش باشد.

مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت اعلی الله مقام الشریف، نقل فرمودند: مرحوم آشیخ محمّد حسین اصفهانی مفسر که اهل بکاء بوده است، نفَس مرحوم ملا فتح علی سلطان آبادی به ایشان خورده بود، اهل الله بود، اهل دین و دیانت بود؛ این بزرگوار گفته بود: من از موقع بلوغم تا به امروز که چهل سال از دوره بلوغم گذشته است، یک گناه از خودم سراغ ندارم؛ اما در عین اینکه گناه نکرده ام، گاهی فکر گناه به ذهنم آمده است! پس می شود کسی این قدر پاک زندگی کرده باشد که ملائکه یک گناه از او در پرونده اش ثبت نکرده اند. خدایا! تو خدای ما هم هستی، هر کسی توفیق دارد تو توفیق دادی، هر کسی پاک بوده است تو نگهش داشتی، خدایا بندگان ضعیفی هستیم، ما دست مان خالی است، چند روز باقی مانده را پاک زندگی کنیم، گناه نکنیم!

آقای حجت، خیلی زاهد بوده است، خیلی مقدس بوده است، در عین حال درس خارجشان، از بهترین و مجتهد پرور ترین درس های حوزه فقاهتی و اصولی بوده است. از منظر ایشان کسی سؤال کرده بود: اینکه معصوم گناه نمی کند، این روشن است! معصوم گناه نمی کند، خطا نمی کند، اشتباه نمی کند؛ اما اینکه معصوم فکر گناه هم نمی کند، مگر می شود!؟ آدم فکر گناه نکند چه کسی را شما سراغ دارید فکر گناه نکند!؟ حتی افرادی که اهل مراقبه بودند، بر خودشان مسلط بودند، نگذاشته بودند چشم‌شان خطا برود، زبانشان را نگه داشته اند، وقتی عصبانی شده اند، به کسی اهانت نکرده اند، کسی را نترسانده اند، دست به قلم نبرده اند، این اشخاص خیلی بر خودشان مسلط هستند، اما می شود در ذهن‌شان هیچ وقت گناه نیامده باشد؟!

ایشان فرموده بودند: آیا شده است شما فکر کنید، به کنار مزرعه رفته اید، نشسته اید و کثافت می خورید!؟ آیا هیچ وقت چنین چیزی به ذهن‌تان آمده است!؟ تأملی کرده و گفته بود: آدم سالم که به مزرعه نمی رود کثافت به خورد، به ذهنش هم نمی رود!

ایشان فرموده بودند: گناه برای معصوم، مثل همان مزرعه می ماند. آنقدر متعفن است، آنقدر پلید است، گناه عین نجاسات می ماند، آدم سالم که فکر نجس خوردن نمی کند! هیچ انسان سالمی هوس نمی کند مدفوع بخورد، نجاست بخورد، خون بخورد، در ذهنش نیز خطور نمی کند؛ معصوم هم نسبت به گناه، آنقدر مقامش بالا است که گناه برایش منفور است، اصلاً به ذهن مبارکش چنین چیزی خطور نمی کند! این ها نشان می دهد که اگر انسان فضای جانش را با انس با پروردگار متعال، با انس با معارف حق، تربیت کند؛ انقدر معرفتش ارتقاء پیدا می کند که حقیقت گناه، باطن گناه برایش مکشوف می شود.

باطن گناه هم عفونت دارد، هم جزء قاذورات و کثافات است و هم آتش است؛ حُفَّتِ الْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ، وَ حُفَّتِ‏ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ” آتش جهنم به شهوت پیچیده شده است، تمام لذائذ نامشروعی که در این دنیا آدم از آن لذت می برد، کسی چشم برزخی داشته باشد و بتواند باطن آنها را ببیند، می فهمد که این آتش جهنم است، کثافت است

باطن گناه هم عفونت دارد، هم جزء قاذورات و کثافات است و هم آتش است؛ حُفَّتِ الْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ، وَ حُفَّتِ‏ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ. المجازات النبویه، ص۳۴۹، المجاز(۳۰۵) آتش جهنم به شهوت پیچیده شده است، تمام لذائذ نامشروعی که در این دنیا آدم از آن لذت می برد، کسی چشم برزخی داشته باشد و بتواند باطن آنها را ببیند، می فهمد که این آتش جهنم است، کثافت است. إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً نساء؛ ۱۰ خدای متعال می فرماید: کسانی که مال یتیم می خورند، این ها آتش می خوردند؛ منتهی کسی چشم باطن ندارد. چشم برزخی ما کار نمی کند و الا شعله های آتش را در باطن کسی که به مال یتیم تعرض و تجاوز می کند می دیدیم.

 اجمالاً فکر گناه، نشانه آلوده شدن روح است، نشانه بیمار شدن دل است؛ اگر دل بیماری نداشته باشد، وسوسه برایش پیش نمی آید، فکر گناه برایش پیش نمی آید. فکر سالم، دل سالم، همیشه نیت خیر برایش پیش می آید، حاصلش، نیتش، همیشه خیر است.