معنای تیمم و صعید در لغت و فقه چیست؟ آیا در معنا کلمه صعید اختلاف است؟

پاسخ اجمالی

حکم تیمم از جمله احکام ثانویه ای است که برای موقعیت های خاص و جهت تخفیفی به مکلفان وضع شده است. در همین راستا پروردگار می فرماید: «إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً».[۱]
معنای «تیمّم» در لغت و اصطلاح
«تیمم» مصدر باب تفعل از ریشه «أمّ یأُمُ» یا «یمّ ییمّ» بر وزن فَعَلَ یَفعُلُ بوده و در لغت به معنای قصد کردن است.
[۲]و در آیات شریفه نیز «َتَیَمَّمُوا» به معنای «اقصدوا» معنا و تفسیر می شود.[۳]
مفسران و فقهای فریقین اختلاف چندانی در معنای اصطلاحی «تیمّم» نداشته و با اندک تفاوتی در تعبیر و الفاظ، در معنای آن اتفاق نظر دارند. قدر جامع تمام تعریف ها را می توان چنین خلاصه کرد: «تیمم»، عبارت است از مسح پیشانی و دو دست -یا بنا بر قول اهل سنت، مسح صورت و دو دست – به خاک یا هر آنچه سطح بیرونی زمین از آن تشکیل شده  است
[۴] که البته باید به قصد قربت بوده و برای مباح کردن چیزهایی که مشروط به تیمم است انجام شود.[۵]
اما در معنای «صعید» بین لغویون، فقها و مفسران اختلاف دیدگاه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره و سپس دیدگاه مشهور را که کاربرد عملی در باب تیمم دارد، بیان خواهیم نمود.
معنای صعید در لغت
«صعید»؛ بر وزن فعیل، اسم مفردی است که جمع آن «صُعُد» و «صُعُدات»
[۶] است، مانند «طریق» که جمع آن «طُرُق» و «طُرُقات» است.[۷]
۱ – صعید به معنای هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل می دهد. خاک باشد یا غیر خاک؛ مانند سنگ، ماسه و…، کم باشد یا زیاد.
[۸]
۲ – صعید به معنای بخش های مرتفع زمین است که  به زمین های بلند و مرتفعی که در مقابل زمین های پست قرار دارند، صعید گفته می شود.
۳ – صعید به معنای زمینی است که ماسه و نمک با آن مخلوط نباشد.
۴ – به معنای زمین پاک است.
۵ – تنها به معنای خاک است.
[۹]
۶ – تنها به معنای خاک پاک است.
۷ – به معنای زمین صاف و بدون ناهمواری است.
۸ – به معنای خاکی است که دارای غبار باشد.
[۱۰]
 و… .
[۱۱]
با وجود این همه اختلاف، اما فردی مانند «زجاج» ادعا کرده است که خلافى میان اهل لغت نمی بینم که «صعید» به معناى هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل می دهد.
[۱۲]                  
معنای صعید در اصطلاح فقها و مفسران
مفسران و فقها
[۱۳] نیز با تأثیرپذیری از اختلافات موجود در کتب لغوی، نظرات نسبتاً متفاوتی در مورد معنای اصطلاحی «صعید» ارائه کرده اند اما مشهور آنان معتقدند که این واژگان در آیه شریفه به معنای تمام لایه بیرونی زمین است، چه خاک باشد، چه سنگ و ….[۱۴] البته برخی نیز گفته اند که «صعید» تنها به معنای خاک پاک و پاکیزه است.[۱۵]
به هر حال مشهور فقهای امامیه با جمع بین روایات وارده در باب تیمم می گویند: تیمّم بر مطلق وجه الارض یعنی هر چیزی که از جنس زمین باشد جایز است، اعم از خاک، رمل، سنگ ریزه، سنگ، شن و ماسه که از زمین به وجود آمده باشد و اختصاص به تراب و خاک خاصه ندارد. و ذکر تراب و خاک در برخی از روایات باب تیمم، از باب بیان کامل ترین افراد و مصادیق برای ارض است. بنابراین نتیجه می گیریم که صعیدی که در آیه شریفه مأمور به تیمم بر آن شده  ایم، در اصطلاح فقهی به معنای «مطلق وجه الارض» یا همان لایه بیرونی زمین می باشد.
[۱۶]

 

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. «و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضاى حاجت» کرده ‏اید، و یا با زنان آمیزش جنسى داشته ‏اید، و در این حال، آب (براى وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکى تیمّم کنید! (به این طریق که) صورت ها و دست هایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است‏.»، نساء، ۴۳٫

[۲] . محمود عبد الرحمان ، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیه ، ج ۱، ص ۵۰۰، بی نا، بی جا، بی تا؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۸۹۳، بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.

[۳]. طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج ۳، ص ۸۲، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۴]. «روی زمین اعم از خاک و سنگ».

[۵] . بحرانى، آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم ، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره ، محقق، مصحح، ایروانی، محمد تقى، مقرم، سید عبد الرزاق، ج ۴، ص ۲۴۳، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ مجمع البحرین، ج‏۶، ص: ۱۹۱؛ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیه، ج  ۱، ص ۵۰۰ – ۵۰۱ .

[۶]. «صعدات، جمع الجمع است».

[۷]. مجمع البحرین، ج ‏۳، ص ۸۷٫

[۸]. فیومی، احمد بن محمد مقرى ، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ، ج ۲، ص ۳۳۹، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بی تا.

[۹]. جوهرى، اسماعیل بن حماد ، الصحاح(تاج اللغه و صحاح العربیه) ، محقق، مصحح، احمد عبد الغفور عطار، ج ۲، ص ۴۹۸، بیروت،  دار العلم للملایین ، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ کتاب العین، ج ‏۱، ص ۲۹۰٫

[۱۰]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۸۴٫

[۱۱]. ر. ک: لسان العرب، ج ۳، ص ۲۵۴ – ۲۵۵٫

[۱۲]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏۳، ص ۸۲٫

[۱۳]. ر. ک: امام خمینى، کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۱۴۲ – ۱۴۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ اول، بی تا؛ خوانسارى، سید محمد تقى و اراکى، محمد على ، رساله فی الدماء الثلاثه و أحکام الأموات و التیمم ، مقرر، اراکى، محمد علی ، ص ۴۶۹ – ۴۷۰، قم، مؤسسه در راه حق ، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

[۱۴]. همان؛ طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۵، ص ۲۲۹، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۱۵]. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق، درگاهی، حسین، ج ۳، ص ۴۱۶، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.

[۱۶] . ر. ک: سبزوارى، سید عبد الأعلى ، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، محقق، مصحح، مؤسسه المنار ، ج ۴، ص ۳۷۷ – ۳۸۱، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.