توتالیتر یعنی چه؟ فرق آن با ولایت فقیه چیست؟
توتالیتر «TOTALITAIRE» از واژهی فرانسوى «توتال» به معناى جامع و کامل گرفته شده است و به آن دسته از رژیمهاى استبدادى گفته مىشود که کلیه شئون جامعه را -از سیاست و اقتصاد گرفته تا مذهب، فرهنگ و هنر تحت کنترل و نظارت خود دارند و در جهت ایدئولوژى سیاسى خویش، هدایت مىکنند. از این نوع رژیمها در تاریخ معاصر، مىتوان حکومتهاى فاشیستى هیتلر و موسولینى و نظامهاى حاکم بر کشورهاى کمونیستى را نام برد.[۱]
ویژگىهاى نظام توتالیتر را مىتوان چنین نام برد:
۱ – نظارت دولت بر کلیهی شئون فعّالیّتهاى اقتصادى و اجتماعى؛
۲ – قدرت در دست اعضاى حزب واحدى است که همه افراد از آن تبعیّت مىکنند؛
۳ – حذف همه اشکال نظارت مردم بر حاکمان؛
۴ – توسّل به زور و خشونت براى سرکوب مخالفان؛
۵ – اعمال قدرت نامحدود و عدم مانعیّت هیچ چیز در مقابل آن (از قبیل قانون، احترام به آزادى فرد و…)؛
۶ – تسلّط یک فرد در رأس یک حزب و دولت.
آنچه احتمال دارد، وجه شباهت نظام اسلامى و شکل حکومت توتالیتر محسوب گردد، بند اوّل است. در حالى که:
یکم. همه نظامهاى سیاسى با تفاوتهاى چشمگیرى که دارند، در مواردى مشابهت هم دارند و تشابه در یک وجه، با یکسانى متفاوت است.
دوّم. اسلام در مسائل اجتماعى -بر خلاف دولتهاى توتالیتر و یا لیبرال- نه دولت را موظّف مىکند که همه نیازمندىهاى جامعه، حتّى نیازهاى غیرضرورى را در انحصار خود درآورد و نه دولت را به طور کامل از دخالت در کارهاى اجتماعى باز مىدارد؛ بلکه سطح دخالت دولت، متناسب با شرایط متغیرى است که در جامعه پدید مىآید و بایستگى دخالت را در تأمین بخشى از نیازهاى جامعه نمایان مىسازد.
در نگرش اسلام، اصل بر آن است که نیازمندىهاى جامعه، داوطلبانه از سوى خود مردم تأمین شود. امّا از آنجا که سود پرستى و افزونطلبى افراد و گروههایى، منشأ فساد و تضییع حقوق دیگران مىشود؛ دولت باید وارد صحنه شود و با ارائه راهکارهاى مناسب و رعایت مصالح زمانى و مکانى، تصمیمات لازم را براى جلوگیرى از تخلّفات اتخاذ کند. این راهى متعادل است؛ بدان جهت که در عمل ثابت شده که شیوهی متمرکز دولتى و سپردن عمده فعّالیّتهاى اجتماعى به دولت، به دلایل فراوانى ناصحیح و غیر کارآمد است. مشکل نخست گسترش بخش دولتى، هزینه و بودجهی سنگینى است که بر دولت تحمیل مىگردد و براى جامعه مشکل آفرین است.
از طرف دیگر اسلام در پى آن است که در بدو امر، انسانها را تشویق کند با انتخاب و اختیار خود -و نه از طریق زور و فشار- به خودسازى و انجام دادن کارهاى نیک مبادرت ورزند. کار انسان وقتى ارزش مىیابد که از راه انتخاب و ارادهی آزاد سرچشمه بگیرد. امّا اگر الزام و اجبار موجب انجام کارى شد، آن تأثیر معنوى و مطلوب، در روح انسان حاصل نخواهد شد و هدف نهایى تحقّق نخواهد یافت؛ مگر اینکه مصلحت اجتماعى، اجبار و الزام را ایجاب کند. در این صورت چارهاى جز اعمال دخالت دولت نیست.[۲]
منبع: دین و سیاست، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، غلیرضا محمدی
[۱]– ر.ک: طلوعى، محمود، فرهنگ جامع سیاسى، ص ۳۵۹٫
[۲]– براى آگاهى بیشتر ر.ک: قاضى زاده، کاظم، اندیشههاى فقهىسیاسى امام خمینى، ص ۱۴۳٫
پاسخ دهید